۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ه(' به 'ه (') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
محقق اثر در مقدمه اش پس از ذکر توضیحاتی درباره تصوف و تأکید بر اینکه تصوف - که بسیاری آن را خیر محض و دیگران آن را شر و وبال بر امت دانستهاند - جزو جدانشدنی از تاریخ امت اسلامی است، خاطرنشان کرده است که در گذشته محققین از توجه به آثار صوفیان پرهیز میکردند تا جایی که پرداختن به آثار آنها ننگی برای صاحبش بود<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص10-9</ref> | محقق اثر در مقدمه اش پس از ذکر توضیحاتی درباره تصوف و تأکید بر اینکه تصوف - که بسیاری آن را خیر محض و دیگران آن را شر و وبال بر امت دانستهاند - جزو جدانشدنی از تاریخ امت اسلامی است، خاطرنشان کرده است که در گذشته محققین از توجه به آثار صوفیان پرهیز میکردند تا جایی که پرداختن به آثار آنها ننگی برای صاحبش بود<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص10-9</ref> وی سپس مقدمه اش را در دو بخش ارائه کرده است: در بخش اول زندگی نامه و آثار نویسنده به قلم فرزندش با نام «إعلام الحاضر و البادی بمقام والدی الشیخ عبدالرئوف المناوی الحدادی» و در بخش دوم، مباحث کتاب و چگونگی تحقیق آن مطرح شده است<ref>ر.ک: همان، ص35-33</ref> | ||
نویسنده، مقدمه را با این عبارت آغاز کرده که کرامت، «ظهور امر خارق عادت به دست ولی خدا، مقرون به طاعت و عرفان، بدون ادعای نبوت است. کرامت برای دلالت بر صدق و فضل یا قوت یقین صاحبش یا مانند آن است». وی کرامت را امری جایز دانسته که به حسب نصوص قرآنی و روایات نبوی واقع شده است. پس از آن هفت دلیل معتزله بر انکار کرامات اولیای الهی را ذکر کرده و یک به یک پاسخ داده است. نویسنده، معتقد است که کرامات، انواع فراوانی دارد و به بیست نوع از آنها اشاره کرده که زنده کردن مردگان، شکافتن و خشک شدن دریا و اخبار از غیب از آن جمله است. پس از آن دلائلی بر کرامت اولیا ذکر و سپس در خاتمه بر این نکته تأکید کرده که برخلاف عقائد برخی کرامیه، ولی خدا به درجه نبی نخواهد رسید و با رسیدن به کمال ولایت - برخلاف آنچه اهل الحاد و اتحاد ادعا کردهاند - تکالیف از او ساقط نمیشود<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص20-5</ref> | نویسنده، مقدمه را با این عبارت آغاز کرده که کرامت، «ظهور امر خارق عادت به دست ولی خدا، مقرون به طاعت و عرفان، بدون ادعای نبوت است. کرامت برای دلالت بر صدق و فضل یا قوت یقین صاحبش یا مانند آن است». وی کرامت را امری جایز دانسته که به حسب نصوص قرآنی و روایات نبوی واقع شده است. پس از آن هفت دلیل معتزله بر انکار کرامات اولیای الهی را ذکر کرده و یک به یک پاسخ داده است. نویسنده، معتقد است که کرامات، انواع فراوانی دارد و به بیست نوع از آنها اشاره کرده که زنده کردن مردگان، شکافتن و خشک شدن دریا و اخبار از غیب از آن جمله است. پس از آن دلائلی بر کرامت اولیا ذکر و سپس در خاتمه بر این نکته تأکید کرده که برخلاف عقائد برخی کرامیه، ولی خدا به درجه نبی نخواهد رسید و با رسیدن به کمال ولایت - برخلاف آنچه اهل الحاد و اتحاد ادعا کردهاند - تکالیف از او ساقط نمیشود<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص20-5</ref> | ||
اولین باب کتاب با ذکر سیره رسول الله (ص) از ولادت تا وفات ایشان آغاز شده است. ذکر نسب آن حضرت تا معدّ بن عدنان و خلاصه ای از شرح حال و حوادث حیات آن حضرت در این باب ذکر شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص28-22</ref> | اولین باب کتاب با ذکر سیره رسول الله (ص) از ولادت تا وفات ایشان آغاز شده است. ذکر نسب آن حضرت تا معدّ بن عدنان و خلاصه ای از شرح حال و حوادث حیات آن حضرت در این باب ذکر شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص28-22</ref> پس از آن تا باب هشتم کتاب، صفات ظاهری و باطنی، معجزات، خصائص، سخنان، ادعیه و وفات آن حضرت بیان شده است<ref>ر.ک: همان، ص69-29</ref> | ||
پس از آن در ضمن یازده طبقه به ترتیب حروف الفبا طبقات صوفیه و سخنان آنها از قرن اول تا یازدهم ذکر شده است. در اولین طبقه ابتدا شرح حال خلفای راشدین مورد بررسی قرار گرفته است. امام علی(ع) به عنوان چهارمین خلیفه با اوصافی چون «باب مدینه علم و مواهب، ولی متقین، امام عادلین، پیشگام در اجابت و ایمان و...» یاد شده و سپس روایات پیامبر مکرم اسلام(ص) درباره آن حضرت، از جمله «علی از من است و من از علی هستم» و یا «کسی که من مولای او هستم علی مولا و سرپرست اوست؛ خداوندا دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار» ذکر شده است<ref>ر.ک: همان، ص98</ref> | پس از آن در ضمن یازده طبقه به ترتیب حروف الفبا طبقات صوفیه و سخنان آنها از قرن اول تا یازدهم ذکر شده است. در اولین طبقه ابتدا شرح حال خلفای راشدین مورد بررسی قرار گرفته است. امام علی(ع) به عنوان چهارمین خلیفه با اوصافی چون «باب مدینه علم و مواهب، ولی متقین، امام عادلین، پیشگام در اجابت و ایمان و...» یاد شده و سپس روایات پیامبر مکرم اسلام(ص) درباره آن حضرت، از جمله «علی از من است و من از علی هستم» و یا «کسی که من مولای او هستم علی مولا و سرپرست اوست؛ خداوندا دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار» ذکر شده است<ref>ر.ک: همان، ص98</ref> ابوذر غفاری، بلال حبشی، تمیم داری، جعفر بن ابیطالب و سلمان فارسی و نیز امام حسن و امام حسین(ع) از جمله اعلامی هستند که شرح حال و کرامات و کلمات آنها در اولین طبقه ذکر شده است<ref>ر.ک: همان، ص153-119</ref> | ||
نویسنده اسامی بانوان را تفکیک نکرده و به همراه مردان آورده است؛ به عنوان مثال آمنه رملیه، ام حسان کوفی، امسفیان ثوری و... در طبقه دوم ذکر شده است<ref>ر.ک: همان، ص235-230</ref> | نویسنده اسامی بانوان را تفکیک نکرده و به همراه مردان آورده است؛ به عنوان مثال آمنه رملیه، ام حسان کوفی، امسفیان ثوری و... در طبقه دوم ذکر شده است<ref>ر.ک: همان، ص235-230</ref> | ||
تقسیم بندیهای قدما در کرامات، ریشه در تفکرات ابن عربی و کتاب او «مواقع النجوم» دارد. مناوی آن را در «طبقات الصوفیة الصغری» یا «إرغام أولیاء الشیطان بذکر مناقب أولیاء الرحمن» - جلد چهارم کتاب - نقل و تلخیص کرده است. در ابتدا مناوی (یا در واقع ابن عربی) کرامات را نتیجه همنشینی عبدبا عالم ملکوت و ملائکه میداند که به تدریج، خصوصیات انسانی از او زایل شده و به صفاتی میرسد که آن را نداشته است؛ مثلاً به صورتهای مختلفی درمی آید که بستگی به مقام بیننده دارد، یا بر آب و هوا راه میرود، ولی کسی او را نمیبیند. سپس عبداز توجّه به عالم ملکوت خارج از خود، گذشته و متوجّه عالم ملکوت خاصّ خود، شده و چشم بصیرتش باز میشود و نهانیهای وجود و ضمائر را میبیند و میخواند و در واقع، قلب خوانی میکند. بعد، چهل ونه نوع کرامت و مکاشفه را ذکر میکند که از آن جمله است: «آنکه مقام فهم و شنیدن آیات الهی از طرف خدا به او ارزانی میشود، پس سخن گفتن جماد را میشنود و در این، دو خرق عات است؛ یکی از سامع که میشنود و یکی از جماد که میگوید، مانند تسبیح سنگ ریزه<ref>آزادیان، شهرام، ص71-67</ref> | تقسیم بندیهای قدما در کرامات، ریشه در تفکرات ابن عربی و کتاب او «مواقع النجوم» دارد. مناوی آن را در «طبقات الصوفیة الصغری» یا «إرغام أولیاء الشیطان بذکر مناقب أولیاء الرحمن» - جلد چهارم کتاب - نقل و تلخیص کرده است. در ابتدا مناوی (یا در واقع ابن عربی) کرامات را نتیجه همنشینی عبدبا عالم ملکوت و ملائکه میداند که به تدریج، خصوصیات انسانی از او زایل شده و به صفاتی میرسد که آن را نداشته است؛ مثلاً به صورتهای مختلفی درمی آید که بستگی به مقام بیننده دارد، یا بر آب و هوا راه میرود، ولی کسی او را نمیبیند. سپس عبداز توجّه به عالم ملکوت خارج از خود، گذشته و متوجّه عالم ملکوت خاصّ خود، شده و چشم بصیرتش باز میشود و نهانیهای وجود و ضمائر را میبیند و میخواند و در واقع، قلب خوانی میکند. بعد، چهل ونه نوع کرامت و مکاشفه را ذکر میکند که از آن جمله است: «آنکه مقام فهم و شنیدن آیات الهی از طرف خدا به او ارزانی میشود، پس سخن گفتن جماد را میشنود و در این، دو خرق عات است؛ یکی از سامع که میشنود و یکی از جماد که میگوید، مانند تسبیح سنگ ریزه<ref>آزادیان، شهرام، ص71-67</ref> | ||
== وضعیت کتاب == | == وضعیت کتاب == |
ویرایش