الأنوار الإلهية في المسائل العقائدية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '،ا' به '، ا'
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
جز (جایگزینی متن - '،ا' به '، ا')
خط ۵۷: خط ۵۷:
رساله مختصر پوشيدن لباس مشكى: سومين رساله كه به خاطر اهميتش، كتاب، به همين نام ناميده شده است، اين رساله است كه در پاسخ به پرسش عده‌اى از طلاب در مورد حكم اين عمل، مخصوصاً در عزاى ائمه(ع)، نوشته شده است. اولين كار مؤلف در اين زمينه، نقل كلام صاحب عروة است كه فرموده: «فصل فى ما يكره من اللباس حال الصلاة، امور: أحدها الثوب الأسود حتى للنساء، عدا الخف و العمامة و الكساء و منه العباء و المشبع منه أشد كراهة». مؤلف مى‌گويد: قبل از پرداختن به اصل بحث، لازم است امورى را به عنوان مقدمه ذكر نماييم كه عبارتند از: 1- در علم اصول، مقرر شده كه امر وقتى به يك طبيعى تعلق بگيرد، سپس بعضى از افراد آن طبيعى مورد نهى تنزيهى واقع شود، مراد از اين نهى معناى مصطلح نخواهد بود؛ يعنى كراهت مصطلح، بلكه ارشادى است به وجود يك نقصى در اين فرد. 2- اينكه صاحب عروة بيان كرده كه مكروه است پوشيدن مطلق لباس مشكى در نماز، به لحاظ ادله قابل مناقشه مى‌باشد. 3- اگر چه از طريق اخبار«من بلغ» به كراهت آن قائل شويم باز اين اخبار در موارد نهى تكليفى جايگاهى نخواهند داشت. مؤلف، بعد از مقدمات فوق الذكر وارد بحث روايى شده، مى‌فرمايد: در اين‌جا با دو دسته روايات مواجهيم: دسته اول، رواياتى كه دال بر كراهت لباس مشكى در نماز مى‌باشند و دسته دوم، رواياتى كه پوشيدن لباس مشكى را مطلقا مكروه مى‌دانند، حتى در غير نماز. ايشان، بعد از بيان اين روايات پوشيدن لباس مشكى را در وفيات ائمه(ع)، خصوصاً در ايام محرم و صفر، احياى امر ايشان مى‌داند كما اين‌كه خود آنها فرموده‌اند: «رحم الله من أحيا أمرنا» كه در نتيجه از دايره حكم كراهت، خارج خواهد بود.
رساله مختصر پوشيدن لباس مشكى: سومين رساله كه به خاطر اهميتش، كتاب، به همين نام ناميده شده است، اين رساله است كه در پاسخ به پرسش عده‌اى از طلاب در مورد حكم اين عمل، مخصوصاً در عزاى ائمه(ع)، نوشته شده است. اولين كار مؤلف در اين زمينه، نقل كلام صاحب عروة است كه فرموده: «فصل فى ما يكره من اللباس حال الصلاة، امور: أحدها الثوب الأسود حتى للنساء، عدا الخف و العمامة و الكساء و منه العباء و المشبع منه أشد كراهة». مؤلف مى‌گويد: قبل از پرداختن به اصل بحث، لازم است امورى را به عنوان مقدمه ذكر نماييم كه عبارتند از: 1- در علم اصول، مقرر شده كه امر وقتى به يك طبيعى تعلق بگيرد، سپس بعضى از افراد آن طبيعى مورد نهى تنزيهى واقع شود، مراد از اين نهى معناى مصطلح نخواهد بود؛ يعنى كراهت مصطلح، بلكه ارشادى است به وجود يك نقصى در اين فرد. 2- اينكه صاحب عروة بيان كرده كه مكروه است پوشيدن مطلق لباس مشكى در نماز، به لحاظ ادله قابل مناقشه مى‌باشد. 3- اگر چه از طريق اخبار«من بلغ» به كراهت آن قائل شويم باز اين اخبار در موارد نهى تكليفى جايگاهى نخواهند داشت. مؤلف، بعد از مقدمات فوق الذكر وارد بحث روايى شده، مى‌فرمايد: در اين‌جا با دو دسته روايات مواجهيم: دسته اول، رواياتى كه دال بر كراهت لباس مشكى در نماز مى‌باشند و دسته دوم، رواياتى كه پوشيدن لباس مشكى را مطلقا مكروه مى‌دانند، حتى در غير نماز. ايشان، بعد از بيان اين روايات پوشيدن لباس مشكى را در وفيات ائمه(ع)، خصوصاً در ايام محرم و صفر، احياى امر ايشان مى‌داند كما اين‌كه خود آنها فرموده‌اند: «رحم الله من أحيا أمرنا» كه در نتيجه از دايره حكم كراهت، خارج خواهد بود.


اعتقادات ما: آخرين و مفصل‌ترين بخش كتاب، رساله‌اى است كه در مورد ده‌ها مسئله اعتقادى نوشته شده است. اولين مؤلفه در اين رساله راجع به مصدر اصول اعتقاديه مى‌باشد. اين مطلب در ضمن سؤالى آمده كه با بيان عقلى بودن عقايد مى‌پرسد آيا اين مسئله در مورد تمام اعتقادات، صادق است؟ مؤلف، در جواب،اصول اعتقاديه را بر دو قسم مى‌داند: قسم اول، آنهايى هستند كه عقد قلبى بر آنها واجب بوده و تسليم و انقياد در برابرشان مسلم است مانند اعتقاد به احوال قبر و مسائل پس از مرگ. قسم دوم، آنهايى هستند كه معرفتشان به لحاظ عقلى و شرعى واجب است مانند معرفت خداوند، معرفت انبيا(ع) و اوليا(ع) و اينكه احكام شرعى و تفسير قرآن در نزد آنها مى‌باشد.
اعتقادات ما: آخرين و مفصل‌ترين بخش كتاب، رساله‌اى است كه در مورد ده‌ها مسئله اعتقادى نوشته شده است. اولين مؤلفه در اين رساله راجع به مصدر اصول اعتقاديه مى‌باشد. اين مطلب در ضمن سؤالى آمده كه با بيان عقلى بودن عقايد مى‌پرسد آيا اين مسئله در مورد تمام اعتقادات، صادق است؟ مؤلف، در جواب، اصول اعتقاديه را بر دو قسم مى‌داند: قسم اول، آنهايى هستند كه عقد قلبى بر آنها واجب بوده و تسليم و انقياد در برابرشان مسلم است مانند اعتقاد به احوال قبر و مسائل پس از مرگ. قسم دوم، آنهايى هستند كه معرفتشان به لحاظ عقلى و شرعى واجب است مانند معرفت خداوند، معرفت انبيا(ع) و اوليا(ع) و اينكه احكام شرعى و تفسير قرآن در نزد آنها مى‌باشد.


دومين نكته در بخش اعتقادات، جواب اين سؤال است كه وجه تمايز اصول دين و فروع آن چيست؟ مؤلف، در جواب، مى‌فرمايد: اصول دين، مسائل اعتقاديه‌اى هستند كه مطلوب در آنها،تعقل و درك آنها مى‌باشد، اما فروع دين مسائلى هستند كه مطلوب در آنها عمل بدانها مى‌باشد؛ فرقى نمى‌كند فعل باشد يا ترك.
دومين نكته در بخش اعتقادات، جواب اين سؤال است كه وجه تمايز اصول دين و فروع آن چيست؟ مؤلف، در جواب، مى‌فرمايد: اصول دين، مسائل اعتقاديه‌اى هستند كه مطلوب در آنها،تعقل و درك آنها مى‌باشد، اما فروع دين مسائلى هستند كه مطلوب در آنها عمل بدانها مى‌باشد؛ فرقى نمى‌كند فعل باشد يا ترك.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش