وهابیت؛ معمای یک ایدئولوژی بسته: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
    (بدون تفاوت)

    نسخهٔ ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۱۴

    وهابیت معمای یک ایدئولوژی بسته
    نام کتاب وهابیت معمای یک ایدئولوژی بسته
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان وینزر، کورتین (نويسنده)
    زبان فارسی
    کد کنگره
    موضوع
    ناشر [بی نا]
    مکان نشر تهران - ایران
    سال نشر 13 هـ.ش
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE18511AUTOMATIONCODE


    معرفى اجمالى

    «وهابيت معماى يك ايدئولوژى بسته»، گزارش تحقيقى كورتين وينزر، فرستاده پيشين آمريكا در خاورميانه پيرامون وهابيت مى‌باشد.

    ساختار

    كتاب با مقدمه گروه بين‌الملل روزنامه ايران، آغاز و مطالب در شش عنوان، سامان يافته است.

    نويسنده در ابتدا، سير قدرت‌يابى وهابيت را توضيح داده و سپس، به تبيين آموزه‌هاى سياسى نووهابيت و وهابيت در غرب پرداخته و در پايان، علل مماشات غرب با اين پديده را مورد بحث و بررسى قرار داده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه، توضيحاتى پيرامون گزارش وينزر، ارائه گرديده است (مقدمه، ص7-9).

    در عنوان نخست، به بررسى سير قدرت‌يابى وهابيت پرداخته شده است. وهابيت، برگرفته از آموزه‌هاى محمد بن عبدالوهاب، چهره متعصب قرن هجدهم، از اهالى نواحى مركزى عربستان است. نويسنده، معتقد است وهابى‌ها همچون اغلب جريان‌هاى راديكال مذهبى، از جمع بين قدرت دولت و ايدئولوژى و تز استقرار خلافت دفاع مى‌كنند (متن كتاب، ص11).

    به اعتقاد نويسنده، آنچه وهابيت را از ساير جريان‌هاى دينى در جهان تسنن متمايز مى‌سازد، اشتغال و تلاش وهابى‌ها به تصفيه و پاك‌سازى ساير فرق اسلامى از جمله، شيعيان، صوفيه و ساير نحله‌هاى مسلمانان است كه تفسير مخدوش و تحريف‌شده وهابيت از اسلام را نمى‌پذيرند (همان).

    وهابيت تا دهه 60 تا حد زيادى به شبه جزيره عربستان محدود مى‌شد، اما در دهه 60 كه پادشاهى سعودى به اعضاى تندروى جمعيت اخوان المسلمين كه از آزار و شكنجه حكومت جمال عبدالناصر مى‌گريختند، پناه داد، ميان اصول عقيدتى بدوى، اما جداافتاده و منزوى وهابيت - يعنى ايدئولوژى رسمى سعودى - با تعاليم سلفى برخى مؤسسين اخوان المسلمين كه حاكمان سكولار عرب را به‌مثابه كافران و اهداف مشروع جنگ مقدس و جهاد، معرفى و محكوم مى‌كرد، امتزاج و پيوندى حاصل شد. اين تركيب تازه در واقع تلفيق محافظه‌كارى فرهنگى و اجتماعى وهابيت و راديكاليسم سياسى اخوانى‌ها بود كه موجب پديد آمدن گونه ستيزه‌جوى وهابيت شد كه سرانجام القاعده از آن پديد آمد (همان، ص12-13).

    نويسنده بر اين باور است كه اصطلاحات نادرستى مانند «فاشيسم مذهبى» كه برخى محافل غرب بارها به‌اشتباه از آنها براى اشاره به همه اشكال اسلام‌گرايى استفاده كرده‌اند، امروز براى نام‌گذارى وهابيت مناسب به نظر مى‌رسند (همان، ص13).

    امتناع فرقه وهابى از پذيرش حقوق فردى، تحقير و تخفيف حقوق و شأن و منزلت زنان، بى‌اعتنايى به ارزش‌هاى واقعى و فطرى حيات انسان و تشويق خشونت بر ضد حريفانش كه آنها را كافر مى‌نامد، همگى از جمله مواردى است كه در ميان جنبش‌هاى اصولگراى اسلامى نظير ندارد (همان).

    در عنوان دوم، به بررسى آموزه‌هاى سياسى نووهابيت پرداخته شده است. برآورد مى‌شود كه بيشتر از يك‌سوم برنامه‌هاى آموزشى مدارس دولتى در عربستان سعودى به تعاليم وهابى اختصاص دارد. بخشى از متون درسى مدارس سعودى پس از 11 سپتامبر در رسانه‌هاى آمريكا نقل شد كه جنجال‌هاى زيادى را برانگيخت؛ مثلاً يك كتاب درسى به دانش‌آموزان كلاس 9، اين را القا مى‌كند كه «روز داورى فرانمى‌رسد مگر آنكه مسلمانان با يهوديان جنگيده و آنها را بكشند». درحالى‌كه در متن ديگر آمده: «بر مسلمانان واجب است تا كافران را دشمنان خود بشمارند». حكومت سعودى كه به دنبال اين افشاگرى‌ها آشفته و سردرگم بود، مدعى شد كه بررسى و بازنگرى برنامه‌هاى آموزشى مدارس كشور را در دستور كار قرار داده است و وعده داد كه تمامى چنين متونى، از كتاب‌هاى درسى حذف خواهند شد. با اين وجود، سال گذشته فريدام هاوس (Freedom House) گزارش جامعى درباره برنامه‌هاى آموزشى جديد عربستان منتشر كرد و در خاتمه چنين نتيجه‌گيرى كرد كه: «اشاعه و تبليغ ايدئولوژى نفرت و دشمنى نسبت به مذاهب وآئين‌هاى ديگر شامل مسيحيان، يهوديان، شيعيان، هندوها، صوفى‌ها و مسلمانان سنى كه از آموزه‌ها و تعاليم وهابيت پيروى نمى‌كنند و بى‌ايمان و كافر تلقى مى‌شوند، همچنان ادامه دارد» (همان، ص18-19).

    در سومين عنوان، به مسئله «صدور كينه و خصومت به اقصى نقاط جهان» پرداخته شده است. به باور نويسنده، با وجود اينكه شهروندان سعودى همچنان به‌عنوان پيشتازان و صف اول پشتيبانان افراطگرايى مذهبى در سراسر جهان هستند، اما سازوكار اشاعه و رشد ايدئولوژى وهابيت در خارج از عربستان قرار دارد؛ سعودى‌ها در طول 2 دهه گذشته حداقل 87 ميليارد دلار براى اشاعه و تبليغ وهابيت در خارج از كشور هزينه كرده‌اند و عقيده بر اين است كه با افزايش سرسام‌آور قيمت نفت در 2 سال گذشته، ميزان سرمايه‌گذارى سعودى‌ها دراين زمينه باز هم افزايش يافته است. قسمت عمده‌اى از اين سرمايه‌ها صرف ساخت و تأمين هزينه‌هاى اجرايى مساجد، مدارس و ساير مؤسسه‌هاى مذهبى مى‌شود كه وهابيت را تبليغ و ترويج مى‌كنند. همچنين حكومت سعودى از تربيت امامان جماعت وهابى، نفوذ و تسلط بر رسانه‌هاى گروهى، انتشار نشريات، توزيع كتاب‌هاى درسى و مجلات وهابى و اعطاى هدايا و جوايز به دانشگاه‌هاى تحت نفوذ اين فرقه حمايت مى‌كند (همان، ص21).

    وهابيت در غرب در عنوان چهارم مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. نويسنده، معتقد است سرمايه‌گذارى و ترويج وهابيت منحصر به جهان اسلام نمى‌باشد، بلكه سعودى‌ها بر روى ساخت هزاران مسجد، مدرسه و ساير مؤسسه‌هاى دينى در كشورهاى غربى نيز سرمايه‌گذارى كرده‌اند. وى معتقد است مسئله نفوذ وهابيت در دولت‌هاى رفاه اجتماعى اروپاى غربى، جدى‌تر است؛ زيرا بيكارى گسترده شمار عظيمى از جوانان مسلمان را پديد آورده است كه به بهاى پايمال‌شده اصول اوليه حقوق و منزلت انسانى خود به طفيلى دائمى وجود دولت بدل شده‌اند. وضع فوق سبب بروز احساس يأس در ميان مهاجران مى‌شود كه از ديد وهابيون مستعد عضوگيرى‌هاى تروريستى مى‌باشند (ر.ك: همان، ص24).

    وى بر اين باور است كه توفيقات وهابيت در ايالات متحده كمتر بوده است؛ زيرا در آمريكا برخلاف اروپا، از انبوه جوانانى كه در بدنه اجتماع جذب نشده‌اند خبرى نيست. از طرفى قوانين اجتماعى ايالات متحده ديگر به جوانان امكان برخوردارى از اوقات بيكارى به‌مدت طولانى كه يارانه دولتى به آن تعلق بگيرد را نمى‌دهد و مهاجران (هم مسلمانان و هم غيرمسلمانان) مايلند به لحاظ شغلى از جايگاه باثبات‌ترى در جامعه آمريكا برخوردار شوند. با همه اينها، وهابيت در شمارى از مؤسسات عمده و برجسته اسلامى ايالات متحده، سرمايه‌گذارى فراوان كرده است (همان، ص25).

    در عنوان پنجم، علل مماشات و بى‌تحركى آمريكا در قبال وهابيت مورد بررسى قرار گرفته است. نويسنده بر اين باور است با وجود آنكه، امنيت آمريكا با عميق‌ترين تهديدات از سوى جريان وهابيت و دنباله‌هاى آن؛ يعنى القاعده و طالبان روبه‌روست، اما حكومت بوش تمايلى به اعمال فشار زياد به سعودى‌ها براى توقف اشاعه وهابيت نشان نمى‌دهد. وى براى اين مماشات، دلايلى ذكر كرده است، از جمله آنكه:

    عامل اساسى و اول، وابستگى آمريكا به ذخاير فراوان نفت عربستان است كه به سعودى‌ها امكان مى‌دهد تا حتى سه ميليون بشكه نفت مازاد بر سهميه خويش توليد كنند. اين توليد مازاد «انرژى معادل با سلاح‌هاى هسته‌اى» ناميده شده است؛ زيرا سعودى‌ها را در موقعيت بى‌سابقه و منحصربه‌فردى قرار مى‌دهد تا به كمك اين مازاد ظرفيت توليد، هرگونه اختلال و وقفه در جريان صدور نفت ساير توليدكنندگان را جبران كنند و مانع از افزايش بيش از حد قيمت نفت شوند. اين بزرگ‌ترين خدمتى است كه عربستان در ازاى پشتيبانى و محافظت ايالات متحده و ساير دول صنعتى انجام مى‌دهد (همان، ص30).

    در آخرين عنوان، به مسئله ترجيح وهابيت ستيزه‌جو بر شيعه مداراطلب، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. عدم تمايل حكومت بوش به رويارويى با سعودى‌ها پس از يازده سپتامبر، در آغاز با اعتراض‌هاى آتشين تحليل‌گران ليبرال و محافظه‌كار روبه‌رو شد، اما با كاهش تدريجى اين اعتراضات، دولت آمريكا در تصميمى عجيب، سعودى‌ها را رها كرده و بر ايران شيعه و برنامه هسته‌اى آن متمركز شد. نويسنده، معتقد است در واقع با اين حركت، حكومت بوش در نظريه‌اى بى‌مبنا، تهديد ايران براى امنيت ملى آمريكا را به‌جاى تهديد فاشيسم وهابيت نشاند. اين جابه‌جايى تا آن حد صورت گرفته كه كاخ سفيد در عين اتخاذ يك سياست سخت‌گيرانه عليه ايران، رفتارى توأم با مدارا و انعطاف در قبال عربستان سعودى پيش گرفته است (ر.ك: همان، ص34).

    با وجود نگرانى‌هايى كه دولت آمريكا از برنامه اتمى ايران در محافل غرب ساخته است، وى معتقد است بنا بر چند عامل مهم مى‌توان گفت كه، در قياس با وهابيت ستيزه‌جوى، ايران شيعه چندان تهديد محسوب نمى‌شود؛ زيرا برخلاف ديپلماسى سعودى، همواره سياست خارجى ايران بيشتر مبتنى بر ناسيوناليسم و منافع ملى اين كشور بوده تا مبتنى بر اشاعه اسلام شيعه. از طرفى، ايران شيعه، همه قواعد حاكميت و اصول رايج دولت - ملت را محترم مى‌شمارد، اما روحانيون وهابى چنين نمى‌انديشند. اينان ممكن است به‌منظور تبليغ جهانى وهابيت، از خاندان سعودى به‌عنوان شر ضرور حمايت كنند، اما چيزى به نام ملت سعودى كه داراى منافعى مقدم بر برنامه‌هاى دينى‌شان باشد را به رسميت نمى‌شناسند (ر.ك: همان، ص34-35).

    به اعتقاد وى، مورد ايران از جهات ديگر نيز مستثنى است؛ زيرا تمايلات فاشيستى وهابيت در اسلام‌گرايى شيعه به چشم نمى‌خورد. روحانيون ايران هيچ‌گاه مسلمانان غير شيعه را به‌عنوان كافرانى كه بايد آنها را به‌طور منظم و سيستماتيك از ميان برداشت، قلمداد نمى‌كنند؛ از همين روست كه در جهان تشيع، چشم‌انداز سلطه و تحميل يك گفتمان مذهبى ايران، آن‌طوركه در بين وهابى‌ها وجود دارد، به چشم نمى‌خورد؛ زيرا اسلام شيعه برخلاف اسلام سلفى، داراى منطق سلسله مراتبى است؛ به‌طور مثال، شيعيان عراق و لبنان با طيب خاطر، پشتيبانى ايران را مى‌پذيرند. در اينجا از اجبار و تحميل، خبرى نيست و همه شيعيان كشورهاى مورد حمايت ايران، به تشكيلات مذهبى خودشان وفادار هستند (همان، ص35-36).

    در پايان بايد به اين نكته اشاره نمود كه تاكنون آثار و اسناد فراوانى در باب ايدئولوژى وهابيت و سلفى‌هايى كه امروز فرماندهى و بدنه تروريسم در خاورميانه را در اختيار دارند، منتشر شده، اما اغلب اين گزارش‌ها كه متعلق به مراكز امنيتى و تحقيقاتى آمريكا است، با يك نقص بزرگ روبه‌رو بوده‌اند و آن اينكه ملاحظه مراتب دوستى استراتژيك رياض و كاخ سفيد باعث شده پرسش‌هاى تاريخى در باب نحوه انتشار و انتقال جريان وهابيت از شبه جزيره عربستان به اقصى نقاط جهان و همين‌طور ابهام‌هاى مربوط به ظهور نسل جديد نووهابى، يعنى طالبان والقاعده بى‌پاسخ بماند (مقدمه، ص7).

    اثر حاضر از اين جهت ارزشمند و شايان توجه است كه مطالبى را به‌طور بى‌پروا در سه حوزه مهم بازگو مى‌كند كه قاطبه كارشناسان و گزارشگران آمريكا از طرح آنها امتناع مى‌ورزيدند. اين سه حوزه عبارتند از: الف)- چگونگى قدرت‌يابى وهابيت؛ ب)- بهره‌بردارى حكومت‌گران سعودى از ايدئولوژى و علماى وهابى و سلفى؛ ج)- موارد تبانى ايالات متحده با سعودى‌ها (ر.ك: همان، ص7-8).

    اين كتاب داراى ويژگى‌هاى زيادى بوده و از جهات ديگر نيز حائز اهميت است. نويسنده به‌عنوان فرستاده ويژه آمريكا به خاورميانه در دوره و حكومت ريگان، شاهد عينى دوران شكل‌گيرى يكى از پيمان‌هاى تاريخى ميان رياض و واشنگتن در دهه 90 بوده است؛ پيمانى كه در نهايت به ظهور طالبان و القاعده منجر شد و وهابيون با امضاى دولت‌مردان وقت آمريكا اجازه يافتند در فراسوى مرزها به تسليح و تجهيز جوانان كشورهاى فقير آفريقايى و آسيايى در جهت آرمان‌هاى ايدئولوژيك خويش مبادرت كنند (همان، ص8).

    وينزر در گزارش خود خطاب به مراكز امنيتى آمريكا كه از موج تروريسم هوشمند جنگجويان سلفى كلافه و سردرگمند، نكات هشداردهنده‌اى را در باب تشخيص‌هاى اشتباه بوش از جريانات اسلامى يادآورى مى‌كند. او ضمن بيان انحراف‌هاى آئين وهابيت از اسلام و اعتقادات اصيل مسلمانان، نشان مى‌دهد كه چگونه اين تشخيص‌هاى شتاب‌زده و حساب‌نشده، به نوشتن ليست نادرست از گروه‌هاى تروريستى در كاخ سفيد و تقابل آمريكا با ايران شيعه منجر شد (همان).

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب در ابتداى كتاب آمده است.

    در پاورقى كتاب، به ذكر منابع پرداخته شده است (ر.ك: پاورقى، ص9).

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.


    پیوندها

    مطالعه کتاب وهابیت معمای یک ایدئولوژی بسته در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور