۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
همينطور، مفسّر و دانشمند بزرگ اسلام مرحوم [[طبرسی، فضل بن حسن|شيخ طبرسى]] (متوفى به سال 548ق) قسمتهايى از همين كتاب را بهصورت نقل صريح يا بهاختصار در كتاب ارزشمند خود «إعلام الورى بأعلام الهدى»، طى مسائل اول تا پنجم باب پنجم ذكر نموده است. او اگرچه به نام سيد شريف مرتضى بهعنوان مستند اين اقوال تصريح نموده، لكن اسم كتاب «مقنع» را بهعنوان مدرك آنها ذكر نفرموده است <ref>واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران، ص 17</ref>. | همينطور، مفسّر و دانشمند بزرگ اسلام مرحوم [[طبرسی، فضل بن حسن|شيخ طبرسى]] (متوفى به سال 548ق) قسمتهايى از همين كتاب را بهصورت نقل صريح يا بهاختصار در كتاب ارزشمند خود «إعلام الورى بأعلام الهدى»، طى مسائل اول تا پنجم باب پنجم ذكر نموده است. او اگرچه به نام سيد شريف مرتضى بهعنوان مستند اين اقوال تصريح نموده، لكن اسم كتاب «مقنع» را بهعنوان مدرك آنها ذكر نفرموده است <ref>واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران، ص 17</ref>. | ||
[[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] درباره انگيزه تأليف خود، در ابتداى اين كتاب چنين مرقوم مىكند كه: «در مجلس وزير سيد - كه خدا عمرش را به عزّت زياد گرداند و بدخواهان و دشمنانش را خوار نمايد - كلامى درباره غيبت امام زمان (ع) پيش آمد... اين امر مرا بر آن داشت كه سخنى مختصر آورم...». | [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] درباره انگيزه تأليف خود، در ابتداى اين كتاب چنين مرقوم مىكند كه: «در مجلس وزير سيد - كه خدا عمرش را به عزّت زياد گرداند و بدخواهان و دشمنانش را خوار نمايد - كلامى درباره غيبت امام زمان(ع) پيش آمد... اين امر مرا بر آن داشت كه سخنى مختصر آورم...». | ||
مرحوم علامه شيخ «[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ طهرانى]]»، درباره وزير مذكور مىگويد: «و آن وزير مغربى، شخصى به نام ابوالحسن على بن الحسين بن على بن هارون بن عبدالعزيز اراجنى بوده است <ref>واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران، ص 18</ref> | مرحوم علامه شيخ «[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ طهرانى]]»، درباره وزير مذكور مىگويد: «و آن وزير مغربى، شخصى به نام ابوالحسن على بن الحسين بن على بن هارون بن عبدالعزيز اراجنى بوده است <ref>واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران، ص 18</ref> | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
گوييم: بر پدران بزرگوار او(ع) هيچ ترسى از دشمنانشان نبود؛ زيرا همواره تقيّه مىكردند و از تظاهر به امام بودن سربازمىزدند و امامت و پيشوايى را از خود نفى مىكردند. | گوييم: بر پدران بزرگوار او(ع) هيچ ترسى از دشمنانشان نبود؛ زيرا همواره تقيّه مىكردند و از تظاهر به امام بودن سربازمىزدند و امامت و پيشوايى را از خود نفى مىكردند. | ||
بنابراين همه خوف و ترس متوجه امام زمان (ع) است؛ بهخاطر اينكه ظهور و قيامش با شمشير خواهد بود و همه را به خويش و امامت خود فرامىخواند و با هركس كه با او مخالفت نمايد به جهاد برمىخيزد. پس چه نسبتى بين خوف و ترس او از دشمنان، با خوف و ترس پدران بزرگوارش(ع) از آنان مىتواند باشد؟ كسى نمىتواند قائل به تساوى اين دو خوف باشد يا حتى نسبتى بين آن دو برقرار سازد، مگر از روى بىدقّتى و كمتوجّهى <ref>همان، ص 54</ref>. | بنابراين همه خوف و ترس متوجه امام زمان(ع) است؛ بهخاطر اينكه ظهور و قيامش با شمشير خواهد بود و همه را به خويش و امامت خود فرامىخواند و با هركس كه با او مخالفت نمايد به جهاد برمىخيزد. پس چه نسبتى بين خوف و ترس او از دشمنان، با خوف و ترس پدران بزرگوارش(ع) از آنان مىتواند باشد؟ كسى نمىتواند قائل به تساوى اين دو خوف باشد يا حتى نسبتى بين آن دو برقرار سازد، مگر از روى بىدقّتى و كمتوجّهى <ref>همان، ص 54</ref>. | ||
ايشان در فرق بين غيبت با عدم وجود چنين مىگويد: | ايشان در فرق بين غيبت با عدم وجود چنين مىگويد: | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
و زمانى كه ظهور آن حضرت را براى آنان ممكن شماريم، همان طور كه احتمال عدم ظهور نيز هست، بايد علّتى را براى غايب ماندن احتمالى آن حضرت از ايشان ذكر نماييم. | و زمانى كه ظهور آن حضرت را براى آنان ممكن شماريم، همان طور كه احتمال عدم ظهور نيز هست، بايد علّتى را براى غايب ماندن احتمالى آن حضرت از ايشان ذكر نماييم. | ||
و بهترين و نزديكترين دليل به حق اين است كه بگوييم: بايد علّت غيبت از اوليا و دوستان، مشابه و همانند علت غيبت از دشمنان باشد... علاوه بر اين دانستيم كه علم به امام زمان (ع) بهنحو تعيين و جدا كردن او از مدّعيان دروغين، جز بهوسيله معجزه صورت نمىگيرد؛ زيرا نصّ و روايت صحيح - درباره امامت خصوص اين امام - براى معيّن شدن و مشخّص گشتن او كفايت نمىكند، بلكه بايد معجزهاى آشكار، به دست او صورت گيرد، تا تصديق كنيم كه وى فرزند امام حسن عسكرى (ع) است. | و بهترين و نزديكترين دليل به حق اين است كه بگوييم: بايد علّت غيبت از اوليا و دوستان، مشابه و همانند علت غيبت از دشمنان باشد... علاوه بر اين دانستيم كه علم به امام زمان(ع) بهنحو تعيين و جدا كردن او از مدّعيان دروغين، جز بهوسيله معجزه صورت نمىگيرد؛ زيرا نصّ و روايت صحيح - درباره امامت خصوص اين امام - براى معيّن شدن و مشخّص گشتن او كفايت نمىكند، بلكه بايد معجزهاى آشكار، به دست او صورت گيرد، تا تصديق كنيم كه وى فرزند امام حسن عسكرى(ع) است. | ||
و علم به معجزه و دلالت كردن آن بر ظهور، راهش، استدلالى است كه ممكن است مورد شبهه قرار گيرد و هركس درباره كسى كه معجزه به دست او ظهور يافته شبههاى پيدا كرد و معتقد شد كه اين معجزه، باطل و نوعى تصرّف خارقالعاده در اشياست و قائل شد كه انجامدهنده اين معجزه دروغگو است، چنين كسى ملحق به اعدا و از زمره دشمنان محسوب مىشود، از جهت اينكه بايد از او ترسيد <ref>همان، ص 65</ref>. | و علم به معجزه و دلالت كردن آن بر ظهور، راهش، استدلالى است كه ممكن است مورد شبهه قرار گيرد و هركس درباره كسى كه معجزه به دست او ظهور يافته شبههاى پيدا كرد و معتقد شد كه اين معجزه، باطل و نوعى تصرّف خارقالعاده در اشياست و قائل شد كه انجامدهنده اين معجزه دروغگو است، چنين كسى ملحق به اعدا و از زمره دشمنان محسوب مىشود، از جهت اينكه بايد از او ترسيد <ref>همان، ص 65</ref>. |
ویرایش