تاریخ مختصر زن‌ستیزی: کهن‌ترین تعصب جهان: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
     
    خط ۷۷: خط ۷۷:
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:مقالات(اردیبهشت) باقی زاده]]  
    [[رده:مقالات(اردیبهشت) باقی زاده]]  
    [[رده:مقالات بازبینی نشده2]]
    [[رده:مقالات بازبینی شده2 اردیبهشت 1403]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۴۸

    تاریخ مختصر زن‌ستیزی: کهن‌ترین تعصب جهان
    تاریخ مختصر زن‌ستیزی: کهن‌ترین تعصب جهان
    پدیدآورانهالند، جک (نویسنده) غیبی‌زاد، آزاده (مترجم)
    ناشرکندوکاو
    مکان نشرتهران
    سال نشر۱۴۰۲ش
    شابک6ـ19ـ6363ـ600ـ978
    کد کنگره

    تاریخ مختصر زن‌ستیزی: کهن‌ترین تعصب جهان تألیف جک هالند، مترجم آزاده غیبی‌زاد؛ پرسش‌هایی که این کتاب مطرح می‌کند، به مبانی وجود انسان جنس، عشق، خشونت که زندگی انسان‌ها را در طول تاریخ شکل داده است و در‌نهایت نقض حقوق بشر را در مقیاسی تقریبا غیرقابل تصور محدود کرده است، سروکار دارد.

    ساختار

    کتاب از نه فصل تشکیل شده است.

    فهرست فصل‌های کتاب عبارت است از:

    فصل نخست: دختران پاندورا

    فصل دوم: زنان بر دروازه: زن‌ستیزی در روم باستان

    فصل سوم: مداخلۀ مقدس: زن‌ستیزی و برآمدن مسیحیت

    فصل چهارم: از ملکۀ عرش الهی تا زن اهریمنی

    فصل پنجم: ای برّ جدید دلیر: ادبیات، زن‌ستیزی و برآمدن مدرنیته

    فصل ششم: رازهای ویکتوریایی

    فصل هفتم: زن‌ستیزی در عصر ابرانسان

    فصل هشتم: سیاست بدن

    فصل نهم: جمع‌بندی: درک زن‌ستیزی

    گزارش کتاب

    اگرچه زن‌ستیزی یکی از سخت‌ترین تعصب‌هاست، طی سده‌ها تکامل یافته و تغییر کرده است و به وسیلۀ جریان‌های غالب اجتماعی، سیاسی و از همه مهم‌تر مذهبی، تشدید یا تعدیل شده است. همان‌طور که در این کتاب شرح داده شده است، آموزه‌های گناه مربوط به زنان حاصل تلاقی مسیحیت با سه جریان قدرتمند در دنیای باستان بود: فلسفۀ افلاطونی یونان، یکتاپرستی مردسالارانۀ کلیمی و الهام مسیحیت که در این ادعا ابراز شد مسیح پسر خدا بود و خدا در او تجسم یافت و به طور مستقیم در امور بشر مداخله کرد. این هم‌گرایی بی‌سابقۀ ادعاهای فلسفی، عرفانی و تاریخی، زمانی که خود مفهوم گناه را ساخت، به ایجاد زیربنای ایدئولوژیک قدرتمندی برای قدیمی‌ترین تعصب بشری کمک کرد، یعنی گناه اصلی.

    هالند در این کتاب تلاش کرده است تا به یک سؤال دلهره‌آور پاسخ دهد: چگونه ظلم و وحشی‌گری نیمی از جمعیت جهان را در طول تاریخ توضیح می‌دهید؟ این کتاب نتیجۀ سفری چشم‌گشا در میان قرن‌ها، قاره‌ها و تمدن‌هاست که به نگرش‌های تاریخی و معاصر نسبت به زنان نگاه می‌کند.

    از دیدگاه هالند زن‌ستیزی، کلیسا، شکار جادوگران، نظریه‌های جنسی، نازیسم، مبارزان حامی زندگی و در‌نهایت، دنیای در حال توسعۀ امروزی را در‌بر می‌گیرد؛ جایی که زنان به دلیل اعتقادات مذهبی افراطی، قحطی، جنگ و بیماری به طور فزاینده و نامتناسبی در معرض خطر هستند. این کتاب با تحقیق گسترده‌، بی‌عدالتی باستانی، فراگیر و پایدار را شرح می‌دهد. پرسش‌هایی که این کتاب مطرح می‌کند، به مبانی وجود انسان جنس، عشق، خشونت که زندگی انسان‌ها را در طول تاریخ شکل داده است و در‌نهایت نقض حقوق بشر را در مقیاسی تقریبا غیرقابل تصور محدود کرده است، سروکار دارد.

    فصل نخست کتاب دربارۀ زن‌ستیزی در یونان باستان است. نویسنده معتقد است به‌دشواری می‌توان ریشه‌های تعصب‌ها را به طور دقیق و جامع یافت؛ اما اگر زن‌ستیزی تولدی داشته باشد، زمانی در قرن هشتم پیش از میلاد مسیح رخ داده و اگر خاستگاهی داشته باشد، جایی در شرق مدیترانه است. در حدود همان دوره، هم در یونان و هم در یهودیه داستان‌های خلقت که قرار بود قدرت اسطوره‌ها را کسب کنند، به وجود آمدند. این داستان‌ها به شرح هبوط انسان می‌پرداختند و اینکه چگونه ضعف زن مسئول همۀ رنج‌ها، بدبختی‌های بعدی بشر و مرگ اوست.

    فصل دوم کتاب دربارۀ زن‌ستیزی در روم باستان است. نویسنده باور دارد زنان رومی به کابوس مردان یونانی بدل شدند؛ آنها از این امر زن‌ستیزانه که زن خوب زنی است که حتی در مقام ستایش از او صحبت نمی‌شود، سرپیچی کردند.

    زن‌ستیزی کلیمی پیش از آنکه در مسیحیت جذب شود، پیشینه‌ای طولانی داشت. اما اگر رویدادهای نیمه‌های قرن نخست میلادی دربارۀ رسولی گمنام به نام عیسی رخ نمی‌داد، این زن‌ستیزی با دیگر نقاط جهان ارتباط نمی‌یافت. فصل سوم کتاب اختصاص به بررسی زن‌ستیزی در مسیحیت و برآمدن مسیحیت دارد. در فصل‌های بعدی کتاب نیز نویسنده به دوران‌های دیگر و زن‌ستیزی در آنها پرداخته است.

    تاریخ زن‌ستیزی نشان می‌دهد نظام‌های فکری دوگانه‌گرا برای زنان نامطلوب بوده‌اند و هیچ‌کدام از آنها از اسطورۀ هبط انسان بدتر نیست که ادعا می‌کند مرد در مقایسه با دیگر اجزای طبیعت از رابطه‌ای ممتاز برخوردار بوده است؛ رابطه‌ای که زن آن را ضعیف کرده است. نظریۀ لوح سفید این تقسیم‌بندی را در سطح فلسفی ادامه می‌دهد. اگرچه این نظریه در مقطعی نقش مثبت در پایان‌دادن به تعصب علیه زنان داشت؛ اما درنهایت برای زنان زیان‌بار است که بر مبنای پیش‌فرض‌های آن در مورد برابری‌شان با مردان استدلال می‌کنند.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها