۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
#تمسك به ظاهر آيات: تمسك به ظاهر آيات، در نقد و داورى و جرح و تعديل، ميان روايات متعارض، يكى از مستندات طبرى است. او در برخى از موارد، اقوال علما را به دليل مخالفت با ظاهر آيه، مردود دانسته و گاهى نيز از معيار هماهنگى با ظاهر آيه، براى گزينش تفسيرى مناسب، بهره گرفته است <ref>همان، ص 85</ref>. | #تمسك به ظاهر آيات: تمسك به ظاهر آيات، در نقد و داورى و جرح و تعديل، ميان روايات متعارض، يكى از مستندات طبرى است. او در برخى از موارد، اقوال علما را به دليل مخالفت با ظاهر آيه، مردود دانسته و گاهى نيز از معيار هماهنگى با ظاهر آيه، براى گزينش تفسيرى مناسب، بهره گرفته است <ref>همان، ص 85</ref>. | ||
#سياق آيات و پيوستگى آنها: طبرى در سراسر تفسير خود براى فهم آيات، تعيين معناى بعضى الفاظ آيات و نيز در قبول و رد روايات و... از سياق آيه، آيهها و جملههاى قرآنى بهره گرفته و رازهاى پنهانى آيات را هويدا ساخته است؛ بهگونهاى كه با تصفح و جستجوى اجمالى در مجلدات «جامع البيان» به اين حقيقت دست مىيابيم كه سياق آيات و دلالت آن، جايگاه ويژهاى در اين تفسير دارد <ref>همان، ص 86</ref>. | #سياق آيات و پيوستگى آنها: طبرى در سراسر تفسير خود براى فهم آيات، تعيين معناى بعضى الفاظ آيات و نيز در قبول و رد روايات و... از سياق آيه، آيهها و جملههاى قرآنى بهره گرفته و رازهاى پنهانى آيات را هويدا ساخته است؛ بهگونهاى كه با تصفح و جستجوى اجمالى در مجلدات «جامع البيان» به اين حقيقت دست مىيابيم كه سياق آيات و دلالت آن، جايگاه ويژهاى در اين تفسير دارد <ref>همان، ص 86</ref>. | ||
#استناد به حكم عقل: يكى ديگر از معيارهاى طبرى در نقد و داورى بين اقوال مختلف، حكم عقل است. با آنكه تفسير طبرى بعد از خود قرآن، به روايات منقول پيامبر (ص) تكيه مىكند، اما هرگاه آيهاى فاقد دليل قرآنى و روايت تفسيرى باشد، يا روايات با هم متعارض به نظر رسند، او از حكم عقل و ملاكهاى عقلى براى فهم آيه يا ترجيح يكى از احاديث بر ديگر احاديث، بهره گرفته است <ref>همان، ص 90</ref>. | #استناد به حكم عقل: يكى ديگر از معيارهاى طبرى در نقد و داورى بين اقوال مختلف، حكم عقل است. با آنكه تفسير طبرى بعد از خود قرآن، به روايات منقول پيامبر(ص) تكيه مىكند، اما هرگاه آيهاى فاقد دليل قرآنى و روايت تفسيرى باشد، يا روايات با هم متعارض به نظر رسند، او از حكم عقل و ملاكهاى عقلى براى فهم آيه يا ترجيح يكى از احاديث بر ديگر احاديث، بهره گرفته است <ref>همان، ص 90</ref>. | ||
#استناد به «روايت معتبر» و يا صحيح: معيار ديگر طبرى، وجود روايت معتبر در جهت تأييد يكى از اقوال مختلف است. در نگاه طبرى، خبر قطعى، خبر يقينى يا خبر متواترى است كه از شخص رسول(ص) شنيده شده باشد و يا خبر صحيحى است كه توسط راويان عادل از پيامبر (ص) رسيده باشد <ref>همان، ص 91</ref>. | #استناد به «روايت معتبر» و يا صحيح: معيار ديگر طبرى، وجود روايت معتبر در جهت تأييد يكى از اقوال مختلف است. در نگاه طبرى، خبر قطعى، خبر يقينى يا خبر متواترى است كه از شخص رسول(ص) شنيده شده باشد و يا خبر صحيحى است كه توسط راويان عادل از پيامبر(ص) رسيده باشد <ref>همان، ص 91</ref>. | ||
#استناد به اجماع اهل تأويل و يا رأى اكثريت آنها: معيار ديگر طبرى در نقد و داورى بين اقوال مختلف در تفسير آيات، «اجماع علما و اهل تأويل يا قول و رأى اكثريت آنها» است. او در بسيارى از موارد، از اين معيار سود جسته و اقوالى را كه در جهت هماهنگى با اجماع اهل تأويل نيست، بهشدت رد كرده و نپذيرفته است <ref>همان، ص 93</ref>. | #استناد به اجماع اهل تأويل و يا رأى اكثريت آنها: معيار ديگر طبرى در نقد و داورى بين اقوال مختلف در تفسير آيات، «اجماع علما و اهل تأويل يا قول و رأى اكثريت آنها» است. او در بسيارى از موارد، از اين معيار سود جسته و اقوالى را كه در جهت هماهنگى با اجماع اهل تأويل نيست، بهشدت رد كرده و نپذيرفته است <ref>همان، ص 93</ref>. | ||
#شيوه بيانى معمول عرب: طبرى به «شيوه زبانى عرب» نيز تكيهاى درخور دارد و از آن چونان معيارى در گزينش و نقد بهره گرفته است. اين مورد شايد بيشترين تكيه طبرى را شكل دهد، بدين سان قولى را كه هماهنگ با شيوه معمول و بيان فصيح عرب و استعمال معروف كلام آنان باشد، بر ساير اقوال ترجيح داده و آرائى را كه مخالف آن باشد، مردود دانسته است <ref>همان، ص 94</ref>. | #شيوه بيانى معمول عرب: طبرى به «شيوه زبانى عرب» نيز تكيهاى درخور دارد و از آن چونان معيارى در گزينش و نقد بهره گرفته است. اين مورد شايد بيشترين تكيه طبرى را شكل دهد، بدين سان قولى را كه هماهنگ با شيوه معمول و بيان فصيح عرب و استعمال معروف كلام آنان باشد، بر ساير اقوال ترجيح داده و آرائى را كه مخالف آن باشد، مردود دانسته است <ref>همان، ص 94</ref>. |
ویرایش