پرش به محتوا

الإرشاد إلی قواطع الأدلة في أصول الاعتقاد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '↵↵| ' به ' | '
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '↵↵| ' به ' | ')
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۷: خط ۱۷:
| مکان نشر =بیروت - لبنان
| مکان نشر =بیروت - لبنان
| سال نشر = 1416 ‌‎ق یا 1995 م
| سال نشر = 1416 ‌‎ق یا 1995 م
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01066AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01066AUTOMATIONCODE
| چاپ =1
| چاپ =1
خط ۲۷: خط ۲۶:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
{{کاربردهای دیگر|الإرشاد (ابهام زدایی)}}
{{کاربردهای دیگر|الإرشاد (ابهام زدایی)}}
'''الإرشاد إلی قواطع الأدلة في أصول الاعتقاد''' اثر [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|عبدالمَلِك بن عبداللّه بن يوسف بن محمد بن حَيويه]]، مشهور به [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|امام الحرمين]] و ملقب به [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|ضياء‌الدين جوينى]] متولد 419ق است كه پيرامون مسائل كلامى و اصول اعتقادات است. وى متكلم بزرگ اشعرى و فقيه و اصولى شافعى مى‌باشد.
'''الإرشاد إلی قواطع الأدلة في أصول الاعتقاد''' اثر [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|عبدالمَلِك بن عبداللّه بن يوسف بن محمد بن حَيويه]]، مشهور به [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|امام الحرمين]] و ملقب به [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|ضياء‌الدين جوينى]] متولد 419ق است كه پيرامون مسائل كلامى و اصول اعتقادات است. وى متكلم بزرگ اشعرى و فقيه و اصولى شافعى مى‌باشد.


خط ۶۰: خط ۵۵:
از معدود مواردى كه جوينى دعوى نوآورى داشته، برهان حدوث است كه آن را برای اثبات محال بودن حوادثِ بدون آغاز و لزوم تناهى در زمان اقامه كرده است؛ البته دليلى مشابه با همين مضمون در آثار كندى و برخى مشايخ معتزله وجود دارد. جوينى اقرار كرده كه اين شيوه استدلال، طريقه‌اى است كه مشايخ به آن اشاره كرده‌اند. در واقع، او مدعى ارائه تقرير جديدى از اين برهان است.
از معدود مواردى كه جوينى دعوى نوآورى داشته، برهان حدوث است كه آن را برای اثبات محال بودن حوادثِ بدون آغاز و لزوم تناهى در زمان اقامه كرده است؛ البته دليلى مشابه با همين مضمون در آثار كندى و برخى مشايخ معتزله وجود دارد. جوينى اقرار كرده كه اين شيوه استدلال، طريقه‌اى است كه مشايخ به آن اشاره كرده‌اند. در واقع، او مدعى ارائه تقرير جديدى از اين برهان است.


جوينى همچنين از معدود متكلمان اشعرى است كه نظريه احوال ابوهاشم جُبّائى را در اثبات غيريت صفات و ذات به كار گرفته است. بنا به تعريف جوينى، حال صفتى است، برای موجودى كه نه به وجود متصف مى‌شود، نه به عدم. وى با پذيرش حال به اين معنا، توانست حيات و علم و قدرت و اراده قديم را برای خدا ثابت كند، بدون اينكه در معرض اتهام تعدد قدما قرار گيرد. چون صفات الاهى مصاديقى از حال هستند كه نه به وجود متصف است، نه به عدم. به اين ترتيب، جوينى نظريه احوال را، كه در ميان معتزله صورتى معتدل از نفى صفات بود، به صورت روايتى معتدل از پذيرش صفات درآورد.
جوينى همچنين از معدود متكلمان اشعرى است كه نظريه احوال ابوهاشم جُبّائى را در اثبات غيريت صفات و ذات به كار گرفته است. بنا به تعريف جوينى، حال صفتى است، برای موجودى كه نه به وجود متصف مى‌شود، نه به عدم. وى با پذيرش حال به اين معنا، توانست حيات و علم و قدرت و اراده قديم را برای خدا ثابت كند، بدون اينكه در معرض اتهام تعدد قدما قرار گیرد. چون صفات الاهى مصاديقى از حال هستند كه نه به وجود متصف است، نه به عدم. به اين ترتيب، جوينى نظريه احوال را، كه در ميان معتزله صورتى معتدل از نفى صفات بود، به صورت روايتى معتدل از پذيرش صفات درآورد.


جوينى با وضع یک اصطلاح جديد، صفات خدا را به نفسى و معنوى تقسيم كرده است. صفت نفسى، صفتى است كه لازم ذات شى باشد و در عين حال معلَّل به عللى كه قائم به موصوف است، نباشد. به عبارت ديگر، صفت نفسى، صفت ذاتى و برخاسته از ذات، از آن جهت كه ذات است، مى‌باشد. مقصود از صفت معنوى، حكمى برای موصوف است كه معلل به علتى باشد كه به ذات موصوف قيام دارد، مثلاً «تحيز» صفتى نفسى برای جوهر است، چون صفت ثبوتى است و لازمِ ذات آن است و معلل به علتى زائد بر ذات جوهر نيست، اما «عالِم بودن» معلل به علمى است كه قائم به عالم است و صفت معنوى است. تعبير صفت نفسى قبل از جوينى به كار نرفته است و متكلمانِ قبل از او، به خصوص معتزله، صفات را به دو نوع صفات ذات و صفات فعل تقسيم می‌كردند. صفات نفسى جوينى را مى‌توان متناظر با صفات ذاتى متكلمان پيشين دانست.
جوينى با وضع یک اصطلاح جديد، صفات خدا را به نفسى و معنوى تقسيم كرده است. صفت نفسى، صفتى است كه لازم ذات شى باشد و در عين حال معلَّل به عللى كه قائم به موصوف است، نباشد. به عبارت ديگر، صفت نفسى، صفت ذاتى و برخاسته از ذات، از آن جهت كه ذات است، مى‌باشد. مقصود از صفت معنوى، حكمى برای موصوف است كه معلل به علتى باشد كه به ذات موصوف قيام دارد، مثلاً «تحيز» صفتى نفسى برای جوهر است، چون صفت ثبوتى است و لازمِ ذات آن است و معلل به علتى زائد بر ذات جوهر نيست، اما «عالِم بودن» معلل به علمى است كه قائم به عالم است و صفت معنوى است. تعبير صفت نفسى قبل از جوينى به كار نرفته است و متكلمانِ قبل از او، به خصوص معتزله، صفات را به دو نوع صفات ذات و صفات فعل تقسيم می‌كردند. صفات نفسى جوينى را مى‌توان متناظر با صفات ذاتى متكلمان پيشين دانست.
خط ۷۳: خط ۶۸:
==منابع مقاله==
==منابع مقاله==
1- دانشنامه جهان اسلام جلد يازدهم.
1- دانشنامه جهان اسلام جلد يازدهم.
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]