۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
||
| خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
بسيارى از خردمندان و اديبان و هنرآفرينان جهان از كتاب پلوتارخ سود برده و از درونمايه آن براى آفريدن نمايشنامهها و داستانها و منظومهها بهره گرفتهاند؛ چنانكه دستمايه ويليام شكسپير، نمايشنامه نويس تواناى انگليسى، در تراژدى معروف «جوليوس قيصر» همين كتاب بود. وى همچنين در برگرداندن نظمهايى از اين كتاب به نثر كوشيد. بسيارى از شرح حال نويسان و مورخان نيز به نوشتههاى پلوتارخ در اين كتاب استناد كردهاند. | بسيارى از خردمندان و اديبان و هنرآفرينان جهان از كتاب پلوتارخ سود برده و از درونمايه آن براى آفريدن نمايشنامهها و داستانها و منظومهها بهره گرفتهاند؛ چنانكه دستمايه ويليام شكسپير، نمايشنامه نويس تواناى انگليسى، در تراژدى معروف «جوليوس قيصر» همين كتاب بود. وى همچنين در برگرداندن نظمهايى از اين كتاب به نثر كوشيد. بسيارى از شرح حال نويسان و مورخان نيز به نوشتههاى پلوتارخ در اين كتاب استناد كردهاند. | ||
برخى از داستانها و تاريخچههاى كتاب پلوتارخ | برخى از داستانها و تاريخچههاى كتاب پلوتارخ درباره ايران مانند سرگذشت اردشير دوم هخامنشى و داستان الكساندر و حادثه كراسوس، جز در اين كتاب، دست يافتنى نيستند. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
| خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
#:بخش دوم اين كتاب، به زندگى و سرگذشت آريستيديس، پسر لوسيماخوس مىپردازد. وى از تيره انتيوخيس از شهر آلوپيكى بود و زندگىاش را با تنگدستى گذراند، اما كسانى مانند فاليرى بر توانگرى او دليلهايى آوردهاند. آريستيديس خواستار آيين آريستوكراسى بود و از اين رو، ثميستوكليس با وى در زمينه سياست حكمرانى مخالفت مىكرد. | #:بخش دوم اين كتاب، به زندگى و سرگذشت آريستيديس، پسر لوسيماخوس مىپردازد. وى از تيره انتيوخيس از شهر آلوپيكى بود و زندگىاش را با تنگدستى گذراند، اما كسانى مانند فاليرى بر توانگرى او دليلهايى آوردهاند. آريستيديس خواستار آيين آريستوكراسى بود و از اين رو، ثميستوكليس با وى در زمينه سياست حكمرانى مخالفت مىكرد. | ||
#:سنجش اين دو با يكديگر و برشمارى خصال نيكوى آريستيديس مانند دادگرى و پرهيز از خشم و كينهتوزى و دفاع از دشمنانش و روايت داستانهايى در اين باره، پارههاى ديگرى از نخستين بخش كتاب به شمار مىرود. براى نمونه، هنگامى كه داريوش به انگيزه دستيابى به يونان، داتيس را به ماراتون فرستاد، آريستيديس كه آوازهاى كمتر از ملتياديس داشت، نوبت سردارىاش را به وى واگذارد تا به ديگران بنمايد كه كوچكى كردن نزد بزرگان و كاردانان نه تنها از ارج كسى نمىكاهد كه خردمندى و پاكدلى انسان را نشان مىدهد. آريستيديس چندى پس از اين، به آرخونى (فرمانروايى) برگزيده شد و مردم دادگرىاش را مىپسنديدند و او را بدين صفت مىستودند و از اين رو، ديگران به او رشك مىبردند و سرانجام با همدستى، وى را از شهر راندند، اما پس از لشكركشى خشايارشاه به تسالى و بويوتا، او را بازگرداندند تا نكند نزد شاه ايران رود و يونانيان را بدان سوى بكشد. | #:سنجش اين دو با يكديگر و برشمارى خصال نيكوى آريستيديس مانند دادگرى و پرهيز از خشم و كينهتوزى و دفاع از دشمنانش و روايت داستانهايى در اين باره، پارههاى ديگرى از نخستين بخش كتاب به شمار مىرود. براى نمونه، هنگامى كه داريوش به انگيزه دستيابى به يونان، داتيس را به ماراتون فرستاد، آريستيديس كه آوازهاى كمتر از ملتياديس داشت، نوبت سردارىاش را به وى واگذارد تا به ديگران بنمايد كه كوچكى كردن نزد بزرگان و كاردانان نه تنها از ارج كسى نمىكاهد كه خردمندى و پاكدلى انسان را نشان مىدهد. آريستيديس چندى پس از اين، به آرخونى (فرمانروايى) برگزيده شد و مردم دادگرىاش را مىپسنديدند و او را بدين صفت مىستودند و از اين رو، ديگران به او رشك مىبردند و سرانجام با همدستى، وى را از شهر راندند، اما پس از لشكركشى خشايارشاه به تسالى و بويوتا، او را بازگرداندند تا نكند نزد شاه ايران رود و يونانيان را بدان سوى بكشد. | ||
#:ماجراى جنگ و گريز سپاهيان ايران و يونان و چاره انديشىهاى آريستيديس | #:ماجراى جنگ و گريز سپاهيان ايران و يونان و چاره انديشىهاى آريستيديس درباره جنگ با لشكر گران ايران و سرانجام شكست خوردن آن، درونمايه ديگر گزارشهاى اين بخش است. از آن پس تا زمان درازى ميان اين دو گروه جنگى برپا نشد، اما دو لشكر براى جنگ ديگرى آماده مىشدند تا اينكه دوباره به نبرد پرداختند و با تلاش آريستيديس و ديگر يونانيان، از لشكر سىصد هزار تايى ايران، تنها چهل هزار تن رهايى يافتند و جان به در بردند، اما از لشكر يونان تنها 1360 نفر كشته شدند. كشمكش بر سر اينكه پيروزى بر ايرانيان به نام كيست نيز به كوشش آريستيديس به آرامش بازگشت و داورى در اين باره به شورا واگذار شد. جنگ وى با اسپارتيان نيز گزارش مىشود و به داستانى درباره زندگى ساده و پاىفشارى او بر زندگى تهىدستانه پايان مىيابد. | ||
#كيمون | #كيمون | ||
#:اين بخش از كتاب، به سنجش كيمون با يكى از سرداران روم به نام لوكولوس مىپردازد. هر دوى آنان در جنگ دلير بودند و بر مردم آسيا پيروز شدند و در سياست نرمى كردند و همشهريانشان را از جنگ و بىسامانى رهانيدند، اما نتوانستند كارشان را به سرانجام برسانند. نخست، ويژگىهاى جسمى و روحى كيمون و وضع زندگى و جاىگاهش ميان مردم آتن و آنگاه داستان رويارويىاش با پااوسانياس گزارش مىشود كه با ايرانيان همدست شده بود و به آنان نامه مىنوشت. او با ايرانيان جنگيد و آنان را شكست داد، سپس بر سر يونانيان آن سوى سترومون رفت كه به ايون آذوقه مىرساندند و آنان را از سرزمينشان بيرون كرد. از اين رو، آتنيان او را پاس داشتند. | #:اين بخش از كتاب، به سنجش كيمون با يكى از سرداران روم به نام لوكولوس مىپردازد. هر دوى آنان در جنگ دلير بودند و بر مردم آسيا پيروز شدند و در سياست نرمى كردند و همشهريانشان را از جنگ و بىسامانى رهانيدند، اما نتوانستند كارشان را به سرانجام برسانند. نخست، ويژگىهاى جسمى و روحى كيمون و وضع زندگى و جاىگاهش ميان مردم آتن و آنگاه داستان رويارويىاش با پااوسانياس گزارش مىشود كه با ايرانيان همدست شده بود و به آنان نامه مىنوشت. او با ايرانيان جنگيد و آنان را شكست داد، سپس بر سر يونانيان آن سوى سترومون رفت كه به ايون آذوقه مىرساندند و آنان را از سرزمينشان بيرون كرد. از اين رو، آتنيان او را پاس داشتند. | ||
| خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
#آلكبياديس | #آلكبياديس | ||
#:وى فرزند دينوماخى (دختر ميگاكليس) بود و پدرش، كلنياس در جنگ آرثيمسيوم با پول خود كشتى جنگى راه انداخت و از اين رو، نزد مردم بزرگ و محترم مىنمود. وى در جنگ كورونيا كشته و يكى از خويشانش سرپرست آلكبياديس شد. او در جوانى به سپاهىگرى رفت و سقراط در اين سفر او را همراهى كرد و هنگامى كه زخمى شد، سقراط او را نگاهبانى كرد تا جنگافزارهايش به دست دشمن نيفتد. | #:وى فرزند دينوماخى (دختر ميگاكليس) بود و پدرش، كلنياس در جنگ آرثيمسيوم با پول خود كشتى جنگى راه انداخت و از اين رو، نزد مردم بزرگ و محترم مىنمود. وى در جنگ كورونيا كشته و يكى از خويشانش سرپرست آلكبياديس شد. او در جوانى به سپاهىگرى رفت و سقراط در اين سفر او را همراهى كرد و هنگامى كه زخمى شد، سقراط او را نگاهبانى كرد تا جنگافزارهايش به دست دشمن نيفتد. | ||
#:ماجراى همدستى دشمنان وى براى بيرون راندنش از شهر و چاره انديشى آلكبياديس در اين باره، آماده شدن و رفتنش براى گرفتن ليبوا و درگيرىاش با اسپارتيان و ايرانيان از ديگر گزارشهاى كتاب | #:ماجراى همدستى دشمنان وى براى بيرون راندنش از شهر و چاره انديشى آلكبياديس در اين باره، آماده شدن و رفتنش براى گرفتن ليبوا و درگيرىاش با اسپارتيان و ايرانيان از ديگر گزارشهاى كتاب درباره اوست. | ||
#لوساندير | #لوساندير | ||
#:لوساندير با بىچيزى و ندارى و با انديشه آوازه خواهى بزرگ شد و از كوشش در اين باره هيچ دريغ نمىكرد و از اين رو، هنگامى كه شنيد كوروش (فرمانرواى آسياى كوچك در آن روزگار) به سارديس رسيده است، بدانجا روان شد. ماجراى رويارويى آن دو و نبرد لوساندير با اسپارتيان، در همين بخش گزارش مىشود. | #:لوساندير با بىچيزى و ندارى و با انديشه آوازه خواهى بزرگ شد و از كوشش در اين باره هيچ دريغ نمىكرد و از اين رو، هنگامى كه شنيد كوروش (فرمانرواى آسياى كوچك در آن روزگار) به سارديس رسيده است، بدانجا روان شد. ماجراى رويارويى آن دو و نبرد لوساندير با اسپارتيان، در همين بخش گزارش مىشود. | ||
#ارتخشتر (اردشير) | #ارتخشتر (اردشير) | ||
#:وى، پسر خشايار شاه و نوه ارتخشتر يكم و نيكخوترين و پاكنهادترين پادشاه پارس بود و به دليل بلندتر بودن دست راست او از دست چپش، «درازدست» ناميده مىشد. وى به رغم كوروش در كارها به نرمى رفتار مىكرد. اين پاره از كتاب، روايتهايى | #:وى، پسر خشايار شاه و نوه ارتخشتر يكم و نيكخوترين و پاكنهادترين پادشاه پارس بود و به دليل بلندتر بودن دست راست او از دست چپش، «درازدست» ناميده مىشد. وى به رغم كوروش در كارها به نرمى رفتار مىكرد. اين پاره از كتاب، روايتهايى درباره تبار اردشير و پيشينهاى از آموزگاران آنان و آيينهاى روزگار وى را در بر دارد و با اشاره به انگيزه كوروش براى كشتن اردشير و ماجراى رويارويى آن دو، داستانهايى از زندگانى درونى و بيرونى وى و قصه شكست خوردن كوروش و كارهاى نيك و بد اردشير با يونانيان را باز مىگويد. | ||
#آگيسيلاوس | #آگيسيلاوس | ||
#:او پسر كوچك آرخيداموس بود كه به رغم برادرش به شركت در دوره سخت تربيت وادار شد؛ زيرا گمان نمىرفت كه به پادشاهى برسد، اما همت مردانهاش نه تنها موجب پوشيده شدن لنگى پايش بلكه سبب پيشرفت او شد. ماجراى سفر او همراه با لوساندير هنگام لشكركشىاش به آسيا و فرماندهى كردن در سپاه وى، جاىگاهش نزد مردم، پرستشگاههايى كه در سفرهايش برپا مىكرد و رويدادهاى ميان او و اسپارتيان و ايرانيان، درونمايه روايتهاى پلوتارخ | #:او پسر كوچك آرخيداموس بود كه به رغم برادرش به شركت در دوره سخت تربيت وادار شد؛ زيرا گمان نمىرفت كه به پادشاهى برسد، اما همت مردانهاش نه تنها موجب پوشيده شدن لنگى پايش بلكه سبب پيشرفت او شد. ماجراى سفر او همراه با لوساندير هنگام لشكركشىاش به آسيا و فرماندهى كردن در سپاه وى، جاىگاهش نزد مردم، پرستشگاههايى كه در سفرهايش برپا مىكرد و رويدادهاى ميان او و اسپارتيان و ايرانيان، درونمايه روايتهاى پلوتارخ درباره وى است. | ||
#الكساندر | #الكساندر | ||
#:وى پسر فيليپوس بود كه در كودكى فرستادگان ايران را در نبود پدرش پذيرفت و شگفتى آنان را برانگيخت. الكساندر در همان كودكى نيز از پيروزىهاى پدرش خشنود نمىشد و نزد دوستانش از اين كارها گله مىكرد. پدرش او را براى آموختن و تربيت شدن نزد [[ارسطو]] فرستاد كه دانشمندترين و شهيرترين فيلسوف آن روزگار بود. اين بخش | #:وى پسر فيليپوس بود كه در كودكى فرستادگان ايران را در نبود پدرش پذيرفت و شگفتى آنان را برانگيخت. الكساندر در همان كودكى نيز از پيروزىهاى پدرش خشنود نمىشد و نزد دوستانش از اين كارها گله مىكرد. پدرش او را براى آموختن و تربيت شدن نزد [[ارسطو]] فرستاد كه دانشمندترين و شهيرترين فيلسوف آن روزگار بود. اين بخش درباره ماجراهاى ميان او و آن استاد فلسفه و طب، پادشاهىاش در بيست سالگى و رويارويىاش با كوروش، نامههايى كه نوشت و داستان دراز جهانگيرى او گزارش مىدهد. | ||
#لوكولوس | #لوكولوس | ||
#: | #:درباره پدر و مادر وى گزارشى در كتاب نيست، بلكه داستان زندگىاش از بردن او به تيكران و كشورگشايىهايش آغاز مىشود. وى به سامان دادن كارهاى شهرهاى آسيا مىپرداخت، اما در همان زمان بازى و لذت را نيز فرو نمىگذارد.جنگ ديگر بار او با مردمان تيكران، درونمايه گزارشى درازدامن در اين بخش از كتاب است. | ||
#پومپيوس | #پومپيوس | ||
#:پومپيوس، سردار شهير رومى بود كه كمابيش در دوره كراسوس و لوكولوس مىزيست. كسى به نام مانليوس كه تريبون مردم (برگزيده توده براى نگاهبانى از حقوق آنان) بود، پيشنهاد كرد كه پومپيوس به جاى لوكولوس بنشيند و سپاهيان و شهرهاى زير دستش به وى سپرده شود تا جنگ را با مثرادات و تيكران دنبال كند. داستان شاهى وى و لشكركشىاش بدانجا و رويدادهاى خرد و كلان نبرد او با مردمان آن سامان، در دنباله اين اشارات آمده است. اين بخش با داستان بلند پيدايى قيصر و برافتادن پومپيوس پايان مىيابد. | #:پومپيوس، سردار شهير رومى بود كه كمابيش در دوره كراسوس و لوكولوس مىزيست. كسى به نام مانليوس كه تريبون مردم (برگزيده توده براى نگاهبانى از حقوق آنان) بود، پيشنهاد كرد كه پومپيوس به جاى لوكولوس بنشيند و سپاهيان و شهرهاى زير دستش به وى سپرده شود تا جنگ را با مثرادات و تيكران دنبال كند. داستان شاهى وى و لشكركشىاش بدانجا و رويدادهاى خرد و كلان نبرد او با مردمان آن سامان، در دنباله اين اشارات آمده است. اين بخش با داستان بلند پيدايى قيصر و برافتادن پومپيوس پايان مىيابد. | ||
| خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
#:او نيز از فرمانروايان رومى سده سوم پيش از ميلاد بود. داستان زندگى او با رفتنش به بروند، از بندرهاى ايتالياى باستان و سيوم، از سرزمينهاى آسياى كوچك و كشاكشهاى وى با مردمان آنجا آغاز مىشود و با كشته شدن او به دست يكى از اشكانيان به نام پوماكساثرس پايان مىيابد. | #:او نيز از فرمانروايان رومى سده سوم پيش از ميلاد بود. داستان زندگى او با رفتنش به بروند، از بندرهاى ايتالياى باستان و سيوم، از سرزمينهاى آسياى كوچك و كشاكشهاى وى با مردمان آنجا آغاز مىشود و با كشته شدن او به دست يكى از اشكانيان به نام پوماكساثرس پايان مىيابد. | ||
#آنتونيوس | #آنتونيوس | ||
#:وى بر پايه قراردادى با ولپيدوس، ونتيديوس را به آسيا فرستاد تا جلو پيشرفت اشكانيان را بگيرد و خود در روم ماند و پس از ديرى همراه با دختر نوزادش به يونانستان رفت. مژده پيروزى ونتيديوس در آتن به وى رسيد و از اين رو، جشن بزرگى برپا كرد. شكست كراسوس با اين پيروزى جبران شد و آنان ديگر بار به جنگ با روميان برنخاستند و در ماد و بين النهرين ماندند. روايتهايى | #:وى بر پايه قراردادى با ولپيدوس، ونتيديوس را به آسيا فرستاد تا جلو پيشرفت اشكانيان را بگيرد و خود در روم ماند و پس از ديرى همراه با دختر نوزادش به يونانستان رفت. مژده پيروزى ونتيديوس در آتن به وى رسيد و از اين رو، جشن بزرگى برپا كرد. شكست كراسوس با اين پيروزى جبران شد و آنان ديگر بار به جنگ با روميان برنخاستند و در ماد و بين النهرين ماندند. روايتهايى درباره كنشها و واكنشها و رويدادهاى درونى لشكريان روم و ايران و پيوندهاى دو دولت پس از اين جنگها، حمله روميان به ارمنستان و تأثير گذارى زنانى مانند اوكتاويا و كلئوپاترا در تصميمگيرىها و كارهاى دربار، پايانبخش اين كتاب است. | ||
==وضعيت كتاب== | ==وضعيت كتاب== | ||
اين كتاب، جز سياهه عنوانهاى اصلى، از هر فهرست يا نمايهاى تهى است و تنها عكسهايى از قهرمانان يونانى، رومى و ايرانى و نقشههايى از ايران و يونان باستان را در بر دارد، اما پانوشتهاى مترجم آن بسيار سودمند است و اطلاعات تاريخى نيكويى | اين كتاب، جز سياهه عنوانهاى اصلى، از هر فهرست يا نمايهاى تهى است و تنها عكسهايى از قهرمانان يونانى، رومى و ايرانى و نقشههايى از ايران و يونان باستان را در بر دارد، اما پانوشتهاى مترجم آن بسيار سودمند است و اطلاعات تاريخى نيكويى درباره رويدادها و افراد يادشده در كتاب عرضه مىكند. مترجم همچنين در پانوشتها يا خود متن، به اصلاح شكل فارسىِ نام يونانى يا رومى (لاتين) شخصيتها مىپردازد؛ زيرا بر اين است كه بسيارى از مترجمان ايرانى، نامهاى فارسى اين افراد را بر پايه نامهاى انگليسى يا فرانسوى آنان برساختهاند. | ||
وى، شكل اصلى نام كسان و جاىها را در پانوشتها آورده و شكل درست نامهاى ايرانى را كه مىشناخته، بر پايه اصل ايرانى آنها و آنهايى را كه نمىشناخته، بر پايه شكل لاتينىشان باز نوشته و | وى، شكل اصلى نام كسان و جاىها را در پانوشتها آورده و شكل درست نامهاى ايرانى را كه مىشناخته، بر پايه اصل ايرانى آنها و آنهايى را كه نمىشناخته، بر پايه شكل لاتينىشان باز نوشته و درباره نامهاى باستانى، همان صورت كهن آنها را آورده و شكل كنونىشان را ميان دو هلال گنجانده است. كتاب پلوتارخ بر پايه روند تاريخى اصلى خود موجود نيست و سرگذشتهاى گزارش شده در آن، پس و پيش شدهاند، اما به هر روى، زيانى به كتاب نرسيده و چيزى از ارج آن نكاسته و از اين رو، مترجم نيز كه اين ترجمه را نه از اصل يونانى كتاب، بلكه از ترجمه انگليسى آن به نام «ارثر هوگو كلوغ» سامان داده، ترتيب موجود را در نسخههاى كنونى فرو گذارده و خود ترتيب ديگرى بر پايه درازاى دوره زمانى هر يك از شخصيتها برگزيده است. | ||
همچنين، مقدمهاى به قلم حسن شهباز | همچنين، مقدمهاى به قلم حسن شهباز درباره زندگى و آثار پلوتارخ و ديباچه سودمندى از مترجم درباره جاىگاه كتاب وى در ميان ديگر آثار تاريخى و علتهاى شكست خوردن ايرانيان از يونانيان، در آغاز اين اثر وجود دارد. گفتنى است اين كتاب به همه زبانهاى اروپايى ترجمه و شرحهايى دربارهاش نوشته شده است. يگانه مستند بسيارى از تاريخنويسان را همين كتاب مىتوان برشمرد. پلوتارخ كتابهاى ديگرى نيز داشته است كه امروز هيچيك از آنها در دست نيست. | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
ویرایش