جامی، عبدالرحمن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '،ك' به '، ك'
جز (جایگزینی متن - '،ه' به '، ه')
جز (جایگزینی متن - '،ك' به '، ك')
خط ۴۱: خط ۴۱:
جامى در سنين كودكى همراه پدر خود به هرات رفت و در آنجا شروع به كسب علوم دينى و ادبى كرد.از اوايل حال استعداد عجيبى در فهم مسائل علمى از خود نشان مى‌داد و در طى چند سال در علوم نقلى و عقلى متبحر شد.صفى الدين على در رشحات عين الحيات،يكى از كتابهاى معتبر در شرح حال جامى،نقل مى‌كند كه در جوانى حتى در علم نجوم با بزرگان نامدار عصر خود مثل قاضى‌زاده رومى همپايه شد.
جامى در سنين كودكى همراه پدر خود به هرات رفت و در آنجا شروع به كسب علوم دينى و ادبى كرد.از اوايل حال استعداد عجيبى در فهم مسائل علمى از خود نشان مى‌داد و در طى چند سال در علوم نقلى و عقلى متبحر شد.صفى الدين على در رشحات عين الحيات،يكى از كتابهاى معتبر در شرح حال جامى،نقل مى‌كند كه در جوانى حتى در علم نجوم با بزرگان نامدار عصر خود مثل قاضى‌زاده رومى همپايه شد.


در مورد تبحر جامى در هيأت و نجوم عبدالغفور لارى راجع به على قوشچى (ف 879)،كه خود از بزرگان متأخر علم نجوم و مأمور تشكيل رصدخانه الغ‌بيگ در سمرقند بود و زيج الغ بيگ را به پايان رساند،چنين مى‌نويسد:مدتى قوشچى را «مسئله‌اى مشكل بوده است در علم هيأت...و از هيچ محل مشكل وى حل نمى‌گشته، تا آنكه اتفاقا به شرف صحبت حضرت ايشان (يعنى جامى)رسيده است و از ايشان استفسار نموده، و ايشان حل مشكل وى كرده است».
در مورد تبحر جامى در هيأت و نجوم عبدالغفور لارى راجع به على قوشچى (ف 879)، كه خود از بزرگان متأخر علم نجوم و مأمور تشكيل رصدخانه الغ‌بيگ در سمرقند بود و زيج الغ بيگ را به پايان رساند،چنين مى‌نويسد:مدتى قوشچى را «مسئله‌اى مشكل بوده است در علم هيأت...و از هيچ محل مشكل وى حل نمى‌گشته، تا آنكه اتفاقا به شرف صحبت حضرت ايشان (يعنى جامى)رسيده است و از ايشان استفسار نموده، و ايشان حل مشكل وى كرده است».


لارى قدرت قوه عقلى و تعمق جامى در علوم متعدد را معلول انتساب او به طريقه صوفيه نقشبنديه مى‌داند،كه آن «ممد تعقل و مقوى قوت مدركه»او بوده است. شك نيست كه براى درك مقام علمى و شعرى جامى فهم اين نسبت در درجه اول اهميت است.خود جامى نيز اين نسبت را در زندگى و افكار خويش كاملا مؤثر مى‌دانست.تصوف از نظر او حقيقت اسلام بود، و از پرتو سير و سلوك صوفيانه بود كه به اعلا مراحل عرفان نظرى و عملى رسيده بود.مقصود از«عملى»اين است كه عرفان او فقط «علمى» و نظرى نبود، بلكه به حقايق اسلام از طريق ذوق نيز پى برده بود.حقيقت اسلام توحيد است، و توحيد براى اينكه در وجود انسان تحقق يابد نمى‌تواند ذهنى بماند، بلكه بايد در دل سالك سرايت كند.به قول جامى،«فرق است ميان يكتا گفتن و يكتا بودن»، و او خود بدون شك به مرحله «يكتا بودن»رسيده بود،چنانكه عبدالغفور لارى در ضمن شرح حال او مكرر به اين نكته اشاره كرده است.
لارى قدرت قوه عقلى و تعمق جامى در علوم متعدد را معلول انتساب او به طريقه صوفيه نقشبنديه مى‌داند، كه آن «ممد تعقل و مقوى قوت مدركه»او بوده است. شك نيست كه براى درك مقام علمى و شعرى جامى فهم اين نسبت در درجه اول اهميت است.خود جامى نيز اين نسبت را در زندگى و افكار خويش كاملا مؤثر مى‌دانست.تصوف از نظر او حقيقت اسلام بود، و از پرتو سير و سلوك صوفيانه بود كه به اعلا مراحل عرفان نظرى و عملى رسيده بود.مقصود از«عملى»اين است كه عرفان او فقط «علمى» و نظرى نبود، بلكه به حقايق اسلام از طريق ذوق نيز پى برده بود.حقيقت اسلام توحيد است، و توحيد براى اينكه در وجود انسان تحقق يابد نمى‌تواند ذهنى بماند، بلكه بايد در دل سالك سرايت كند.به قول جامى،«فرق است ميان يكتا گفتن و يكتا بودن»، و او خود بدون شك به مرحله «يكتا بودن»رسيده بود،چنانكه عبدالغفور لارى در ضمن شرح حال او مكرر به اين نكته اشاره كرده است.


استغراق و استهلاك جامى در حقيقت دين و عرفان ناچار در تمام آثار او متجلى شده است،چنانكه عبدالغفور لارى نقل مى‌كند كه جامى درباره خود گفته است، «سر وحدت و معنى توحيد چنان غالب شده است كه دفع وى را از خود نمى‌دانيم، و در اين هيچ اختيارى نيست.هيچ چيز قبل از اين معنى در خاطر نيايد.اين معنى پيش همه گرفته است.«ما رأيت شيئا الا و رأيت الله قبله.» پس از نظر عملى و ذوقى جامى مظهر مقام فناء و بقاء بود،زيرا خود به اين مرحله از سير و سلوك رسيده بود؛ و از نظر عقيده و رأى چون تابع مكتب شيخ اكبر بود،ناچار مقام وصال خود را به شيوه اين مكتب بيان مى‌كرد.
استغراق و استهلاك جامى در حقيقت دين و عرفان ناچار در تمام آثار او متجلى شده است،چنانكه عبدالغفور لارى نقل مى‌كند كه جامى درباره خود گفته است، «سر وحدت و معنى توحيد چنان غالب شده است كه دفع وى را از خود نمى‌دانيم، و در اين هيچ اختيارى نيست.هيچ چيز قبل از اين معنى در خاطر نيايد.اين معنى پيش همه گرفته است.«ما رأيت شيئا الا و رأيت الله قبله.» پس از نظر عملى و ذوقى جامى مظهر مقام فناء و بقاء بود،زيرا خود به اين مرحله از سير و سلوك رسيده بود؛ و از نظر عقيده و رأى چون تابع مكتب شيخ اكبر بود،ناچار مقام وصال خود را به شيوه اين مكتب بيان مى‌كرد.
خط ۴۹: خط ۴۹:
رابطه جامى با طريقه نقشبنديه يا «طريقه خواجگان»را عبدالغفور لارى به تفصيل شرح داده است، و تذكره او در اين مورد از جمله منابع موثق به شمار مى‌رود، زيرا وى خود مريد و شاگرد بلافصل جامى بوده و بنابر اين به آداب و شيوه سير و سلوك اين طريقه كاملا وارد بوده است.
رابطه جامى با طريقه نقشبنديه يا «طريقه خواجگان»را عبدالغفور لارى به تفصيل شرح داده است، و تذكره او در اين مورد از جمله منابع موثق به شمار مى‌رود، زيرا وى خود مريد و شاگرد بلافصل جامى بوده و بنابر اين به آداب و شيوه سير و سلوك اين طريقه كاملا وارد بوده است.


استاد معنوى و مرشد جامى سعد الدين كاشغرى(ف 860)بوده،كه با دو واسطه مريد مؤسس طريقه نقشبندى خواجه بهاء الدين محمد بن محمد نقشبند بخارى (ف 791)بوده است. به قول لارى جامى ابتدا خواجه سعد الدين را در واقعه‌اى ديده بوده و سپس به خدمت او رسيده و به فقر مشرف شده است. هنگامى كه جامى به صحبت خواجه رسيده او گفته بوده است،«شاهبازى به چنگ ما افتاده». اين مى‌رساند كه در همان بدايت كار استعداد معنوى جامى در نظر حقيقت بين خواجه كاملا مشهود بوده است.ظاهرا جامى در ابتدا شش ماه در خلوت نشسته،زيرا همانطور كه رسم صوفيان است مريد در بدو امر به «چله» یا خلوت چهل روزه(و گاهى كمتر و گاهى بيشتر از چهل روز)مى‌نشيند تا تعلق او به دنيا و عادتهاى ديرين خود قطع شود و زندگى تازه‌اى را آغاز كند.
استاد معنوى و مرشد جامى سعد الدين كاشغرى(ف 860)بوده، كه با دو واسطه مريد مؤسس طريقه نقشبندى خواجه بهاء الدين محمد بن محمد نقشبند بخارى (ف 791)بوده است. به قول لارى جامى ابتدا خواجه سعد الدين را در واقعه‌اى ديده بوده و سپس به خدمت او رسيده و به فقر مشرف شده است. هنگامى كه جامى به صحبت خواجه رسيده او گفته بوده است،«شاهبازى به چنگ ما افتاده». اين مى‌رساند كه در همان بدايت كار استعداد معنوى جامى در نظر حقيقت بين خواجه كاملا مشهود بوده است.ظاهرا جامى در ابتدا شش ماه در خلوت نشسته،زيرا همانطور كه رسم صوفيان است مريد در بدو امر به «چله» یا خلوت چهل روزه(و گاهى كمتر و گاهى بيشتر از چهل روز)مى‌نشيند تا تعلق او به دنيا و عادتهاى ديرين خود قطع شود و زندگى تازه‌اى را آغاز كند.


در كتاب جامى از«استادان معنوى جامى» سخن رفته است‌ص 66-76، و همانطور كه استاد حكمت تصريح كرده است جامى در طول عمر خود نسبت به دو نفر از بزرگان مشايخ نقشبندى ارادت تمام داشته است.يكى از آنان خواجه سعد الدين است،كه نام وى قبلا ذكر شد، و ديگرى خواجه نصير الدين عبيد الله-معروف به خواجه احرار(م 895)-كه جامى به اسم او مثنوى تحفة الاحرار را سروده است و همه جا از او به عنوان استاد و «مخدوم»خود ياد مى‌كند. ليكن تا آنجا كه بر نگارنده معلوم است هيچ كس تا كنون ارتباط اين دو مرشد را با يكديگر شرح نداده است.اين امر را خود جامى در نفحات الانس روشن مى‌كند:پس از ذكر سال وفات خواجه سعد الدين مى‌گويد،«امروز مظهر آيات و مجمع كرامات و ولايات طبقه خواجگان و رابطه التيام و واسطه انتظام سلسله شريفه ايشان قدس الله تعالى اسرارهم حضرت خواجه(يعنى عبيد الله)و مخلصان و نيازمندان ايشان‌اند». از اين عبارت معلوم مى‌شود كه در حدود سال 883(سال تحرير كتاب نفحات الانس)مرشد طريقه نقشبندى و جانشين خواجه سعد الدين خواجه احرار بوده است.
در كتاب جامى از«استادان معنوى جامى» سخن رفته است‌ص 66-76، و همانطور كه استاد حكمت تصريح كرده است جامى در طول عمر خود نسبت به دو نفر از بزرگان مشايخ نقشبندى ارادت تمام داشته است.يكى از آنان خواجه سعد الدين است، كه نام وى قبلا ذكر شد، و ديگرى خواجه نصير الدين عبيد الله-معروف به خواجه احرار(م 895)-كه جامى به اسم او مثنوى تحفة الاحرار را سروده است و همه جا از او به عنوان استاد و «مخدوم»خود ياد مى‌كند. ليكن تا آنجا كه بر نگارنده معلوم است هيچ كس تا كنون ارتباط اين دو مرشد را با يكديگر شرح نداده است.اين امر را خود جامى در نفحات الانس روشن مى‌كند:پس از ذكر سال وفات خواجه سعد الدين مى‌گويد،«امروز مظهر آيات و مجمع كرامات و ولايات طبقه خواجگان و رابطه التيام و واسطه انتظام سلسله شريفه ايشان قدس الله تعالى اسرارهم حضرت خواجه(يعنى عبيد الله)و مخلصان و نيازمندان ايشان‌اند». از اين عبارت معلوم مى‌شود كه در حدود سال 883(سال تحرير كتاب نفحات الانس)مرشد طريقه نقشبندى و جانشين خواجه سعد الدين خواجه احرار بوده است.


در جاى ديگر در نفحات الانس ضمن شرح حال شيخ سعد الدين سعيد فرغانى جامى از كتاب او به اسم مناهج العباد الى المعاد،كه آن «ما لا بد هر طالب و مريد است»، درباره انواع انتساب مريدان به مشايخ نقل قول مى‌كند.از اينجا مى‌توانيم نتيجه بگيريم كه انتساب جامى به خواجه سعد الدين از نوع«خرقه ارادت گرفتن» بوده است، «كه آن را جز از يك شيخ ستدن روا نباشد».و اين نوع معمولا با نوع ديگر انتساب، يعنی «تلقين ذكر»، توأم است.و انتساب او به خواجه احرار از نوع سومى بوده،يعنى «به صحبت و خدمت و تأدب به آن»،زيرا «در نسبت خرقه ارادت و نسبت تلقين ذكر از دو شيخ گرفتن مذموم است، اما در نسبت صحبت محمود است، ليكن به شرط اجازت يا فوت شيخ اول».
در جاى ديگر در نفحات الانس ضمن شرح حال شيخ سعد الدين سعيد فرغانى جامى از كتاب او به اسم مناهج العباد الى المعاد، كه آن «ما لا بد هر طالب و مريد است»، درباره انواع انتساب مريدان به مشايخ نقل قول مى‌كند.از اينجا مى‌توانيم نتيجه بگيريم كه انتساب جامى به خواجه سعد الدين از نوع«خرقه ارادت گرفتن» بوده است، «كه آن را جز از يك شيخ ستدن روا نباشد».و اين نوع معمولا با نوع ديگر انتساب، يعنی «تلقين ذكر»، توأم است.و انتساب او به خواجه احرار از نوع سومى بوده،يعنى «به صحبت و خدمت و تأدب به آن»،زيرا «در نسبت خرقه ارادت و نسبت تلقين ذكر از دو شيخ گرفتن مذموم است، اما در نسبت صحبت محمود است، ليكن به شرط اجازت يا فوت شيخ اول».


آثار جامى در عرفان نظرى ثمره رابطه او با تصوف است،زيرا بدون آن رابطه او نمى‌توانست كتبى مانند لوامع و لوايح را با آن وضوح و زيبائى و سلاست نثر بنويسد،چنانكه خود مى‌گويد،«باعث بر تسويد اوراق در باب تصوف آن بود كه در مبادى حال كه در سخنان اين طايفه شروع كرديم،فهم مقاصد قوم(يعنى صوفيه)
آثار جامى در عرفان نظرى ثمره رابطه او با تصوف است،زيرا بدون آن رابطه او نمى‌توانست كتبى مانند لوامع و لوايح را با آن وضوح و زيبائى و سلاست نثر بنويسد،چنانكه خود مى‌گويد،«باعث بر تسويد اوراق در باب تصوف آن بود كه در مبادى حال كه در سخنان اين طايفه شروع كرديم،فهم مقاصد قوم(يعنى صوفيه)
خط ۵۹: خط ۵۹:
از تحت عبارات ايشان به غايت مشكل بود.نذر كردم كه اگر اين باب مفتوح گردد (و توسط سير و سلوك مفتوح گشت)، مقاصد قوم بر وجهى بيان كرده شود كه مردم به سهولت فهم كنند».
از تحت عبارات ايشان به غايت مشكل بود.نذر كردم كه اگر اين باب مفتوح گردد (و توسط سير و سلوك مفتوح گشت)، مقاصد قوم بر وجهى بيان كرده شود كه مردم به سهولت فهم كنند».


برخوردارى از فيض و بركت معنوى جامى به استفاده از آثار او منحصر نبود. از مرشد خود اجازه بيعت و دستگيرى نيز داشت، و يا به قول متصوفه ايران به عنوان «شيخ»از طرف قطب تعيين شده بود.و با اينكه گفته است،«تحمل بار شيخى را ندارم»، گاهى مريدان را قبول مى‌كرد.عبد الغفور لارى حكايت سرسپردگى مريدى را،كه جامى او را تلقين ذكر كرده بود،نقل مى‌كند.«آن شخص...به فرموده ايشان مشغول گشته،فى الحال در وى اثر معهود اين طايفه به ظهور آمده...».و به قول لارى، «در اواخر حال ارباب طلب را طالب بودند.مى‌فرمودند كه دريغا،طالب يافت نيست. طالب بسياراند، اما طالب حظ نفس خود».
برخوردارى از فيض و بركت معنوى جامى به استفاده از آثار او منحصر نبود. از مرشد خود اجازه بيعت و دستگيرى نيز داشت، و يا به قول متصوفه ايران به عنوان «شيخ»از طرف قطب تعيين شده بود.و با اينكه گفته است،«تحمل بار شيخى را ندارم»، گاهى مريدان را قبول مى‌كرد.عبد الغفور لارى حكايت سرسپردگى مريدى را، كه جامى او را تلقين ذكر كرده بود،نقل مى‌كند.«آن شخص...به فرموده ايشان مشغول گشته،فى الحال در وى اثر معهود اين طايفه به ظهور آمده...».و به قول لارى، «در اواخر حال ارباب طلب را طالب بودند.مى‌فرمودند كه دريغا،طالب يافت نيست. طالب بسياراند، اما طالب حظ نفس خود».


در پايان اين مقال ذكر عقيده براون در خلاصه شرح حال و اهميت جامى مناسب بنظر مى‌رسد:
در پايان اين مقال ذكر عقيده براون در خلاصه شرح حال و اهميت جامى مناسب بنظر مى‌رسد:
خط ۷۷: خط ۷۷:
آثار جامى را استاد حكمت در كتاب جامى براى اولين بار در دوران معاصر با دقت بر شمرده است، و فهرست ايشان اساس همه كارهاى بعدى است.از روى اين فهرست آقاى مدرس گيلانى در مقدمه مثنوى هفت اورنگ و آقاى هاشم رضى در مقدمه ديوان كامل جامى هر يك فهرست جداگانه‌اى تهيه كرده‌اند.ولى هر كدام از اين سه فهرست به عللى ناقص است، و با اينكه نگارنده اين سطور فقط تا حدى درباره آثار جامى تحقيق كرده است، لازم مى‌بيند كه براى بار سوم فهرست آثارى كه استاد حكمت آورده است تصحيح كند.علاوه بر اين،چون هر يك از اين فهرستها بدون اتخاذ روش خاصى تهيه شده است،چنانكه نه مطابق تاريخ تأليف است و نه موضوع و نه حتى تنظيم الفبائى، لذا تقسيم بندى موضوعى اين آثار بى‌فايده نيست.در اينجا لازم به تذكر است كه به علت فقدان مآخذ حل بعضى از مسائل-مانند انتساب برخى از كتب مشكوك به جامى-براى نگارنده اين سطور ميسر نبود.اميد است كه در آينده محققان اين كار را به انجام رسانند.
آثار جامى را استاد حكمت در كتاب جامى براى اولين بار در دوران معاصر با دقت بر شمرده است، و فهرست ايشان اساس همه كارهاى بعدى است.از روى اين فهرست آقاى مدرس گيلانى در مقدمه مثنوى هفت اورنگ و آقاى هاشم رضى در مقدمه ديوان كامل جامى هر يك فهرست جداگانه‌اى تهيه كرده‌اند.ولى هر كدام از اين سه فهرست به عللى ناقص است، و با اينكه نگارنده اين سطور فقط تا حدى درباره آثار جامى تحقيق كرده است، لازم مى‌بيند كه براى بار سوم فهرست آثارى كه استاد حكمت آورده است تصحيح كند.علاوه بر اين،چون هر يك از اين فهرستها بدون اتخاذ روش خاصى تهيه شده است،چنانكه نه مطابق تاريخ تأليف است و نه موضوع و نه حتى تنظيم الفبائى، لذا تقسيم بندى موضوعى اين آثار بى‌فايده نيست.در اينجا لازم به تذكر است كه به علت فقدان مآخذ حل بعضى از مسائل-مانند انتساب برخى از كتب مشكوك به جامى-براى نگارنده اين سطور ميسر نبود.اميد است كه در آينده محققان اين كار را به انجام رسانند.


اساس كار استاد حكمت فهرستى بوده است از چهل و پنج اثر جامى كه سام ميرزاى صفوى در تحفه سامى آورده است، و «اين جامعترين فهرستى است از مؤلفات جامى كه در كتب تذكره قريب به زمان او ثبت شده است».كتاب جامى،ص 162 تكمله عبدالغفور لارى،كه به قول استاد حكمت «البته معتبرتر از تحفه سامى است»،دو رساله را به فهرست سام ميرزا اضافه مى‌كند.نويسندگان متأخر تدريجا آثار ديگرى را به جامى نسبت داده‌اند، و در زمان حاضر نيز آثار متعددى به فهرست كتابهاى جامى اضافه شده است.اين امر ظاهرا نتيجه شتابزدگى فهرست نويسانى است كه به مجرد اينكه اسم جامى را پشت جلد يك نسخه خطى مى‌بينند در كتابهاى خود آنرا به نام جامى ضبط مى‌كنند.شايد به اين دليل است كه در كتابهائى مانند فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى از آقاى منزوى كتابهاى زيادى به جامى نسبت داده شده است كه در فهرستهاى قديم نيست.البته در اين زمينه مشكلى ديگر نيز وجود دارد، و آن اين است كه هر كتاب و رساله جامى معمولا دو و گاهى چند اسم دارد.در نتيجه در همان فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى ملاحظه مى‌شود كه در بعضى از موارد يك اثر با دو يا چند اسم در دو يا چند جاى آن كتاب آمده است. بديهى است كه اين مشكل در بيشتر فهرستها وجود دارد.بنابر اين در فهرست زير سعى شده است كه نامهاى مختلف هر رساله و نيز آغاز و انجام پاره‌اى از آنها نوشته شود تا جلوى اين نوع تكرارها گرفته شود.به هر تقدير گمان مى‌رود كه فهرست زير تمام آثار مهم جامى را در بر گيرد.كتابهاى ديگرى كه اسم آنها در منابع مختلف آمده است به احتمال قوى يا از جامى نيست يا تكرار همين رسائل فهرست ماست با نامهاى ديگر.
اساس كار استاد حكمت فهرستى بوده است از چهل و پنج اثر جامى كه سام ميرزاى صفوى در تحفه سامى آورده است، و «اين جامعترين فهرستى است از مؤلفات جامى كه در كتب تذكره قريب به زمان او ثبت شده است».كتاب جامى،ص 162 تكمله عبدالغفور لارى، كه به قول استاد حكمت «البته معتبرتر از تحفه سامى است»،دو رساله را به فهرست سام ميرزا اضافه مى‌كند.نويسندگان متأخر تدريجا آثار ديگرى را به جامى نسبت داده‌اند، و در زمان حاضر نيز آثار متعددى به فهرست كتابهاى جامى اضافه شده است.اين امر ظاهرا نتيجه شتابزدگى فهرست نويسانى است كه به مجرد اينكه اسم جامى را پشت جلد يك نسخه خطى مى‌بينند در كتابهاى خود آنرا به نام جامى ضبط مى‌كنند.شايد به اين دليل است كه در كتابهائى مانند فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى از آقاى منزوى كتابهاى زيادى به جامى نسبت داده شده است كه در فهرستهاى قديم نيست.البته در اين زمينه مشكلى ديگر نيز وجود دارد، و آن اين است كه هر كتاب و رساله جامى معمولا دو و گاهى چند اسم دارد.در نتيجه در همان فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى ملاحظه مى‌شود كه در بعضى از موارد يك اثر با دو يا چند اسم در دو يا چند جاى آن كتاب آمده است. بديهى است كه اين مشكل در بيشتر فهرستها وجود دارد.بنابر اين در فهرست زير سعى شده است كه نامهاى مختلف هر رساله و نيز آغاز و انجام پاره‌اى از آنها نوشته شود تا جلوى اين نوع تكرارها گرفته شود.به هر تقدير گمان مى‌رود كه فهرست زير تمام آثار مهم جامى را در بر گيرد.كتابهاى ديگرى كه اسم آنها در منابع مختلف آمده است به احتمال قوى يا از جامى نيست يا تكرار همين رسائل فهرست ماست با نامهاى ديگر.


در اين فهرست نخست اسم يا اسمهاى هر كتاب ذكر مى‌شود، سپس تاريخ تأليف آن اگر معلوم باشد، سپس تعداد صفحات چاپ شده آن اگر چاپ شده باشد، و اگر نه، تعداد تخمينى صفحه‌ها در صورتى كه به زيور طبع آراسته شود، و سپس توضيحات مختصر درباره موضوع آن.سرانجام در بين الهلالين شماره هر اثر در فهرست استاد حكمت(جامى،ص 161-162)،آقاى مدرس گيلانى(هفت اورنگ، ص نوزده-سى و چهارم)و آقاى هاشم رضى(ديوان كامل جامى، مقدمه،ص 293- 300)داده خواهد شد.هرگاه كتابى به زبان عربى باشد تصريح خواهد شد، و هرگاه تصريح نشده باشد آن كتاب به زبان فارسى است.در پاورقيها سعى شده است كه بعضى از جزئيات طبع اين آثار داده شود، منتها به چاپهاى معروف و يا چاپهائى كه نگارنده ديده است اكتفا شده است، و قصد آن نبود كه تمام چاپهاى مختلف هر اثر قيد شود.
در اين فهرست نخست اسم يا اسمهاى هر كتاب ذكر مى‌شود، سپس تاريخ تأليف آن اگر معلوم باشد، سپس تعداد صفحات چاپ شده آن اگر چاپ شده باشد، و اگر نه، تعداد تخمينى صفحه‌ها در صورتى كه به زيور طبع آراسته شود، و سپس توضيحات مختصر درباره موضوع آن.سرانجام در بين الهلالين شماره هر اثر در فهرست استاد حكمت(جامى،ص 161-162)،آقاى مدرس گيلانى(هفت اورنگ، ص نوزده-سى و چهارم)و آقاى هاشم رضى(ديوان كامل جامى، مقدمه،ص 293- 300)داده خواهد شد.هرگاه كتابى به زبان عربى باشد تصريح خواهد شد، و هرگاه تصريح نشده باشد آن كتاب به زبان فارسى است.در پاورقيها سعى شده است كه بعضى از جزئيات طبع اين آثار داده شود، منتها به چاپهاى معروف و يا چاپهائى كه نگارنده ديده است اكتفا شده است، و قصد آن نبود كه تمام چاپهاى مختلف هر اثر قيد شود.
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:
#شواهد النبوة،885،چاپى،234 ص.سيره نبوى و نيز شامل شرح حال تابعين تا صدر اول صوفيه است(2،2،2).
#شواهد النبوة،885،چاپى،234 ص.سيره نبوى و نيز شامل شرح حال تابعين تا صدر اول صوفيه است(2،2،2).
#نفحات الانس،883،چاپى،636 ص.شرح حال 606 تن از صوفيه بزرگ اسلام(41،12،38).
#نفحات الانس،883،چاپى،636 ص.شرح حال 606 تن از صوفيه بزرگ اسلام(41،12،38).
#مناقب شيخ الاسلام خواجه عبدالله الانصارى،چاپى، 22 ص.تا مدتى پيش گمان مى‌رفت كه اين اثر مفقود شده است، ولى مصحح آن، مستشرق معروف آربرى، اثبات كرده است كه به احتمال قوى نسخه منحصر به فردى كه در دهلى موجود است همان رساله جامى است.كاتب اين رساله،كه به گمان آربرى از روى خط جامى آن را استنساخ كرده است،در آخر آن مى‌نويسد،«رساله شريفه صورت اتمام نيافته بود و سمت اختتام نپذيرفته».چنانكه آربرى مى‌گويد تقريبا دو سوم اين رساله را جامى در نفحات الانس آورده است، ولى يك سوم ديگر آن در جاى ديگر ديده نشده است(14،24،14).
#مناقب شيخ الاسلام خواجه عبدالله الانصارى،چاپى، 22 ص.تا مدتى پيش گمان مى‌رفت كه اين اثر مفقود شده است، ولى مصحح آن، مستشرق معروف آربرى، اثبات كرده است كه به احتمال قوى نسخه منحصر به فردى كه در دهلى موجود است همان رساله جامى است.كاتب اين رساله، كه به گمان آربرى از روى خط جامى آن را استنساخ كرده است،در آخر آن مى‌نويسد،«رساله شريفه صورت اتمام نيافته بود و سمت اختتام نپذيرفته».چنانكه آربرى مى‌گويد تقريبا دو سوم اين رساله را جامى در نفحات الانس آورده است، ولى يك سوم ديگر آن در جاى ديگر ديده نشده است(14،24،14).
#مناقب مولوى.اطلاعى از اين كتاب در دست نيست(44،35،41).
#مناقب مولوى.اطلاعى از اين كتاب در دست نيست(44،35،41).


خط ۱۸۶: خط ۱۸۶:
#رساله در موسيقى،890،چاپى،حدود 50 ص.رساله‌اى است فنى در باره دستگاهها و مايه‌هاى موسيقى كه حاوى جداول توضيحى نيز هست(36، 30،33).
#رساله در موسيقى،890،چاپى،حدود 50 ص.رساله‌اى است فنى در باره دستگاهها و مايه‌هاى موسيقى كه حاوى جداول توضيحى نيز هست(36، 30،33).


آغاز:بعد از ترنم به نغمات سپاس خداوندى،كه شعبه دانان مقامات بندگى را گوش اميد بر آوازه نويد لطايف انعام و افضال اوست...
آغاز:بعد از ترنم به نغمات سپاس خداوندى، كه شعبه دانان مقامات بندگى را گوش اميد بر آوازه نويد لطايف انعام و افضال اوست...


انجام:اين است بيان آنچه از اصول و فروع اين فن ميسر شد.و الله سبحانه ملهم الصواب، و منه المبدأ و اليه المآب.و تيسر ذلك الاتمام فى غرة رجب- المرجب سنة تسعين و ثمانمائة.
انجام:اين است بيان آنچه از اصول و فروع اين فن ميسر شد.و الله سبحانه ملهم الصواب، و منه المبدأ و اليه المآب.و تيسر ذلك الاتمام فى غرة رجب- المرجب سنة تسعين و ثمانمائة.
خط ۱۹۵: خط ۱۹۵:


#نقد النصوص فى شرح نقش الفصوص(عربى و فارسى در هم آميخته)،863، 128 ص در چاپ سنگى و 266 ص در چاپ حاضر.اولين اثر عرفانى جامى و اساس تحقيقات بعدى اوست(40،6 و 32،4).
#نقد النصوص فى شرح نقش الفصوص(عربى و فارسى در هم آميخته)،863، 128 ص در چاپ سنگى و 266 ص در چاپ حاضر.اولين اثر عرفانى جامى و اساس تحقيقات بعدى اوست(40،6 و 32،4).
#شرح رباعيات،چاپى،84 ص.جامى اين كتاب را در شرح رباعياتى از خود،كه فهم پاره‌اى از اشارات آنها براى برخى مشكل بوده،نوشته است.از آنجا كه تكليف خاصى در سبك اين كتاب ديده نمى‌شود، و نيز چون جامى يك سوم عبارات آن را عينا يا به صورت ترجمه از نقد النصوص نقل مى‌كند،در حالى كه عبارات نقد النصوص به صورت مفصل در هيچ كدام از آثار ديگر او پيدا نمى‌شود، به نظر نگارنده اين كتاب را بايد از آثار اوليه جامى شمرد.در اين كتاب جامى به بحثهاى مشكل عرفانى مى‌پردازد(7،16،7).
#شرح رباعيات،چاپى،84 ص.جامى اين كتاب را در شرح رباعياتى از خود، كه فهم پاره‌اى از اشارات آنها براى برخى مشكل بوده،نوشته است.از آنجا كه تكليف خاصى در سبك اين كتاب ديده نمى‌شود، و نيز چون جامى يك سوم عبارات آن را عينا يا به صورت ترجمه از نقد النصوص نقل مى‌كند،در حالى كه عبارات نقد النصوص به صورت مفصل در هيچ كدام از آثار ديگر او پيدا نمى‌شود، به نظر نگارنده اين كتاب را بايد از آثار اوليه جامى شمرد.در اين كتاب جامى به بحثهاى مشكل عرفانى مى‌پردازد(7،16،7).
#:آغاز:
#:آغاز:
#:{{شعر}}
#:{{شعر}}
خط ۲۰۴: خط ۲۰۴:
#لوايح،حدود 870،چاپى،77 ص.از كتابهاى بسيار مهم و مبتكرانه جامى است كه در آن موضوعات اصلى مكتب شيخ اكبر به صورت منقح و به نثر فارسى فصيح و روان تحرير شده است.جامى معمولا در بيشتر كتابهايش كه به اين قبيل بحثها مى‌پردازد آثار عرفانى ديگران را شرح مى‌كند.اما اين كتاب در حد خود كتابى مستقل است(8،3،8).
#لوايح،حدود 870،چاپى،77 ص.از كتابهاى بسيار مهم و مبتكرانه جامى است كه در آن موضوعات اصلى مكتب شيخ اكبر به صورت منقح و به نثر فارسى فصيح و روان تحرير شده است.جامى معمولا در بيشتر كتابهايش كه به اين قبيل بحثها مى‌پردازد آثار عرفانى ديگران را شرح مى‌كند.اما اين كتاب در حد خود كتابى مستقل است(8،3،8).
#:آغاز:
#:آغاز:
#:لا أحصى ثناء عليك،كيف...خداوندا سپاس تو بر زبان نمى‌آريم، و ستايش تو بر تو نمى‌شماريم...
#:لا أحصى ثناء عليك، كيف...خداوندا سپاس تو بر زبان نمى‌آريم، و ستايش تو بر تو نمى‌شماريم...
#:انجام:
#:انجام:
#:چون لال توان بود در او گر پس از اين لب بگشائى به نطق خاكت بدهن
#:چون لال توان بود در او گر پس از اين لب بگشائى به نطق خاكت بدهن
خط ۲۳۰: خط ۲۳۰:
#:در مسائل وحدت وجود و اسماء و صفات و علم و قدرت و اراده و كلام الهى و صدور كثرت از وحدت.در آن جامى از آثار صدرالدين قونيوى و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير طوسى]] و اشارات [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] و شرح فنارى بر مفتاح الغيب و كتابهاى ديگر اقوالى آورده است(15،25،15).
#:در مسائل وحدت وجود و اسماء و صفات و علم و قدرت و اراده و كلام الهى و صدور كثرت از وحدت.در آن جامى از آثار صدرالدين قونيوى و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير طوسى]] و اشارات [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] و شرح فنارى بر مفتاح الغيب و كتابهاى ديگر اقوالى آورده است(15،25،15).
#:آغاز:الحمد لله الذى تجلى بذاته لذاته،فتعين فى باطن علمه مجالى ذاته و صفاته،ثم انعكست آثار تلك المجالى...
#:آغاز:الحمد لله الذى تجلى بذاته لذاته،فتعين فى باطن علمه مجالى ذاته و صفاته،ثم انعكست آثار تلك المجالى...
#:انجام:فيمكن أن يكون الصادر أولا بالوجود العينى أكثر من واحد،كما ذهب إليه الصوفية الموحدة قدس الله أسرارهم.
#:انجام:فيمكن أن يكون الصادر أولا بالوجود العينى أكثر من واحد، كما ذهب إليه الصوفية الموحدة قدس الله أسرارهم.
#شرح فصوص الحكم(عربى)،896،چاپى،حدود 300 ص.آخرين اثر مهم عرفانى جامى است.اين مسئله جالب توجه و حاكى از مسلك جامى است كه اولين و آخرين اثر عرفانى او،يعنى نقد النصوص و شرح فصوص، هر دو مستقيما يا من غير مستقيم در شرح كتاب فصوص الحكم است.در بخش پنجم اين مقدمه به تفصيل راجع به اين كتاب سخن خواهيم راند(4،-،18 و 37).
#شرح فصوص الحكم(عربى)،896،چاپى،حدود 300 ص.آخرين اثر مهم عرفانى جامى است.اين مسئله جالب توجه و حاكى از مسلك جامى است كه اولين و آخرين اثر عرفانى او،يعنى نقد النصوص و شرح فصوص، هر دو مستقيما يا من غير مستقيم در شرح كتاب فصوص الحكم است.در بخش پنجم اين مقدمه به تفصيل راجع به اين كتاب سخن خواهيم راند(4،-،18 و 37).
#:آغاز:الحمد لله الذى زين خواتم قلوب أولى الهمم بفصوص فصوص الحكم و ختم بها باب النبوة...
#:آغاز:الحمد لله الذى زين خواتم قلوب أولى الهمم بفصوص فصوص الحكم و ختم بها باب النبوة...
خط ۲۳۶: خط ۲۳۶:


بخش دوم:آثار كوتاه
بخش دوم:آثار كوتاه
#رسالة فى الوجود يا الوجودية يا رساله وجيزه در تحقيق و اثبات واجب الوجود(عربى)،چاپى،حدود 10 ص.بحثى فنى درباره وجود و ماهيات،كه بيشتر بر مذاق متكلمين و حكما است تا بر مذاق عرفا (11،22،11).
#رسالة فى الوجود يا الوجودية يا رساله وجيزه در تحقيق و اثبات واجب الوجود(عربى)،چاپى،حدود 10 ص.بحثى فنى درباره وجود و ماهيات، كه بيشتر بر مذاق متكلمين و حكما است تا بر مذاق عرفا (11،22،11).
#:آغاز:الوجود أى ما بانضمامه إلى الماهيات تترتب عليها آثارها المختصة لها...
#:آغاز:الوجود أى ما بانضمامه إلى الماهيات تترتب عليها آثارها المختصة لها...
#:انجام:إلى انحصار الوجود الواحد فى كونه قائما بكل واحد منهما و كونه قائما بالمجموع،فلا يجدى نفعا.
#:انجام:إلى انحصار الوجود الواحد فى كونه قائما بكل واحد منهما و كونه قائما بالمجموع،فلا يجدى نفعا.
#سخنان خواجه پارسا يا الحاشية القدسية(فارسى و عربى درهم آميخته)، حدود 10 ص.اين سخنان را،كه مشتمل بر بحثهاى نظرى مشكل عرفانى است، جامى از حواشى بعضى از كتابهائى كه متعلق به خواجه پارسا بوده جمع كرده و به رشته تحرير در آورده است(45،14،42 و 50).
#سخنان خواجه پارسا يا الحاشية القدسية(فارسى و عربى درهم آميخته)، حدود 10 ص.اين سخنان را، كه مشتمل بر بحثهاى نظرى مشكل عرفانى است، جامى از حواشى بعضى از كتابهائى كه متعلق به خواجه پارسا بوده جمع كرده و به رشته تحرير در آورده است(45،14،42 و 50).
#:آغاز:بعد از گشايش مقال بستايش خجسته مآل ملك متعال و توسل به درود فرخنده ورود صاحب آيات تكميل و اكمال...
#:آغاز:بعد از گشايش مقال بستايش خجسته مآل ملك متعال و توسل به درود فرخنده ورود صاحب آيات تكميل و اكمال...
#:انجام:لا يجوز أن يغفل عن تبعية نوره لنور الشمس.
#:انجام:لا يجوز أن يغفل عن تبعية نوره لنور الشمس.
خط ۲۴۶: خط ۲۴۶:
#:{{ب|''ز درياى شهادت چون نهنگ«لا» بر آرد سر''|2=''تيمم فرض گردد نوح را در وقت طوفانش''}}{{پایان شعر}}
#:{{ب|''ز درياى شهادت چون نهنگ«لا» بر آرد سر''|2=''تيمم فرض گردد نوح را در وقت طوفانش''}}{{پایان شعر}}
#:جامى در اين رساله كوتاه طبق عقايد [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]](رك كتاب حاضر،ص 126)
#:جامى در اين رساله كوتاه طبق عقايد [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]](رك كتاب حاضر،ص 126)
#:صحبت از نوح به عنوان نماينده صفات تنزيهى پيش مى‌آورد و مى‌گويد كه راه رجوع عبدبه عدم اصلى خويش ذكر است،كه ما سوى را فانى مى‌سازد(43،34،40).
#:صحبت از نوح به عنوان نماينده صفات تنزيهى پيش مى‌آورد و مى‌گويد كه راه رجوع عبدبه عدم اصلى خويش ذكر است، كه ما سوى را فانى مى‌سازد(43،34،40).
#:آغاز:
#:آغاز:
#:يا من لا رب غيره و لا إله سواه وفقنا فى القول و العمل لما تحبه و ترضاه
#:يا من لا رب غيره و لا إله سواه وفقنا فى القول و العمل لما تحبه و ترضاه
خط ۲۵۲: خط ۲۵۲:
#:{{شعر}}
#:{{شعر}}
#:{{ب|''مرغ غم او به حيله شد با ما رام''|2=''خاموش كه مرغ رام را رم ندهى''}}{{پایان شعر}}
#:{{ب|''مرغ غم او به حيله شد با ما رام''|2=''خاموش كه مرغ رام را رم ندهى''}}{{پایان شعر}}
#شرح حديث ابورزين العقيلى يا شرح حديث العلماء،حدود 3 ص.اسم صحيح اين اثر در هيچ كدام از فهرستهاى سه‌گانه آثار جامى نيامده است.جامى در نقد النصوص بدون ذكر اسم ابورزين حديث او را،كه معروف است به «حديث عماء»،آورده است(1140).در شرح اين حديث جامى به شش مرتبه ظهور وجود متوسل مى‌شود(10 و 47،21 و 36،10 و 44).
#شرح حديث ابورزين العقيلى يا شرح حديث العلماء،حدود 3 ص.اسم صحيح اين اثر در هيچ كدام از فهرستهاى سه‌گانه آثار جامى نيامده است.جامى در نقد النصوص بدون ذكر اسم ابورزين حديث او را، كه معروف است به «حديث عماء»،آورده است(1140).در شرح اين حديث جامى به شش مرتبه ظهور وجود متوسل مى‌شود(10 و 47،21 و 36،10 و 44).
#:آغاز:
#:آغاز:
#:{{شعر}}
#:{{شعر}}
خط ۲۵۹: خط ۲۵۹:
#:{{شعر}}
#:{{شعر}}
#:{{ب|''هر حرف خطا كه جسته باشد ز قلم''|2=''شوئيد به آب عفو باران كرم''}}{{پایان شعر}}
#:{{ب|''هر حرف خطا كه جسته باشد ز قلم''|2=''شوئيد به آب عفو باران كرم''}}{{پایان شعر}}
#:شرح دو بيت مثنوى يا نى‌نامه يا الرسالة النائية،چاپى،9 ص.بحثى منثور و منظوم مبتنى بر دو بيت اول مثنوى مولوى درباره عدم اصلى موجودات و اينكه چرا و اصلان از يار ستمكار شكايت مى‌كنند.در قسمتهاى منثور آن رابطه جامى با مكتب شيخ اكبر روشن است، به خصوص در بحثى درباره مراتب وجود،كه بعضى از عبارات آن عين عبارات 631-15 نقد النصوص است(9،17 و 20،9).
#:شرح دو بيت مثنوى يا نى‌نامه يا الرسالة النائية،چاپى،9 ص.بحثى منثور و منظوم مبتنى بر دو بيت اول مثنوى مولوى درباره عدم اصلى موجودات و اينكه چرا و اصلان از يار ستمكار شكايت مى‌كنند.در قسمتهاى منثور آن رابطه جامى با مكتب شيخ اكبر روشن است، به خصوص در بحثى درباره مراتب وجود، كه بعضى از عبارات آن عين عبارات 631-15 نقد النصوص است(9،17 و 20،9).
#:آغاز:
#:آغاز:
#:{{شعر}}
#:{{شعر}}
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش