المحاسن و الأضداد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>'
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>')
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>')
خط ۵۰: خط ۵۰:
كتاب با دو مقدمه از محقق و نويسنده آغاز و مطالب در 79 باب، سامان يافته است. نگارنده در اين كتاب، برخى آيات قرآن كريم، روايات و حكايات را گردآورى كرده است.
كتاب با دو مقدمه از محقق و نويسنده آغاز و مطالب در 79 باب، سامان يافته است. نگارنده در اين كتاب، برخى آيات قرآن كريم، روايات و حكايات را گردآورى كرده است.


درباره انتساب اين كتاب، سخنان بسيار گفته شده كه در انتهاى گزارش محتوا، بدان پرداخته شده است. اما برخى از صاحب‌نظران ادبيات عرب، مانند كارل بروكلمان، بر اين باورند كه شايد بهتر باشد اين اثر را از جمله كتاب‌هاى منسوب به جاحظ به‌شمار آورد .<ref>ر.ك: زرين‌كوب، روزبه، ص191</ref>
درباره انتساب اين كتاب، سخنان بسيار گفته شده كه در انتهاى گزارش محتوا، بدان پرداخته شده است. اما برخى از صاحب‌نظران ادبيات عرب، مانند كارل بروكلمان، بر اين باورند كه شايد بهتر باشد اين اثر را از جمله كتاب‌هاى منسوب به جاحظ به‌شمار آورد ..<ref>ر.ك: زرين‌كوب، روزبه، ص191</ref>


به هر حال، اين كتاب چه از آن جاحظ باشد چه نباشد، شامل مطالب جالبى است كه به احتمال زياد، بخشى از آن حاصل ترجمه متن‌هاى پهلوى است كه در جريان نهضت ترجمه به عربى كه در قرن‌هاى 2- 4ق/ 8- 10م در جهان اسلام روى داد، گوشه‌هايى از تاريخ و فرهنگ ايران را براى مسلمانان و عرب‌زبانان جهان، آشكار ساخت .<ref>همان</ref>
به هر حال، اين كتاب چه از آن جاحظ باشد چه نباشد، شامل مطالب جالبى است كه به احتمال زياد، بخشى از آن حاصل ترجمه متن‌هاى پهلوى است كه در جريان نهضت ترجمه به عربى كه در قرن‌هاى 2- 4ق/ 8- 10م در جهان اسلام روى داد، گوشه‌هايى از تاريخ و فرهنگ ايران را براى مسلمانان و عرب‌زبانان جهان، آشكار ساخت ..<ref>همان</ref>


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==




جاحظ در مقدمه كتاب، زبان به گلايه از اهل علم گشوده است؛ از اينكه نسبت به آثار او حسادت مى‌ورزند و بر آن‌اند تا كتاب‌ها و رسائل وى را با همه استوارى و گران‌مايگى، بى‌ارزش نشان دهند. وى مى‌گويد: «... چون كتابى را بنگارم و به يكى از بزرگان تقديم دارم، گروهى چون شتران سركش و افسار گسيخته، نزد وى شتابند و با نيرنگ، زبان به بدگويى از آن كتاب گشايند تا آن را از چشم وى، بيندازند و گر در آن توفيق نيابند، موضوعات و معانى آن را سرقت كنند و از لابه‌لاى آن، كتابى به نام خود برسازند و به ديگرى تقديم دارند... اما چون كتابى هرچند كم‌بارتر و كم‌مايه‌تر بنگارم و آن را به [[ابن‌مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] و خليل بن احمد و... منسوب دارم، هم ايشان مشتاقانه نزد من مى‌شتابند تا نسخه‌اى از آن فراهم آرند...». شايد همين امر محققان را به اشتباه انداخته تا كتاب را از آن جاحظ بدانند. مسعودى در «التنبيه و الإشراف» نيز همين موضوع را از قول جاحظ نقل كرده است. اما جالب توجه آنكه اين روايت در رسائل جاحظ «فصل ما بين العداوة و الحسد» آمده است و احتمالاً مسعودى اين روايت را از رسائل جاحظ گرفته است .<ref>فاتحى‌نژاد، عنايت‌الله، ج17، ص217</ref>
جاحظ در مقدمه كتاب، زبان به گلايه از اهل علم گشوده است؛ از اينكه نسبت به آثار او حسادت مى‌ورزند و بر آن‌اند تا كتاب‌ها و رسائل وى را با همه استوارى و گران‌مايگى، بى‌ارزش نشان دهند. وى مى‌گويد: «... چون كتابى را بنگارم و به يكى از بزرگان تقديم دارم، گروهى چون شتران سركش و افسار گسيخته، نزد وى شتابند و با نيرنگ، زبان به بدگويى از آن كتاب گشايند تا آن را از چشم وى، بيندازند و گر در آن توفيق نيابند، موضوعات و معانى آن را سرقت كنند و از لابه‌لاى آن، كتابى به نام خود برسازند و به ديگرى تقديم دارند... اما چون كتابى هرچند كم‌بارتر و كم‌مايه‌تر بنگارم و آن را به [[ابن‌مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] و خليل بن احمد و... منسوب دارم، هم ايشان مشتاقانه نزد من مى‌شتابند تا نسخه‌اى از آن فراهم آرند...». شايد همين امر محققان را به اشتباه انداخته تا كتاب را از آن جاحظ بدانند. مسعودى در «التنبيه و الإشراف» نيز همين موضوع را از قول جاحظ نقل كرده است. اما جالب توجه آنكه اين روايت در رسائل جاحظ «فصل ما بين العداوة و الحسد» آمده است و احتمالاً مسعودى اين روايت را از رسائل جاحظ گرفته است ..<ref>فاتحى‌نژاد، عنايت‌الله، ج17، ص217</ref>


پس از اين مقدمه، مؤلف در 79 باب كه گاه هر يك از حد يكى دو صفحه تجاوز نمى‌كند، به ذكر محاسن و مساو‌‍ئ (خوبى‌ها و بدى‌ها) برخى اشياء، صفات، اخلاق و آداب و سنن، پرداخته است .<ref>همان</ref>
پس از اين مقدمه، مؤلف در 79 باب كه گاه هر يك از حد يكى دو صفحه تجاوز نمى‌كند، به ذكر محاسن و مساو‌‍ئ (خوبى‌ها و بدى‌ها) برخى اشياء، صفات، اخلاق و آداب و سنن، پرداخته است ..<ref>همان</ref>


نخستين باب به ذكر محاسن كتاب و كتابت اختصاص دارد؛ مؤلف در آغاز اين باب، به پيشينه نگارش و كتابت نزد ايرانيان پرداخته و ضمن آن، به سنگ‌نوشته‌ها و كتيبه‌هاى برخى بناهاى معروف، اشاره كرده است؛ سپس رواياتى درباره ارزش و فضيلت كتاب و كتاب‌خوانى از قول برخى بزرگان نقل نموده است. آخرين بخش كتاب نيز همان‌گونه كه در مقدمه آمده، به محاسن و مساو‌‍ئ مرگ اختصاص يافته است .<ref>همان</ref>
نخستين باب به ذكر محاسن كتاب و كتابت اختصاص دارد؛ مؤلف در آغاز اين باب، به پيشينه نگارش و كتابت نزد ايرانيان پرداخته و ضمن آن، به سنگ‌نوشته‌ها و كتيبه‌هاى برخى بناهاى معروف، اشاره كرده است؛ سپس رواياتى درباره ارزش و فضيلت كتاب و كتاب‌خوانى از قول برخى بزرگان نقل نموده است. آخرين بخش كتاب نيز همان‌گونه كه در مقدمه آمده، به محاسن و مساو‌‍ئ مرگ اختصاص يافته است ..<ref>همان</ref>


از جمله مباحث مطرح شده در كتاب، عبارتند از: محاسن حفظ زبان؛ كتمان سر؛ مشورت؛ شكر؛ راست‌گويى؛ عفو؛ وفاى به عهد؛ سخاوت؛ بخل؛ شجاعت؛ حب وطن؛ طلب رزق؛ مواعظ و زهد.
از جمله مباحث مطرح شده در كتاب، عبارتند از: محاسن حفظ زبان؛ كتمان سر؛ مشورت؛ شكر؛ راست‌گويى؛ عفو؛ وفاى به عهد؛ سخاوت؛ بخل؛ شجاعت؛ حب وطن؛ طلب رزق؛ مواعظ و زهد.


از جمله ويژگى‌هاى كتاب، آن است كه يكى از گزارش‌هاى كهن و جالب توجه درباره جشن نوروز، از طريق آن، در فصل محاسن نوروز و مهرگان بر جاى مانده است. بر اساس روايت بازمانده در اين فصل، در مراسم جشن نوروز كه در دربار ساسانيان برگزار مى‌شد، خوانى مى‌گستردند و در آن چند عدد نان كه از گياهان و دانه‌هاى گوناگون پخته بودند، قرار مى‌دادند. اين نان‌ها از دانه‌هاى گندم، جو، ارزن، ذرت، نخود، عدس، برنج، كنجد، باقلا و لوبيا بود. مقدارى از اين دانه‌ها را نيز در سينى مى‌ريختند. افزون بر اينها، در آن خوان، هفت شاخه‌ى تر از درخت‌هايى كه به آنها تبرك مى‌جستند، قرار مى‌دادند، مانند: درختان بيد، زيتون، به و انار. اين شاخه‌ها را گاه يك‌يك، گاه دودو و گاه سه‌سه بريده، هر شاخه را به نام يكى از كوره‌ها (شهرستان‌ها)ى كشور مى‌ناميدند و بر هر شاخه، كلماتى چون افزود، افزايد، افزون، پروار، فراخى و فراهى (در متن اصلى: ابزود، ابزائد، ابزون، بروار، فراخى و فراهيه) نوشته شده بود. همچنين هفت كاسه سپيد، پر از سكه‌هاى سيمين و يك سكه زرّين كه همگى ضرب سال نو بودند، به همراه يك دسته اسپند در خوان مى‌نهادند .<ref>زرين‌كوب، روزبه، ص191- 192</ref>
از جمله ويژگى‌هاى كتاب، آن است كه يكى از گزارش‌هاى كهن و جالب توجه درباره جشن نوروز، از طريق آن، در فصل محاسن نوروز و مهرگان بر جاى مانده است. بر اساس روايت بازمانده در اين فصل، در مراسم جشن نوروز كه در دربار ساسانيان برگزار مى‌شد، خوانى مى‌گستردند و در آن چند عدد نان كه از گياهان و دانه‌هاى گوناگون پخته بودند، قرار مى‌دادند. اين نان‌ها از دانه‌هاى گندم، جو، ارزن، ذرت، نخود، عدس، برنج، كنجد، باقلا و لوبيا بود. مقدارى از اين دانه‌ها را نيز در سينى مى‌ريختند. افزون بر اينها، در آن خوان، هفت شاخه‌ى تر از درخت‌هايى كه به آنها تبرك مى‌جستند، قرار مى‌دادند، مانند: درختان بيد، زيتون، به و انار. اين شاخه‌ها را گاه يك‌يك، گاه دودو و گاه سه‌سه بريده، هر شاخه را به نام يكى از كوره‌ها (شهرستان‌ها)ى كشور مى‌ناميدند و بر هر شاخه، كلماتى چون افزود، افزايد، افزون، پروار، فراخى و فراهى (در متن اصلى: ابزود، ابزائد، ابزون، بروار، فراخى و فراهيه) نوشته شده بود. همچنين هفت كاسه سپيد، پر از سكه‌هاى سيمين و يك سكه زرّين كه همگى ضرب سال نو بودند، به همراه يك دسته اسپند در خوان مى‌نهادند ..<ref>زرين‌كوب، روزبه، ص191- 192</ref>


همچنين به اين نكته اشاره شده است كه در مراسم جشن نوروز، سينى‌اى زرّين يا سيمين كه در آن شكر سفيد و نارگيل پوست كنده و جام‌هاى سيمين يا زرّين بود، مى‌آوردند. نخستين چيزى كه خورده مى‌شد، شير تازه به همراه خرماى تازه بود. سپس مقدارى شير با نارگيل مى‌نوشيدند و پس از آن، شيرينى‌هاى ديگر خورده مى‌شد. ايرانيان در اين روز با نوشيدن شير خالص تازه و خوردن پنير تازه بدانها تبرّك مى‌جستند .<ref>همان، ص192</ref>
همچنين به اين نكته اشاره شده است كه در مراسم جشن نوروز، سينى‌اى زرّين يا سيمين كه در آن شكر سفيد و نارگيل پوست كنده و جام‌هاى سيمين يا زرّين بود، مى‌آوردند. نخستين چيزى كه خورده مى‌شد، شير تازه به همراه خرماى تازه بود. سپس مقدارى شير با نارگيل مى‌نوشيدند و پس از آن، شيرينى‌هاى ديگر خورده مى‌شد. ايرانيان در اين روز با نوشيدن شير خالص تازه و خوردن پنير تازه بدانها تبرّك مى‌جستند ..<ref>همان، ص192</ref>


در اين فصل به اين نكته نيز اشاره شده است كه ايرانيان بيست‌وپنج روز مانده به نوروز، در حياط كاخ شاهى دوازده ستون از خشت مى‌ساختند و بر بالاى هر ستون، دانه‌هايى چون گندم، جو، برنج، عدس، باقلا، ارزن، ذرت، لوبيا، نخود، كنجد و ماش مى‌كاشتند. در روز ششم نوروز نيز با خواندن سرود و ترانه، اين گياهان را درو مى‌كردند و دانه‌هاى آنها را در مجلس جشن مى‌افشاندند .<ref>همان</ref>
در اين فصل به اين نكته نيز اشاره شده است كه ايرانيان بيست‌وپنج روز مانده به نوروز، در حياط كاخ شاهى دوازده ستون از خشت مى‌ساختند و بر بالاى هر ستون، دانه‌هايى چون گندم، جو، برنج، عدس، باقلا، ارزن، ذرت، لوبيا، نخود، كنجد و ماش مى‌كاشتند. در روز ششم نوروز نيز با خواندن سرود و ترانه، اين گياهان را درو مى‌كردند و دانه‌هاى آنها را در مجلس جشن مى‌افشاندند ..<ref>همان</ref>


نكته مهمى كه پيرامون كتاب بايد خاطرنشان نمود، آن است كه اين اثر، بارها به نام جاحظ به چاپ رسيده است، اما شواهد و قراين فراوانى وجود دارد كه ثابت مى‌كند اين كتاب، از آن جاحظ نيست. گفتنى است تمام چاپ‌هاى كتاب، تنها بر اساس يك نسخه صورت گرفته است و اين خود تا اندازه بسيارى از اعتبار كتاب مى‌كاهد. شواهد و دلايلى كه در انتساب نادرست كتاب به جاحظ ارائه شده است، عبارتند از:
نكته مهمى كه پيرامون كتاب بايد خاطرنشان نمود، آن است كه اين اثر، بارها به نام جاحظ به چاپ رسيده است، اما شواهد و قراين فراوانى وجود دارد كه ثابت مى‌كند اين كتاب، از آن جاحظ نيست. گفتنى است تمام چاپ‌هاى كتاب، تنها بر اساس يك نسخه صورت گرفته است و اين خود تا اندازه بسيارى از اعتبار كتاب مى‌كاهد. شواهد و دلايلى كه در انتساب نادرست كتاب به جاحظ ارائه شده است، عبارتند از:
خط ۷۹: خط ۷۹:
#در كتاب گاه به اشعار شاعرانى استشهاد شده است كه سال‌ها پس از جاحظ مى‌زيسته‌اند، مانند: ابن معتز و منصور بن اسماعيل فقيه. گاه نيز در لابلاى كتاب، به ابياتى بدون ذكر نام سراينده آن‌ها برمى‌خوريم كه پس از جست‌وجو در منابع و يافتن نام سرايندگان آن‌ها مشخص مى‌شود كه بسيارى از اين ابيات، به شاعرانى تعلق دارد كه سال‌ها پس از جاحظ مى‌زيسته‌اند و گاه نزديك به دو قرن با وى فاصله زمانى دارند.
#در كتاب گاه به اشعار شاعرانى استشهاد شده است كه سال‌ها پس از جاحظ مى‌زيسته‌اند، مانند: ابن معتز و منصور بن اسماعيل فقيه. گاه نيز در لابلاى كتاب، به ابياتى بدون ذكر نام سراينده آن‌ها برمى‌خوريم كه پس از جست‌وجو در منابع و يافتن نام سرايندگان آن‌ها مشخص مى‌شود كه بسيارى از اين ابيات، به شاعرانى تعلق دارد كه سال‌ها پس از جاحظ مى‌زيسته‌اند و گاه نزديك به دو قرن با وى فاصله زمانى دارند.
#پنج بيت (بدون ذكر نام سراينده) در كتاب نقل شده است، با مطلع «بدا حين اثرى...» با قافيه «م» كه اين ابيات از سروده‌هاى جاحظ است. اما مؤلف در آغاز اين ابيات، عبارت «قال في ابن أبى دؤاد» را به كار برده است. حال آنكه اگر نويسنده كتاب، جاحظ بود، به جاى «قال» بايد از لفظ «قلت» استفاده مى‌كرد. افزون بر آن، ابياتى از مؤلف كتاب با لفظ «قلت» در كتاب آمده است كه در مجموعه اشعار جاحظ، وجود ندارد.
#پنج بيت (بدون ذكر نام سراينده) در كتاب نقل شده است، با مطلع «بدا حين اثرى...» با قافيه «م» كه اين ابيات از سروده‌هاى جاحظ است. اما مؤلف در آغاز اين ابيات، عبارت «قال في ابن أبى دؤاد» را به كار برده است. حال آنكه اگر نويسنده كتاب، جاحظ بود، به جاى «قال» بايد از لفظ «قلت» استفاده مى‌كرد. افزون بر آن، ابياتى از مؤلف كتاب با لفظ «قلت» در كتاب آمده است كه در مجموعه اشعار جاحظ، وجود ندارد.
#مؤلف داستانى از قول شخصى به نام ابوعلى بن الاسكرى (الاشكرى)، از نديمان تميم بن تميم (ابى‌تميم) نقل كرده است. اين داستان در منابع ديگر از جمله «جذوة المقتبس» حميدى و «[[وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان|وفيات الأعيان]]» [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] نيز آمده است. بى‌ترديد تميم بن ابى‌تميم، همان ابوالمعز تميم بن باديس، از واليان شمال آفريقاست كه در 501ق وفات يافته است. با توجه به اين روايت، «المحاسن و الأضداد» دست كم بايد در اواخر سده 5 يا اوايل سده 6ق تأليف شده باشد .<ref>ر.ك: فاتحى‌نژاد، عنايت‌الله، ج17، ص217- 218</ref>
#مؤلف داستانى از قول شخصى به نام ابوعلى بن الاسكرى (الاشكرى)، از نديمان تميم بن تميم (ابى‌تميم) نقل كرده است. اين داستان در منابع ديگر از جمله «جذوة المقتبس» حميدى و «[[وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان|وفيات الأعيان]]» [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] نيز آمده است. بى‌ترديد تميم بن ابى‌تميم، همان ابوالمعز تميم بن باديس، از واليان شمال آفريقاست كه در 501ق وفات يافته است. با توجه به اين روايت، «المحاسن و الأضداد» دست كم بايد در اواخر سده 5 يا اوايل سده 6ق تأليف شده باشد ..<ref>ر.ك: فاتحى‌نژاد، عنايت‌الله، ج17، ص217- 218</ref>


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
خط ۸۶: خط ۸۶:
فهرست مطالب و اعلام مذكور در متن، در انتهاى كتاب آمده است.
فهرست مطالب و اعلام مذكور در متن، در انتهاى كتاب آمده است.


در پاورقى‌ها، علاوه بر اشاره به نصوصى كه در ساير كتب جاحظ موجود مى‌باشد .<ref>ر.ك: پاورقى، ص19</ref>، توضيح اعلام مذكور در متن .<ref>ر.ك: همان، ص28</ref> و تشريح برخى لغات .<ref>همان</ref>، آمده است.
در پاورقى‌ها، علاوه بر اشاره به نصوصى كه در ساير كتب جاحظ موجود مى‌باشد ..<ref>ر.ك: پاورقى، ص19</ref>، توضيح اعلام مذكور در متن ..<ref>ر.ك: همان، ص28</ref> و تشريح برخى لغات ..<ref>همان</ref>، آمده است.




۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش