مبانی تشیع در منابع تسنن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>'
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>')
خط ۵۷: خط ۵۷:
درباره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:
درباره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:


#مترجم محترم در مقدمه‌اش با بيان اين مطلب كه آنچه در اين مجموعه مى‌خوانيد، بيان مبانى شيعه در اسناد اهل سنت است، يادآور شده است كه شايد برخى چنين مى‌پندارند كه آنچه شيعه را از اهل سنت متمايز مى‌سازد، برگرفته از ذهن دانشمندان شيعى است كه يا از روى تعصب و يا از روى مخالفت با خلفاى عباسى ساخته شده است؛ پيامد چنين ديدگاهى مى‌تواند اين باشد كه شيعه، ريشه در قرآن و سنت ندارد پس فرقه‌اى ساختگى است كه توسط [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]]، [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] و علماى ديگر نظريه‌سازى شده است. در اين كتاب، برخى از مبانى نظرى و عملى شيعه، مطرح و استنادهاى آن از قرآن و روايات اهل سنت و انديشمندان سنى آورده شده تا نشان داده شود، نه تنها بنيانهاى تشيع با اسلام بيگانه نيست، بلكه پايه‌هاى اعتقادى و عملى شيعه كه از زبان پيشوايان شيعه، نوشته شده است، در منابع روايى اهل سنت نيز به شكلى از زبان پيامبر و يا ديگر صحابه آمده است. در واقع، سخنان امام محمد باقر و جعفر صادق(ع)، نقل قول از پيامبر(ص) بوده نه جداى از آن. بى‌شك انديشمندان جهان تسنن، با كمترين صرف وقت، مى‌توانند، سخنان ائمه‌ى شيعه را در منابع خود ريشه‌يابى كنند و به آشكارا ببينند <ref>مقدمه مؤلف، ص 11- 12</ref>.
#مترجم محترم در مقدمه‌اش با بيان اين مطلب كه آنچه در اين مجموعه مى‌خوانيد، بيان مبانى شيعه در اسناد اهل سنت است، يادآور شده است كه شايد برخى چنين مى‌پندارند كه آنچه شيعه را از اهل سنت متمايز مى‌سازد، برگرفته از ذهن دانشمندان شيعى است كه يا از روى تعصب و يا از روى مخالفت با خلفاى عباسى ساخته شده است؛ پيامد چنين ديدگاهى مى‌تواند اين باشد كه شيعه، ريشه در قرآن و سنت ندارد پس فرقه‌اى ساختگى است كه توسط [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]]، [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] و علماى ديگر نظريه‌سازى شده است. در اين كتاب، برخى از مبانى نظرى و عملى شيعه، مطرح و استنادهاى آن از قرآن و روايات اهل سنت و انديشمندان سنى آورده شده تا نشان داده شود، نه تنها بنيانهاى تشيع با اسلام بيگانه نيست، بلكه پايه‌هاى اعتقادى و عملى شيعه كه از زبان پيشوايان شيعه، نوشته شده است، در منابع روايى اهل سنت نيز به شكلى از زبان پيامبر و يا ديگر صحابه آمده است. در واقع، سخنان امام محمد باقر و جعفر صادق(ع)، نقل قول از پيامبر(ص) بوده نه جداى از آن. بى‌شك انديشمندان جهان تسنن، با كمترين صرف وقت، مى‌توانند، سخنان ائمه‌ى شيعه را در منابع خود ريشه‌يابى كنند و به آشكارا ببينند <ref>مقدمه مؤلف، ص 11- 12</ref>
#نويسنده به‌ويژه تأكيد دارد كه استدلال‌هاى به كار رفته در كتاب حاضر، برگرفته از آيات قرآن و تفسير آنها در مبانى تفسيرى اهل سنت و نيز روايات اسلامى موجود در كتابهاى معتبر روايى اهل سنت و همچنين نظريه‌هاى انديشمندان سنّى است. سعى شده است هرآنچه به عنوان استدلال بيان شده از منابع مهم تاريخى و روايى اهل سنت باشد، و تنها اگر اتهامى در ميان اهل سنت عليه شيعه طرح شده، چون غلو و يا تحريف و يا هرچه كه شبهه‌اى ايجاد مى‌كند، به روايات شيعى و اسناد آنان توجه شود تا روشن شود كه شيعه آن تفكرات را پذيرفته است يا نه. هدفى كه نگارنده دنبال مى‌كند، اين است كه جامعه اسلامى به باورهاى درست و منطقى روى بياورد تا باعث نزديكى انديشه‌ها شود و از هرچه كه موجب تشتت و تفرقه مى‌شود فاصله بگيرد و دشمنانى را كه براى سدّ كردن راه تبليغ و توسعه‌ى فرهنگى جامعه اسلامى به اقصى نقاط جهان، به ترويج اختلاف گروه‌هاى اسلامى تمسك جسته‌اند، مأيوس سازد <ref>همان، ص 12- 13</ref>.
#نويسنده به‌ويژه تأكيد دارد كه استدلال‌هاى به كار رفته در كتاب حاضر، برگرفته از آيات قرآن و تفسير آنها در مبانى تفسيرى اهل سنت و نيز روايات اسلامى موجود در كتابهاى معتبر روايى اهل سنت و همچنين نظريه‌هاى انديشمندان سنّى است. سعى شده است هرآنچه به عنوان استدلال بيان شده از منابع مهم تاريخى و روايى اهل سنت باشد، و تنها اگر اتهامى در ميان اهل سنت عليه شيعه طرح شده، چون غلو و يا تحريف و يا هرچه كه شبهه‌اى ايجاد مى‌كند، به روايات شيعى و اسناد آنان توجه شود تا روشن شود كه شيعه آن تفكرات را پذيرفته است يا نه. هدفى كه نگارنده دنبال مى‌كند، اين است كه جامعه اسلامى به باورهاى درست و منطقى روى بياورد تا باعث نزديكى انديشه‌ها شود و از هرچه كه موجب تشتت و تفرقه مى‌شود فاصله بگيرد و دشمنانى را كه براى سدّ كردن راه تبليغ و توسعه‌ى فرهنگى جامعه اسلامى به اقصى نقاط جهان، به ترويج اختلاف گروه‌هاى اسلامى تمسك جسته‌اند، مأيوس سازد <ref>همان، ص 12- 13</ref>
#همچنين نويسنده تأكيد كرده است كه فرضيه‌اى كه انگيزه نگارش اين كتاب شد، اين موارد است، اول: اختلاف كنونى ميان مذاهب اسلامى، به‌ويژه آنچه را كه در قرون گذشته مى‌بينيم، در صدر اسلام وجود نداشته است؛ چه اينكه آنچه شيعه از مكتب اهل بيت فرا گرفته، به نحوى در منابع تاريخى و روايى اهل تسنن وجود دارد. دوم: آنان‌كه در پى مسند و مقام بوده‌اند و داعيه‌ى حكومت و سلطنت را در سر مى‌پرورانده‌اند، براى ماندن خود، بر ايجاد فتنه‌ى تفرقه، ميان گروه‌هاى اسلامى تأكيد داشته‌اند. سوم: در سده‌هاى اخير نيز، تفرقه زاييده افكار افراطيونى بوده كه آگاهانه و يا ناآگاهانه ابزار دست دشمنان اسلام شده‌اند. وى سپس ابراز اميدوارى مى‌كند كه اثبات اين سه فرض بتواند راهگشاى توجه عقلانى به مبانى دينى شود و باورهاى عاقلانه را جايگزين افراطگرايى ناروا نمايد <ref>همان، ص 13</ref>.
#همچنين نويسنده تأكيد كرده است كه فرضيه‌اى كه انگيزه نگارش اين كتاب شد، اين موارد است، اول: اختلاف كنونى ميان مذاهب اسلامى، به‌ويژه آنچه را كه در قرون گذشته مى‌بينيم، در صدر اسلام وجود نداشته است؛ چه اينكه آنچه شيعه از مكتب اهل بيت فرا گرفته، به نحوى در منابع تاريخى و روايى اهل تسنن وجود دارد. دوم: آنان‌كه در پى مسند و مقام بوده‌اند و داعيه‌ى حكومت و سلطنت را در سر مى‌پرورانده‌اند، براى ماندن خود، بر ايجاد فتنه‌ى تفرقه، ميان گروه‌هاى اسلامى تأكيد داشته‌اند. سوم: در سده‌هاى اخير نيز، تفرقه زاييده افكار افراطيونى بوده كه آگاهانه و يا ناآگاهانه ابزار دست دشمنان اسلام شده‌اند. وى سپس ابراز اميدوارى مى‌كند كه اثبات اين سه فرض بتواند راهگشاى توجه عقلانى به مبانى دينى شود و باورهاى عاقلانه را جايگزين افراطگرايى ناروا نمايد <ref>همان، ص 13</ref>
#نويسنده تأكيد كرده كه از وظايف مؤمن، ابراز كينه خود به منكران و معاندان اسلام است كه در برابر اسلام و مسلمانان براى مبارزه صف كشيده‌اند. بر همين اساس تبرّى، از فروع دين شمرده شده و همنشينى و كمك به دشمنان دين، مردود شمرده شده است؛ *''' «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ» ''' «دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد». اهميت اين امر از آن‌روست كه صفوف مسلمانان و دشمنان‌شان متمايز شود و دين، از درون مورد تعدى دشمنان قرار نگيرد. <ref>متن كتاب، ص 172</ref>. همچنين او افزوده است: لعن كه ابراز تنفر از شخص به خاطر كردار اوست، به گواهى اسناد مطرح شده در منابع اهل سنت جايز است. با اين وصف، تكفير كسى كه لعن مى‌كند، مشروع نيست <ref>همان، ص 180</ref>.
#نويسنده تأكيد كرده كه از وظايف مؤمن، ابراز كينه خود به منكران و معاندان اسلام است كه در برابر اسلام و مسلمانان براى مبارزه صف كشيده‌اند. بر همين اساس تبرّى، از فروع دين شمرده شده و همنشينى و كمك به دشمنان دين، مردود شمرده شده است؛ *''' «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ» ''' «دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد». اهميت اين امر از آن‌روست كه صفوف مسلمانان و دشمنان‌شان متمايز شود و دين، از درون مورد تعدى دشمنان قرار نگيرد. <ref>متن كتاب، ص 172</ref> همچنين او افزوده است: لعن كه ابراز تنفر از شخص به خاطر كردار اوست، به گواهى اسناد مطرح شده در منابع اهل سنت جايز است. با اين وصف، تكفير كسى كه لعن مى‌كند، مشروع نيست <ref>همان، ص 180</ref>
#نويسنده در مورد دو معناى اصطلاحى براى بدا نوشته است: معناى اول بدا يعنى ايجاد چيزى از سوى كسى كه پيش‌تر وجود نداشته و او از پيش به آن آگاه نبوده است؛ حال يا با تغيير شرايط به آن رسيده و يا معتقد به چيزى بوده و گذشت زمان وى را به نتيجه‌اى ديگر رسانده است. لازمه چنين نوعى از بدا، نسبت جهل به مقام كبريايى بارى تعالى است؛ و اين محال است و خداى سبحان برىء از اوصاف ناپسند است. ولى معناى دوم بدا و در واقع بداى مصطلح نزد شيعه، اين است كه بگوييم گاهى خواست خداوند به چيزى تعلق مى‌گيرد و آن خواست، مطلق است و بدون ترديد تحقق مى‌يابد؛ ولى گاهى خواست خداوند مطلق نيست و بسته به فراهم شدن ابزار و زمينه‌ها است؛ به عنوان مثال: مقدّر گشته كسى پنجاه سال عمر كند، چون مقتضاى حال او به صورتى است كه صدقه نمى‌دهد، با خويشان رابطه ندارد، امر به معروف نمى‌كند و...، زيرا هركدام از اينها بر عمر مى‌افزايد، حال اگر كار نيكى انجام داد، خواست خدا تغيير مى‌كند. به عبارت ديگر، با تغيير شرط، مشروط نيز تغيير مى‌نمايد و البته خدا به حال او آگاه است <ref>همان، ص 214- 215</ref>.
#نويسنده در مورد دو معناى اصطلاحى براى بدا نوشته است: معناى اول بدا يعنى ايجاد چيزى از سوى كسى كه پيش‌تر وجود نداشته و او از پيش به آن آگاه نبوده است؛ حال يا با تغيير شرايط به آن رسيده و يا معتقد به چيزى بوده و گذشت زمان وى را به نتيجه‌اى ديگر رسانده است. لازمه چنين نوعى از بدا، نسبت جهل به مقام كبريايى بارى تعالى است؛ و اين محال است و خداى سبحان برىء از اوصاف ناپسند است. ولى معناى دوم بدا و در واقع بداى مصطلح نزد شيعه، اين است كه بگوييم گاهى خواست خداوند به چيزى تعلق مى‌گيرد و آن خواست، مطلق است و بدون ترديد تحقق مى‌يابد؛ ولى گاهى خواست خداوند مطلق نيست و بسته به فراهم شدن ابزار و زمينه‌ها است؛ به عنوان مثال: مقدّر گشته كسى پنجاه سال عمر كند، چون مقتضاى حال او به صورتى است كه صدقه نمى‌دهد، با خويشان رابطه ندارد، امر به معروف نمى‌كند و...، زيرا هركدام از اينها بر عمر مى‌افزايد، حال اگر كار نيكى انجام داد، خواست خدا تغيير مى‌كند. به عبارت ديگر، با تغيير شرط، مشروط نيز تغيير مى‌نمايد و البته خدا به حال او آگاه است <ref>همان، ص 214- 215</ref>
#درباره‌ى زيارت قبر از سوى زنان، نويسنده تأكيد كرده كه نه تنها منعى نيست، بلكه مستنداتى در منابع اهل سنت، به صراحت و يا تلويحاً آن را جايز مى‌شمارند، مانند اينكه: عايشه از پيامبر نقل نموده است كه پيامبر به من دستور داد به بقيع بروم و براى مردگان درخواست آمرزش كنم، گفتم چه بگويم؟ پيامبر فرمود بگو: السلام على أهل الديار من المؤمنين و المسلمين، يرحم اللّه المستقدمين منّا و المستأخرين و إنّا ان شاء اللّه بكم لاحقون <ref>همان، ص 287</ref>.
#درباره‌ى زيارت قبر از سوى زنان، نويسنده تأكيد كرده كه نه تنها منعى نيست، بلكه مستنداتى در منابع اهل سنت، به صراحت و يا تلويحاً آن را جايز مى‌شمارند، مانند اينكه: عايشه از پيامبر نقل نموده است كه پيامبر به من دستور داد به بقيع بروم و براى مردگان درخواست آمرزش كنم، گفتم چه بگويم؟ پيامبر فرمود بگو: السلام على أهل الديار من المؤمنين و المسلمين، يرحم اللّه المستقدمين منّا و المستأخرين و إنّا ان شاء اللّه بكم لاحقون <ref>همان، ص 287</ref>
#سرانجام نويسنده چنين نتيجه گرفته است كه: اختلاف فكرى و عملى تشيع و تسنن، بخشى به اصول و مبانى فكرى برمى‌گردد. شيعه معتقد است مبانى فكرى تشيع از قرآن و سنت استخراج شده است و اين در حالى است كه برخى مبانى فكرى تسنن از رويدادهاى پس از ارتحال پيامبر ناشى شده است. بخشى از اختلافات نيز اختلاف‌نظر در مسائل فقهى است. بى‌ترديد اين اختلافات، هرچند مبنايى و اجتهادى است، ولى نبايد از نظر دور داشت كه اولا: در حوزه‌ى اسلام صورت گرفته و با وجوه اشتراك قابل قياس نيست. ثانياً: اختلاف فتوا ميان فقهاى مشهور و غيرمشهور اهل سنت نيز، بسيار زياد است و اگر كسى ادعا كند مجموعه‌ى اختلاف فقهى شيعه و سنت، كمتر از اختلافات فقهى فقهاى مشهور و غيرمشهور اهل سنت است، ادعايى بيهوده نكرده است. ثالثاً: چنانكه در اين مجموعه ديده شد، هيچ مورد اختلافى ميان شيعه و سنت را نمى‌توان يافت كه نظر شيعه جايى در منابع اهل سنت نداشته باشد؛ به‌طورى كه بيان اين مطلب، گزاف نيست كه شيعه مى‌تواند اصول و فروع خود را از منابع اهل سنت استخراج كند <ref>همان، ص 431- 432</ref>.
#سرانجام نويسنده چنين نتيجه گرفته است كه: اختلاف فكرى و عملى تشيع و تسنن، بخشى به اصول و مبانى فكرى برمى‌گردد. شيعه معتقد است مبانى فكرى تشيع از قرآن و سنت استخراج شده است و اين در حالى است كه برخى مبانى فكرى تسنن از رويدادهاى پس از ارتحال پيامبر ناشى شده است. بخشى از اختلافات نيز اختلاف‌نظر در مسائل فقهى است. بى‌ترديد اين اختلافات، هرچند مبنايى و اجتهادى است، ولى نبايد از نظر دور داشت كه اولا: در حوزه‌ى اسلام صورت گرفته و با وجوه اشتراك قابل قياس نيست. ثانياً: اختلاف فتوا ميان فقهاى مشهور و غيرمشهور اهل سنت نيز، بسيار زياد است و اگر كسى ادعا كند مجموعه‌ى اختلاف فقهى شيعه و سنت، كمتر از اختلافات فقهى فقهاى مشهور و غيرمشهور اهل سنت است، ادعايى بيهوده نكرده است. ثالثاً: چنانكه در اين مجموعه ديده شد، هيچ مورد اختلافى ميان شيعه و سنت را نمى‌توان يافت كه نظر شيعه جايى در منابع اهل سنت نداشته باشد؛ به‌طورى كه بيان اين مطلب، گزاف نيست كه شيعه مى‌تواند اصول و فروع خود را از منابع اهل سنت استخراج كند <ref>همان، ص 431- 432</ref>
#نويسنده با انتقاد از وهابيت و گروهى نوبنياد كه اختلافات شيعه و سنت را ليست كرده و با توجيهات موهوم تشيع را خارج از دين مى‌داند و همه را جز خود غير مسلمان مى‌شمارد! پرسيده است: حاصل اين تنگ‌نظرى‌هاى نابخردانه چيست؟ چه كسى از آن سود مى‌برد؟ اسلام و مسلمانان يا دشمنان اسلام؟! آيا همين فتواهاى نابخردانه از سوى اين عدّه معدود نيست كه باعث شده است، كشورهاى اسلامى جولانگاه طمع‌ورزان عالم شود و آبرو و جان و مال مسلمانان به يغما رود؟ ترديدى براى هيچ روشنفكرى نيست كه اين فتاواى سياسى براى ترويج دولت‌هاى ستمگر در تاريخ بوده است و با هيچ اصلى از اصول مورد قبول اهل سنت مطابق نيست <ref>همان، ص 432- 433</ref>.
#نويسنده با انتقاد از وهابيت و گروهى نوبنياد كه اختلافات شيعه و سنت را ليست كرده و با توجيهات موهوم تشيع را خارج از دين مى‌داند و همه را جز خود غير مسلمان مى‌شمارد! پرسيده است: حاصل اين تنگ‌نظرى‌هاى نابخردانه چيست؟ چه كسى از آن سود مى‌برد؟ اسلام و مسلمانان يا دشمنان اسلام؟! آيا همين فتواهاى نابخردانه از سوى اين عدّه معدود نيست كه باعث شده است، كشورهاى اسلامى جولانگاه طمع‌ورزان عالم شود و آبرو و جان و مال مسلمانان به يغما رود؟ ترديدى براى هيچ روشنفكرى نيست كه اين فتاواى سياسى براى ترويج دولت‌هاى ستمگر در تاريخ بوده است و با هيچ اصلى از اصول مورد قبول اهل سنت مطابق نيست <ref>همان، ص 432- 433</ref>


== وضعيت كتاب==
== وضعيت كتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش