ابن مقله‌، محمد بن‌ على‌: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' .' به '. ')
    جز (جایگزینی متن - '| کد مؤلف = AUTHORCODE' به '| کد مؤلف =AUTHORCODE')
     
    خط ۴۰: خط ۴۰:
    | وبگاه =  
    | وبگاه =  
    | امضا =  
    | امضا =  
    | کد مؤلف = AUTHORCODE69361AUTHORCODE
    | کد مؤلف =AUTHORCODE69361AUTHORCODE
    }}
    }}



    نسخهٔ کنونی تا ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۶

    ابن مقله‌، ابوعلى‌ محمد بن‌ على‌ بن‌ حسین‌ (حسن‌) بن‌ عبدالله‌ بغدادی‌ ‌
    NUR00000.jpg
    نام کاملمحمد بن‌ على‌ بن‌ حسین‌ (حسن‌) بن‌ عبدالله‌ بغدادی‌‌؛
    نام‌های دیگرابن مقله‌، ابوعلى‌ محمد بن‌ على‌ بن‌ حسین‌ (حسن‌) بن‌ عبدالله‌ بغدادی‌؛
    تخلصابن مقله؛
    نسبشیرازی، بغدادی؛
    نام پدرحسین‌ (حسن‌) بن‌ عبدالله‌ بغدادی‌‌؛
    ولادت272ق؛
    محل تولدبغداد؛، عراق؛
    محل زندگیعراق؛
    رحلت328ق؛
    مدفنبغداد (محل وفات)؛
    طول عمر56؛
    فرزندانابوالحسن؛
    خویشاوندان‌ ابوعبدالله‌ حسن،‌ عباس بن علی؛
    دیناسلام؛
    مذهباهل سنت؛
    پیشهادیب‌، خوشنویس‌، مبتکر و مبدع‌ خطوط؛
    منصبدبیری، وزارت؛
    اطلاعات علمی
    اجازه اجتهاد از‌ ‌
    درجه علمیادیب‌، خوشنویس‌، مبتکر و مبدع‌ خطوط؛
    اساتیدابوالعباس‌ ثعلب، ابوبکر ابن‌ دری؛
    مشایخ
    معاصرینابوعبدالله‌ محمد بن‌ داوود ابن‌ جراح‌، ابوالحسن‌ على‌ بن‌ محمد بن‌ فرات‌، ابوعلى‌ محمد بن‌ عبید بن‌ یحیى‌ بن‌ خاقان، على‌ بن‌ عیسى‌ بن‌ جراح‌، سیده‌، مادر المقتدر، الراضى‌، امیر ابوجعفر، امیر ابوالفضل،‌ المقتدر نصر قشوری‌، شفیع‌ مقتدری، ‌ابن‌ حواری، ابوالقاسم‌ سلیمان‌ بن‌ حسن، ابوطاهر قرمطى‌، حامد بن‌ عباس‌، القاهر بالله، مؤنس‌ خادم، ابوالقاسم‌ عبیدالله‌ بن‌ محمد کلْوَذانى‌، یلبق‌، على‌ بن‌ یلبق‌، ابوالعباس‌ احمد بن‌ عبیدالله‌ خصیبى، ابومحمد حسن‌ ابن‌ عبدالله‌ ناصرالدوله حمدانى‌، ابن‌ رائق، ثابت‌ بن‌ سنان‌ بن‌ ثابت‌ بن‌ قره، محمد بن‌ احمد معروف‌ به‌ ابن‌ شنبوذ؛
    برخی آثار1- رساله فى‌ علم‌ الخط و القلم‌؛

    ابن مُقْله‌، ابوعلى‌ محمد بن‌ على‌ بن‌ حسین‌ (حسن‌) بن‌ عبدالله‌ بغدادی‌ (شوال‌ 272- 328/ مارس‌ 886 -940)، ادیب‌، خوشنویس‌، مبتکر و مبدع‌ خطوط مختلف‌ و وزیر عباسیان‌.

    مقله‌ لقب‌ پدرش‌ ابوالعباس‌ على‌ بن‌ حسین‌ و به‌ معنای‌ چشم‌ یا سیاهى‌ و سفیدی‌ یا حدقه چشم‌ است‌. اما بعضى‌ نوشته‌اند که‌ مقله‌ لقب‌ مادر پدر یا مادر یکى‌ از نیاکان‌ وی‌ بوده‌ که‌ پدرش‌ وی‌ را به‌ رقص‌ وا مى‌داشته‌ و به‌ او مى‌گفته‌ است‌: «یا مقله ابیها». و گویا به‌ همین‌ سبب‌ فرزندان‌ وی‌ به‌ ابن‌ مقله‌ شهرت‌ یافته‌اند.

    ابوالعباس‌، پدر ابن‌ مقله‌ خطى‌ زیبا داشته‌ و قرآنى‌ نوشته‌ بود که‌ ابن‌ ندیم‌ آن‌ را دیده‌ بوده‌ است‌، ابوالعباس‌ در 67 سالگى‌ (309 ق‌) درگذشت‌.

    گرچه‌ بعضى‌ از متأخران‌ اصل‌ خاندان‌ ابن‌ مقله‌ را از بیضای‌ فارس‌ نوشته‌اند، اما این‌ مطلب‌ به‌ درستى‌ روشن‌ نیست‌.


    ولادت، تحصیلات

    ابن‌ مقله‌ در سال 272م در بغداد زاده‌ شد و نزد کسانى‌ چون‌ ابوالعباس‌ ثعلب‌ و ابوبکر ابن‌ درید به‌ کسب‌ دانش‌ پرداخت‌ و در علوم‌ ادبى‌ تبحر یافت‌.

    مناصب

    او در 288ق‌ و در 16 سالگى‌ به‌ دستگاه‌ ابوعبدالله‌ محمد بن‌ داوود ابن‌ جراح‌ راه‌ یافت‌ و به‌ دبیری‌ پرداخت‌، اما بعد از 8 ماه‌ از ابن‌ جراح‌ جدا شد. ظاهراً نخستین‌ سمت‌ دیوانى‌ او گرد آوری‌ مالیات‌ اراضى‌ فارس‌ بود و پس‌ از آن‌ چندی‌ در دستگاه‌ ابوالحسن‌ على‌ بن‌ محمد بن‌ فرات‌ سمت‌ دبیری‌ یافت‌ و ابن‌ فرات‌ در حق‌ وی‌ بسیار نیکى‌ کرد و افزون‌ بر شغل‌ دبیری‌ مسئولیت‌های‌ دیگری‌ بر عهده او نهاد که‌ برایش‌ منافعى‌ در بر داشت.

    در 296ق‌ که‌ ابن‌ فرات‌ به‌ وزارت‌ رسید، سمت‌ دبیری‌ و ریاست‌ دیوان‌ خاتم‌ را به‌ ابن‌ مقله‌ سپرد.

    در 299ق‌ بعد از دستگیری‌ ابن‌ فرات‌ و برکناری‌ وی‌ از وزارت‌ و روی‌ کارآمدن‌ ابوعلى‌ محمد بن‌ عبید بن‌ یحیى‌ بن‌ خاقان‌ و على‌ بن‌ عیسى‌ بن‌ جراح‌، ابن‌ مقله‌ مخفى‌ شد. چون‌ ابن‌ فرات‌ در 304ق‌ بار دیگر به‌ وزارت‌ رسید، ابن‌ مقله‌ نیز از اختفا بیرون‌ آمد. این‌ بار او عهده‌دار دبیری‌ سیده‌، مادر المقتدر و فرزندان‌ الراضى‌، امیر ابوجعفر و امیر ابوالفضل‌ و حاجب‌ المقتدر نصر قشوری‌ و شفیع‌ مقتدری‌ گردید و در عین‌ حال‌ جزء خواص‌ دستگاه‌ ابن‌ فرات‌ بود، تا آنکه‌ میان‌ ابن‌ فرات‌ و نصر قشوری‌ اختلاف‌ و دشمنى‌ افتاد و ابن‌ مقله‌ از این‌ حادثه‌ نگران‌ شد، ولى‌ قشوری‌ و ابن‌ حواری‌ او را به‌ طمع‌ وزارت‌ انداختند. پس‌ با آنان‌ همدست‌ شد و اخبار پنهان‌ دستگاه‌ ابن‌ فرات‌ را در اختیار آنان‌ نهاد. در 306ق‌ پس‌ از سعایت‌ها و دشمنی‌های‌ آشکار این‌ گروه‌، ابن‌ فرات‌ از وزارت‌ برکنار و دستگیر و اموالش‌ مصادره‌ شد و حامد بن‌ عباس‌ به‌ وزارت‌ رسید و ابن‌ مقله‌ از سوی‌ على‌ بن‌ عیسى‌ که‌ در این‌ هنگام‌ ریاست‌ دیوآن‌ها را برعهده‌ داشت‌، به‌ نظارت‌ امور مالى‌ ناحیه سواد انتخاب‌ شد.

    چون‌ در 311ق‌ ابن‌ فرات‌ بار سوم‌ به‌ وزارت‌ المقتدر رسید، ابن‌ مقله‌ را دستگیر کرد و او را با ابن‌ حواری‌ و ابوالقاسم‌ سلیمان‌ بن‌ حسن‌، نخست‌ به‌ بصره‌، سپس‌ به‌ اهواز و بعد به‌ شیراز تبعید کرد. ابن‌ مقله‌ سرانجام‌ در 312ق‌ به‌ شیراز رسید و با آنکه‌ ابن‌ فرات‌ به‌ حاکم‌ شیراز دستور قتل‌ او را داده‌ بود، اما جان‌ بدر برد ولیکن‌ اموال‌ وی‌ که‌ نزدیک‌ به‌ 100 هزار دینار بود، مصادره‌ شد. در 314ق‌ به‌ هنگام‌ وزارت‌ دوم‌ على‌ بن‌ عیسى‌، ابن‌ مقله‌ بار دیگر قدرت‌ یافت‌، اما شغل‌ رسمى‌ پیدا نکرد. او گزارش‌هایى‌ راجع‌ به‌ ابوطاهر قرمطى‌ که‌ در شهر انبار بود، تهیه‌ مى‌کرد و به‌ نصر قشوری‌ حاجب‌ مى‌رسانید و نصر و المقتدر او را بدین‌ کار تشویق‌ مى‌کردند. از همین‌ رو در 316ق‌ پس‌ از آنکه‌ على‌ بن‌ عیسى‌ از وزارت‌ بر کنار و به‌ وسیله هارون‌ بن‌ غریب‌ دستگیر شد و اموالش‌ مصادره‌ گردید، به‌ توصیه نصر حاجب‌، المقتدر ابن‌ مقله‌ را به‌ وزارت‌ برگزید. ابن‌ مقله‌ برادر خود حسن‌ بن‌ على‌ را ریاست‌ دیوان‌ خاصه‌ و دیوان‌ دارالخلافه‌ (دیوان‌ مکاتبات‌) و برادر دیگر خود عباس‌ بن‌ على‌ را ریاست‌ دیوان‌ فرات‌ و دیوان‌ سپاه‌ بخشید و پسران‌ خویش‌ را که‌ مورد لطف‌ خلیفه‌ قرار گرفته‌ و خلعت‌ یافته‌ بودند، به‌ ریاست‌ دواوین‌ دیگر گماشت‌. در 317ق‌ هنگامى‌ که‌ المقتدر به‌ مدتى‌ کوتاه‌ خلع‌ گردید و القاهر بالله‌ خلافت‌ یافت‌، از ابن‌ مقله‌ خواست‌ که‌ در وزارت‌ بماند، اما او نپذیرفت‌. از این‌ رو زمانى‌ که‌ المقتدر بار دیگر به‌ خلافت‌ رسید، وی‌ را همچنان‌ در سمت‌ وزارت‌ نگه‌ داشت‌ و سرانجام‌ پس‌ از 2 سال‌ و 4 ماه‌ که‌ عهده‌دار وزارت‌ المقتدر بود، در 318ق‌ برکنار و زندانى‌ شد و پس‌ از مصادره اموالش‌ بار دیگر به‌ شیراز تبعید گردید.

    در 320ق‌ با درگذشت‌ المقتدر و به‌ خلافت‌ رسیدن‌ دوباره القاهر، به‌ توصیه اطرافیان‌ خلیفه‌ از جمله‌ مؤنس‌ خادم‌، ابن‌ مقله‌ بار دیگر به‌ وزارت‌ رسید و چون‌ در شیراز بود تا آمدن‌ وی‌ ابوالقاسم‌ عبیدالله‌ بن‌ محمد کلْوَذانى‌ به‌ عنوان‌ جانشین‌ وی‌ انتخاب‌ شد. ابن‌ مقله‌ پس‌ از آمدن‌ به‌ بغداد زمام‌ امور را به‌ دست‌ گرفت‌ و چون‌ کلوذانى‌ در غیبت‌ وی‌ افراد خاندان‌ خود را در مناصب‌ مهم‌ گمارده‌ و نسبت‌ به‌ خاندان‌ ابن‌ مقله‌ بى‌اعتنایى‌ روا داشته‌ بود، مورد بازخواست‌ قرار گرفت‌ و دستگیر شد. ابن‌ مقله‌ در این‌ دوره‌ از وزارت‌ خود سختگیری‌ بسیار نمود و اموال‌ افراد مختلفى‌ را مصادره‌ و آنان‌ را دستگیر کرد.

    ابن‌ مقله‌ در 321ق‌ با محمد بن‌ یاقوت‌ از نزدیکان‌ خلیفه‌ درگیر شد و با مؤنس‌ خادم‌ و یلبق‌ و على‌ بن‌ یلبق‌ از امرای‌ دستگاه‌ خلافت‌ همدست‌ گردید و در صدد خلع‌ القاهر از خلافت‌ بود که‌ توطئه‌ آنان‌ آشکار و ابن‌ مقله‌ هم‌ ناگزیر مخفى‌ شد و مؤنس‌ خادم‌ نیز گرفتار آمد. بدین‌ ترتیب‌ وی‌ 9 ماه‌ و 3 روز وزارت‌ القاهر را عهده‌دار بود. او تا به‌ خلافت‌ رسیدن‌ الراضى‌ بالله‌ پنهان‌ بود، سپس‌ نوبت‌ دیگر در 322ق‌ به‌ فرمان‌ الراضى‌ بالله‌ به‌ وزارت‌ منصوب‌ شد و این‌ بار نیز افرادی‌ چون‌ ابوالعباس‌ احمد بن‌ عبیدالله‌ خصیبى‌ و سلیمان‌ بن‌ حسن‌ از وزیران‌ دوره المقتدر را تبعید و اموالشان‌ را مصادره‌ کرد. همچنین‌ محمد بن‌ یاقوت‌ دشمن‌ دیرینه خویش‌ را نیز به‌ زندان‌ افکند و اموالش‌ را مصادره‌ کرد.

    در وزارت‌ سوم‌ او بود که‌ محمد بن‌ احمد معروف‌ به‌ ابن‌ شنبوذ قاری‌ را به‌ علت‌ قرائت‌های‌ شاذی‌ که‌ داشت‌، تازیانه‌ زدند تا توبه‌ کند و ابن‌ شنبوذ در زیر ضربات‌ تازیانه‌، ابن‌ مقله‌ را نفرین‌ کرد و از خدا خواست‌ که‌ دست‌ وی‌ قطع‌ شود.

    در 323ق‌ الراضى‌ به‌ پسر وی‌ ابوالحسن‌ - با آنکه‌ بیش‌ از 19 سال‌ نداشت‌ - به‌ عنوان‌ جانشین‌ پدر مسئولیت‌هایى‌ واگذاشت‌. نیز در همین‌ سال‌ بود که‌ ابن‌ مقله‌ به‌ دستور خلیفه‌ برای‌ فرونشاندن‌ شورش‌ ابومحمد حسن‌ ابن‌ عبدالله‌ ناصرالدوله حمدانى‌ به‌ موصل‌ رفت‌، اما ناصرالدوله‌ پیش‌ از آنکه‌ وی‌ به‌ موصل‌ برسد، از آنجا خارج‌ شد. بدین‌ سبب‌ او مدتى‌ در موصل‌ ماند. ابن‌ مقله‌ در این‌ دوره‌ از وزارت‌ خود نتوانست‌ امیران‌ موصل‌ و ابن‌ رائق‌ حاکم‌ واسط را که‌ دارای‌ قدرت‌ بودند، رام‌ خود سازد و کاری‌ کند که‌ ابن‌ رائق‌ مالیات‌های‌ واسط و بصره‌ را به‌ بغداد فرستد، سرانجام‌ در مبارزه سختى‌ که‌ بین‌ او و دشمنانش‌ درگرفت‌، ابن‌ مقله‌ مجبور به‌ استعفا گردید. وی‌ برای‌ سرکوب‌ ابن‌ رائق‌، نامه‌ای‌ به‌ بجکم‌ نوشت‌ و او را به‌ طمع‌ امیر الامرائى‌ افکند و به‌ بغداد دعوت‌ کرد و ظاهراً الراضى‌ را نیز با خود همراه‌ ساخت‌، اما سرانجام‌ در 324ق‌ دستگیر و زندانى‌ شد. در زندان‌ هم‌ که‌ بود کوشید تا نظر خلیفه‌ را بگرداند، ولى‌ توفیقى‌ نیافت‌ و چون‌ بیم‌ آن‌ مى‌رفت‌ که‌ با نوشته‌هایش‌ موجب‌ آشوب‌ شود، با درخواست‌ ابن‌ رائق‌ - که‌ امیر الامرا شده‌ بود - و تصویب‌ قضات‌، دست‌ راست‌ وی‌ را بریدند و بار دیگر به‌ زندان‌ افتاد.

    ولى‌ چون‌ الراضى‌ پشیمان‌ شده‌ بود، دستور داد که‌ ثابت‌ بن‌ سنان‌ بن‌ ثابت‌ بن‌ قره‌، پزشک‌ معروف‌ به‌ مداوای‌ او بپردازد، اما مداوا سودی‌ نبخشید، پس‌ نوشتن‌ با دست‌ چپ‌ را تمرین‌ کرد و حتى‌ قلم‌ را به‌ آرنج‌ دست‌ راست‌ مى‌بست‌ و مى‌نوشت‌. گفته‌ شده‌ که‌ او در این‌ کار هم‌ موفق‌ گردید. از این‌ رو در همان‌ زندان‌ مکاتبات‌ بسیاری‌ با افراد از جمله‌ با الراضى‌ داشت‌ و به‌ الراضى‌ نوشت‌ که‌ اگر او را به‌ وزارت‌ برگزیند، حاضر است‌ 3 میلیون‌ دینار بپردازد، چه‌، با دست‌ چپ‌ هم‌ قادر است‌ بنویسد. بعضى‌ نوشته‌اند که‌ این‌ خود دسیسه الراضى‌ برای‌ امتحان‌ او بود. چون‌ اطرافیان‌ الراضى‌ از وی‌ ایمن‌ نبودند، زبانش‌ را هم‌ بریدند.


    علوم و فنون مختلف

    ابن‌ مقله‌ توانست‌ در روزگاری‌ که‌ امیران‌ ترک‌ بخش‌ اعظم‌ قدرت‌ را در اختیار داشتند، 3 نوبت‌ به‌ وزارت‌ خلفای‌ عباسى‌ برسد، اما سرانجام‌ جان‌ را بر سر این‌ کار نهاد. ابن‌ مقله‌ در علوم‌ و فنون‌ مختلف‌ دست‌ داشت‌، از جمله‌ در فن‌ بلاغت‌، حفظ لغت‌، آشنایى‌ به‌ علم‌ اعراب‌ و فنون‌ شعر استاد بود. اشعار وی‌ زیبا و ملیح‌ بود و توقیعات‌ او نمونه‌ و بسیار زیبا شمرده‌ شده‌ است‌.

    قسمتى‌ از اشعار وی‌ را ابن‌ خلکان‌، ابن‌ طقطقى‌، ذهبى‌ و صفدی‌ در کتب‌ خویش‌ آورده‌اند، اما بیشتر شهرت‌ او در هنر خوشنویسى‌ است‌.


    اختراع خط

    اختراع‌ نوعى‌ خط به‌ نام‌ «خط منسوب‌» که‌ بعدها به‌ دست‌ ابن‌ بواب‌ تکمیل‌ شد، به‌ او یا برادرش‌ ابوعبدالله‌ حسن‌ منسوب‌ است‌.

    ابن‌ ندیم‌ نوشته‌ است‌ که‌ ابن‌ مقله‌ و برادرش‌ به‌ سبک‌ خط پدرشان‌ مى‌نوشتند و با اینکه‌ گروهى‌ از خانواده‌ و فرزندانشان‌ در زمان‌ حیات‌ این‌ دو و بعد از آنان‌ به‌ نویسندگى‌ و خطاطى‌ مشغول‌ بودند، ولى‌ به‌ پایه این‌ دو نفر نمى‌رسیدند و مرتبه کمال‌ هنر خطاطى‌ مخصوص‌ ابوعلى‌ و ابوعبدالله‌ بود. ثعالبى‌ نوشته‌ است‌ که‌ خط ابن‌ مقله‌ در زیبایى‌ ضرب‌المثل‌ بود، زیرا نیکوترین‌ خطوط دنیا شمرده‌ مى‌شد، همانند خط وی‌ را نه‌ کسى‌ دیده‌ و نه‌ نشانى‌ داده‌ و در این‌ هنر چنان‌ والا بود که‌ نمى‌توان‌ وصف‌ کرد و صاحب‌ بن‌ عباد در بیتى‌ خط او را بوستان‌ دل‌ و چشم‌ خوانده‌ است‌. همو ضمن‌ ستایش‌ خط وی‌ به‌ نامه‌ای‌ اشاره‌ کرده‌ که‌ در کلیسای‌ قسطنطنیه‌ بوده‌ است‌ و در جشن‌ها آن‌ را در حجره ویژه‌ای‌ از حجره‌های‌ عبادت‌ به‌ نمایش‌ مى‌گذاشتند و از زیبایى‌ و ملاحت‌ آن‌ در شگفت‌ مى‌ماندند.

    یاقوت‌ نوشته‌ است‌ که‌ ابوعلى‌ در خط توقیع‌ و ابوعبدالله‌ برادرش‌ در خط نسخ‌ یگانه‌ بوده‌اند، اما کمال‌ از آن‌ ابوعلى‌ وزیر بود، زیرا که‌ او حروف‌ را هندسى‌ کرد و در زیبا نوشتن‌ آن‌ها دقتى‌ وافر داشت‌. بیشتر کسانى‌ که‌ شرح‌ حال‌ وی‌ را نوشته‌اند او را نخستین‌ مخترع‌ و مبتکر رسم‌الخط بدیع‌ و شیوه جدید خط عربى‌ دانسته‌اند. اگرچه‌ بعضى‌ نوشته‌اند که‌ پیش‌ از 200ق‌ خطوطى‌ بجز خط کوفى‌ دیده‌ شده‌ است‌، اما اکثر دانشمندان‌ ابن‌ مقله‌ را اولین‌ مبتکر و مخترع‌ خط عربى‌ دانسته‌اند و پس‌ از وی‌ افرادی‌ چون‌ محمد بن‌ سمسانى‌ و محمد بن‌ اسعد شیوه او را فرا گرفتند و ابوالحسن‌ على‌ بن‌ هلال‌ معروف‌ به‌ ابن‌ بواب‌، این‌ شیوه‌ را از آن‌ دو آموخت‌ و تکمیل‌ و تنقیح‌ کرد و بیشتر خطوطى‌ که‌ ابن‌ مقله‌ پدید آورده‌ بود، وی‌ آن‌ها را کمال‌ بخشید.

    ابن‌ مقله‌ در مورد اندازه حروف‌ و اعتبار صحت‌ آن‌ها، کیفیت‌ به‌ دست‌ گرفتن‌ قلم‌ و هنگام‌ نوشتن‌ و گذاردن‌ بر روی‌ کاغذ، ترتیب‌ تراشیدن‌ قلم‌ و ملاک‌های‌ زیبایى‌ خط و مانند این‌ها، مطالبى‌ بیان‌ داشته‌ است‌.


    قواعدی‌ برای زیبایى‌ خط

    ابن‌ مقله‌ 12 قاعده‌ بر زیبایى‌ خط معین‌ کرد که‌ عبارتند از: ترکیب‌، کرسى‌، نسبت‌، ضعف‌، قوت‌، سطح‌، دور، صعود مجاز، نزول‌ مجاز، اصول‌، صفا و شأن‌.

    خطوطى‌ که‌ ابن‌ مقله‌ اختراع‌ کرد، عبارتند از: محقق‌، ریحان‌، ثلث‌ ریحان‌، توقیع‌، رقاع‌ و نسخ‌ که‌ مدار آن‌ها را بر دایره‌ و سطح‌ نهاد و چون‌ خط کوفى‌ پنج‌ دانگ‌ و نیم‌ سطح‌ و نیم‌ دانگ‌ دور بیشتر نداشت‌، وی‌ در خط محقق‌ یک‌ دور به‌ جهت‌ زیبایى‌ بر آن‌ افزوده‌ و خط ریحان‌ را تابع‌ خط محقق‌ قرار داد، جز اینکه‌ خطوط مستقیم‌ را بلند و سر آن‌ها را اندکى‌ متمایل‌ ساخت‌ و به‌ حرف‌ «ی‌» دور بیشتر داد. خط ثلث‌، 4 دانگ‌ آن‌ مسطح‌ و 2 دانگ‌ آن‌ مدور و خط توقیع‌، 3 دانگ‌ مسطح‌ و 3 دانگ‌ مدور و خط رقاع‌ خفى‌تر از توقیع‌ است‌ و به‌ یکدیگر شباهت‌ دارند و رقعه‌ها را بدان‌ مى‌نوشته‌اند و خط نسخ‌ 4 دانگ‌ آن‌ دور و دو دانگ‌ آن‌ سطح‌ است‌ و مدار تعلیم‌ این‌ خطوط بر نقطه‌ است‌.

    وی‌ خط نسخ‌ را در 310ق‌ در زمان‌ المقتدر عباسى‌ و وزارت‌ ابن‌ فرات‌ اختراع‌ و وضع‌ کرد که‌ به‌ مناسبت‌ سهولت‌ در تحریر، ناسخ‌ خطوط دیگر شد و از همین‌ رو «نسخ‌» نام‌ گرفت‌ و از همان‌ زمان‌ در ممالک‌ اسلامى‌ شایع‌ و رایج‌ گردید.

    ابن‌ مقله‌ هر کدام‌ از این‌ خطوط را برای‌ نوشتن‌ مطلبى‌ مخصوص‌ تعیین‌کرد. وی‌ الف‌ را مقیاس‌ اساسى‌ حروف‌ مى‌دانست‌.


    برادر

    برادر وی‌ ابوعبدالله‌ حسن‌ (278- 328ق‌/891 -949م‌) نیز از خطاطان‌ و کاتبان‌ معروف‌ به‌ شمار است‌ و ظاهراً خط نسخ‌ او از ابوعلى‌ زیباتر بوده‌ است‌. او در زمان‌ وزارت‌ برادرش‌ ابوعلى‌ ریاست‌ دیوان‌ خاصه‌ و بعضى‌ دیوآن‌های‌ دیگر را برعهده‌ داشت‌، اما در زمان‌ القاهر چون‌ برادرش‌ دستگیر شد، اموال‌ او نیز مصادره‌ گردید.


    فرزند

    ابوالحسن‌ على‌ فرزند ابن‌ مقله‌ (305-346ق‌/917-957م‌) نیز چون‌ دیگر افراد خانواده‌ خطاط بود و کتابت‌ مى‌کرد. وی‌ در دوران‌ زندگى‌ پدرش‌ ریاست‌ بعضى‌ دواوین‌ را برعهده‌ داشت‌ و در 331ق‌ به‌ وزارت‌ المتقى‌ رسید، اما بعد از آنکه‌ المتقى‌ به‌ وسیله ابوالوفاء توزون‌ ترک‌ دستگیر شد، ابوالحسن‌ نیز گرفتار آمد و سرانجام‌ بر اثر سکته‌ درگذشت‌.


    وفات

    چون‌ اطرافیان‌ الراضى‌ از وی‌ ایمن‌ نبودند، زبانش‌ را هم‌ بریدند و به‌ این‌ ترتیب‌ زندگى‌ پرتلاطم‌ او پایان‌ یافت‌ و در بغداد به‌ خاک‌ سپرده‌ شد.


    آثار

    آنچه‌ از آثار ابن‌ مقله‌ در دست‌ است‌، اینهاست‌:

    1-رساله فى‌ علم‌ الخط و القلم‌،

    که‌ در دارالکتب‌ موجود است‌؛

    2-رساله فى‌ میزان‌ الخط،

    که‌ در مکتبه عطارین‌ تونس‌ نگهداری‌ مى‌شود؛ مرقعى‌ از خطاطان‌ مختلف‌ در کتابخانه سلطنتى‌ (سابق‌) در تهران‌ موجود است‌ که‌ انتساب‌ قطعه‌ای‌ از آن‌ به‌ ابن‌ مقله‌ قابل‌ تأمل‌ است‌.

    از وی‌ چند نامه‌ نیز بر جای‌ مانده‌ که‌ در مآخذ از آن‌ها یاد شده‌ است‌: نامه‌ای‌ برای‌ فرماندهان‌ سپاه‌ و حکام‌ ولایات‌، نامه‌ای‌ برای‌ ابوعبدالله‌ بریدی‌ و نامه‌ای‌ برای‌ ابن‌ فرات‌ آنگاه‌ که‌ در زندان‌ بوده‌ و از او تقاضای‌ بخشودگى‌ کرده‌ است‌. ‌[۱]. ‌

    پانویس

    1. رفیعى‌، على‌، ‌ج4، ص685-683

    منابع مقاله

    رفیعى‌، على‌، دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.


    وابسته‌ها