عبهر العاشقين: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه(' به 'ه ('
جز (جایگزینی متن - 'روزبهان بقلى' به 'روزبهان بقلى ')
جز (جایگزینی متن - 'ه(' به 'ه (')
خط ۵۴: خط ۵۴:
جمله‌ها و عبارت‌ها تاب معانى لطيف و نغز و دل‌كش روزبهان نمى‌آورد. گفتار او همچون گلى است كه تا در دست بگيريد، پرپر مى‌شود و يا چون ماده‌اى كيمياوى است كه به مجرد رسيدن اندك حرارت بخار گردد. زبان او، زبان احساسات است؛ زيبا و زيبايى را مى‌ستايد و به هر دو عشق مى‌ورزد.
جمله‌ها و عبارت‌ها تاب معانى لطيف و نغز و دل‌كش روزبهان نمى‌آورد. گفتار او همچون گلى است كه تا در دست بگيريد، پرپر مى‌شود و يا چون ماده‌اى كيمياوى است كه به مجرد رسيدن اندك حرارت بخار گردد. زبان او، زبان احساسات است؛ زيبا و زيبايى را مى‌ستايد و به هر دو عشق مى‌ورزد.


در عبهر العاشقين، آيات قرآن(گاه تمام آيه و گاه بخشى از آن) مكرّر به كار رفته است. احاديث قدسى و نبوى، مخصوصا احاديثى كه مورد استفاده و علاقه صوفيان است، در اين كتاب بسيار آمده است و حتى بعضى از آنها مكرّر شده است. امثال و حكم و كلمات بزرگان صوفيه(به عربى و فارسى) در اين كتاب فراوان است. اشعار عربى و فارسى نيز مكرّر، مخصوصا در پايان هر فصل، به شاهد آورده شده. به نظر مى‌رسد كه غالب رباعيات، در پايان هر فصل، از خود روزبهان باشد.
در عبهر العاشقين، آيات قرآن(گاه تمام آيه و گاه بخشى از آن) مكرّر به كار رفته است. احاديث قدسى و نبوى، مخصوصا احاديثى كه مورد استفاده و علاقه صوفيان است، در اين كتاب بسيار آمده است و حتى بعضى از آنها مكرّر شده است. امثال و حكم و كلمات بزرگان صوفيه (به عربى و فارسى) در اين كتاب فراوان است. اشعار عربى و فارسى نيز مكرّر، مخصوصا در پايان هر فصل، به شاهد آورده شده. به نظر مى‌رسد كه غالب رباعيات، در پايان هر فصل، از خود روزبهان باشد.


فصل و عنوان آن را به عربى آورده؛ مثلا گويد: «الفصل الرابع، فى فضيلة المحبّين الذى يألفون الحسن و المستحسن و المحبوبين المستحسنين».
فصل و عنوان آن را به عربى آورده؛ مثلا گويد: «الفصل الرابع، فى فضيلة المحبّين الذى يألفون الحسن و المستحسن و المحبوبين المستحسنين».
خط ۱۰۵: خط ۱۰۵:
و در موضع ديگر آرد: «در كتاب مجيد گفت بعد از قسم: '''«لقد خلقنا الإنسان فى أحسن تقويم»'''؛ حسن تقويم در راه خلق و خلق آدم را از آن آمد كه جوهر طينتش در قالب فعل ريخته شد و آن موضع را در تربيت صبغ قدرت داد، به حليه صفات او را بياراست.»
و در موضع ديگر آرد: «در كتاب مجيد گفت بعد از قسم: '''«لقد خلقنا الإنسان فى أحسن تقويم»'''؛ حسن تقويم در راه خلق و خلق آدم را از آن آمد كه جوهر طينتش در قالب فعل ريخته شد و آن موضع را در تربيت صبغ قدرت داد، به حليه صفات او را بياراست.»


3. يوسف: يوسف، مثل و انموذج جمال است و سوره يوسف، به مدلول قرآن، '''«أحسن القصص»'''، بدين جهت، روزبهان، به يوسف و سوره يوسف توجه خاصى دارد. وى، گويد: «جمال يوسف، به همّت التباس از راه'''«هذا ربى»'''، خليل برداشت، گفت: '''«إنى رأيت أحد عشر كوكبا و الشمس و القمر رأيتهم لى ساجدين»'''... عشق يعقوب بر يوسف(ع) مر عاشقان را دليلى عظيم است در عشق انسانى، زيرا كه عشق او جز عشق حق نبود و جمالش جمال حق را در عشق وسيلت بود. آن همه براى آن بود كه(محمّد)(ص)، يوسف را (ع)، (گفت) كه: «اعطى نصف الحسن» و حسن او را معجزات و آيات آمد... عشق يعقوب بر آن شاهد حق از آن آمد كه هر كه در آن مجلس ديده‌ور بود، همچون زليخا جاى وى از چشمه حسن وى در جان ساخت. '''«أكرمى مثواه»'''، برخوان و عقل را از اين عقيلت برهان كه چون حق آن شاهد را از جمال قدم جمال پوشيد، از عاشق و معشوق عذر'''«و لقد همت به و هم بها»''' نيوشيد.»
3. يوسف: يوسف، مثل و انموذج جمال است و سوره يوسف، به مدلول قرآن، '''«أحسن القصص»'''، بدين جهت، روزبهان، به يوسف و سوره يوسف توجه خاصى دارد. وى، گويد: «جمال يوسف، به همّت التباس از راه'''«هذا ربى»'''، خليل برداشت، گفت: '''«إنى رأيت أحد عشر كوكبا و الشمس و القمر رأيتهم لى ساجدين»'''... عشق يعقوب بر يوسف(ع) مر عاشقان را دليلى عظيم است در عشق انسانى، زيرا كه عشق او جز عشق حق نبود و جمالش جمال حق را در عشق وسيلت بود. آن همه براى آن بود كه (محمّد)(ص)، يوسف را (ع)، (گفت) كه: «اعطى نصف الحسن» و حسن او را معجزات و آيات آمد... عشق يعقوب بر آن شاهد حق از آن آمد كه هر كه در آن مجلس ديده‌ور بود، همچون زليخا جاى وى از چشمه حسن وى در جان ساخت. '''«أكرمى مثواه»'''، برخوان و عقل را از اين عقيلت برهان كه چون حق آن شاهد را از جمال قدم جمال پوشيد، از عاشق و معشوق عذر'''«و لقد همت به و هم بها»''' نيوشيد.»


در جاى ديگر آرد: «مگر نشنيده‌اى كه يوسف(ع) هر روز زيباتر و نيكوتر بودى؛ «و ألقيت عليك محبة منى». در شيخوخت، نور حسن از روى موسى(ع)، ساطع‌تر بود، چنان‌كه ايشان را هر دو پيوسته برقع بر روى بودى و اگر نه چنان بودى، امّت در عشق از عبوديّت بازماندندى.»
در جاى ديگر آرد: «مگر نشنيده‌اى كه يوسف(ع) هر روز زيباتر و نيكوتر بودى؛ «و ألقيت عليك محبة منى». در شيخوخت، نور حسن از روى موسى(ع)، ساطع‌تر بود، چنان‌كه ايشان را هر دو پيوسته برقع بر روى بودى و اگر نه چنان بودى، امّت در عشق از عبوديّت بازماندندى.»
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش