تاریخ افغانستان بعد از اسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)'
جز (جایگزینی متن - ':ت' به ': ت')
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
خط ۶۳: خط ۶۳:
2- بخش اعظم افغانستان غربي و شمالي تا تخارستان و مجاري هلمند و كابل در زمان فتوح اسلامي خراسان ناميده مى‌شد و چنين به نظر مى‌رسد كه اين نام در عهد ساسانيان از قرن پنجم ميلادي به بعد شهرت يافته باشد. در اين زمان كشور در دست شاهان و فرماندهان متعدد محلي با كيش‌ها و زبان‌هاي و فرهنگ‌هاي داخلي كه به مرور قرون رنگ بومي و محلي گرفته بودند، قرار داشت و سازمان اداري آن هم مركزيتي نداشت. اوضاع اين سررمين در عصر خلفاي راشدين در يك بخش و دوره امويان در شش بخش مورد بررسي قرار گرفته است. در ابتداي دوره امويان چنين مي‌خوانيم: «در سال 40 هجري حضرت معاويه بن ابوسفيان از بنياميه حجاز بعد از ختم دوره خلفاي راشدين بر مملكت وسيع اسلامي تسلط يافت، وي مرد مدبر و هوشياري بود و در اداره كشور دستي قوي و هوشي سرشار داشت، و صفات زمامداري در وي جمع بود».
2- بخش اعظم افغانستان غربي و شمالي تا تخارستان و مجاري هلمند و كابل در زمان فتوح اسلامي خراسان ناميده مى‌شد و چنين به نظر مى‌رسد كه اين نام در عهد ساسانيان از قرن پنجم ميلادي به بعد شهرت يافته باشد. در اين زمان كشور در دست شاهان و فرماندهان متعدد محلي با كيش‌ها و زبان‌هاي و فرهنگ‌هاي داخلي كه به مرور قرون رنگ بومي و محلي گرفته بودند، قرار داشت و سازمان اداري آن هم مركزيتي نداشت. اوضاع اين سررمين در عصر خلفاي راشدين در يك بخش و دوره امويان در شش بخش مورد بررسي قرار گرفته است. در ابتداي دوره امويان چنين مي‌خوانيم: «در سال 40 هجري حضرت معاويه بن ابوسفيان از بنياميه حجاز بعد از ختم دوره خلفاي راشدين بر مملكت وسيع اسلامي تسلط يافت، وي مرد مدبر و هوشياري بود و در اداره كشور دستي قوي و هوشي سرشار داشت، و صفات زمامداري در وي جمع بود».


خواننده محترم به اين نكته توجه داشته باشد كه از نگاه علماي اهل سنت، معاويه يكي از "صحابي پيامبر" محسوب مي‌شود و به همين دليل عملكرد او مورد تأييد قرار مي‌گيرد. گذشته از اينكه اين مطلب با صريح آيات قرآن و سنت مخالف است، با مروري بر سخنان و شيوه عملكرد او نيز به راحتي روشن مى‌شود كه از نگاه معاويه، «امارت» و قدرت - حتى در اسلام - چيزى نبود، جز همان «ملك» و پادشاهى. رفتار و عملكرد او نيز درست بر مبناى همين نگرش شكل مى‌گرفت. چنانكه بعدها او فرزندش يزيد را به وليعهدى خود تعيين كرد و بدين سان، باب «موروثى كردنِ» خلافت را گشود. در حالى‌كه اين نگاه، با آموزه‌هاى دينى كاملاً مغايرت دارد. معاويه كه در خلوت، افتخارات [[امام على (ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] را تصديق مى‌كرد و مورد اعتراف قرار مى‌داد و در جلوت به شدّت انكار مى‌كرد، مى‌كوشيد تا افتخاراتى براى خود جعل و كمبودهاى خود را به حسب ظاهر جبران كند و اذهان مردم را با مناقب جعلى و افتخارات كاذب، مشوب سازد؛ چنانكه هنوز هم در ميان اهل سنت كسانى هستند كه ذهن آنان مشوب است و نمى‌توانند بپذيرند كه معاويه هيچ فضيلتى نداشته و -به نوشته [[امام على (ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] - هيچ سابقه درخشانى در كارنامه او به ثبت نرسيده است.
خواننده محترم به اين نكته توجه داشته باشد كه از نگاه علماي اهل سنت، معاويه يكي از "صحابي پيامبر" محسوب مي‌شود و به همين دليل عملكرد او مورد تأييد قرار مي‌گيرد. گذشته از اينكه اين مطلب با صريح آيات قرآن و سنت مخالف است، با مروري بر سخنان و شيوه عملكرد او نيز به راحتي روشن مى‌شود كه از نگاه معاويه، «امارت» و قدرت - حتى در اسلام - چيزى نبود، جز همان «ملك» و پادشاهى. رفتار و عملكرد او نيز درست بر مبناى همين نگرش شكل مى‌گرفت. چنانكه بعدها او فرزندش يزيد را به وليعهدى خود تعيين كرد و بدين سان، باب «موروثى كردنِ» خلافت را گشود. در حالى‌كه اين نگاه، با آموزه‌هاى دينى كاملاً مغايرت دارد. معاويه كه در خلوت، افتخارات [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] را تصديق مى‌كرد و مورد اعتراف قرار مى‌داد و در جلوت به شدّت انكار مى‌كرد، مى‌كوشيد تا افتخاراتى براى خود جعل و كمبودهاى خود را به حسب ظاهر جبران كند و اذهان مردم را با مناقب جعلى و افتخارات كاذب، مشوب سازد؛ چنانكه هنوز هم در ميان اهل سنت كسانى هستند كه ذهن آنان مشوب است و نمى‌توانند بپذيرند كه معاويه هيچ فضيلتى نداشته و -به نوشته [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] - هيچ سابقه درخشانى در كارنامه او به ثبت نرسيده است.


3- بررسي اوضاع افغانستان از عصر عباسي تا ظهور طاهريان با جنبش ابومسلم آغاز شده است. اين بخش از تاريخ با مراجعه به منابع مختلفي؛ مانند طبري، وفيات‌الاعيان [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن‌خلكان]] و الكامل ابن‌اثير به خوبي ذكر شده است. نويسنده معتقد است كه نهضت ابومسلم دو نتيجه بسيار مهم و بارز را در تاريخ اسلامي داد:
3- بررسي اوضاع افغانستان از عصر عباسي تا ظهور طاهريان با جنبش ابومسلم آغاز شده است. اين بخش از تاريخ با مراجعه به منابع مختلفي؛ مانند طبري، وفيات‌الاعيان [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن‌خلكان]] و الكامل ابن‌اثير به خوبي ذكر شده است. نويسنده معتقد است كه نهضت ابومسلم دو نتيجه بسيار مهم و بارز را در تاريخ اسلامي داد:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش