ترجمه تاریخ یمینی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ')م' به ') م'
جز (جایگزینی متن - '،ك' به '، ك')
جز (جایگزینی متن - ')م' به ') م')
خط ۵۴: خط ۵۴:
در بسيارى از كتب تاريخى كه بعد از «عتبى»(از قرن پنجم به بعد)تأليف يافته، از اين كتاب مطالبى نقل شده و ترجمه كتاب (كتاب حاضر) نيز كه در آغاز قرن ششم انجام گرفته، در كتابهاى تاريخى بعد، تأثير كلّى داشته است، تا آنجا كه در بعضى از تواريخ فارسى عين عبارات آن به چشم مى‌خورد. امّا در خلال مطالب تاريخى اشارات فراوان ادبى نيز دارد(رك:ص 214).
در بسيارى از كتب تاريخى كه بعد از «عتبى»(از قرن پنجم به بعد)تأليف يافته، از اين كتاب مطالبى نقل شده و ترجمه كتاب (كتاب حاضر) نيز كه در آغاز قرن ششم انجام گرفته، در كتابهاى تاريخى بعد، تأثير كلّى داشته است، تا آنجا كه در بعضى از تواريخ فارسى عين عبارات آن به چشم مى‌خورد. امّا در خلال مطالب تاريخى اشارات فراوان ادبى نيز دارد(رك:ص 214).


و همچنين از اشارات علمى نيز بى بهره نيست چنانكه در ص 155 مى‌گويد: «و اين مسئله(عدم تحرّك خورشيد)ميان علماء اوايل در تنازع است، بعضى گفته‌اند:اوج شمس را حركت نيست و آن را به براهين هندسى به اثبات رسانيده و بعضى در اثبات حركت او به قياس بر ديگر اوجات تمسّك جسته».
و همچنين از اشارات علمى نيز بى بهره نيست چنانكه در ص 155 مى‌گويد: «و اين مسئله(عدم تحرّك خورشيد) ميان علماء اوايل در تنازع است، بعضى گفته‌اند:اوج شمس را حركت نيست و آن را به براهين هندسى به اثبات رسانيده و بعضى در اثبات حركت او به قياس بر ديگر اوجات تمسّك جسته».


نكته ديگرى كه ذكر آن در اينجا لازم است اين است كه مؤلّف مانند بسيارى از گويندگان و نويسندگان معاصر سلطان محمود در مدح اين پادشاه راه اغراق و غلوّ مى‌پيمايد و گويى او را مؤيّد من عند اللّه و مرد خدايى مى‌داند، و از اين رو كرامتهايى به او نسبت مى‌دهد از قبيل«و سه روز پياپى در پى ايشان (هندوان)مى‌رفتند(لشكر سلطان محمود)و مى‌كشتند و ساز و سلاح مى‌ستدند و بعضى از فيلان ايشان به قهر به دست آوردند و بعضى به طوع با مرابط سلطان آمدند و ايشان را «خداى آورد» نام نهادند، و سلطان بر لطايف صنع بارى تعالى و عوايد كرم او شكر مى‌گفت كه فيلى كه جز به استعمال حيل و تعاون اعوان و تجلّد مردان به دست نيايد، به لطف و الهام او از معابد اصنام مفارقت كند و روى به خدمت معاهد اسلام نهد»(ص 385).
نكته ديگرى كه ذكر آن در اينجا لازم است اين است كه مؤلّف مانند بسيارى از گويندگان و نويسندگان معاصر سلطان محمود در مدح اين پادشاه راه اغراق و غلوّ مى‌پيمايد و گويى او را مؤيّد من عند اللّه و مرد خدايى مى‌داند، و از اين رو كرامتهايى به او نسبت مى‌دهد از قبيل«و سه روز پياپى در پى ايشان (هندوان) مى‌رفتند(لشكر سلطان محمود)و مى‌كشتند و ساز و سلاح مى‌ستدند و بعضى از فيلان ايشان به قهر به دست آوردند و بعضى به طوع با مرابط سلطان آمدند و ايشان را «خداى آورد» نام نهادند، و سلطان بر لطايف صنع بارى تعالى و عوايد كرم او شكر مى‌گفت كه فيلى كه جز به استعمال حيل و تعاون اعوان و تجلّد مردان به دست نيايد، به لطف و الهام او از معابد اصنام مفارقت كند و روى به خدمت معاهد اسلام نهد»(ص 385).


از مجموع آنچه گفتيم چنين بر مى‌آيد كه كتاب حاضر كه شرح وقايع سلطنت محمود غزنوى است از كتابهايى است كه مى‌توان آن را به اصطلاح«دربارى» ناميد و اگرچه با تاريخ بيهقى كه در شرح وقايع دوره سلطنت مسعود غزنوى است در بعض جهات اشتراك مطلب دارد و بيهقى نيز ستايشهايى از سلطان محمود و سلطان مسعود كرده است، اما وى در تضاعيف كلام از بيان حقايق تاريخى خوددارى نكرده و رشته سخن را تماما به دست ستايش و مداهنه نداده است.
از مجموع آنچه گفتيم چنين بر مى‌آيد كه كتاب حاضر كه شرح وقايع سلطنت محمود غزنوى است از كتابهايى است كه مى‌توان آن را به اصطلاح«دربارى» ناميد و اگرچه با تاريخ بيهقى كه در شرح وقايع دوره سلطنت مسعود غزنوى است در بعض جهات اشتراك مطلب دارد و بيهقى نيز ستايشهايى از سلطان محمود و سلطان مسعود كرده است، اما وى در تضاعيف كلام از بيان حقايق تاريخى خوددارى نكرده و رشته سخن را تماما به دست ستايش و مداهنه نداده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش