التقريب و التيسير لمعرفة سنن البشير النذير في اصول الحديث: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر (')
    جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره')
    خط ۵۷: خط ۵۷:




    در باره اين اثر، گفتنى‌ها فراوان است، از جمله:
    درباره اين اثر، گفتنى‌ها فراوان است، از جمله:


    #مصحح محترم در مقدمه مختصر و عالمانه‌اش كه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش آن را معين نكرده، بعد از ذكر مطلبى در مورد اهميت علوم حديث و نقش انديشمندان در گسترش و ارتقاى آن، نوشته است يكى از اين دانشوران امام نووى است كه كتاب تقريب را نوشته كه خلاصه ارشاد است... سپس روش تحقيقش را در اين اثر چنين نوشته است: اين كتاب را بر اساس نسخه‌اى قديمى كه در دمشق چاپ شده مقابله و تصحيح كردم و اين نسخه را با «تدريب الراوي في شرح التقريب»، نوشته [[سيوطى]] مقايسه كردم كه در مصر چاپ شده و بر نسخه‌اى خطى مقابله شده كه برخى از آن در زمان مؤلف به خطّ برخى از شاگردانش نوشته شده است و برخى از تعليقات لازم را برايش نوشتم. شرح حالى از نويسنده به‌عنوان مقدمه براى كتاب حاضر نوشتم و در پايان، فهرست موضوعى مطالب كتاب را افزودم <ref>مقدمه كتاب، ص5 - 6</ref>.
    #مصحح محترم در مقدمه مختصر و عالمانه‌اش كه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش آن را معين نكرده، بعد از ذكر مطلبى در مورد اهميت علوم حديث و نقش انديشمندان در گسترش و ارتقاى آن، نوشته است يكى از اين دانشوران امام نووى است كه كتاب تقريب را نوشته كه خلاصه ارشاد است... سپس روش تحقيقش را در اين اثر چنين نوشته است: اين كتاب را بر اساس نسخه‌اى قديمى كه در دمشق چاپ شده مقابله و تصحيح كردم و اين نسخه را با «تدريب الراوي في شرح التقريب»، نوشته [[سيوطى]] مقايسه كردم كه در مصر چاپ شده و بر نسخه‌اى خطى مقابله شده كه برخى از آن در زمان مؤلف به خطّ برخى از شاگردانش نوشته شده است و برخى از تعليقات لازم را برايش نوشتم. شرح حالى از نويسنده به‌عنوان مقدمه براى كتاب حاضر نوشتم و در پايان، فهرست موضوعى مطالب كتاب را افزودم <ref>مقدمه كتاب، ص5 - 6</ref>.
    #نويسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش آن را معين نكرده، تأكيد كرده كه: «... علم حديث از بهترين روش‌هاى تقرب به‌سوى پروردگار عالميان است و چگونه چنين نباشد؟، درحالى‌كه علوم حديث بيان روش بهترين آفريده و بزرگوارترين اولين و آخرين است. اين اثر، كتابى است كه آن را از كتاب «الإرشاد» برگزيده‌ام و «الإرشاد» نيز خلاصه‌اى است كه از علوم حديث، نوشته امام حافظ متقن محقق، عثمان بن عبدالرحمن، معروف به ابن الصلاح برگرفته‌ام. در اين اثر، نهايت تلاشم را براى اختصار انجام مى‌دهم، بدون آنكه به مقصود خللى وارد شود...» <ref>ر.ك: همان، ص19 - 20</ref>.
    #نويسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش آن را معين نكرده، تأكيد كرده كه: «... علم حديث از بهترين روش‌هاى تقرب به‌سوى پروردگار عالميان است و چگونه چنين نباشد؟، درحالى‌كه علوم حديث بيان روش بهترين آفريده و بزرگوارترين اولين و آخرين است. اين اثر، كتابى است كه آن را از كتاب «الإرشاد» برگزيده‌ام و «الإرشاد» نيز خلاصه‌اى است كه از علوم حديث، نوشته امام حافظ متقن محقق، عثمان بن عبدالرحمن، معروف به ابن الصلاح برگرفته‌ام. در اين اثر، نهايت تلاشم را براى اختصار انجام مى‌دهم، بدون آنكه به مقصود خللى وارد شود...» <ref>ر.ك: همان، ص19 - 20</ref>.
    #نويسنده در نوع دوازدهم در باره تدليس چنين نوشته است: تدليس دو قسم است:الف)- تدليس اسناد: به اين صورت كه راوى، مطلبى را از معاصرش نقل كند، درحالى‌كه آن را نشنيده، به توهّم اينكه شنيده و بگويد: فلانى چنان گفت و يا از فلانى نقل مى‌كنم و مانند آن و گاهى شيخش را از اسناد ساقط نمى‌كند، ولى غير از شيخ را كه ضعيف يا صغير است براى نيكوسازى حديث حذف مى‌كند؛
    #نويسنده در نوع دوازدهم درباره تدليس چنين نوشته است: تدليس دو قسم است:الف)- تدليس اسناد: به اين صورت كه راوى، مطلبى را از معاصرش نقل كند، درحالى‌كه آن را نشنيده، به توهّم اينكه شنيده و بگويد: فلانى چنان گفت و يا از فلانى نقل مى‌كنم و مانند آن و گاهى شيخش را از اسناد ساقط نمى‌كند، ولى غير از شيخ را كه ضعيف يا صغير است براى نيكوسازى حديث حذف مى‌كند؛
    #:ب)- تدليس شيوخ: به اين ترتيب كه نام، كنيه، نسب يا صفت شيخش را به‌صورتى بيان مى‌كند كه با آن شناخته نمى‌شود. قسم اول كه واقعاً مكروه است و اكثر دانشمندان آن را مكروه و ناپسند شمرده‌اند. گروهى از آنان گفته‌اند كه كسى كه مشهور به تدليس شود، مجروح مى‌شود و روايتش مردود مى‌گردد و هرچند كه سماع را بيان كرده باشد، ولى صحيح تفصيل است؛ پس روايتى كه با لفظى بيان كرده كه احتمال دو وجه دارد و سماع را هم بيان نكرده، مرسل است و آنچه كه بيان كرده با عباراتى مانند «سمعتُ» و «حدثنا» و «أخبرنا» و مشابه آن، پس مقبول است و به آن احتجاج مى‌شود و در «صحيحين» و غير آن دو از اين قبيل فراوان است، مانند قتاده و دو تا سفيان (سفيان ثورى و سفيان غامدى) و غير آنان. اين حكم جارى است در مورد كسى كه يك بار تدليس كند. البته تدليس‌هايى كه در «صحيحين» ([[صحيح مسلم]] و [[صحيح بخارى]]) وجود دارد و كلمه «عن» را آورده، بر اين مطلب حمل مى‌شود كه از طريق ديگرى شنيده است و اما دومى پس كراهتش سبك‌تر است و سبب كراهتش، سختى راه شناختش است و حالت كراهتش به‌خاطر غرضش مختلف است؛ مثلاً كسى كه اسم را تغيير داده، چون ضعيف بوده يا كوچك بوده يا... <ref>ر.ك: متن كتاب، ص32 - 33</ref>.
    #:ب)- تدليس شيوخ: به اين ترتيب كه نام، كنيه، نسب يا صفت شيخش را به‌صورتى بيان مى‌كند كه با آن شناخته نمى‌شود. قسم اول كه واقعاً مكروه است و اكثر دانشمندان آن را مكروه و ناپسند شمرده‌اند. گروهى از آنان گفته‌اند كه كسى كه مشهور به تدليس شود، مجروح مى‌شود و روايتش مردود مى‌گردد و هرچند كه سماع را بيان كرده باشد، ولى صحيح تفصيل است؛ پس روايتى كه با لفظى بيان كرده كه احتمال دو وجه دارد و سماع را هم بيان نكرده، مرسل است و آنچه كه بيان كرده با عباراتى مانند «سمعتُ» و «حدثنا» و «أخبرنا» و مشابه آن، پس مقبول است و به آن احتجاج مى‌شود و در «صحيحين» و غير آن دو از اين قبيل فراوان است، مانند قتاده و دو تا سفيان (سفيان ثورى و سفيان غامدى) و غير آنان. اين حكم جارى است در مورد كسى كه يك بار تدليس كند. البته تدليس‌هايى كه در «صحيحين» ([[صحيح مسلم]] و [[صحيح بخارى]]) وجود دارد و كلمه «عن» را آورده، بر اين مطلب حمل مى‌شود كه از طريق ديگرى شنيده است و اما دومى پس كراهتش سبك‌تر است و سبب كراهتش، سختى راه شناختش است و حالت كراهتش به‌خاطر غرضش مختلف است؛ مثلاً كسى كه اسم را تغيير داده، چون ضعيف بوده يا كوچك بوده يا... <ref>ر.ك: متن كتاب، ص32 - 33</ref>.
    #نويسنده در بيان نوع 35 چنين نوشته است: شناخت «حديث مُصَحَّف» و آن مهارت آشكارى است كه فقط افراد بسيار حاذق مى‌توانند از عهده‌اش برآيند. يكى از آن دانشمندان بسيار ماهر، دارقطنى است و او پژوهشى سودمند در مورد آن نوشته است. گاهى تصحيف، لفظى و چشمى است در اسناد يا در متن؛ پس از نمونه‌هاى تصحيف در اسناد عبارت است از «عَوّام بن مُراجِم» (با راء و جيم) كه آن را ابن معين تصحيف كرده و گفته: «عَوّام بن مُزاحِم» (با زاء و حاء) و از نمونه‌هاى تصحيف متنى عبارت است از حديث زيد بن ثابت: «إنّ النبي(ص) احتجر في المسجد»؛ يعنى «پيامبر (ص) مكان معينى از حصير و مانند آن را در مسجد براى عبادت انتخاب كرد كه آن را ابن لهيعه تصحيف كرده و گفته: «احتجم»؛ يعنى حجامت كرد و...» <ref>همان، ص79</ref>.
    #نويسنده در بيان نوع 35 چنين نوشته است: شناخت «حديث مُصَحَّف» و آن مهارت آشكارى است كه فقط افراد بسيار حاذق مى‌توانند از عهده‌اش برآيند. يكى از آن دانشمندان بسيار ماهر، دارقطنى است و او پژوهشى سودمند در مورد آن نوشته است. گاهى تصحيف، لفظى و چشمى است در اسناد يا در متن؛ پس از نمونه‌هاى تصحيف در اسناد عبارت است از «عَوّام بن مُراجِم» (با راء و جيم) كه آن را ابن معين تصحيف كرده و گفته: «عَوّام بن مُزاحِم» (با زاء و حاء) و از نمونه‌هاى تصحيف متنى عبارت است از حديث زيد بن ثابت: «إنّ النبي(ص) احتجر في المسجد»؛ يعنى «پيامبر (ص) مكان معينى از حصير و مانند آن را در مسجد براى عبادت انتخاب كرد كه آن را ابن لهيعه تصحيف كرده و گفته: «احتجم»؛ يعنى حجامت كرد و...» <ref>همان، ص79</ref>.

    نسخهٔ ‏۶ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۰۶

    التقريب و التيسير لمعرفة سنن البشير النذير في اصول الحديث
    نام کتاب التقريب و التيسير لمعرفة سنن البشير النذير في اصول الحديث
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان نووی، یحیی بن شرف (نويسنده)

    بارودی، عبدالله عمر (مراجعه و تعليق)

    زبان عربی
    کد کنگره
    موضوع
    ناشر دار الجنان
    مکان نشر بیروت - لبنان
    سال نشر 1406 هـ.ق یا 1986 م
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE35095AUTOMATIONCODE


    معرفى اجمالى

    التقريب و التيسير، از آثار امام حافظ، محيى‌الدين ابوزكريا يحيى بن شرف‌الدين نووى شافعى (متوفاى 676ق)، مشهور به «نووى» است كه نويسنده در آن، مباحث حديث‌شناسى را در دو بخش اصلى اقسام حديث و طُرُق تحمل حديث و مجامع روايى ذيل 65 نوع مطرح كرده است.

    نام كامل اين كتاب عبارت است از: «التقريب و التيسير لمعرفة سنن البشير النذير في أصول الحديث».

    اين اثر را عبدالله عمر بارودى، تصحيح و تحقيق كرده و تعليقاتى برايش نوشته است. در اين اثر، انواع روايات مانند صحيح، حسن، ضعيف، مسند، متصل، مرفوع، موقوف، مقطوع، مرسل، منقطع، مُعضَل، مُدلَّس، شاذّ، مُنكَر، مُصَحَّف، معلل، مضطرب، مقلوب و... شناسانده شده است.

    ساختار

    كتاب حاضر از مقدمه مصحح، شرح حال نويسنده، مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل دو بخش اصلى اقسام حديث و طُرُق تحمل حديث و مجامع روايى است و داراى تعداد 65 نوع از مباحث علوم حديث است كه از بحث «حديث صحيح» شروع شده و با «حديث حسن» و «حديث ضعيف» و... ادامه يافته و با مبحث «شناخت وطن و بلد راويان» پايان پذيرفته است)، تشكيل شده است.

    زبان و ادبيات اين اثر، عربى رسمى رايج در قرن هفتم هجرى در حوزه علوم اسلامى است كه الآن هم براى آشنايان با اين علوم، روشن و مفهوم است.

    نويسنده از تعداد قابل توجهى از منابع مهمّ و آثار علمى انديشمندان اسلامى به زبان عربى، براى توليد اثر حاضر بهره برده است. شيوه نويسنده در اين اثر، گزيده و ساده‌نويسى براى مخاطبان عمومى است و از شيوه تمثيل براى تسهيل فهم مطالب استفاده كرده است.

    گزارش محتوا

    درباره اين اثر، گفتنى‌ها فراوان است، از جمله:

    1. مصحح محترم در مقدمه مختصر و عالمانه‌اش كه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش آن را معين نكرده، بعد از ذكر مطلبى در مورد اهميت علوم حديث و نقش انديشمندان در گسترش و ارتقاى آن، نوشته است يكى از اين دانشوران امام نووى است كه كتاب تقريب را نوشته كه خلاصه ارشاد است... سپس روش تحقيقش را در اين اثر چنين نوشته است: اين كتاب را بر اساس نسخه‌اى قديمى كه در دمشق چاپ شده مقابله و تصحيح كردم و اين نسخه را با «تدريب الراوي في شرح التقريب»، نوشته سيوطى مقايسه كردم كه در مصر چاپ شده و بر نسخه‌اى خطى مقابله شده كه برخى از آن در زمان مؤلف به خطّ برخى از شاگردانش نوشته شده است و برخى از تعليقات لازم را برايش نوشتم. شرح حالى از نويسنده به‌عنوان مقدمه براى كتاب حاضر نوشتم و در پايان، فهرست موضوعى مطالب كتاب را افزودم [۱].
    2. نويسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش آن را معين نكرده، تأكيد كرده كه: «... علم حديث از بهترين روش‌هاى تقرب به‌سوى پروردگار عالميان است و چگونه چنين نباشد؟، درحالى‌كه علوم حديث بيان روش بهترين آفريده و بزرگوارترين اولين و آخرين است. اين اثر، كتابى است كه آن را از كتاب «الإرشاد» برگزيده‌ام و «الإرشاد» نيز خلاصه‌اى است كه از علوم حديث، نوشته امام حافظ متقن محقق، عثمان بن عبدالرحمن، معروف به ابن الصلاح برگرفته‌ام. در اين اثر، نهايت تلاشم را براى اختصار انجام مى‌دهم، بدون آنكه به مقصود خللى وارد شود...» [۲].
    3. نويسنده در نوع دوازدهم درباره تدليس چنين نوشته است: تدليس دو قسم است:الف)- تدليس اسناد: به اين صورت كه راوى، مطلبى را از معاصرش نقل كند، درحالى‌كه آن را نشنيده، به توهّم اينكه شنيده و بگويد: فلانى چنان گفت و يا از فلانى نقل مى‌كنم و مانند آن و گاهى شيخش را از اسناد ساقط نمى‌كند، ولى غير از شيخ را كه ضعيف يا صغير است براى نيكوسازى حديث حذف مى‌كند؛
      ب)- تدليس شيوخ: به اين ترتيب كه نام، كنيه، نسب يا صفت شيخش را به‌صورتى بيان مى‌كند كه با آن شناخته نمى‌شود. قسم اول كه واقعاً مكروه است و اكثر دانشمندان آن را مكروه و ناپسند شمرده‌اند. گروهى از آنان گفته‌اند كه كسى كه مشهور به تدليس شود، مجروح مى‌شود و روايتش مردود مى‌گردد و هرچند كه سماع را بيان كرده باشد، ولى صحيح تفصيل است؛ پس روايتى كه با لفظى بيان كرده كه احتمال دو وجه دارد و سماع را هم بيان نكرده، مرسل است و آنچه كه بيان كرده با عباراتى مانند «سمعتُ» و «حدثنا» و «أخبرنا» و مشابه آن، پس مقبول است و به آن احتجاج مى‌شود و در «صحيحين» و غير آن دو از اين قبيل فراوان است، مانند قتاده و دو تا سفيان (سفيان ثورى و سفيان غامدى) و غير آنان. اين حكم جارى است در مورد كسى كه يك بار تدليس كند. البته تدليس‌هايى كه در «صحيحين» (صحيح مسلم و صحيح بخارى) وجود دارد و كلمه «عن» را آورده، بر اين مطلب حمل مى‌شود كه از طريق ديگرى شنيده است و اما دومى پس كراهتش سبك‌تر است و سبب كراهتش، سختى راه شناختش است و حالت كراهتش به‌خاطر غرضش مختلف است؛ مثلاً كسى كه اسم را تغيير داده، چون ضعيف بوده يا كوچك بوده يا... [۳].
    4. نويسنده در بيان نوع 35 چنين نوشته است: شناخت «حديث مُصَحَّف» و آن مهارت آشكارى است كه فقط افراد بسيار حاذق مى‌توانند از عهده‌اش برآيند. يكى از آن دانشمندان بسيار ماهر، دارقطنى است و او پژوهشى سودمند در مورد آن نوشته است. گاهى تصحيف، لفظى و چشمى است در اسناد يا در متن؛ پس از نمونه‌هاى تصحيف در اسناد عبارت است از «عَوّام بن مُراجِم» (با راء و جيم) كه آن را ابن معين تصحيف كرده و گفته: «عَوّام بن مُزاحِم» (با زاء و حاء) و از نمونه‌هاى تصحيف متنى عبارت است از حديث زيد بن ثابت: «إنّ النبي(ص) احتجر في المسجد»؛ يعنى «پيامبر (ص) مكان معينى از حصير و مانند آن را در مسجد براى عبادت انتخاب كرد كه آن را ابن لهيعه تصحيف كرده و گفته: «احتجم»؛ يعنى حجامت كرد و...» [۴].

    وضعيت كتاب

    نويسنده براى كتاب حاضر، فقط فهرست تفصيلى مطالب را تنظيم كرده [۵]، ولى متأسفانه از فهرست‌هاى فنى (مانند آيات، روايات، اعلام، اشعار، اصطلاحات و...) هيچ خبرى نيست و حتى فهرست منابع نيز فراهم نشده است.

    اين كتاب، مستند است و مصحح محترم ارجاعاتى را به‌صورت پاورقى آورده است. مصحح در اين پاورقى‌ها گاه منابع مورد نظر را با ذكر نام كتاب و شماره جلد و صفحه آورده [۶] و گاه افزون بر آن لغتى را هم معنا كرده [۷] و گاه توضيحاتى آورده [۸] و گاه توضيحاتى انتقادى آورده [۹].

    پانويس

    1. مقدمه كتاب، ص5 - 6
    2. ر.ك: همان، ص19 - 20
    3. ر.ك: متن كتاب، ص32 - 33
    4. همان، ص79
    5. همان، ص109 - 112
    6. مقدمه كتاب، ص11، پاورقى 1 - 6
    7. همان، ص10، پاورقى 1 و ص19، پاورقى 1 و 3
    8. متن كتاب، ص34، پاورقى 1
    9. همان، ص24، پاورقى 1

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.