۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ابو ' به ' ابو') |
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
يكى از موضوعات فراگير در اين كتاب تشريح دقيق رابطه ميان منطق فلسفى و دستور زبان عربى است. واقعيّت تاريخى انتقال فلسفه از يك زبان و فرهنگ بيگانه؛ يعنى يونان باستان به جهان عرب و مشكلات قابل توجهى كه به دليل نياز به تأليف يك واژه نامه فلسفى به عربى پديد آمده بود، اين كتاب را بيش از پيش براى فلاسفه عرب متقدّم، از جمله استادان و شاگردان خود [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، واجد اهميّت نموده است. علاوه بر اين، روىكرد زبان شناسانه بسيارى از مباحث منطق [[ارسطو]]يى، منازعاتى را با دستاندركاران علم بومى صرف و نحو عربى كه مىپنداشتهاند، تمايل فلاسفه به منطق يونان هيچ هدفى جز جاىگزينى دستور زبان يونانى به جاى زبان عربى را در بر ندارد، برانگيخت. زبان [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و همين اثر منطقى او يكى از سازمان يافتهترين تلاشها براى همآهنگ نمودن اين دو برداشت متعارض در جهت آموزش زبان بود. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، اين نظريه را كه منطق به مثابه قواعد دستورى عام، قوانينى را ارائه مىدهد كه در هر زبان و هر طور كه فرض شود براى استدلال و فكر كردن صحيح بايد رعايت گردند، مطرح نموده است. از طرف ديگر دستور زبان همواره قوانينى اعتبارى و وضعى را براى استفاده از زبان خاص تمدّنى خاص، ارائه مىنمايد. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] تصريح مىكند كه منطق شبيه به فن دستور زبان است كه بر اساس آن ارتباط فن منطق با عقل و معقولات، شبيه رابطه ميان فن دستور زبان با زبان و عبارات است و به عبارت ديگر به ازاى هر قانونى كه علم دستور در مورد عبارات ارائه مىدهد، قانونى متناظر با آن در مورد معقولات وجود دارد كه علم منطق آن را مطرح مىنمايد. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] با بيان اين نكته كه منطق و دستور زبان دو اصل موضوعى مستقل و مجزايى هستند كه هر كدام موضوع و قلمرو خاص خود را دارند، تلاش مىكند تا علم منطق را به عنوان مطالعه فلسفى مستقل | يكى از موضوعات فراگير در اين كتاب تشريح دقيق رابطه ميان منطق فلسفى و دستور زبان عربى است. واقعيّت تاريخى انتقال فلسفه از يك زبان و فرهنگ بيگانه؛ يعنى يونان باستان به جهان عرب و مشكلات قابل توجهى كه به دليل نياز به تأليف يك واژه نامه فلسفى به عربى پديد آمده بود، اين كتاب را بيش از پيش براى فلاسفه عرب متقدّم، از جمله استادان و شاگردان خود [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، واجد اهميّت نموده است. علاوه بر اين، روىكرد زبان شناسانه بسيارى از مباحث منطق [[ارسطو]]يى، منازعاتى را با دستاندركاران علم بومى صرف و نحو عربى كه مىپنداشتهاند، تمايل فلاسفه به منطق يونان هيچ هدفى جز جاىگزينى دستور زبان يونانى به جاى زبان عربى را در بر ندارد، برانگيخت. زبان [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و همين اثر منطقى او يكى از سازمان يافتهترين تلاشها براى همآهنگ نمودن اين دو برداشت متعارض در جهت آموزش زبان بود. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، اين نظريه را كه منطق به مثابه قواعد دستورى عام، قوانينى را ارائه مىدهد كه در هر زبان و هر طور كه فرض شود براى استدلال و فكر كردن صحيح بايد رعايت گردند، مطرح نموده است. از طرف ديگر دستور زبان همواره قوانينى اعتبارى و وضعى را براى استفاده از زبان خاص تمدّنى خاص، ارائه مىنمايد. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] تصريح مىكند كه منطق شبيه به فن دستور زبان است كه بر اساس آن ارتباط فن منطق با عقل و معقولات، شبيه رابطه ميان فن دستور زبان با زبان و عبارات است و به عبارت ديگر به ازاى هر قانونى كه علم دستور در مورد عبارات ارائه مىدهد، قانونى متناظر با آن در مورد معقولات وجود دارد كه علم منطق آن را مطرح مىنمايد. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] با بيان اين نكته كه منطق و دستور زبان دو اصل موضوعى مستقل و مجزايى هستند كه هر كدام موضوع و قلمرو خاص خود را دارند، تلاش مىكند تا علم منطق را به عنوان مطالعه فلسفى مستقل درباره زبان كه به جاى تعارض با علم سنتى دستور زبان، آن را تكميل مىنمايد، مطرح سازد. اگر چه منطق و دستور زبان دو علم مستقل و مجزا هستند، با اين حال [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] تاكيد دارد كه هم منطق دانان و هم فلاسفه از آنجا كه مىبايد نظريّات خود را در قالب اصطلاحات و لغات قوم خاصّى ارائه نمايند، به علماى دستور زبان نيازمندند؛ به همين دليل آموزش دستور زبان براى آگاهى و وقوف ما به اصول منطق، اجتناب ناپذير است. اين كتاب، تلاشى است تا ارتباط تنگاتنگ منطق و دستور زبان را توضيح دهد، امّا با آنكه با توضيح و تبيين لزوم طبقه بندى عناوين در كنار توضيحات كاملاً روشن منطقى، آغاز مىگردد، در ادامه در نهايت صراحت، خاطرنشان مىسازد كه طبقه بندى موضوعاتى كه دستور دانان عرب ارائه نمودهاند، به هيچ وجه وافى به مقصود نيست و همين [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را واداشته تا نظريات دستورى را از آثار دستور زبان يونانى برگرفته و از آنها استفاده نمايد؛ توضيحى كه نمىتواند بزرگان علم نحو عرب را متقاعد سازد. اينك به بررسى فصول كتاب مى-پردازيم: فصل اوّل در اصناف الفاظ دلالت كننده از قبيل اسم، كلم، و مركّب از آن دو است. فصل دوّم به بررسى اصناف مفرده مىپردازد كه شامل خوالف، واصلات، واسطه و حواشى مىباشد. فصل سوّم در بيان الفاظ مركب و اصناف معانى است. فصل چهارم در اصناف معانى كليه است. موضوع فصل پنجم اصناف معانى كليه مفرده است كه به بحث پيرامون نوع و جنس و تقسيمات هر كدام از آنها مىپردازد. فصل ششم در اصناف معانى كليّه مركبه است. فصل هفتم در قسمت و تركيب مىباشد. در فصل هشتم به انحاء تعاليم مىپردازد. فصل نهم در امورى است كه متعلّم علم منطق بايد آنها را بشناسد. فصل دهم بررسى صناعت منطق است. | ||
اگر چه بخش وسيعى از كتاب، به عناوين زبان شناسى اختصاص يافته است ولى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] به مباحث فورىتر منطق همچون قياس، نظريه برهان و مسائل شناخت شناسانه مرتبط با اين علم نيز توجه ويژهاى داشته است. وجه غالب منطق و شناخت شناسى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، انتخاب يك شيوه درجه بندى شده در توضيح و تفسير صفتهاى قياسى است كه در آن برهان به عنوان شيوهاى مناسب براى فلسفه معرّفى شده است و ديگر روشها تا حد ابزارهايى براى ارتباطات غير فلسفى تنزّل يافتهاند. | اگر چه بخش وسيعى از كتاب، به عناوين زبان شناسى اختصاص يافته است ولى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] به مباحث فورىتر منطق همچون قياس، نظريه برهان و مسائل شناخت شناسانه مرتبط با اين علم نيز توجه ويژهاى داشته است. وجه غالب منطق و شناخت شناسى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، انتخاب يك شيوه درجه بندى شده در توضيح و تفسير صفتهاى قياسى است كه در آن برهان به عنوان شيوهاى مناسب براى فلسفه معرّفى شده است و ديگر روشها تا حد ابزارهايى براى ارتباطات غير فلسفى تنزّل يافتهاند. |
ویرایش