تهذیب نفس از دیدگاه قرآن به ضمیمه تحلیلی بر نظم نوین جهانی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'آيتالله مظاهرى' به 'آيتالله مظاهرى ') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
«تهذيب نفس از ديدگاه قرآن به ضميمه تحليلى بر نظم نوين جهانى»، مجموعهاى است از چند سخنرانى [[مظاهری، حسین|آيتالله مظاهرى]] | «تهذيب نفس از ديدگاه قرآن به ضميمه تحليلى بر نظم نوين جهانى»، مجموعهاى است از چند سخنرانى [[مظاهری، حسین|آيتالله مظاهرى]] پيرامون بررسى، تشريح و توضيح تهديب نفس از ديدگاه قرآن و يك سخنرانى از دكتر [[ولایتی، علیاکبر|علىاكبر ولايتى]]. | ||
كتاب، به زبان فارسى و در سال 1374ش، نوشته شده است. | كتاب، به زبان فارسى و در سال 1374ش، نوشته شده است. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
در سه گفتار نخست، اهميت تهذيب نفس از ديدگاه قرآن بيان شده است. | در سه گفتار نخست، اهميت تهذيب نفس از ديدگاه قرآن بيان شده است. | ||
به عقيده [[مظاهری، حسین|آيتالله مظاهرى]] | به عقيده [[مظاهری، حسین|آيتالله مظاهرى]] ، مسئله تهذيب نفس از نظر قرآن، از مهمترين مسائل بوده و مسئلهاى مهمتر از آن وجود ندارد؛ از نظر قرآن، واجب مؤكد است كه بايد درخت رذالت را از دل كند و درخت فضيلت را بهجاى آن غرس كرد. ايشان سوره شمس را يك سوره منحصربهفرد در قرآن مىداند كه در آن، خداوند يازده بار قسم ياد كرده و سپس فرموده است: رستگارى فقط براى كسى است كه مهذب بوده و توانسته باشد درخت رذالت را از دل بركنده باشد و شقى و بىبهره، كسى است كه صفت رذيلهاى بر دل او حكمفرما است <ref>متن كتاب، ص 7</ref>. | ||
وى در پاسخ به اين سؤال كه چرا قرآن اين مقدار راجع به اخلاق تأكيد دارد و چرا قرآن بعثت همه انبيا را مربوط به اخلاق مىداند؟ چنين پاسخ مىدهد كه هدف از بعثت همه انبياء، ساختن انسانهاست و در خصوص پيامبر(ص) اين مضمون در قرآن تكرار شده كه او براى پرورش و آموزش آمده است. <ref>همان، ص 8</ref>. | وى در پاسخ به اين سؤال كه چرا قرآن اين مقدار راجع به اخلاق تأكيد دارد و چرا قرآن بعثت همه انبيا را مربوط به اخلاق مىداند؟ چنين پاسخ مىدهد كه هدف از بعثت همه انبياء، ساختن انسانهاست و در خصوص پيامبر(ص) اين مضمون در قرآن تكرار شده كه او براى پرورش و آموزش آمده است. <ref>همان، ص 8</ref>. |
نسخهٔ ۵ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۴۶
نام کتاب | تهذیب نفس از دیدگاه قرآن به ضمیمه تحلیلی بر نظم نوین جهانی |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | ولایتی، علی اکبر (نويسنده)
مظاهری، حسین (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | |
موضوع | |
ناشر | دانشگاه علوم اسلامی رضوی |
مکان نشر | مشهد مقدس - ایران |
سال نشر | 1374 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE18430AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
«تهذيب نفس از ديدگاه قرآن به ضميمه تحليلى بر نظم نوين جهانى»، مجموعهاى است از چند سخنرانى آيتالله مظاهرى پيرامون بررسى، تشريح و توضيح تهديب نفس از ديدگاه قرآن و يك سخنرانى از دكتر علىاكبر ولايتى.
كتاب، به زبان فارسى و در سال 1374ش، نوشته شده است.
ساختار
كتاب، دربردارنده مجموعا هشت سخنرانى اخلاقى از آيتالله حسين مظاهرى در سال 1371ش، در جمع دانشجويان و طلاب حوزه و دانشگاه و يك سخنرانى سياسى دكتر علىاكبر ولايتى تحت عنوان «تحليلى بر نظم نوين جهانى» مىباشد.
در تنظيم اين مجموعه، برخى عبارتها از سوى ويراستار اصلاح شده تا بتواند بهصورت كتاب و نشريه درآيد، البته بدون اينكه دخل و تصرفى در مطالب به عمل آيد.
بديهى است عناوين و سرفصلها و تيترهاى مختلف، منابع و همچنين تصحيح آن، از سوى ويراستار علمى اين مجموعه به متن سخنرانىها افزوده شده است.
اثر حاضر از نظر سبك بحث و پرداختن به مسائل اخلاقى و سياسى، براى اقشار مختلف مفيد و آموزنده مىباشد.
گزارش محتوا
در سه گفتار نخست، اهميت تهذيب نفس از ديدگاه قرآن بيان شده است.
به عقيده آيتالله مظاهرى ، مسئله تهذيب نفس از نظر قرآن، از مهمترين مسائل بوده و مسئلهاى مهمتر از آن وجود ندارد؛ از نظر قرآن، واجب مؤكد است كه بايد درخت رذالت را از دل كند و درخت فضيلت را بهجاى آن غرس كرد. ايشان سوره شمس را يك سوره منحصربهفرد در قرآن مىداند كه در آن، خداوند يازده بار قسم ياد كرده و سپس فرموده است: رستگارى فقط براى كسى است كه مهذب بوده و توانسته باشد درخت رذالت را از دل بركنده باشد و شقى و بىبهره، كسى است كه صفت رذيلهاى بر دل او حكمفرما است [۱].
وى در پاسخ به اين سؤال كه چرا قرآن اين مقدار راجع به اخلاق تأكيد دارد و چرا قرآن بعثت همه انبيا را مربوط به اخلاق مىداند؟ چنين پاسخ مىدهد كه هدف از بعثت همه انبياء، ساختن انسانهاست و در خصوص پيامبر(ص) اين مضمون در قرآن تكرار شده كه او براى پرورش و آموزش آمده است. [۲].
نويسنده، معتقد است اگر صفت رذيلهاى بر دل كسى حكمفرما باشد، هرچند وى انسانى توانمند باشد، نمىتواند حركت كند. وى در تأييد اين سخن، به آيه شريفه: «إنّا جَعَلْنا في أعْناقِهِمْ أغْلالاً فَهِي إلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ وَ جَعَلْنا مِنْ بَينِ اَيديهِمْ سَدّاً و مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ» [۳]، تمسك جسته و به اين نكته اشاره مىكند كه در اين آيه، سه تشبيه معقول به محسوس وجود دارد:
الف)- صفت رذيله در دل، نظير غل و زنجيرى است بر چشم؛
ب)- صفت رذيله، يك سد است براى يك انسانى كه مىخواهد حركت كند؛ آنهم سدى كه هم پشت سر او قرار دارد و هم پيش روى او؛
ج)- اگر صفت رذيلهاى بر دل حكمفرما باشد، دل را كور كرده و ديگر نمىتواند حركت كند، نظير كسى كه چشمهايش بسته است [۴].
نويسنده بر اين باور است كه قرآن شريف راجع به علم، تعليم، تعلم و معلم، خيلى پافشارى كرده و آيات فراوانى در اين باره نازل شده است. وى معتقد است گرچه قرآن و اسلام همه امتيازها را ملغى كرده، اما امتياز علم را به درجاتى و امتياز عالم را به درجاتى قبول كرده است [۵].
به باور وى، قرآن يك براعت استهلالى دارد كه به ما مىگويد: مقام علم، معلم، تعليم و تعلم خيلى بالاست. وى معتقد است از نظر قاعده براعت استهلال، آيات اول سوره قدر، بايد فشرده همه آيات باشد. اين آيات بايد برنامه بيست و سه ساله پيامبر(ص) را تعيين كند [۶].
نويسنده، معتقد است هر جا كه علم باشد، تمدن هم خواهد بود. وى براى اثبات اين مدعا، قضيه انطاكيه در سوره «يس» را دليل آورده است. در اين سوره، خداوند ابتدا انطاكيه را «ده» مىنامد: «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أصْحابَ الْقَرْية» ؛ (پيغمبر! مردم آن ده را براى مردم مثال بزن)؛ بعد از آنكه پيغمبر خدا وارد آن ده شد، همان ده از نظر قرآن، شهر مىشود، مىفرمايد: «وَ جاءَ مِنْ اَقْصى الْمَدينَة» ؛ «مردى از كنار شهر، دواندوان آمد و گفت: از اين مرد پيروى كنيد». همان انطاكيه كه اول، ده بود و اطلاق ده بر آن شده بود، بعد از آنكه پيامبر خدا، در آنجا آمد، شهر شد و پروردگار عالم اطلاق شهر بر آن كرد. به نظر نويسنده اين بدان معناست كه از نظر قرآن، هر كجا علم و تعليم و تعلم باشد، تمدن آنجاست و هر كجا كه نباشد، ولو اينكه از نظر تمدن ظاهرى خيلى بالا باشد، دهى بيش نيست.
وى بر اين باور است كه تعبد و تسليم در مقابل اوامر و نواهى خدا، يكى از فضايل بزرگ است؛ به اندازهاى كه علماى علم اخلاق مىگويند:
1. هدف از خلقت تشريع و تكوين، اين است كه انسان به مقام عبوديت برسد، عقل و دل در مقابل احكام خدا خاضع باشد و تعبد و تسليم در آن رسوخ كرده باشد.
2. احكام، گرچه تابع مصالح و مفاسد نفس الامرى است و در متعلق امر، مصلحت و در متعلق نهى، مفسده وجود دارد، اما چيزى كه مهمتر از اين مصلحت و مفسده مىباشد، اين است كه مصلحت ملزمهاى در خود امر است، نه در «مأموربه». اينكه پروردگار عالم، امر و نهى كرده، براى اين است كه عبدرا بسازد و حالت تعبد و تسليم به اين انسان را بدهد.
3. از اين جهت، هر عبادتى كه تعبدش بيشتر، فضيلتش نيز بيشتر است [۷].
در گفتار چهارم تا هفتم، پيرامون چگونگى تهذيب نفس بحث شده است. نويسنده، اولين چيزى را كه در تهذيب نفس شرط دانسته، استاد مىباشد. وى استاد علم اخلاق را به اقسام زير تقسيم نموده است:
1. استاد خصوصى؛ يعنى انسان زير نظر معلمى، كمكم به مرور زمان مهذب شود؛
2. معلم عمومى؛ يعنى انسان بهواسطه درسها و كتب اخلاقى كار كرده و خود را مهذب سازد؛
3. معلمى كه هميشه با انسان است و انسان مىتواند هركجا هست از او استفاده كند؛ قرآن شريف، اين معلم را به نام تقوا معرفى مىكند [۸].
از جمله مباحث مطرحشده در اين گفتار، عبارت است از: شرط استاد در جانب فضيلت؛ تقوى معلم اخلاق؛ توبه، معلم اخلاق در جانب رذيلت؛ اجتناب از شبهات؛ تأكيد بر تقوا؛ با حساب و انديشه بگوييد، بشنويد و فكر كنيد [۹].
در گفتار پنجم، آيات اول سوره مزمل مورد بررسى قرار گرفته است [۱۰].
نويسنده، معتقد است كه خداوند در اين سوره، يازده دستورالعمل براى پيامبر(ص) صادر فرموده كه برخى از آنها عبارتند از:
1. شببيدارى؛
2. نماز شب؛
3. اهميت دادن به نمازهاى واجب؛
4. قرائت قرآن با ادب و ترتيل.
در گفتار ششم، اين دستورالعملها، بيشتر توضيح داده شدهاند. در توضيح جزء سوم، به اين نكته اشاره شده است كه يك انسان اگر بخواهد موفق بوده و سير و سلوكى داشته باشد و در كارش موفق شود، بايد به نماز اهميت بدهد؛ به آن چيزى كه از نظر قرآن و روايات اهل بيت(ع)، بعد از معرفت، افضل از همه چيز است.
اهميت به نماز شب، خضوع و خشوع در نماز، تلاوت قرآن، كار و عمل رمز موفقيت، حركت هدفدار منظومه شمسى، فقيه شدن در جهت حل مشكلات اجتماعى، حيات طيبه قرآنى، كار توليدى از نظر اسلام، كار خدماتى از نظر اسلام، برآوردن حاجت مؤمن، مشكلات پيامبر(ص) در صدر اسلام، تكامل انسان در گرو تحمل مشكلات و پرواز با دو بال علم و تقوى، از جمله مباحث مطرحشده در اين گفتار مىباشند [۱۱].
در گفتار هفتم، مراتب ذكر تشريح شده است. اين مراتب، عبارتند از:
1. ذكر لسانى و زبانى: انسان بايد در شبانهروز ذكرى را انتخاب كند و اين ذكر، ورد او و عادت زبان او باشد.
2. ذكر قلبى: انسان وقتى مثلاً مىگويد: «لا إله إلا الله»، دل و عقل او هم همين را بگويد.
3. ذكر عملى: انسان متوجه باشد كه در محضر خداست، تمام گفتارش و كردارش كنترل شده باشد و توجه داشته باشد به اينكه خدا مىبيند، به اينكه هركجا باشد خدا ناظر و حاضر است [۱۲].
گفتار هشتم، پيرامون خودسازى و تجسم عمل است. به نظر نويسنده، تجسم عمل از نظر قرآن و روايات، به سه قسم تقسيم مىشود:
1. تجسم عمل در حوزه سعادت و شقاوت انسان در همين دنيا.
2. هرچه از خوبى و بدى انجام دهيم، يكى صورتى متناسب به خود مىگيرد كه همين الآن وجود دارد و يك چشمى مىخواهد تا آن را ببيند؛ آنسان كه در روز قيامت، چون همه چشمها تيزبين و حقيقتبين مىشود، هم خودش مىبيند و هم ديگران مىبينند.
3. تجسم عمل مربوط به اخلاق و اخلاقيات [۱۳].
آخرين گفتار، تحليلى است بر نظم نوين جهانى و از جمله مباحث مطرحشده در آن، عبارت است از: تأثير انقلاب اسلامى ايران در جهان؛ صدور انقلاب اسلامى؛ شعار حقوق بشر؛ سلاح فريبنده دموكراسى؛ خلع سلاح عمومى، ابزارى براى سلطه صهيونيسم و...
وضعيت كتاب
فهرست مطالب، در ابتداى كتاب آمده است.
در پاورقىها، علاوه بر ذكر منابع و توضيح برخى از كلمات و عبارات متن، ترجمه آيات و روايات مذكور در متن نيز آورده شده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.