سلفیه بدعت یا مذهب: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ا(' به 'ا (')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۰: خط ۵۰:




«سلفيه بدعت يا مذهب»، به قلم حسين صابرى، ترجمه فارسى كتاب «السلفية مرحلة زمنية مباركة لا مذهب إسلامي»، اثر دكتر محمد سعيد رمضان البوطى، استاد دانشگاه دمشق است.
'''سلفيه بدعت يا مذهب'''، به قلم حسين صابرى، ترجمه فارسى كتاب «السلفية مرحلة زمنية مباركة لا مذهب إسلامي»، اثر دكتر محمد سعيد رمضان البوطى، استاد دانشگاه دمشق است.


توجه به نكات زير درباره اين اثر مفيد است:
توجه به نكات زير درباره اين اثر مفيد است:


1. كتاب حاضر، كتابى است در طريق وحدت اسلامى كه نقاب نفاق از چهره اين گروه خودخوانده برمى‌دارد. نكته جالب در اين كتاب آن است كه نقد افكار و انديشه‌هاى سلفيه و از جمله آرا و عقايد [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] از سوى يكى از عالمان اهل سنت صورت مى‌پذيرد كه - به تعبير استاد گران‌قدر آيت‌اللّه واعظزاده خراسانى - تا نيمه راه تقريب را پيموده است.
#كتاب حاضر، كتابى است در طريق وحدت اسلامى كه نقاب نفاق از چهره اين گروه خودخوانده برمى‌دارد. نكته جالب در اين كتاب آن است كه نقد افكار و انديشه‌هاى سلفيه و از جمله آرا و عقايد [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] از سوى يكى از عالمان اهل سنت صورت مى‌پذيرد كه - به تعبير استاد گران‌قدر آيت‌اللّه واعظزاده خراسانى - تا نيمه راه تقريب را پيموده است.
 
#:او در اين كتاب مى‌كوشد تا روشن سازد چگونه برساختن مذهبى به نام سلفيه و تكفير همه ديگر مذاهب، بدعتى است كه با ادعاى پيروى از سلف سازگارى ندارد. اين سخن نخست و بنيادين كتاب است، گرچه در كنار آن به پاره‌اى از نمونه‌هايى كه سلفيه آنها را بدعت مى‌شمرند، مى‌پردازد و اثبات مى‌كند كه اين نمونه‌ها نه فقط بدعت نيست، بلكه كارى است كه «سلف» انجام مى‌داده‌اند. از جمله درباره توسل و استشفاع مى‌گويد:
او در اين كتاب مى‌كوشد تا روشن سازد چگونه برساختن مذهبى به نام سلفيه و تكفير همه ديگر مذاهب، بدعتى است كه با ادعاى پيروى از سلف سازگارى ندارد. اين سخن نخست و بنيادين كتاب است، گرچه در كنار آن به پاره‌اى از نمونه‌هايى كه سلفيه آنها را بدعت مى‌شمرند، مى‌پردازد و اثبات مى‌كند كه اين نمونه‌ها نه فقط بدعت نيست، بلكه كارى است كه «سلف» انجام مى‌داده‌اند. از جمله درباره توسل و استشفاع مى‌گويد:
#:«در مورد توسل به آبروى رسول خدا (ص) يا ديگر صالحان و مقربان، ما هيچ بحث و منازعه‌اى بر سر آن در عصر سلف و در سه نسلى كه به برترى آنان گواهى داده شده است، سراغ نداريم و آنچه مى‌دانيم و آنچه در اين موضوع صحتش براى ما ثابت شده، روايات ثابت و صحيحى است كه از توسل جستن صحابه و يا از تبرك جستن آنان به عرق رسول خدا (ص) و موى او و نيز آب وضوى او حكايت دارد و در [[صحيح مسلم]] و [[صحيح بخارى]] ثبت و نقل شده است» <ref>مقدمه مترجم، ص16 و 17</ref>.
 
#همان‌گونه‌كه از عنوان كتاب پيداست، اين كتاب نقدى است از سوى يكى از عالمان اهل سنت بر مبانى وهابيت؛ ازاين‌روى، ممكن است نويسنده نكاتى را آورده باشد كه با عقيده شيعه سازگارى ندارد.
«در مورد توسل به آبروى رسول خدا (ص) يا ديگر صالحان و مقربان، ما هيچ بحث و منازعه‌اى بر سر آن در عصر سلف و در سه نسلى كه به برترى آنان گواهى داده شده است، سراغ نداريم و آنچه مى‌دانيم و آنچه در اين موضوع صحتش براى ما ثابت شده، روايات ثابت و صحيحى است كه از توسل جستن صحابه و يا از تبرك جستن آنان به عرق رسول خدا (ص) و موى او و نيز آب وضوى او حكايت دارد و در [[صحيح مسلم]] و [[صحيح بخارى]] ثبت و نقل شده است» <ref>مقدمه مترجم، ص16 و 17</ref>.
#:مترجم با عنايت به اين مهم كه هدف اصلى كتاب، نقد وهابيت است، در برابر آن‌گونه نكاتى كه نويسنده آورده تا جايى كه توانسته بى‌طرف مانده است؛ چه، نقد و بررسى آن نكات، اولا: در چهارچوب هدف كتاب حاضر نيست و ثانيا: به اعتقاد نگارنده اين يادداشت، بحث و بررسى و نقد و كنكاش درباره «فرقه ناجيه» همان اندازه به «وحدت اسلامى» آسيب مى‌رساند كه برساختن مذهبى با نام سلفيه <ref>همان، ص17</ref>.
 
#اين كتاب، نه آراى سلفيه را مناقشه و نه آنها را تخطئه يا تصويب مى‌كند، بلكه مطلبى مهم‌تر از اين را دنبال مى‌نمايد و آن اينكه آيا درست است كه از قلب جماعت اسلامى و از ميان اهل سنت و جماعت، بدعت جديدى به نام «سلفيه» و به‌عنوان يك مذهب نو سر درآورد و باصراحت و بى‌جهت همه سلف صالح و پيروان مذاهب سنت را رد كند و تنها خود را حق و باقى را باطل بداند؟ آيا اين خود يك بدعت جديد نيست؟
2. همان‌گونه‌كه از عنوان كتاب پيداست، اين كتاب نقدى است از سوى يكى از عالمان اهل سنت بر مبانى وهابيت؛ ازاين‌روى، ممكن است نويسنده نكاتى را آورده باشد كه با عقيده شيعه سازگارى ندارد.
 
مترجم با عنايت به اين مهم كه هدف اصلى كتاب، نقد وهابيت است، در برابر آن‌گونه نكاتى كه نويسنده آورده تا جايى كه توانسته بى‌طرف مانده است؛ چه، نقد و بررسى آن نكات، اولا: در چهارچوب هدف كتاب حاضر نيست و ثانيا: به اعتقاد نگارنده اين يادداشت، بحث و بررسى و نقد و كنكاش درباره «فرقه ناجيه» همان اندازه به «وحدت اسلامى» آسيب مى‌رساند كه برساختن مذهبى با نام سلفيه <ref>همان، ص17</ref>.
 
3. اين كتاب، نه آراى سلفيه را مناقشه و نه آنها را تخطئه يا تصويب مى‌كند، بلكه مطلبى مهم‌تر از اين را دنبال مى‌نمايد و آن اينكه آيا درست است كه از قلب جماعت اسلامى و از ميان اهل سنت و جماعت، بدعت جديدى به نام «سلفيه» و به‌عنوان يك مذهب نو سر درآورد و باصراحت و بى‌جهت همه سلف صالح و پيروان مذاهب سنت را رد كند و تنها خود را حق و باقى را باطل بداند؟ آيا اين خود يك بدعت جديد نيست؟


وى در آنجا به معنى لغوى و اصطلاحى كلمه «السلف» و اينكه در اصطلاح بر قرون ثلاثه (سه نسل اول صدر اسلام، صحابه، تابعين و اتباع تابعين) به استناد حديث مروى از عبداللّه بن مسعود كه پيغمبر فرمود: «خير النّاس قرني، ثم الذين يلونهم، ثم الذين يلونهم...» اطلاق شده و آراء علما را در مراد از اين قرون ثلاثه ذكر نموده، نتيجه مى‌گيرد كه سبب خيريّت اهل آن قرون، آن است كه آنها؛ يعنى صحابه و تابعين و تابعين تابعين، حلقات سلسله منتهى به منبع وحى را تشكيل مى‌دهند و اسلام را دست‌نخورده فراگرفتند و به نسل‌هاى بعد رسانيدند و بدعت‌ها پس از اين تاريخ در اسلام پيدا شده است؛ اين است سبب «خيريّت» آن سه نسل از مسلمانان. نهايت مطلبى كه از اين به دست مى‌آيد آن است كه ما سلوك آنان را در فهم اسلام، ميزان استنباط خود قرار دهيم و به آنان اقتدا نماييم و از آنچه برخلاف منهج آنها است، اجتناب نماييم. همواره منهج آنان را شاخص قرار دهيم و الاّ «سلف» خصوصيتى ندارند.
وى در آنجا به معنى لغوى و اصطلاحى كلمه «السلف» و اينكه در اصطلاح بر قرون ثلاثه (سه نسل اول صدر اسلام، صحابه، تابعين و اتباع تابعين) به استناد حديث مروى از عبداللّه بن مسعود كه پيغمبر فرمود: «خير النّاس قرني، ثم الذين يلونهم، ثم الذين يلونهم...» اطلاق شده و آراء علما را در مراد از اين قرون ثلاثه ذكر نموده، نتيجه مى‌گيرد كه سبب خيريّت اهل آن قرون، آن است كه آنها؛ يعنى صحابه و تابعين و تابعين تابعين، حلقات سلسله منتهى به منبع وحى را تشكيل مى‌دهند و اسلام را دست‌نخورده فراگرفتند و به نسل‌هاى بعد رسانيدند و بدعت‌ها پس از اين تاريخ در اسلام پيدا شده است؛ اين است سبب «خيريّت» آن سه نسل از مسلمانان. نهايت مطلبى كه از اين به دست مى‌آيد آن است كه ما سلوك آنان را در فهم اسلام، ميزان استنباط خود قرار دهيم و به آنان اقتدا نماييم و از آنچه برخلاف منهج آنها است، اجتناب نماييم. همواره منهج آنان را شاخص قرار دهيم و الاّ «سلف» خصوصيتى ندارند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش