تذکره شعرای یزد: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'عطار' به 'عطار ') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
در مقدمه [[افشار، ایرج|ايرج افشار]] كه آن را در تهران، در تاريخ اول تيرماه 1366 نوشته، چنين آمده است: | در مقدمه [[افشار، ایرج|ايرج افشار]] كه آن را در تهران، در تاريخ اول تيرماه 1366 نوشته، چنين آمده است: | ||
«خاك يزد از سرزمينهاى كمشاعر ايران است... تذكرهاى كه از شعراى يزد در اين كتاب انتشار مىيابد نماى روشنى از تاريخ ادبى شهر يزد در هفتصد سال است و لازم بود كه چنين مجموعهاى در دسترس باشد... در اين تذكره تقريبا نام و شعر همه شاعران شناخته يزد هست... ناگفته نماند كه آقاى فتوحى از آوردن سرگذشت و شعر دو سه تن به خواهش خودشان خوددارى كرده است... حدود خاك يزد در دورههاى مختلف تاريخى تابع تقسيمات و مقتضيات حكومتى و سياسى بوده است. نايين و بافق و بيابانك و ابرقو در اين جريانها گاه جزء يزد بود و گاه از حوزه سياسى و حكومتى يزد خارج مىشد. به همين ملاحظه است كه آقاى فتوحى نام شاعران بافقى و بيابانكى را در اين تذكره آورده و از آن ابرقو و نايين را نياورده است...» <ref>ر.ك: مقدمه [[افشار، ایرج|ايرج افشار]]، ص5-7</ref> | «خاك يزد از سرزمينهاى كمشاعر ايران است... تذكرهاى كه از شعراى يزد در اين كتاب انتشار مىيابد نماى روشنى از تاريخ ادبى شهر يزد در هفتصد سال است و لازم بود كه چنين مجموعهاى در دسترس باشد... در اين تذكره تقريبا نام و شعر همه شاعران شناخته يزد هست... ناگفته نماند كه آقاى فتوحى از آوردن سرگذشت و شعر دو سه تن به خواهش خودشان خوددارى كرده است... حدود خاك يزد در دورههاى مختلف تاريخى تابع تقسيمات و مقتضيات حكومتى و سياسى بوده است. نايين و بافق و بيابانك و ابرقو در اين جريانها گاه جزء يزد بود و گاه از حوزه سياسى و حكومتى يزد خارج مىشد. به همين ملاحظه است كه آقاى فتوحى نام شاعران بافقى و بيابانكى را در اين تذكره آورده و از آن ابرقو و نايين را نياورده است...» <ref>ر.ك: مقدمه [[افشار، ایرج|ايرج افشار]]، ص5-7</ref> | ||
نويسنده در مقدمه چاپ اول چنين نوشته است: | نويسنده در مقدمه چاپ اول چنين نوشته است: | ||
«در اين كتاب از شرح حال و آثار شاعرانى سخن مىگوييم كه شايد نام بعضى از آنها ساليان دراز در بوته فراموشى جاى گرفته؛ گرچه در شعر و شاعرى مقامى رفيع دارند، ليكن نام و نشانى از ايشان در تذكرهها بهندرت آمده يا اصلا به ميان نيامده است و اين خود سبب گرديده كه بسيارى اشخاص از زندگانى و اشعار اين شاعران بىاطلاع بمانند. بىخبر از اينكه در كنار كوير لوت مركزى كه قهر طبيعت غالب مواهب را از ساكنين آن امساك نموده، گاهوبيگاه چه گلهاى معطر و جانفزايى به وجود آمده كه مشام دل صاحبدلان از بوى دلاويز آثار دُرَربارشان معطر مىگردد...» <ref>ر.ك: مقدمه مؤلف، ص12-14</ref> | «در اين كتاب از شرح حال و آثار شاعرانى سخن مىگوييم كه شايد نام بعضى از آنها ساليان دراز در بوته فراموشى جاى گرفته؛ گرچه در شعر و شاعرى مقامى رفيع دارند، ليكن نام و نشانى از ايشان در تذكرهها بهندرت آمده يا اصلا به ميان نيامده است و اين خود سبب گرديده كه بسيارى اشخاص از زندگانى و اشعار اين شاعران بىاطلاع بمانند. بىخبر از اينكه در كنار كوير لوت مركزى كه قهر طبيعت غالب مواهب را از ساكنين آن امساك نموده، گاهوبيگاه چه گلهاى معطر و جانفزايى به وجود آمده كه مشام دل صاحبدلان از بوى دلاويز آثار دُرَربارشان معطر مىگردد...» <ref>ر.ك: مقدمه مؤلف، ص12-14</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به چند مطلب مفيد و جالب ذيل كافى است: | براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به چند مطلب مفيد و جالب ذيل كافى است: | ||
#وضع عمومى شعر در دوره ايلخانان: درباره سرايندگى دوره مغول مىتوان گفت كه شعر عرفانى نمونههاى كامل پيدا كرد و در واقع بهترين و لطيفترين معانى تصوف در اين عصر به قالب عبارت موزون فارسى درآمد... و به اين ترتيب ادبيات عظيم عرفانى را به وجود آورد و كلمات در ادبيات صوفيانه معانى ديگرى پيدا كردند؛ مثلا: عاشق يعنى صوفى و... ازاينرو اشعار [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] و مولوى و سعدى و حافظ پر است از اينگونه رمزها و كنايات و اصطلاحات كه بدون اطلاع از تصوف فهم آنها ممكن نيست... <ref>ر.ك:متن كتاب، ص1-2</ref> | #وضع عمومى شعر در دوره ايلخانان: درباره سرايندگى دوره مغول مىتوان گفت كه شعر عرفانى نمونههاى كامل پيدا كرد و در واقع بهترين و لطيفترين معانى تصوف در اين عصر به قالب عبارت موزون فارسى درآمد... و به اين ترتيب ادبيات عظيم عرفانى را به وجود آورد و كلمات در ادبيات صوفيانه معانى ديگرى پيدا كردند؛ مثلا: عاشق يعنى صوفى و... ازاينرو اشعار [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] و مولوى و سعدى و حافظ پر است از اينگونه رمزها و كنايات و اصطلاحات كه بدون اطلاع از تصوف فهم آنها ممكن نيست... <ref>ر.ك:متن كتاب، ص1-2</ref> | ||
#:يكى از شاعران اين دوره عبارت است از: معينالدين معلم كه در زمان خود از علماى بزرگ بشمار مىرفت و پيوسته اوقاتش مصروف تدريس علوم عقلى و نقلى مىشد. در اوايل سلطنت سلاطين آل مظفر در يزد مىزيسته و صاحب تاريخ معينى و هم از وزراى آل مظفر بوده است... معينالدين در نظم و نثر ماهر بوده و براى نمونه دوبيتى از اشعار او نقل مىشود:{{شعر}} | #:يكى از شاعران اين دوره عبارت است از: معينالدين معلم كه در زمان خود از علماى بزرگ بشمار مىرفت و پيوسته اوقاتش مصروف تدريس علوم عقلى و نقلى مىشد. در اوايل سلطنت سلاطين آل مظفر در يزد مىزيسته و صاحب تاريخ معينى و هم از وزراى آل مظفر بوده است... معينالدين در نظم و نثر ماهر بوده و براى نمونه دوبيتى از اشعار او نقل مىشود:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''خون مىچكدم بهجاى آب از ديده''|2=''كار من و دل هست خراب از ديده''}} | #:{{ب|''خون مىچكدم بهجاى آب از ديده''|2=''كار من و دل هست خراب از ديده''}} | ||
#:{{ب|''برخيز و بيا كه تا تو رفتى رفته است''|2=''رنگ از رخ و صبر از دل و خواب ازديده''}}{{پایان شعر}} | #:{{ب|''برخيز و بيا كه تا تو رفتى رفته است''|2=''رنگ از رخ و صبر از دل و خواب ازديده''}}{{پایان شعر}} | ||
#در دوره صفويه سبك شعر فارسى تغيير حاصل كرده و شيوه تازهاى در غزل فارسى پديد آمد كه مىتوان آن را شيوه بيان حال و يا جزئىگويى ناميد. تذكرهنويسان اين طرز تازه را كه حد فاصلى است بين سبك عراقى و هندى به نامهاى مختلف ذكر كردهاند از جمله واقعهگويى. ويژگىهاى اين سبك را مىتوان در نكتهسنجى و خيالپرورى و مضمونآفرينى و سادگى زبان خلاصه كرد كه بهتدريج به پيچيدگى و باريكانديشى و خيالبافى گرايش مىكند و سبك هندى را به وجود مىآورد. در اين دوره لغات عاميانه هم به آن افزوده مىشود؛ ازاينرو شعر وحشى پر است از اينگونه اصطلاحات و تعبيرات. | #در دوره صفويه سبك شعر فارسى تغيير حاصل كرده و شيوه تازهاى در غزل فارسى پديد آمد كه مىتوان آن را شيوه بيان حال و يا جزئىگويى ناميد. تذكرهنويسان اين طرز تازه را كه حد فاصلى است بين سبك عراقى و هندى به نامهاى مختلف ذكر كردهاند از جمله واقعهگويى. ويژگىهاى اين سبك را مىتوان در نكتهسنجى و خيالپرورى و مضمونآفرينى و سادگى زبان خلاصه كرد كه بهتدريج به پيچيدگى و باريكانديشى و خيالبافى گرايش مىكند و سبك هندى را به وجود مىآورد. در اين دوره لغات عاميانه هم به آن افزوده مىشود؛ ازاينرو شعر وحشى پر است از اينگونه اصطلاحات و تعبيرات. | ||
#:جزئىگويى و تازهجويى، باريكانديشى و ايراد مضامين پيچيده در شعر و تمايل گويندگان به صنايع شعرى و تكلفات، بيشتر شد و همين عوامل مختصات سبك معمول اين عصر كه به سبك هندى مشهور است بشمار مىرود... <ref>ر.ك: همان، ص29</ref> | #:جزئىگويى و تازهجويى، باريكانديشى و ايراد مضامين پيچيده در شعر و تمايل گويندگان به صنايع شعرى و تكلفات، بيشتر شد و همين عوامل مختصات سبك معمول اين عصر كه به سبك هندى مشهور است بشمار مىرود... <ref>ر.ك: همان، ص29</ref> | ||
#:يكى از شاعران اين دوره وحشى بافقى است كه از جمله چنين سروده است: | #:يكى از شاعران اين دوره وحشى بافقى است كه از جمله چنين سروده است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
{{ب|''اين مهره مومى كه دل ماست چه بايد''|2=''با برق جنون كآتش ياقوتگداز است''}} | {{ب|''اين مهره مومى كه دل ماست چه بايد''|2=''با برق جنون كآتش ياقوتگداز است''}} | ||
{{ب|''وحشى تو برون نامده از سعى كم خويش''|2=''ورنه دَرِ اين خانه به روى همه باز است''}} | {{ب|''وحشى تو برون نامده از سعى كم خويش''|2=''ورنه دَرِ اين خانه به روى همه باز است''}} | ||
{{پایان شعر}}<ref>ر.ك: همان، ص41-42</ref> | {{پایان شعر}}<ref>ر.ك: همان، ص41-42</ref> | ||
#شعر معاصر از نظر وحدت و يكپارچگى مانند ادوار گذشته نيست؛ يعنى امروز برخلاف قديم سبك واحدى نداريم و فىالمثل نمىتوانيم سبكى به نام سبك شعر معاصر داشته باشيم؛ زيرا ادب زمان ما پر است از تنوعات و گوناگونىها. از يك طرف كهنقالبترين غزليات سنتگرا را داريم و از طرف ديگر نوترين اشعار غربزده را كه هيچ مشابهتى با هم ندارند. تنها مسئله مشترك بين شيوهها و سبكهاى گوناگون امروز زبان امروز است كه نسبتا داراى يكپارچگى است و خاص اين روزگار است و... <ref>ر.ك: همان، ص199</ref> | #شعر معاصر از نظر وحدت و يكپارچگى مانند ادوار گذشته نيست؛ يعنى امروز برخلاف قديم سبك واحدى نداريم و فىالمثل نمىتوانيم سبكى به نام سبك شعر معاصر داشته باشيم؛ زيرا ادب زمان ما پر است از تنوعات و گوناگونىها. از يك طرف كهنقالبترين غزليات سنتگرا را داريم و از طرف ديگر نوترين اشعار غربزده را كه هيچ مشابهتى با هم ندارند. تنها مسئله مشترك بين شيوهها و سبكهاى گوناگون امروز زبان امروز است كه نسبتا داراى يكپارچگى است و خاص اين روزگار است و... <ref>ر.ك: همان، ص199</ref> | ||
#:يكى از شاعران اين دوره، عبارت است از: خانم نسرين وافى، فرزند حبيباللّه و متخلّص به «نوا»، كه در شهريور 1353ش ديده به جهان گشوده... و اشعار او بيشتر به سبك شعر نيمايى و كلاسيك است. از اشعار اوست:{{شعر}} | #:يكى از شاعران اين دوره، عبارت است از: خانم نسرين وافى، فرزند حبيباللّه و متخلّص به «نوا»، كه در شهريور 1353ش ديده به جهان گشوده... و اشعار او بيشتر به سبك شعر نيمايى و كلاسيك است. از اشعار اوست:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''پنجره بىقرار تو، كوچه در انتظار تو''|2=''بيا بيا نسيم جان، مرغ دلم هَزار تو''}} | #:{{ب|''پنجره بىقرار تو، كوچه در انتظار تو''|2=''بيا بيا نسيم جان، مرغ دلم هَزار تو''}} | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
#:{{ب|''واحه به واحه، كو به كو، شوق تو مىكَشد مرا''|2=''به آرزوى گم شدن در آستان بار تو''}} | #:{{ب|''واحه به واحه، كو به كو، شوق تو مىكَشد مرا''|2=''به آرزوى گم شدن در آستان بار تو''}} | ||
#:{{ب|''تو از ديار كهكشان، تو از تبار عاطفه''|2=''ستارههاى آسمان، درون كولهبار تو''}} | #:{{ب|''تو از ديار كهكشان، تو از تبار عاطفه''|2=''ستارههاى آسمان، درون كولهبار تو''}} | ||
#:{{ب|''به دوش مىكشد غزل، حديث بىقراريم''|2=''مرور مىكند دلم، دوباره انتظار تو''}}{{پایان شعر}}... <ref>ر.ك: همان، ص639-641</ref> | #:{{ب|''به دوش مىكشد غزل، حديث بىقراريم''|2=''مرور مىكند دلم، دوباره انتظار تو''}}{{پایان شعر}}... <ref>ر.ك: همان، ص639-641</ref> | ||
#نويسنده در ملحقات، نام تعدادى (40 نفر) از شاعران يزدى را افزوده و اندك توضيحاتى درباره آنان و بيت يا ابياتى از آنها آورده است <ref>ر.ك: همان، ص643-654</ref> | #نويسنده در ملحقات، نام تعدادى (40 نفر) از شاعران يزدى را افزوده و اندك توضيحاتى درباره آنان و بيت يا ابياتى از آنها آورده است <ref>ر.ك: همان، ص643-654</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
براى اثر حاضر، در پايان كتاب، فهرست منابع و فهرست الفبايى شعراى يزد فراهم شده است <ref>ر.ك: همان، ص655-688</ref> | براى اثر حاضر، در پايان كتاب، فهرست منابع و فهرست الفبايى شعراى يزد فراهم شده است <ref>ر.ك: همان، ص655-688</ref> | ||
كتاب حاضر، مستند است و نويسنده، ارجاعات و توضيحاتش را بهصورت پاورقى آورده است. مؤلف متأسفانه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش اثر حاضر را معين نكرده است. | كتاب حاضر، مستند است و نويسنده، ارجاعات و توضيحاتش را بهصورت پاورقى آورده است. مؤلف متأسفانه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش اثر حاضر را معين نكرده است. | ||
نويسنده براى نگارش اثر حاضر از تعداد قابل توجهى (120 منبع) از آثار سودمند به زبان فارسى بهره برده است <ref>ر.ك: همان، ص655-660</ref> | نويسنده براى نگارش اثر حاضر از تعداد قابل توجهى (120 منبع) از آثار سودمند به زبان فارسى بهره برده است <ref>ر.ك: همان، ص655-660</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
نسخهٔ ۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۰:۵۹
نام کتاب | تذکره شعرای یزد |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | فتوحی یزدی، عباس (نويسنده)
افشار، ایرج (مقدمه نويس) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | |
موضوع | |
ناشر | انديشمندان يزد |
مکان نشر | یزد - ایران |
سال نشر | 1382 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE11713AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
تذكره شعراى يزد، از آثار عباس فتوحى يزدى است كه نويسنده در آن، شرح حال حدود پانصد نفر از شاعران يزدى در دورههاى ايلخانان، تيمورى، صفويه، افشاريه، زنديه، قاجاريه، مشروطيت و معاصر را بهصورت مستند و مختصر بيان كرده و نمونههايى از اشعارشان را آورده است.
ساختار
اين كتاب از يك مقدمه از ايرج افشار و سه مقدمه از نويسنده و متن اصلى (شامل هفت دوره: 1. ايلخانان، 2. تيمورى، 3. صفويه، 4. افشاريه، 5. زنديه، 6. قاجاريه، 7. مشروطيت و معاصر) و ملحقات تشكيل شده است.
در مقدمه ايرج افشار كه آن را در تهران، در تاريخ اول تيرماه 1366 نوشته، چنين آمده است:
«خاك يزد از سرزمينهاى كمشاعر ايران است... تذكرهاى كه از شعراى يزد در اين كتاب انتشار مىيابد نماى روشنى از تاريخ ادبى شهر يزد در هفتصد سال است و لازم بود كه چنين مجموعهاى در دسترس باشد... در اين تذكره تقريبا نام و شعر همه شاعران شناخته يزد هست... ناگفته نماند كه آقاى فتوحى از آوردن سرگذشت و شعر دو سه تن به خواهش خودشان خوددارى كرده است... حدود خاك يزد در دورههاى مختلف تاريخى تابع تقسيمات و مقتضيات حكومتى و سياسى بوده است. نايين و بافق و بيابانك و ابرقو در اين جريانها گاه جزء يزد بود و گاه از حوزه سياسى و حكومتى يزد خارج مىشد. به همين ملاحظه است كه آقاى فتوحى نام شاعران بافقى و بيابانكى را در اين تذكره آورده و از آن ابرقو و نايين را نياورده است...» [۱]
نويسنده در مقدمه چاپ اول چنين نوشته است:
«در اين كتاب از شرح حال و آثار شاعرانى سخن مىگوييم كه شايد نام بعضى از آنها ساليان دراز در بوته فراموشى جاى گرفته؛ گرچه در شعر و شاعرى مقامى رفيع دارند، ليكن نام و نشانى از ايشان در تذكرهها بهندرت آمده يا اصلا به ميان نيامده است و اين خود سبب گرديده كه بسيارى اشخاص از زندگانى و اشعار اين شاعران بىاطلاع بمانند. بىخبر از اينكه در كنار كوير لوت مركزى كه قهر طبيعت غالب مواهب را از ساكنين آن امساك نموده، گاهوبيگاه چه گلهاى معطر و جانفزايى به وجود آمده كه مشام دل صاحبدلان از بوى دلاويز آثار دُرَربارشان معطر مىگردد...» [۲]
گزارش محتوا
براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به چند مطلب مفيد و جالب ذيل كافى است:
- وضع عمومى شعر در دوره ايلخانان: درباره سرايندگى دوره مغول مىتوان گفت كه شعر عرفانى نمونههاى كامل پيدا كرد و در واقع بهترين و لطيفترين معانى تصوف در اين عصر به قالب عبارت موزون فارسى درآمد... و به اين ترتيب ادبيات عظيم عرفانى را به وجود آورد و كلمات در ادبيات صوفيانه معانى ديگرى پيدا كردند؛ مثلا: عاشق يعنى صوفى و... ازاينرو اشعار عطار و مولوى و سعدى و حافظ پر است از اينگونه رمزها و كنايات و اصطلاحات كه بدون اطلاع از تصوف فهم آنها ممكن نيست... [۳]
- يكى از شاعران اين دوره عبارت است از: معينالدين معلم كه در زمان خود از علماى بزرگ بشمار مىرفت و پيوسته اوقاتش مصروف تدريس علوم عقلى و نقلى مىشد. در اوايل سلطنت سلاطين آل مظفر در يزد مىزيسته و صاحب تاريخ معينى و هم از وزراى آل مظفر بوده است... معينالدين در نظم و نثر ماهر بوده و براى نمونه دوبيتى از اشعار او نقل مىشود:
خون مىچكدم بهجاى آب از ديده كار من و دل هست خراب از ديده برخيز و بيا كه تا تو رفتى رفته است رنگ از رخ و صبر از دل و خواب ازديده
- يكى از شاعران اين دوره عبارت است از: معينالدين معلم كه در زمان خود از علماى بزرگ بشمار مىرفت و پيوسته اوقاتش مصروف تدريس علوم عقلى و نقلى مىشد. در اوايل سلطنت سلاطين آل مظفر در يزد مىزيسته و صاحب تاريخ معينى و هم از وزراى آل مظفر بوده است... معينالدين در نظم و نثر ماهر بوده و براى نمونه دوبيتى از اشعار او نقل مىشود:
- در دوره صفويه سبك شعر فارسى تغيير حاصل كرده و شيوه تازهاى در غزل فارسى پديد آمد كه مىتوان آن را شيوه بيان حال و يا جزئىگويى ناميد. تذكرهنويسان اين طرز تازه را كه حد فاصلى است بين سبك عراقى و هندى به نامهاى مختلف ذكر كردهاند از جمله واقعهگويى. ويژگىهاى اين سبك را مىتوان در نكتهسنجى و خيالپرورى و مضمونآفرينى و سادگى زبان خلاصه كرد كه بهتدريج به پيچيدگى و باريكانديشى و خيالبافى گرايش مىكند و سبك هندى را به وجود مىآورد. در اين دوره لغات عاميانه هم به آن افزوده مىشود؛ ازاينرو شعر وحشى پر است از اينگونه اصطلاحات و تعبيرات.
- جزئىگويى و تازهجويى، باريكانديشى و ايراد مضامين پيچيده در شعر و تمايل گويندگان به صنايع شعرى و تكلفات، بيشتر شد و همين عوامل مختصات سبك معمول اين عصر كه به سبك هندى مشهور است بشمار مىرود... [۴]
- يكى از شاعران اين دوره وحشى بافقى است كه از جمله چنين سروده است:
تا مقصد عشاق ره دور و دراز است | يك منزل از آن باديه عشق مجاز است | |
در عشق اگر باديه چند كنى طى | دانى كه در اين ره چه نشيب و چه فراز است | |
صد بوالعجبى هست همه لازمه عشق | از جمله يكى قصه محمود و اياز است | |
عشق است كه سر در قدم ناز نهاد است | حسن است كه مىگردد و جوياى نياز است | |
اين نوع عجب نيست كه كبك دَرِيَش را | رنگينى منقار ز خون دل باز است | |
اين مهره مومى كه دل ماست چه بايد | با برق جنون كآتش ياقوتگداز است | |
وحشى تو برون نامده از سعى كم خويش | ورنه دَرِ اين خانه به روى همه باز است |
- شعر معاصر از نظر وحدت و يكپارچگى مانند ادوار گذشته نيست؛ يعنى امروز برخلاف قديم سبك واحدى نداريم و فىالمثل نمىتوانيم سبكى به نام سبك شعر معاصر داشته باشيم؛ زيرا ادب زمان ما پر است از تنوعات و گوناگونىها. از يك طرف كهنقالبترين غزليات سنتگرا را داريم و از طرف ديگر نوترين اشعار غربزده را كه هيچ مشابهتى با هم ندارند. تنها مسئله مشترك بين شيوهها و سبكهاى گوناگون امروز زبان امروز است كه نسبتا داراى يكپارچگى است و خاص اين روزگار است و... [۶]
- يكى از شاعران اين دوره، عبارت است از: خانم نسرين وافى، فرزند حبيباللّه و متخلّص به «نوا»، كه در شهريور 1353ش ديده به جهان گشوده... و اشعار او بيشتر به سبك شعر نيمايى و كلاسيك است. از اشعار اوست:
پنجره بىقرار تو، كوچه در انتظار تو بيا بيا نسيم جان، مرغ دلم هَزار تو خيال بودنت شده بهار خاطرم ولى اين دل برگريز من، گر بشود نثار تو تو را بهانه مىكنم، تو اى سوار مشرقى مگر كه شويد اشك من، ز چكمهات غبار تو پاى برهنه دلم، غرقه به خون شده بيا شعله كشيده چشم من، در آتش شرار تو واحه به واحه، كو به كو، شوق تو مىكَشد مرا به آرزوى گم شدن در آستان بار تو تو از ديار كهكشان، تو از تبار عاطفه ستارههاى آسمان، درون كولهبار تو به دوش مىكشد غزل، حديث بىقراريم مرور مىكند دلم، دوباره انتظار تو
- يكى از شاعران اين دوره، عبارت است از: خانم نسرين وافى، فرزند حبيباللّه و متخلّص به «نوا»، كه در شهريور 1353ش ديده به جهان گشوده... و اشعار او بيشتر به سبك شعر نيمايى و كلاسيك است. از اشعار اوست:
- نويسنده در ملحقات، نام تعدادى (40 نفر) از شاعران يزدى را افزوده و اندك توضيحاتى درباره آنان و بيت يا ابياتى از آنها آورده است [۸]
وضعيت كتاب
براى اثر حاضر، در پايان كتاب، فهرست منابع و فهرست الفبايى شعراى يزد فراهم شده است [۹]
كتاب حاضر، مستند است و نويسنده، ارجاعات و توضيحاتش را بهصورت پاورقى آورده است. مؤلف متأسفانه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش اثر حاضر را معين نكرده است.
نويسنده براى نگارش اثر حاضر از تعداد قابل توجهى (120 منبع) از آثار سودمند به زبان فارسى بهره برده است [۱۰]
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.