۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر (') |
جز (جایگزینی متن - 'ا(' به 'ا (') |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
نويسنده در بحث دوم (چرا شيعه به وجود آمد؟) مىگويد هنگامى كه حيات امت اسلامى را در زمان پيامبر (ص) بررسى مىكنيم، مىيابيم كه از همان سالهاى نخست ظهور اسلام، دو گروه با دو هدف متفاوت با هم و در كنار هم مىزيستند: يك گروه تعبد به دين را ملاك قرار داده و نصگرا بودند و سخنان پيامبر (ص) براى آنان ملاك تصميمگيرى بود؛ يك گروه نيز تعبد به دين و نصوص را فقط در مسائل عبادى و غيبى معتبر مىدانستند و در موارد ديگر اجتهاد و مصحلت را بر نص مقدم مىداشتند. اختلاف روش و هدف اين دو گروه بعد از رحلت پيامبر (ص)، بلافاصله دو دسته متضاد را با برداشتها و ايدههاى متفاوت به وجود آورد <ref>همان، ص162</ref>. | نويسنده در بحث دوم (چرا شيعه به وجود آمد؟) مىگويد هنگامى كه حيات امت اسلامى را در زمان پيامبر (ص) بررسى مىكنيم، مىيابيم كه از همان سالهاى نخست ظهور اسلام، دو گروه با دو هدف متفاوت با هم و در كنار هم مىزيستند: يك گروه تعبد به دين را ملاك قرار داده و نصگرا بودند و سخنان پيامبر (ص) براى آنان ملاك تصميمگيرى بود؛ يك گروه نيز تعبد به دين و نصوص را فقط در مسائل عبادى و غيبى معتبر مىدانستند و در موارد ديگر اجتهاد و مصحلت را بر نص مقدم مىداشتند. اختلاف روش و هدف اين دو گروه بعد از رحلت پيامبر (ص)، بلافاصله دو دسته متضاد را با برداشتها و ايدههاى متفاوت به وجود آورد <ref>همان، ص162</ref>. | ||
يكى از عوامل انتشار و توسعه ديدگاه دوم، آن است كه اين ديدگاه بهطور طبيعى با ميل و هواى نفس انسان سازگار است؛ زيرا انسان بر اساس مصلحتى كه درك مىكند و شرايط و مقتضياتى كه مىسنجد، طبعاً مايل است در امور تصرف كند. برخى از صحابه، از آن جمله عمر بن الخطاب، طرفدار اين ديدگاه بودند. در تاريخ مىبينيم كه عمر در زمان پيامبر (ص) به صلح حديبيه معترض بود و بعد پيامبر (ص) «حى على خير العمل» را از اذان برداشت و متعه را باطل كرد و مانند اينها. اين ديگاه در ادامه به آنجا منتهى شد كه بر جنايات معاويه، يزيد، عمرو عاص، ابوبكر، بسر بن ارطاة، مغيرة بن وليد، خالد بن وليد و... با عنوان اجتهاد، سرپوش گذاشت. اين دو عقيده متضاد، در محضر رسول خدا(ص) در روز آخر عمر شريف نيز انعكاس يافت و بعد از رحلت پيامبر (ص) هم ادامه داشت <ref>همان</ref>. | يكى از عوامل انتشار و توسعه ديدگاه دوم، آن است كه اين ديدگاه بهطور طبيعى با ميل و هواى نفس انسان سازگار است؛ زيرا انسان بر اساس مصلحتى كه درك مىكند و شرايط و مقتضياتى كه مىسنجد، طبعاً مايل است در امور تصرف كند. برخى از صحابه، از آن جمله عمر بن الخطاب، طرفدار اين ديدگاه بودند. در تاريخ مىبينيم كه عمر در زمان پيامبر (ص) به صلح حديبيه معترض بود و بعد پيامبر (ص) «حى على خير العمل» را از اذان برداشت و متعه را باطل كرد و مانند اينها. اين ديگاه در ادامه به آنجا منتهى شد كه بر جنايات معاويه، يزيد، عمرو عاص، ابوبكر، بسر بن ارطاة، مغيرة بن وليد، خالد بن وليد و... با عنوان اجتهاد، سرپوش گذاشت. اين دو عقيده متضاد، در محضر رسول خدا (ص) در روز آخر عمر شريف نيز انعكاس يافت و بعد از رحلت پيامبر (ص) هم ادامه داشت <ref>همان</ref>. | ||
نويسنده با توجه به تحليل ياد شده در مورد مسئله جانشين پيامبر (ص)، مىگويد يك گروه به نص تمسك كرد و گروه ديگر، به اجتهاد، بدين ترتيب، ملاحظه مىكنيم كه شيعه- كه همان گروه متعبد و نصگرا است- به هنگام رحلت رسول اكرم(ص)، تولد يافت و شيعيان بلافاصله موجوديت و شخصيت خود را در جانبدارى عملى از پيشوايى و زعامت [[امام على(ع)]] در ميان مسلمانان به آزمايش گذاردند <ref>همان</ref>. | نويسنده با توجه به تحليل ياد شده در مورد مسئله جانشين پيامبر (ص)، مىگويد يك گروه به نص تمسك كرد و گروه ديگر، به اجتهاد، بدين ترتيب، ملاحظه مىكنيم كه شيعه- كه همان گروه متعبد و نصگرا است- به هنگام رحلت رسول اكرم(ص)، تولد يافت و شيعيان بلافاصله موجوديت و شخصيت خود را در جانبدارى عملى از پيشوايى و زعامت [[امام على(ع)]] در ميان مسلمانان به آزمايش گذاردند <ref>همان</ref>. |
ویرایش