ابن برجان اشبیلی، عبدالسلام بن عبدالرحمن: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف')
    جز (جایگزینی متن - 'ابن منظور' به 'ابن منظور ')
    خط ۳۸: خط ۳۸:
    [[سيوطى]] «ابن برجان» را مخفف ابن ابى‌الرجال دانسته و طاش كوپرى‌زاده نيز از او پيروى كرده است، اما اين امر با قواعد تخفيف و تبديل مطابقت ندارد.
    [[سيوطى]] «ابن برجان» را مخفف ابن ابى‌الرجال دانسته و طاش كوپرى‌زاده نيز از او پيروى كرده است، اما اين امر با قواعد تخفيف و تبديل مطابقت ندارد.


    ابن برجان، [[صحيح بخارى]] را نزد ابن منظور فراگرفت. محدثانى مانند قنطرى و عبدالحق ازدى و ديگران از او روايت كرده‌اند. وى در علم كلام و لغت عرب بسيار قوى‌دست بوده، در حساب و هندسه دستى داشت، به‌علاوه قرآن را به شيوه‌اى تفسير مى‌كرده كه تا پيش از او سابقه نداشته است.
    ابن برجان، [[صحيح بخارى]] را نزد [[ابن منظور، محمد بن مکرم|ابن منظور]]  فراگرفت. محدثانى مانند قنطرى و عبدالحق ازدى و ديگران از او روايت كرده‌اند. وى در علم كلام و لغت عرب بسيار قوى‌دست بوده، در حساب و هندسه دستى داشت، به‌علاوه قرآن را به شيوه‌اى تفسير مى‌كرده كه تا پيش از او سابقه نداشته است.


    ابن برجان علاوه بر شخصيت علمى و مذهبى، از يك وجهه عميق اجتماعى - سياسى نيز برخوردار بوده، چنان‌كه به مخالفت و مقابله با دولت مرابطون در اندلس و مذهب مورد تأييد اين دولت گرايش يافت. از جزئيات دقيق زندگى و فعاليت‌هاى اجتماعى - سياسى ابن برجان كه در يك پوشش مذهبى صوفيانه صورت مى‌گرفته، آگاهى‌هاى چندانى در دست نداريم، اما از مجموع اطلاعاتى كه در منابع مختلف پراكنده است، مى‌توان خطوط برجسته زندگى عملى و اعتقادات نظرى او را مشخص كرد. وى يكى از پيشوايان گروهى از صوفيه غرب اندلس بود كه به مريدين معروف شده بودند.
    ابن برجان علاوه بر شخصيت علمى و مذهبى، از يك وجهه عميق اجتماعى - سياسى نيز برخوردار بوده، چنان‌كه به مخالفت و مقابله با دولت مرابطون در اندلس و مذهب مورد تأييد اين دولت گرايش يافت. از جزئيات دقيق زندگى و فعاليت‌هاى اجتماعى - سياسى ابن برجان كه در يك پوشش مذهبى صوفيانه صورت مى‌گرفته، آگاهى‌هاى چندانى در دست نداريم، اما از مجموع اطلاعاتى كه در منابع مختلف پراكنده است، مى‌توان خطوط برجسته زندگى عملى و اعتقادات نظرى او را مشخص كرد. وى يكى از پيشوايان گروهى از صوفيه غرب اندلس بود كه به مريدين معروف شده بودند.

    نسخهٔ ‏۸ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۵۰

    ابن برجان اشبیلی، عبدالسلام بن عبدالرحمن
    نام ابن برجان اشبیلی، عبدالسلام بن عبدالرحمن
    نام های دیگر ابوالحکم عبدالسلام بن عبدالرحمن اشبیلی
    نام پدر
    متولد
    محل تولد
    رحلت 536 هـ.ق یا 1141 م
    اساتید
    برخی آثار
    کد مؤلف AUTHORCODE15078AUTHORCODE


    ابن بَرَّجان، ابوالحكم عبدالسلام بن عبدالرحمن بن عبدالسلام بن ابى‌الرجال لخمى مغربى آفريقى (د563ق)، شيخ صوفيه، محدث، متكلم، قارى و مفسر قرآن بوده است.

    ابن ابار (د658ق) كه نخستين نويسنده شرح حال ابن برجان است، وفات او را پس از 530ق ذكر كرده و ديگر مورخان به‌اتفاق 536ق را سال درگذشت او آورده‌اند. طاش كوپرى‌زاده تاريخ وفات او را به‌خطا 727ق ياد كرده است.

    سيوطى «ابن برجان» را مخفف ابن ابى‌الرجال دانسته و طاش كوپرى‌زاده نيز از او پيروى كرده است، اما اين امر با قواعد تخفيف و تبديل مطابقت ندارد.

    ابن برجان، صحيح بخارى را نزد ابن منظور فراگرفت. محدثانى مانند قنطرى و عبدالحق ازدى و ديگران از او روايت كرده‌اند. وى در علم كلام و لغت عرب بسيار قوى‌دست بوده، در حساب و هندسه دستى داشت، به‌علاوه قرآن را به شيوه‌اى تفسير مى‌كرده كه تا پيش از او سابقه نداشته است.

    ابن برجان علاوه بر شخصيت علمى و مذهبى، از يك وجهه عميق اجتماعى - سياسى نيز برخوردار بوده، چنان‌كه به مخالفت و مقابله با دولت مرابطون در اندلس و مذهب مورد تأييد اين دولت گرايش يافت. از جزئيات دقيق زندگى و فعاليت‌هاى اجتماعى - سياسى ابن برجان كه در يك پوشش مذهبى صوفيانه صورت مى‌گرفته، آگاهى‌هاى چندانى در دست نداريم، اما از مجموع اطلاعاتى كه در منابع مختلف پراكنده است، مى‌توان خطوط برجسته زندگى عملى و اعتقادات نظرى او را مشخص كرد. وى يكى از پيشوايان گروهى از صوفيه غرب اندلس بود كه به مريدين معروف شده بودند.

    ويژگى اين گروه آن بود كه به بحث و جستجو در موضوعات غُلات باطنى و كتب صوفيه و رسائل اخوان الصفا مى‌پرداختند و اندك‌اندك بر عده و نيرويشان افزوده مى‌گشت. پس از وقوع حوادثى، مركز تجمع اين گروه به دو شهر المريه و خله انتقال يافت و فرماندهى آنان در شهر اول به ابن عريف و در دومى به ابن برجان رسيد. ابن عريف پيرو مكتب عرفانى ابن مسره بود و آرا و عقايد ابن برجان كه شاگرد ابن عريف بود نيز از طريق او به ابن مسره مى‌رسيد.

    ابن خلدون ضمن بيان مكتب‌هاى تصوف، ابن برجان را از لحاظ نظرى جزء اصحاب تجلى و مظاهر و اسماء قرار داده و به‌طور خلاصه به شرح اهم اصول عقايد اين مكتب پرداخته است. وى رأى اصحاب تجلى را - كه در اصل به ابن عربى تعلق دارد - به‌عنوان رأيى غريب وصف كرده است. بااين‌حال، مقام بلند عرفانى و پيشگويى‌هايى كه از او نقل شده، موجب آن گرديده كه برخى او را در رديف اولياء الله بشمار آورده، صاحب كراماتش بخوانند. از جمله كرامت‌هاى منسوب به او پيشگويى فتح بيت‌المقدس است كه در 583ق به دست صلاح‌الدين ايوبى صورت گرفت.

    سرانجام پيشوايى و نفوذ فراوان ابن برجان در ميان مردم، حاسدان را بر آن داشت تا توطئه‌اى براى قتل او برانگيزند و بر كفر او شهادت دهند، اما اين توطئه ناموفق ماند. ديگر بار به سلطان چنين رسانيدند كه در نزديك به 130 شهر به نام ابن برجان خطبه خوانده مى‌شود. ازهمين‌رو على بن يوسف بن تاشفين (د537ق) از بيم آنكه مبادا وى نيز مانند ابن تومرت (د524ق) قيام كند، او را به مراكش احضار كرد. به گفته آسين پالاسيوس، على بن يوسف در نظر داشت تمام صوفيان را به قتل برساند كه دو تن از ايشان به الغرب (واقع در پرتغال امروزى) گريختند و دو تن ديگر از جمله ابن برجان، به مراكش رفتند. در آنجا در مجلس مناظره‌اى كه تشكيل يافت، دشمنانش او را به بدعت‌گذارى متهم كردند و وى به زندان افكنده شد و پس از مدت كوتاهى بيمار گرديد و درگذشت.

    گفته شده است كه چون ابن برجان متفقهان را طعن كرده بود، سلطان دستور داد، جسدش را بدون نماز در مزبله‌اى بيندازند، اما به همت يكى از اهل فضل، مردم بر جنازه وى حاضر شدند و پس از نماز او را در كنار قبر ابن عريف به خاك سپردند.

    آثار

    ابن برجان تفسيرى عرفانى و ناتمام از قرآن به نام «الإرشاد في تفسير القرآن» داشته است. گفته شده كه گروهى از رموز و اشارات اين کتاب، وقايع آينده را پيشگويى كرده‌اند.

    وى کتابى نيز به نام «شرح أسماء الله الحسنى» نوشته كه در آن بيش از 130 نام مشهور از اسماء الله را هريك در سه فصل شرح كرده است. از اين اثر ابن برجان، در 934ق، تلخيصى صورت گرفته است.

    از ابن برجان دو اثر ديگر نيز باقى مانده است؛ يكى به نام «تنبيه الأفهام إلى تدبر الکتاب الحكيم و تعرف الآيات و النبأ العظيم» و ديگرى «ترجمان لسان الحق المثبوت في الأمر و الخلق» كه رساله كوچكى است و اسماء حسنى را در سه بخش شرح كرده است.

    منابع مقاله

    كاظم موسوى بجنوردى، دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج3، ص97، چاپ دوم، تهران، 1374، مقاله به قلم بخش فلسفه دايرةالمعارف.


    وابسته‌ها