بدائع الملح (نوهای نمکین): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>'
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>')
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>')
خط ۴۶: خط ۴۶:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
در مقدمه مصحح، به بیان ویژگی‌های کتاب پرداخته شده است <ref> مقدمه مصحح، صفحه یازده - سی‌ویک </ref>
در مقدمه مصحح، به بیان ویژگی‌های کتاب پرداخته شده است .<ref> مقدمه مصحح، صفحه یازده - سی‌ویک </ref>


مؤلف در مقدمه، به نام خود، نام کتاب و تاریخ تألیف آن اشاره کرده و سپس متذکر می‌شود که کتاب را به دوازده باب به قرار ذیل تقسیم نموده است:
مؤلف در مقدمه، به نام خود، نام کتاب و تاریخ تألیف آن اشاره کرده و سپس متذکر می‌شود که کتاب را به دوازده باب به قرار ذیل تقسیم نموده است:
خط ۶۰: خط ۶۰:
# في التهاني و التعازي؛
# في التهاني و التعازي؛
# في الشيب و الزهد؛
# في الشيب و الزهد؛
# في لطائف الحكايات و المحاضرات <ref> همان، صفحه پانزده </ref>
# في لطائف الحكايات و المحاضرات .<ref> همان، صفحه پانزده </ref>


از این فصول، جز باب دوازدهم که قسمت اعظم آن به نثر و به شکل حکایات و گفتگو است، بقیه ابواب تماما به‌صورت شعر می‌باشد و ترتیب آن بدین گونه است که با توجه به عنوان هر باب، مؤلف اشعاری از شعرای مختلف و احیانا از کسانی چون ابن سینا که ما آنها را بیشتر به‌عنوان عالم و دانشمند می‌شناسیم تا شاعر، گرد آورده است <ref> همان، صفحه پانزده - شانزده </ref>
از این فصول، جز باب دوازدهم که قسمت اعظم آن به نثر و به شکل حکایات و گفتگو است، بقیه ابواب تماما به‌صورت شعر می‌باشد و ترتیب آن بدین گونه است که با توجه به عنوان هر باب، مؤلف اشعاری از شعرای مختلف و احیانا از کسانی چون ابن سینا که ما آنها را بیشتر به‌عنوان عالم و دانشمند می‌شناسیم تا شاعر، گرد آورده است .<ref> همان، صفحه پانزده - شانزده </ref>


بیشتر این شعرا، اهل ایران به‌خصوص از مردم خراسان و خوارزم هستند. متجاوز از بیست نفر از ایشان را ما در «يتيمة الدهر» ثعالبی می‌یابیم. گاهی به نام افراد گمنامی برمی‌خوریم که از معاصرین مؤلف و اهالی خوارزم می‌باشند و با توجه به گمنامی آن‌ها مؤلف خیلی به‌اختصار ایشان را معرفی کرده؛ مثلا می‌گوید: او یکی از شاگردان جارالله زمخشری است. ضمنا 33 بیت از اشعار خود صدرالافاضل نیز در این کتاب به‌طور پراکنده در ابواب مختلف دیده می‌شود <ref> همان، صفحه شانزده </ref>
بیشتر این شعرا، اهل ایران به‌خصوص از مردم خراسان و خوارزم هستند. متجاوز از بیست نفر از ایشان را ما در «يتيمة الدهر» ثعالبی می‌یابیم. گاهی به نام افراد گمنامی برمی‌خوریم که از معاصرین مؤلف و اهالی خوارزم می‌باشند و با توجه به گمنامی آن‌ها مؤلف خیلی به‌اختصار ایشان را معرفی کرده؛ مثلا می‌گوید: او یکی از شاگردان جارالله زمخشری است. ضمنا 33 بیت از اشعار خود صدرالافاضل نیز در این کتاب به‌طور پراکنده در ابواب مختلف دیده می‌شود .<ref> همان، صفحه شانزده </ref>


به‌طور کلی از آغاز تا انجام کتاب، نام 102 نفر برده شده که بیش از سه‌پنجم این عده، جزو کسانی هستند که شعری از آن‌ها نقل شده و بقیه به مناسبت‌های دیگر، نامشان آمده است <ref> همان، صفحه شانزده و هفده </ref>
به‌طور کلی از آغاز تا انجام کتاب، نام 102 نفر برده شده که بیش از سه‌پنجم این عده، جزو کسانی هستند که شعری از آن‌ها نقل شده و بقیه به مناسبت‌های دیگر، نامشان آمده است .<ref> همان، صفحه شانزده و هفده </ref>


اصل کتاب تماما به زبان عربی است، ولی در ذیل متن عربی، ترجمه‌ای به فارسی دری دیده می‌شود. البته آنجا که عناوین ابواب دوازده‌گانه ذکر شده و همچنین یک صفحه از پایان کتاب که مربوط است به تاریخ استنساخ و اجازه‌نامه، ترجمه فارسی ندارد. به نظر می‌رسد که ترجمه از خود نویسنده نباشد؛ زیرا اولا در هیچ‌یک از منابع، اشاره‌ای به ترجمه فارسی «بدائع الملح» نشده و ثانیا در متن عربی کتاب، مؤلف بدین گونه از خود یاد می‌کند: «فصل يقول: قاسم بن الحسن بن محمد الخوارزمي»، ولی در ترجمه همین عبارت، آمده: «صدرالأفاضل و مجدالدين الطوائفي». پیداست که اگر مؤلف می‌خواست از خود با لقب صدرالافاضل و مجدالدین یاد نماید، در متن عربی نیز همین کار را می‌کرد و بعید به نظر می‌رسد که دانشمندی هرچند والامقام، با عنوان یا لقبی فخامت‌آمیز از خود یاد کند و این مطلب می‌رساند که مترجم، غیر از مؤلف کتاب است <ref> همان، صفحه هفده </ref>  
اصل کتاب تماما به زبان عربی است، ولی در ذیل متن عربی، ترجمه‌ای به فارسی دری دیده می‌شود. البته آنجا که عناوین ابواب دوازده‌گانه ذکر شده و همچنین یک صفحه از پایان کتاب که مربوط است به تاریخ استنساخ و اجازه‌نامه، ترجمه فارسی ندارد. به نظر می‌رسد که ترجمه از خود نویسنده نباشد؛ زیرا اولا در هیچ‌یک از منابع، اشاره‌ای به ترجمه فارسی «بدائع الملح» نشده و ثانیا در متن عربی کتاب، مؤلف بدین گونه از خود یاد می‌کند: «فصل يقول: قاسم بن الحسن بن محمد الخوارزمي»، ولی در ترجمه همین عبارت، آمده: «صدرالأفاضل و مجدالدين الطوائفي». پیداست که اگر مؤلف می‌خواست از خود با لقب صدرالافاضل و مجدالدین یاد نماید، در متن عربی نیز همین کار را می‌کرد و بعید به نظر می‌رسد که دانشمندی هرچند والامقام، با عنوان یا لقبی فخامت‌آمیز از خود یاد کند و این مطلب می‌رساند که مترجم، غیر از مؤلف کتاب است .<ref> همان، صفحه هفده </ref>  


===ویژگی‌های کتاب===
===ویژگی‌های کتاب===
خط ۷۶: خط ۷۶:
تشابه دمعي إذ جری و مدامتي فمن مثل ما في الكأس عيني تسكب
تشابه دمعي إذ جری و مدامتي فمن مثل ما في الكأس عيني تسكب
فو الله ما أدري أ بالخمر أسليت جفوني أم من أدمعي كنت أشرب
فو الله ما أدري أ بالخمر أسليت جفوني أم من أدمعي كنت أشرب
ترجمه: ماننداک یکدیگر شد اشک من آنگاه که برفت و شراب من از ماننداک آن که در جام است چشم من می‌بریزد. به خدای نمی‌دانم می‌را فرو رها کرده است پلک‌های من یا از اشک‌های خود بودم می‌ بیاشامیدم. ملاحظه می‌شود که در ترجمه این دو بیت، فقط یک کلمه عربی به کار گرفته شده است <ref> همان، صفحه بیست‌ویک </ref>
ترجمه: ماننداک یکدیگر شد اشک من آنگاه که برفت و شراب من از ماننداک آن که در جام است چشم من می‌بریزد. به خدای نمی‌دانم می‌را فرو رها کرده است پلک‌های من یا از اشک‌های خود بودم می‌ بیاشامیدم. ملاحظه می‌شود که در ترجمه این دو بیت، فقط یک کلمه عربی به کار گرفته شده است .<ref> همان، صفحه بیست‌ویک </ref>
# واژه‌هایی که در ساختمان جملات به کار گرفته شده، از جمله واژه‌های معمول در قرن‌های پنجم و ششم و هفتم است که مترادفات عربی آن‌ها هنوز راهی به زبان پارسی نیافته و یا اگر احیانا در نظم و نثر واژه‌های عربی معادلشان دیده می‌شود، جنبه اتفاقی داشته و به‌صورت همگانی و متداول نیست، حال آنکه در اعصار بعد، درست برعکس این قضیه مشاهده می‌شود؛ یعنی رفته رفته مترادفات عربی این گونه واژه‌ها دوش به دوش خود آنها در نظم و نثر ظاهر می‌شود تا آنجا که امروزه، این واژه‌های اصیل زبان دری، به‌ندرت مورد استعمال قرار می‌گیرد <ref> همان، صفحه بیست‌ویک - بیست‌ودو </ref>
# واژه‌هایی که در ساختمان جملات به کار گرفته شده، از جمله واژه‌های معمول در قرن‌های پنجم و ششم و هفتم است که مترادفات عربی آن‌ها هنوز راهی به زبان پارسی نیافته و یا اگر احیانا در نظم و نثر واژه‌های عربی معادلشان دیده می‌شود، جنبه اتفاقی داشته و به‌صورت همگانی و متداول نیست، حال آنکه در اعصار بعد، درست برعکس این قضیه مشاهده می‌شود؛ یعنی رفته رفته مترادفات عربی این گونه واژه‌ها دوش به دوش خود آنها در نظم و نثر ظاهر می‌شود تا آنجا که امروزه، این واژه‌های اصیل زبان دری، به‌ندرت مورد استعمال قرار می‌گیرد .<ref> همان، صفحه بیست‌ویک - بیست‌ودو </ref>
ب)- یکی از ویژگی‌های این کتاب، مربوط است به رسم الخط حروف و املای کلمات آن، از جمله:
ب)- یکی از ویژگی‌های این کتاب، مربوط است به رسم الخط حروف و املای کلمات آن، از جمله:
# حروف د، ر، س، ص، ط، که اکنون جزو حروف بی‌نقطه به حساب می‌آیند، در این کتاب به‌صورت نقطه‌دار دیده می‌شود که نقطه آن‌ها در ذیلشان گذاشته می‌شود و جز «س» که دارای سه نقطه است، بقیه آن‌ها یک نقطه دارند.
# حروف د، ر، س، ص، ط، که اکنون جزو حروف بی‌نقطه به حساب می‌آیند، در این کتاب به‌صورت نقطه‌دار دیده می‌شود که نقطه آن‌ها در ذیلشان گذاشته می‌شود و جز «س» که دارای سه نقطه است، بقیه آن‌ها یک نقطه دارند.
خط ۸۵: خط ۸۵:
# ضمیر سوم شخص مفرد «وی» و «او» برای غیر ذوی العقول نیز به کار رفته، البته برخلاف معمول امروز به کار بردن «او» و «وی» برای غیر ذوی العقول معمول فصحا بوده است.
# ضمیر سوم شخص مفرد «وی» و «او» برای غیر ذوی العقول نیز به کار رفته، البته برخلاف معمول امروز به کار بردن «او» و «وی» برای غیر ذوی العقول معمول فصحا بوده است.
# ضمیر دوم شخص جمع در حالت فاعلی به جای «ید» در کلیه موارد به صورت «یت» ذکر شده، مانند: بخواهیت، مانیت، بکردیت، می‌رویت.
# ضمیر دوم شخص جمع در حالت فاعلی به جای «ید» در کلیه موارد به صورت «یت» ذکر شده، مانند: بخواهیت، مانیت، بکردیت، می‌رویت.
# کلمات مختوم به «ه» غیر ملفوظ هنگام جمع بستن با «ها» برخلاف معمول امروز «ه» غیر ملفوظشان حذف شده است و... <ref> همان، صفحه بیست‌ویک- بیست‌وهفت </ref>
# کلمات مختوم به «ه» غیر ملفوظ هنگام جمع بستن با «ها» برخلاف معمول امروز «ه» غیر ملفوظشان حذف شده است و... .<ref> همان، صفحه بیست‌ویک- بیست‌وهفت </ref>


در پایان می‌توان چنین گفت که اثر حاضر، یکی از بزرگ‌ترین آثار ادبی نیاکان ماست که هم از نظر زبان و ادبیات عرب دارای اهمیت و ارزش فراوان است و هم از جهت زبان و ادب پارسی، مقامی بس ارجمند و والا را داراست <ref> ر.ک: همان، صفحه بیست‌وهشت </ref>
در پایان می‌توان چنین گفت که اثر حاضر، یکی از بزرگ‌ترین آثار ادبی نیاکان ماست که هم از نظر زبان و ادبیات عرب دارای اهمیت و ارزش فراوان است و هم از جهت زبان و ادب پارسی، مقامی بس ارجمند و والا را داراست .<ref> ر.ک: همان، صفحه بیست‌وهشت </ref>


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش