۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ']]ن' به ']] ن') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
در بخش اول كه در باره حق الله است به اين مطلب اشاره مىكند كه حقيقت عبادت، در دو امر مهم، متمثل مىشود: اول، استقرار معناى عبوديت براى خدا در نفس؛ يعنى استقرار فهم اين مطلب كه در اينجا عبدى است و پروردگارى؛ عبدى كه عبادت مىكند و پروردگارى كه عبادت مىشود؛ يعنى در دار وجود، جز عابد و معبود وجود ندارد. | در بخش اول كه در باره حق الله است به اين مطلب اشاره مىكند كه حقيقت عبادت، در دو امر مهم، متمثل مىشود: اول، استقرار معناى عبوديت براى خدا در نفس؛ يعنى استقرار فهم اين مطلب كه در اينجا عبدى است و پروردگارى؛ عبدى كه عبادت مىكند و پروردگارى كه عبادت مىشود؛ يعنى در دار وجود، جز عابد و معبود وجود ندارد. | ||
دوم، توجه به خدا در هر حركتى كه در باطن صورت مىگيرد و هر حركتى در جوارح و هر حركتى در زندگى و فارغ شدن از هر فكرى غير از خدا <ref>متن كتاب، ص 15</ref> | دوم، توجه به خدا در هر حركتى كه در باطن صورت مىگيرد و هر حركتى در جوارح و هر حركتى در زندگى و فارغ شدن از هر فكرى غير از خدا <ref>متن كتاب، ص 15</ref> | ||
در بخش بعدى كه مربوط به حق النفس است، مىگويد: حق النفس، مجموعهاى از حقوق است كه بر انسان واجب است كه آنها را ادا كند و هركدام از آنها را در جاى خويش قرار دهد <ref>متن كتاب، ص 56</ref> | در بخش بعدى كه مربوط به حق النفس است، مىگويد: حق النفس، مجموعهاى از حقوق است كه بر انسان واجب است كه آنها را ادا كند و هركدام از آنها را در جاى خويش قرار دهد <ref>متن كتاب، ص 56</ref> | ||
شارح محترم در اين بخش، به مباحثى فلسفى در شناخت نفس پرداخته و عباراتى را از [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] نقل نموده و موضوعاتى چون مصدر نفس، رابطه بين نفس و بدن، نفس و مرگ، وجود روح قبل از بدن و... را بررسى نموده است. | شارح محترم در اين بخش، به مباحثى فلسفى در شناخت نفس پرداخته و عباراتى را از [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] نقل نموده و موضوعاتى چون مصدر نفس، رابطه بين نفس و بدن، نفس و مرگ، وجود روح قبل از بدن و... را بررسى نموده است. | ||
وى در قسمتى از اين بخش، با آوردن حديثى از [[امام سجاد(ع)]] به بيان اين مطلب مىپردازد كه شناخت نفس، موجب شناخت خدا مىشود. در آن حديث چنين آمده است كه اصحاب [[امام سجاد(ع)]] از ايشان سؤال كردند كه آيا خداوند نمىفرمايد: «ادعونى استجب لكم»؟ حضرت فرمودند: بلى او قائل اين گفتار است. گفتند: پس چرا ما او را در شب و روز مىخوانيم، ولى استجابت نمىكند؟ فرمود: براى اينكه شما كسى را مىخوانيد كه او را نمىشناسيد. گفتند: چگونه او را بشناسيم؟ فرمود: نفوس خود را بشناسيد، او را خواهيد شناخت، سپس بخوانيد او را تا شما را استجابت كند. گفتند: چطور نفوس خويش را بشناسيم؟ فرمود: در چگونگى ديدن چشمها، در چگونگى شنيدن گوشها و در چگونگى انديشيدن دلها تفكر كنيد. هنگامى كه اين امور را شناختيد به عظمت الهى در نفوستان پى خواهيد برد، سپس او را بخوانيد تا جوابتان دهد <ref>متن كتاب، ص 70</ref> | وى در قسمتى از اين بخش، با آوردن حديثى از [[امام سجاد(ع)]] به بيان اين مطلب مىپردازد كه شناخت نفس، موجب شناخت خدا مىشود. در آن حديث چنين آمده است كه اصحاب [[امام سجاد(ع)]] از ايشان سؤال كردند كه آيا خداوند نمىفرمايد: «ادعونى استجب لكم»؟ حضرت فرمودند: بلى او قائل اين گفتار است. گفتند: پس چرا ما او را در شب و روز مىخوانيم، ولى استجابت نمىكند؟ فرمود: براى اينكه شما كسى را مىخوانيد كه او را نمىشناسيد. گفتند: چگونه او را بشناسيم؟ فرمود: نفوس خود را بشناسيد، او را خواهيد شناخت، سپس بخوانيد او را تا شما را استجابت كند. گفتند: چطور نفوس خويش را بشناسيم؟ فرمود: در چگونگى ديدن چشمها، در چگونگى شنيدن گوشها و در چگونگى انديشيدن دلها تفكر كنيد. هنگامى كه اين امور را شناختيد به عظمت الهى در نفوستان پى خواهيد برد، سپس او را بخوانيد تا جوابتان دهد <ref>متن كتاب، ص 70</ref> | ||
وى در باب حق اللسان، مطالبى را از دكتر عارف قراغولى در باره علم زبان، دندان و حنجره ذكر مىكند كه به تشريح زبان، امراض و دردهايى كه بر آن عارض مىشود و راههاى معالجه اين امراض مىپردازد و از عجايب اين نعمت الهى و گناهانى كه توسط آن انجام مىشود، پرهيز مىدهد <ref>متن كتاب، ص 86 تا 94</ref> | وى در باب حق اللسان، مطالبى را از دكتر عارف قراغولى در باره علم زبان، دندان و حنجره ذكر مىكند كه به تشريح زبان، امراض و دردهايى كه بر آن عارض مىشود و راههاى معالجه اين امراض مىپردازد و از عجايب اين نعمت الهى و گناهانى كه توسط آن انجام مىشود، پرهيز مىدهد <ref>متن كتاب، ص 86 تا 94</ref> | ||
در باب حق السمع (حق گوش) نيز به يك سرى مباحث علمى و طبيعى در باره گوش پرداخته و انقساماتى را كه دانشمندان براى گوش انجام دادهاند، ذكر مىكند و به عظمت اين نعمت الهى اشاره مىكند. شارح محترم اين روش را در مورد تمامى اعضاى بدن كه حقوق آنها در رساله حقوق ذكر شده است، در پيش مىگيرد و به عظمت خداوند و نعمتهاى او اشاره مىنمايد. | در باب حق السمع (حق گوش) نيز به يك سرى مباحث علمى و طبيعى در باره گوش پرداخته و انقساماتى را كه دانشمندان براى گوش انجام دادهاند، ذكر مىكند و به عظمت اين نعمت الهى اشاره مىكند. شارح محترم اين روش را در مورد تمامى اعضاى بدن كه حقوق آنها در رساله حقوق ذكر شده است، در پيش مىگيرد و به عظمت خداوند و نعمتهاى او اشاره مىنمايد. | ||
در جلد دوم نيز به حق منعم به ولاء (كسى كه بهواسطه آزاد كردن ديگرى از بند رقيت، بر او حق ولاء پيدا كرده است)، حق امام، حق همنشين، حق همسايه، حق شريك، حق همراه و حقوق اجتماعى ديگر اشاره نموده است؛ مثلا در باره حق معروف، به حقيقت معروف اشاره نموده و آن را بر دو قسم مىداند: عام كه آشكار نمودن آن شايسته است و ديگرى خاص كه پنهان نمودنش سزاوار است <ref>متن كتاب، ص 47</ref> | در جلد دوم نيز به حق منعم به ولاء (كسى كه بهواسطه آزاد كردن ديگرى از بند رقيت، بر او حق ولاء پيدا كرده است)، حق امام، حق همنشين، حق همسايه، حق شريك، حق همراه و حقوق اجتماعى ديگر اشاره نموده است؛ مثلا در باره حق معروف، به حقيقت معروف اشاره نموده و آن را بر دو قسم مىداند: عام كه آشكار نمودن آن شايسته است و ديگرى خاص كه پنهان نمودنش سزاوار است <ref>متن كتاب، ص 47</ref> | ||
در اين راستا چگونگى قبول شدن معروف را بيان نموده؛ همچنين اينكه چه امورى سبب فساد معروف مىشود را بيان كرده است. | در اين راستا چگونگى قبول شدن معروف را بيان نموده؛ همچنين اينكه چه امورى سبب فساد معروف مىشود را بيان كرده است. |
ویرایش