الذخيرة في محاسن أهل الجزيرة: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>'
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>')
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>')
خط ۴۷: خط ۴۷:
'''الذخيرة في محاسن أهل الجزيرة'''، اثر عربى [[ابن بسام، علی بن بسام|ابوالحسن على بن بسام شنترينى]]، با تحقيق [[عباس، احسان |احسان عباس]]، كتابى است كه نويسنده در آن، اشعار شاعران و نيز نثر نويسندگان اهل جزيره و شرح حال انبوهى از خلفا، اميران و وزيران آن ديار را آورده است.
'''الذخيرة في محاسن أهل الجزيرة'''، اثر عربى [[ابن بسام، علی بن بسام|ابوالحسن على بن بسام شنترينى]]، با تحقيق [[عباس، احسان |احسان عباس]]، كتابى است كه نويسنده در آن، اشعار شاعران و نيز نثر نويسندگان اهل جزيره و شرح حال انبوهى از خلفا، اميران و وزيران آن ديار را آورده است.


تاريخ تأليف كتاب را دوزى و به تقليد از او پالنسيا، 503ق1109/م و محل تأليف را نيز اشبيليه نوشته‌اند و برخى از نويسندگان عرب، بدون ذكر مأخذ، همان را تكرار كرده‌اند، ولى اين تاريخ در الذخيرة و ديگر منابع كهن ديده نمى‌شود ..<ref>ر.ك: [[آذرنوش، آذرتاش]]، ارزنده، مهران، ج3، ص111</ref>
تاريخ تأليف كتاب را دوزى و به تقليد از او پالنسيا، 503ق1109/م و محل تأليف را نيز اشبيليه نوشته‌اند و برخى از نويسندگان عرب، بدون ذكر مأخذ، همان را تكرار كرده‌اند، ولى اين تاريخ در الذخيرة و ديگر منابع كهن ديده نمى‌شود ...<ref>ر.ك: [[آذرنوش، آذرتاش]]، ارزنده، مهران، ج3، ص111</ref>


انگيزه ابن بسام در تأليف «الذخيرة» بنا به گفته خود وى، عشق شديد به سرزمين نياكان است. حضور فرهنگ خاورزمين در اندلس و اعتماد و اعتقاد بيش از حد مردم به آن، كار را به جايى كشانده بود كه اندلسيان در هرچه شرقى بود، به ديده اعجاب مى‌نگريستند و در مقابل آن خويشتن را حقير مى‌انگاشتند. حال آنكه ديار اندلس خود به چهره‌هاى تابناك علم و ادب آكنده است. وى از بيم گمنام ماندن مشاهير آن ديار دست به كار تأليف اين كتاب ارزشمند مى‌شود ..<ref>همان</ref>
انگيزه ابن بسام در تأليف «الذخيرة» بنا به گفته خود وى، عشق شديد به سرزمين نياكان است. حضور فرهنگ خاورزمين در اندلس و اعتماد و اعتقاد بيش از حد مردم به آن، كار را به جايى كشانده بود كه اندلسيان در هرچه شرقى بود، به ديده اعجاب مى‌نگريستند و در مقابل آن خويشتن را حقير مى‌انگاشتند. حال آنكه ديار اندلس خود به چهره‌هاى تابناك علم و ادب آكنده است. وى از بيم گمنام ماندن مشاهير آن ديار دست به كار تأليف اين كتاب ارزشمند مى‌شود ...<ref>همان</ref>


اين كتاب، از شاهكارهاى ادب اندلس بشمار مى‌رود و بى‌گمان صدرنشين همه منابعى است كه از ادب آن ديار باقى مانده است ..<ref>ر.ك: همان، ص110</ref>
اين كتاب، از شاهكارهاى ادب اندلس بشمار مى‌رود و بى‌گمان صدرنشين همه منابعى است كه از ادب آن ديار باقى مانده است ...<ref>ر.ك: همان، ص110</ref>


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۵۸: خط ۵۸:
كتاب با دو مقدمه از محقق و نويسنده آغاز و مطالب در چهار قسم، در چهار جلد، تنظيم شده است.
كتاب با دو مقدمه از محقق و نويسنده آغاز و مطالب در چهار قسم، در چهار جلد، تنظيم شده است.


ابن بسام برخلاف بسيارى از نويسندگان گذشته، در ديباچه كتاب خود فهرست نسبتاً كاملى از كتاب را عرضه كرده است. فهرست او نخست به 4 بخش تقسيم شده است كه هريك، شخصيت‌هاى گوشه‌اى از اندلس را در بر مى‌گيرد، از اين قرار: بخش 1. قرطبه و اطراف آن؛ بخش 2. ناحيه غربى اندلس و اشبيليه تا كرانه اقيانوس اطلس؛ بخش 3. جانب شرقى اندلس و بخش 4. كسانى كه در آن محدوده زمانى وارد اندلس شده‌اند ..<ref>همان، ص111</ref>
ابن بسام برخلاف بسيارى از نويسندگان گذشته، در ديباچه كتاب خود فهرست نسبتاً كاملى از كتاب را عرضه كرده است. فهرست او نخست به 4 بخش تقسيم شده است كه هريك، شخصيت‌هاى گوشه‌اى از اندلس را در بر مى‌گيرد، از اين قرار: بخش 1. قرطبه و اطراف آن؛ بخش 2. ناحيه غربى اندلس و اشبيليه تا كرانه اقيانوس اطلس؛ بخش 3. جانب شرقى اندلس و بخش 4. كسانى كه در آن محدوده زمانى وارد اندلس شده‌اند ...<ref>همان، ص111</ref>


وى سپس ذيل هريك از اين بخش‌ها، نام كسانى را كه شرح حالشان را نوشته، برشمرده است. بدين سان 34 عنوان در بخش اول، 46 عنوان در بخش دوم، 33 عنوان در بخش سوم و 32 عنوان در بخش چهارم آمده است، اما برخى از اين عنوان‌ها، شرح حال دو تن يا بيشتر را هم در بر دارد ..<ref>همان</ref>
وى سپس ذيل هريك از اين بخش‌ها، نام كسانى را كه شرح حالشان را نوشته، برشمرده است. بدين سان 34 عنوان در بخش اول، 46 عنوان در بخش دوم، 33 عنوان در بخش سوم و 32 عنوان در بخش چهارم آمده است، اما برخى از اين عنوان‌ها، شرح حال دو تن يا بيشتر را هم در بر دارد ...<ref>همان</ref>


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==




در مقدمه محقق، پس از شرح حال مختصرى از نويسنده، به تعريف كتاب و بيان اقدامات تحقيقى صورت‌گرفته در آن پرداخته شده است ..<ref>مقدمه ج1، ص5-14</ref>
در مقدمه محقق، پس از شرح حال مختصرى از نويسنده، به تعريف كتاب و بيان اقدامات تحقيقى صورت‌گرفته در آن پرداخته شده است ...<ref>مقدمه ج1، ص5-14</ref>


ديباچه بسيار سودمندى كه نويسنده در آغاز كتاب نهاده، افزون بر شرح حال مختصر خويش، شامل نكاتى بسيار جالب توجه، از جمله فصل‌بندى كتاب و انگيزه مؤلف در نگارش آن است. ظاهراً نخستين اثرى كه نظر او را جلب كرده و او را واداشته كه چيزى شبيه به آن تدارك بيند، همانا كتاب «يتيمة الدهر» ثعالبى بود كه چندين بار به آن اشاره كرده است؛ چنان‌كه يك بار آشكارا مى‌گويد كه آن را لااقل براى بخش آخر كتاب، الگوى خود قرار داده است؛ هرچند كه بر ثعالبى نيز خرده مى‌گيرد كه چرا شرح احوال كسان را حذف كرده است ..<ref>ر.ك: [[آذرنوش، آذرتاش]]، ارزنده، مهران، ج3، ص110</ref>
ديباچه بسيار سودمندى كه نويسنده در آغاز كتاب نهاده، افزون بر شرح حال مختصر خويش، شامل نكاتى بسيار جالب توجه، از جمله فصل‌بندى كتاب و انگيزه مؤلف در نگارش آن است. ظاهراً نخستين اثرى كه نظر او را جلب كرده و او را واداشته كه چيزى شبيه به آن تدارك بيند، همانا كتاب «يتيمة الدهر» ثعالبى بود كه چندين بار به آن اشاره كرده است؛ چنان‌كه يك بار آشكارا مى‌گويد كه آن را لااقل براى بخش آخر كتاب، الگوى خود قرار داده است؛ هرچند كه بر ثعالبى نيز خرده مى‌گيرد كه چرا شرح احوال كسان را حذف كرده است ...<ref>ر.ك: [[آذرنوش، آذرتاش]]، ارزنده، مهران، ج3، ص110</ref>


ابن بسام، چنان‌كه خود متذكر شده، در الذخيرة به شخصيت‌هاى عصر دو دولت مروانى و عامرى عنايتى نداشته؛ زيرا ابن فرج جيانى در الحدائق خود به آنها پرداخته است. به همين جهت او تنها شرح حال معاصرانش را ضبط كرده، اگرچه در بخش آخر كتاب به چند تن از مشرقيان قبل از خود، چون ثعالبى و مهيار ديلمى اشاره كرده است، درحالى‌كه در صفحه 17 به‌صراحت يادآور مى‌شود كه محدوده زمانى مورد نظر او، سده 5ق بوده است. يافتن شرح حال و نمونه آثار معاصران براى ابن بسام، البته آسان نبود و او ناچار مى‌شد جستجوى بسيار كند؛ به‌خصوص اگر شخصيت‌هاى موردنظر او، در جايى مذكور نبودند و آثارشان در كتابى فراهم نيامده بود ..<ref>همان</ref>
ابن بسام، چنان‌كه خود متذكر شده، در الذخيرة به شخصيت‌هاى عصر دو دولت مروانى و عامرى عنايتى نداشته؛ زيرا ابن فرج جيانى در الحدائق خود به آنها پرداخته است. به همين جهت او تنها شرح حال معاصرانش را ضبط كرده، اگرچه در بخش آخر كتاب به چند تن از مشرقيان قبل از خود، چون ثعالبى و مهيار ديلمى اشاره كرده است، درحالى‌كه در صفحه 17 به‌صراحت يادآور مى‌شود كه محدوده زمانى مورد نظر او، سده 5ق بوده است. يافتن شرح حال و نمونه آثار معاصران براى ابن بسام، البته آسان نبود و او ناچار مى‌شد جستجوى بسيار كند؛ به‌خصوص اگر شخصيت‌هاى موردنظر او، در جايى مذكور نبودند و آثارشان در كتابى فراهم نيامده بود ...<ref>همان</ref>


پيداست كه اگر نويسنده، كتاب شايسته قابل اعتمادى مى‌يافت، البته روايات آن را برمى‌گرفت و در صورت نياز به تكميل آنها مى‌پرداخت. به همين جهت است كه مى‌بينيم بخش‌هاى بسيار مفصلى از «تاريخ كبير» ابن حيان، در الذخيرة نقل شده است. او خود نيز بر اين امر تصريح كرده، مى‌گويد: در بيشتر موارد از تاريخ ابومروان بن حيان استفاده كرده و روايات او را عيناً آورده است. البته مى‌دانيم كه مراد وى از «تاريخ كبير» همان «المتين»، تاريخ مشهور ابن حيان است و از آنجا كه اين اثر مهم امروزه ديگر در دست نيست، الذخيرة به سبب شمول بر بخش عظيمى از آن، خود اهميت تازه‌اى يافته است. از طرف ديگر، ترديد نيست كه ابن بسام، علاوه بر تاريخ ابن حيان، منابع متعدد ديگرى هم در اختيار داشته است. بى‌گمان از اطلاعات تاريخى «ارجوزه» عبدالجبار، معروف به متنبى كه وى آنها را سراسر در الذخيرة آورده، بهره جسته است. او خود به كتاب‌هاى پرآشوب پرتصحيف ناخوانا اشاره مى‌كند كه البته خالى از فايده هم نبوده‌اند. علاوه بر اين، در مباحث بلاغى، بارها بى‌آنكه به منبع خود اشاره كند، عين عبارات ابن رشيق را نقل كرده است ..<ref>ر.ك: همان، ص110-111</ref>
پيداست كه اگر نويسنده، كتاب شايسته قابل اعتمادى مى‌يافت، البته روايات آن را برمى‌گرفت و در صورت نياز به تكميل آنها مى‌پرداخت. به همين جهت است كه مى‌بينيم بخش‌هاى بسيار مفصلى از «تاريخ كبير» ابن حيان، در الذخيرة نقل شده است. او خود نيز بر اين امر تصريح كرده، مى‌گويد: در بيشتر موارد از تاريخ ابومروان بن حيان استفاده كرده و روايات او را عيناً آورده است. البته مى‌دانيم كه مراد وى از «تاريخ كبير» همان «المتين»، تاريخ مشهور ابن حيان است و از آنجا كه اين اثر مهم امروزه ديگر در دست نيست، الذخيرة به سبب شمول بر بخش عظيمى از آن، خود اهميت تازه‌اى يافته است. از طرف ديگر، ترديد نيست كه ابن بسام، علاوه بر تاريخ ابن حيان، منابع متعدد ديگرى هم در اختيار داشته است. بى‌گمان از اطلاعات تاريخى «ارجوزه» عبدالجبار، معروف به متنبى كه وى آنها را سراسر در الذخيرة آورده، بهره جسته است. او خود به كتاب‌هاى پرآشوب پرتصحيف ناخوانا اشاره مى‌كند كه البته خالى از فايده هم نبوده‌اند. علاوه بر اين، در مباحث بلاغى، بارها بى‌آنكه به منبع خود اشاره كند، عين عبارات ابن رشيق را نقل كرده است ...<ref>ر.ك: همان، ص110-111</ref>


نويسنده هنگام تدوين شرح احوال كسان، بر خود فرض كرده است كه تنها زندگى‌نامه و آثار آنان را بنويسد و ديگر به شرح و تفسير نپردازد. بااين‌همه گاه ناچار شده است كه به نقد و مقايسه آنها دست زند و وجوه بلاغى و ارزش ادبى آنها را، به‌خصوص در زمينه «سرقات» باز نمايد و در اين كار از آثار ديگران نيز بهره گرفته است ..<ref>همان</ref>
نويسنده هنگام تدوين شرح احوال كسان، بر خود فرض كرده است كه تنها زندگى‌نامه و آثار آنان را بنويسد و ديگر به شرح و تفسير نپردازد. بااين‌همه گاه ناچار شده است كه به نقد و مقايسه آنها دست زند و وجوه بلاغى و ارزش ادبى آنها را، به‌خصوص در زمينه «سرقات» باز نمايد و در اين كار از آثار ديگران نيز بهره گرفته است ...<ref>همان</ref>


وى گاه از حد انتقادهاى مادى شعر فراتر رفته و به مفاهيم كلى آنها نيز پرداخته است؛ مثلاً تحت تأثير عقايد مذهبى خويش، شعر ابوالعلاء معرى و شاعرى سميسر نام را از آن سبب كه از آيين شريعت به‌دور است، به باد انتقاد گرفته است. ظاهراً اين اعتقاد و اخلاق پاك‌دينى موجب شده است كه وى از آن نوع هجاى هرزه نازيبا كه در نقائض جرير و فرزدق مى‌بينيم، به‌كلى روى برتابد و حتى بر ثعالبى كه چنين هجاهايى را نقل كرده، خرده بگيرد و بپندارد كه لاجرم گناه آن بر گردن وى باقى خواهد ماند، اما وى در آن هجاى متين و مؤثر كه خود آن را «هجاء الأشراف» خوانده، البته عيبى نمى‌بيند ..<ref>همان</ref>
وى گاه از حد انتقادهاى مادى شعر فراتر رفته و به مفاهيم كلى آنها نيز پرداخته است؛ مثلاً تحت تأثير عقايد مذهبى خويش، شعر ابوالعلاء معرى و شاعرى سميسر نام را از آن سبب كه از آيين شريعت به‌دور است، به باد انتقاد گرفته است. ظاهراً اين اعتقاد و اخلاق پاك‌دينى موجب شده است كه وى از آن نوع هجاى هرزه نازيبا كه در نقائض جرير و فرزدق مى‌بينيم، به‌كلى روى برتابد و حتى بر ثعالبى كه چنين هجاهايى را نقل كرده، خرده بگيرد و بپندارد كه لاجرم گناه آن بر گردن وى باقى خواهد ماند، اما وى در آن هجاى متين و مؤثر كه خود آن را «هجاء الأشراف» خوانده، البته عيبى نمى‌بيند ...<ref>همان</ref>


نثر سجع‌آميز و پرتكلف نويسنده دلالت آشكارى بر اطلاع وسيع و علاقه شديد وى به صنايع لفظى دارد. او خود نيز به اين امر تصريح كرده، مى‌گويد: «بديع، ابزار سنجش شعر است». بدين سبب در بيشتر جاهايى كه به نقد و بررسى اشعار و مقايسه ميان آنها مى‌پردازد، از مقياس‌هاى بديعى بهره مى‌گيرد ..<ref>همان</ref>
نثر سجع‌آميز و پرتكلف نويسنده دلالت آشكارى بر اطلاع وسيع و علاقه شديد وى به صنايع لفظى دارد. او خود نيز به اين امر تصريح كرده، مى‌گويد: «بديع، ابزار سنجش شعر است». بدين سبب در بيشتر جاهايى كه به نقد و بررسى اشعار و مقايسه ميان آنها مى‌پردازد، از مقياس‌هاى بديعى بهره مى‌گيرد ...<ref>همان</ref>


شايد همين توجه عام به صنعت و بلاغت - كه آن هم از ارمغان‌هاى مشرق‌زمين بود - موجب شده كه وى، به‌رغم آن‌همه اشتياق به دستاوردهاى خاص اندلس، از آوردن موشحات در ميان اشعار كلاسيك عرب خوددارى كند؛ زيرا آنها «در عروض‌هاى غير معمول ساخته شده‌اند» و «اوزان آنها كه غالباً در عروض‌هايى غير از عروض شعر عرب است، در دايره اهداف اين كتاب نمى‌گنجد» ..<ref>همان</ref>
شايد همين توجه عام به صنعت و بلاغت - كه آن هم از ارمغان‌هاى مشرق‌زمين بود - موجب شده كه وى، به‌رغم آن‌همه اشتياق به دستاوردهاى خاص اندلس، از آوردن موشحات در ميان اشعار كلاسيك عرب خوددارى كند؛ زيرا آنها «در عروض‌هاى غير معمول ساخته شده‌اند» و «اوزان آنها كه غالباً در عروض‌هايى غير از عروض شعر عرب است، در دايره اهداف اين كتاب نمى‌گنجد» ...<ref>همان</ref>


الذخيرة علاوه بر جنبه ادبى، از اهميت تاريخى وسيعى نيز برخوردار است؛ زيرا كتاب هم شرح حال انبوهى از خلفا و وزيران و اميران را در بر دارد و هم به رابطه شاعران و كاتبان با دربارهاى اندلس و حوادث تاريخى اشاره كرده است. اين كار نه بر حسب تصادف، كه به عمد و از سر هوشيارى صورت گرفته است؛ زيرا او خود گويد كه: «برخى از محنت‌هايى را كه گريبانگير سده 5ق بوده، شرح كرده و پرده از روى فتنه‌هاى آن برگرفته است...». نويسنده بااين‌همه دانش و هوش، جانب فروتنى را رها نكرده، مى‌گويد كه او چيز بديع و غريبى نياورده و ادعا نمى‌كند كه طرحى نو درافكنده است ..<ref>ر.ك: همان</ref>
الذخيرة علاوه بر جنبه ادبى، از اهميت تاريخى وسيعى نيز برخوردار است؛ زيرا كتاب هم شرح حال انبوهى از خلفا و وزيران و اميران را در بر دارد و هم به رابطه شاعران و كاتبان با دربارهاى اندلس و حوادث تاريخى اشاره كرده است. اين كار نه بر حسب تصادف، كه به عمد و از سر هوشيارى صورت گرفته است؛ زيرا او خود گويد كه: «برخى از محنت‌هايى را كه گريبانگير سده 5ق بوده، شرح كرده و پرده از روى فتنه‌هاى آن برگرفته است...». نويسنده بااين‌همه دانش و هوش، جانب فروتنى را رها نكرده، مى‌گويد كه او چيز بديع و غريبى نياورده و ادعا نمى‌كند كه طرحى نو درافكنده است ...<ref>ر.ك: همان</ref>


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
خط ۸۸: خط ۸۸:
مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد آمده و فهرست‌هاى: «اعلام»، «امم، طوايف و قبايل»، «امكنه، اقاليم و شهرها»، «ابيات شعرى»، «رجزها»، «امثال»، «كتب مذكور در متن» و «الفاظ اندلسى و مشرقى»، در انتهاى جلد چهارم آمده است.
مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد آمده و فهرست‌هاى: «اعلام»، «امم، طوايف و قبايل»، «امكنه، اقاليم و شهرها»، «ابيات شعرى»، «رجزها»، «امثال»، «كتب مذكور در متن» و «الفاظ اندلسى و مشرقى»، در انتهاى جلد چهارم آمده است.


در پاورقى‌ها، علاوه بر ذكر منابع ..<ref>ر.ك: پاورقى، ج1، ص268</ref> و اشاره به اختلاف نسخ ..<ref>ر.ك: همان، ص271</ref>، به توضيح برخى از كلمات و عبارات متن پرداخته شده است ..<ref>ر.ك: همان، ص285</ref>
در پاورقى‌ها، علاوه بر ذكر منابع ...<ref>ر.ك: پاورقى، ج1، ص268</ref> و اشاره به اختلاف نسخ ...<ref>ر.ك: همان، ص271</ref>، به توضيح برخى از كلمات و عبارات متن پرداخته شده است ...<ref>ر.ك: همان، ص285</ref>


==پانويس ==
==پانويس ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش