پیشدرآمدی نظری بر نقد تاریخنگاری دربارهی زنان: با نگاهی به آثار تاریخنگارانه دربارهی زنان در ایران
پیشدرآمدی نظری بر نقد تاریخنگاری دربارهی زنان | |
---|---|
پدیدآوران | موسوی، سارا (نویسنده) |
ناشر | گل آذین |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
شابک | 8ـ62ـ6352ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
پیشدرآمدی نظری بر نقد تاریخنگاری دربارهی زنان: با نگاهی به آثار تاریخنگارانه دربارهی زنان در ایران تألیف سارا موسوی؛ مطالعۀ رویکردهای موجود در تاریخنگاری دربارۀ زنان در ایران، بخش عمدۀ مباحث این کتاب را دربر میگیرد. اهمیت شناخت این رویکردها که مبتنی بر منطق گفتمانی ویژهای است و مسئلۀ زنان را به گونهای متفاوت از دیگری صورتبندی میکند، این است که به کار فهم وضعیت اکنون تاریخنگاری دربارۀ زنان در ایران خواهد آمد.
ساختار
کتاب در سه فصل تدوین شده است.
گزارش کتاب
تاریخنویسی دربارۀ زنان و تاریخنویسی زنان هر دو پدیدههایی مدرن و نوظهورند. روند پیدایش و گسترش این پدیدهها متأخر است بر روند پیدایش و گسترش «مسئلۀ زن» و «جنبش حقوق زنان». در نظام تعلیم و تربیت قدیم معرفت تاریخ به عنوان مادۀ درسی و آموزشی جایی نداشت. در فکر و فرهنگ و تمدن قدیم نیز با مسئلهای به نام «مسئلۀ زن» برخورد نمیکنیم. نقش سیاسی و اجتماعی زن و حق و حقوق زن و مفهوم زن بودن و زنانگی، در دوران قدیم جایی نداشت.
تاریخنگاری دربارۀ زنان چه جایگاهی در سنت مطالعات تاریخی در ایران دارد؟ آیا میتوان از منطق و عقلانیت حاکم بر تاریخنگاری دربارۀ زنان در ایران سخن گفت؟ آیا تاریخنگاری دربارۀ زنان توانسته است فهم تاریخی ما را دگرگون سازد؟ طرح چنین سؤالاتی تمهیدی است برای نگریستن به «تاریخنگاری» به مثابۀ معرفتی که در سامانبخشی به وضعیت اکنون، نقشی مداخلهگر و مشارکتجو بر عهده دارد و خود نیز از آن متأثر است.
به لحاظ تاریخی، خاستگاه تاریخنگاری دربارۀ زنان به جنبشهای اجتماعی در غرب بازمیگردد. در این جنبشها پرسش از مسئلۀ زنان به گونهای جدی مطرح شد و همزمان با آن، زنان به مثابۀ موضوع، وارد عرصۀ تاریخنگاری شدند. مسئلۀ زنان در تاریخپژوهی، نهتنها از همان آغاز از سوی گروههای مختلف و به اشکال گوناگون صورتبندی شد، بلکه تحولات معرفتشناختی در رشتۀ تاریخ نیز آن را دستخوش دگرگونیهای بسیاری کرد.
آغاز عصر نوگرایی و تجددطلبی در ایران عصر قاجاریه را میتوان چنان وهلهای تاریخی دانست که در آن «دیگری»ای به نام زن فرنگی در برابر «زن خودی» سربرآورد و بسیاری از انگارههای دیرآشنا دربارۀ زنان را با تردیدهای جدی مواجه کرد. از اینرو شکلگیری آنچه به نام مسئلۀ زنان در تاریخ ایران شناخته میشود، برآیند قرن سیزدهم قمری است و سابقۀ آن به پیش از این تاریخ بازنمیگردد.
مطالعۀ رویکردهای موجود در تاریخنگاری دربارۀ زنان در ایران، بخش عمدۀ مباحث این کتاب را دربر میگیرد. اهمیت شناخت این رویکردها که مبتنی بر منطق گفتمانی ویژهای است و مسئلۀ زنان را به گونهای متفاوت از دیگری صورتبندی میکند، این است که به کار فهم وضعیت اکنون تاریخنگاری دربارۀ زنان در ایران خواهد آمد. چارچوب تحلیلی این نوشتار، برگرفته از روش «تبارشناسی» فوکو و نظریۀ «تحلیل جنسیتی» جون والاک اسکات، مورخ و نظریهپرداز پساساختارگرای آمریکایی است. مهمترین مدعای این کتاب از این قرار است: «تاریخنگاری»، بخشی از فرایند برساخت تاریخی است که گذشته را وضع میکند و همزمان به آن مشروعیت میبخشد. بنابراین صرف پرداختن به زنان در تاریخ، برای آنچه تاریخنگاری دربارۀ زنان نامیده میشود، نهنها نابسنده است، بلکه آن را در پیوست و حاشیۀ تاریخنگاری جریان اصلی قرار میدهد. برونرفت از این وضعیت نیازمند نوعی چرخشی گفتمانی است که این بار مسائل را از زاویۀ مناسبات قدرت بنگرد و با افشای امتناع وضعیت مستقر، به تأسیس فهم نوینی از دانش تاریخی دست یازد.
کتاب از سه فصل تشکیل شده است. آنچه میان این تقسیمبندی سهگانه مشترک است، توجه به چگونگی جاگیرشدن تاریخنگاری به مثابۀ دانش، در شبکۀ مناسبات قدرت است و بر همین اساس، در آن تحلیل زمینه بر تحلیل متون تاریخی پیشی میگیرد. فصل نخست به این مسئله میپردازد که تاریخنگاری دربارۀ زنان در ایران در کدام بستر تاریخی شکل گرفت. تمرکز این فصل بر جریانها و گفتمانهای مسلطی است که صورتبندی خاص خود را از مسئلۀ زنان به دست دادهاند. از سوی دیگر نشان داده میشود که چگونه طرح مسئلۀ زنان، به کار بازاندیشی در فکر تاریخی آمد و با تاریخنگاری پیوند یافت.
فصل دوم به این پرسش محوری میپردازد که تاریخنگاریهای موجود دربارۀ زنان در ایران، نمایندۀ چه رویکرد یا رویکردهایی است. فرض اساسی این پرسش این است که تاریخنگاری عرصهای گفتمانی است و تبارشناسی این گفتمانها میتواند راهی به سوی فهم آنها باشد. افزون بر این از ضرورت نگریستن به این گفتمانها در پیوند با مناسبات قدرت سخن میگوید. بر این اساس نشان میدهد که مسئلۀ زنان در تاریخنگاری، صرفاً زمانی معنادار میشود که درون یک مفصلبندی گفتمانی قرار گیرد.
فصل سوم رویکردهای سهگانه در تاریخنگاری دربارۀ زنان را که شامل تاریخ شرححالنگاری دربارۀ زنان، تاریخنگاری اجتماعی دربارۀ زنان و سرانجام تاریخنگاری مبتنی بر تحلیل جنسیتی است را مورد نقد و ارزیابی قرار میدهد. ضرورت نقد این رویکردهای سهگانه در پاسخ به این سؤال است که کدام یک از این رهیافتها برای طرح مسئلۀ زنان و جنسیت در تاریخ، سویههای روشن و ثمربخشتری دارد و به کار فهم وضعیت اکنون میآید. در پایان نیز جمعبندی مطالب آمده است. در بخش پیوست نیز کتابنامه و فهرستی از مراجع تاریخنگاری دربارۀ زنان در ایران آمده که میتواند فضای کلی حاکم بر عرصۀ تاریخنگاری دربارۀ زنان در ایران را به تصویر بکشد.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات