شیعیان جمهوری آذربایجان

    از ویکی‌نور
    شیعیان جمهوری آذربایجان
    شیعیان جمهوری آذربایجان
    پدیدآورانجباري، ولي (نویسنده) تقی‌زاده داوری، محمود (زير نظر)
    ناشرشیعه‌شناسی
    مکان نشرايران - قم
    سال نشرمجلد1: 1389ش ,
    چاپ1
    شابک978-600-5147-11-7
    موضوعآذربايجان (جمهوري) شيعه - جمهوري آذربايجان
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DK‎‏ ‎‏692‎‏/‎‏3‎‏ ‎‏/‎‏ج‎‏2‎‏ش‎‏9
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    شیعیان جمهوری آذربایجان اثر ولی جباری، با راهنمایی محمود تقی‌زاده داوری، پژوهشی است پیرامون اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعیان جمهوری آذربایجان که به زبان فارسی و در دوران معاصر نوشته شده است.

    ساختار

    کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در ده فصل، تنظیم شده است.

    پژوهش حاضر ضمن آنکه نگاهی مختصر به تاریخچه تشیع و وضعیت جغرافیایی و آب و هوایی جمهوری آذربایجان دارد، اوضاع جمعیتی، اقوام و فرق دینی و ساختار اقتصادی آن را مورد توجه قرار داده و ساختاری سیاسی کشور و نقش احزاب و گروه‌های سیاسی و فعالیت‌های گروه‌های شیعه اسلام‌گرا که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران رشد یافته است را بررسی می‌کند. همچنین، در مبحث فرهنگ، به‌تفصیل، ادبیات، پوشش‌ها، رسه‌گانه‌ها، اماکن مذهبی، آیین‌های مذهبی و آداب‌ورسوم مورد بحث قرار گرفته و به دلیل اهمیت روحانیت شیعه، فصل جداگانه‌ای به تاریخچه و عملکرد و مطالعه ابعاد امور دینی و چالش‌های روحانیان با حکومت این کشور، اختصاص یافته است. در پایان، ضمن بررسی روابط این کشور با جمهوری اسلامی ایران و به‌خصوص حوزه علمیه قم، جمع‌بندی و نتیجه‌گیری لازم ارائه شده است[۱].

    در کتاب حاضر، از روش‌ها و ابزارهای گوناگونی برای گردآوری اخبار و اطلاعات استفاده شده است؛ از جمله روش «پرس‌وجو» که متداول‌ترین وسیله بررسی تجربی در جامعه‌شناسی است[۲].

    گزارش محتوا

    در مقدمه، به ساختار و برخی از ویژگی‌های کتاب، اشاره شده است[۳].

    در فصل اول، به بررسی پیشینه تشیع در جمهوری آذربایجان پرداخته شده است. پس از کسب استقلال آذربایجان در سال 1991م، دین به‌تدریج به عرصه زندگی مردم این کشور بازگشت و با آنکه بسیاری از مقامات، از افراد بازمانده دوره حکومت شوروی بودند و خط‌مشی لائیک و ملی‌گرایی را در پیش گرفتند، ولی در کنار آن، بنا به دلایل گوناگون، سعی کردند از مشروعیت و مقبولیت اسلام در چارچوب خاص خود استفاده نمایند. به اعتقاد نویسنده، جامعه و فضای دینی و اعتقادی جمهوری آذربایجان پس از فروپاشی شوروی، شاهد تحولات و فراز و نشیب‌های فراوانی بود. وی معتقد است زدودن هویت اسلامی در دوره کمونیزم آثار منفی خود را پس از استقلال با ایجاد نوعی خلأ و سردرگمی در مردم نشان داد[۴].

    در فصل دوم، وضعیت جغرافیایی و آب و هوایی تشریح شده است. در این فصل، به این نکته اشاره گردیده که جمهوری آذربایجان شبیه یک ستاره دریایی با شش بازوست (جدا از بخش مجزای نخجوان) که تنها یک بازوی آن (پیشرفتگی شبه‌جزیره آبشرون در خزر) که محصول طبیعت است، بقیه نتیجه تقسیم سیاسی و تفکیک سرزمین کشورهای هم‌جوار از یکدیگر است[۵].

    شناخت ویژگی‌های جمعیتی هر کشور، پایه و اساس برنامه‌ریزی‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است و تا زمانی که سرشماری‌ها و مطالعات آماری علمی انجام نشود، امکان تصمیم‌گیری برای مسئولان کشور وجود ندارد و محققان علوم اجتماعی نیز امکان بررسی‌های دقیق نخواهند داشت. به اعتقاد نویسنده، یکی از معضلات اجتماعی کشورهای جهان سوم، از جمله آذربایجان، نبود آمارهای دقیق بر پایه اصول علمی شناخته شده در محافل علمی و دانشگاهی است. در این حالت، سرشماری‌های منظم صورت نمی‌گیرد و آمارها بر اساس خواست و سیاست حکومت‌ها دست‌کاری می‌شود و مطابق سلیقه‌ها و اهداف سیاسی- امنیتی خاص توصیف، تحلیل و تفسیر می‌گردد. جمهوری آذربایجان اگرچه تا دو دهه قبل در ترکیب اتحاد جماهیر شوری قرار داشت و اطلاعات آماری دقیق آن در اختیار نهادها و بخش‌های حکومتی این رژیم قرار داشت اما بر اساس ماهیت این رژیم، در انتشار دقیق آمار مربوط به مذاهب و قومیت‌ها ملاحظات گوناگونی در نظر گرفته می‌شود. نویسنده در فصل سوم، تلاش کرده است تا با مقایسه اسناد در دسترس، مشاهدات و بررسی‌های دو دهه گذشته و بررسی‌های مراکز مطالعاتی و تحقیقاتی داخلی و بین‌المللی به شناخت نزدیک به واقعیت جمعیت جمهوری آذربایجان دست یابد[۶].

    در فصل چهارم، به بررسی ساختار اقتصادی جمهوری آذربایجان پرداخته شده است. اقتصاد آذربایجان، در طول حکومت کمونیست‌ها، بر پایه نظام سوسیالیزم پایه‌ریزی شد و تلاش گردید همچون سایر جمهوری‌ها، در یک یا چند محصول خاص به‌صورت تک‌محصولی توسعه پیدا کند و این کشور نیز بیشتر در زمینه تولید و عرضه منابع خام نفتی شهرت یافت و به صنایع جانبی نفت، همچون پتروشیمی توجه ویژه‌ای مبذول شد و سایر صنایع و امور کشاورزی و دامداری به‌صورت سنتی پیش رفت. به اعتقاد نویسنده، با هدف از خود بیگانه ساختن مردم، پرورش انگور و توسعه تاکستان‌های بزرگ و بالطبع تولید وسیع مشروبات الکلی، در دستور کار حاکمان کمونیستی قرار گرفت. به‌گونه‌ای که این جمهوری، به یکی از مناطق اصلی تولید و صدور مشروبات شوروی تبدیل گردید؛ اما پس از استقلال، جمهوری آذربایجان تلاش کرده است تا از سیستم سوسیالیستی گذشته عبور کرده و به بازار آزاد گام نهند و خصوصی‌سازی نیز تحت عنوان برنامه دولتی خصوصی‌سازی اموال دولت، اجرا شد[۷].

    جمهوری آذربایجان از سال 1936 تا 1991م، تحت حاکمیت شوروی سابق، به «جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی» تغییر نام داد. به اعتقاد نویسنده، در این دوره، تغییر سیاسی قابل‌توجهی روی نداد. حکام گوناگونی از سوی سران شوروی در مسکو بر این ناحیه حکومت می‌کردند، اما بیشترین سال‌ها، به‌وسیله حیدر علی‌اف رهبری می‌شد. همو که پس از استقلال نیز حکومت را در دست گرفت. از چند سال پیش از استقلال، تحولات سیاسی مهمی در این کشور روی داده است که در فصل پنجم، به‌اختصار بیان شده است[۸].

    در فصل ششم، آموزش و پرورش و آموزش عالی آذربایجان مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. نظام آموزشی جمهوری آذربایجان مانند بسیاری از نقاط دیگر قفقاز تا زمان حکومت شوروی سابق، به سبک و سیاق سنتی ایران بود. مکتب‌خانه‌ها معمولاً در جنب مساجد شهرها قرار داشت و کار تدریس را روحانیان عهده‌دار بودند. در مکتب‌خانه‌های سنتی، «تهجی» و «حفظ»، دو شیوه اصلی فراگیری دروس به شمار می‌رفت. در این مدارس، آموزش نخست بر اساس قرآن کریم و بعضی کتب دینی تاریخی همچون «جامع عباسی» مرسوم بود؛ اما به‌تدریج، متون ادبی همچون گلستان، بوستان، بهارستان و خمسه نظامی، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شدند. در آن روزگار، در مدارس زبان و ادبیات فارسی آموخته می‌شد. آموزش قرآن کریم نیز علاوه بر اهمیت مذهبی، به دلیل دارا بودند اعراب و حرکات، نقش مهمی داشت و کلیدی‌ترین کتاب در مکتب‌خانه‌ها بود. مکتب‌خانه‌ها تا اواخر سده نوزدهم همچنان تنها مراکز آموزشی بودند و به دلیل محدودیت امکانات چاپ و نشر، متون درسی به‌صورت نسخ خطی تهیه می‌شد. از اواخر قرن نوزدهم، در پی جریان‌های- به‌اصطلاح- روشن‌فکری در قفقاز و نفوذ جلوه تمدن غرب، به‌تدریج مدرسه‌هایی به سبک فرنگی با نام «مدارس اصول جدید» تأسیس شد؛ اما تا اوایل قرن بیستم، مدارس قدیم به حیات خود ادامه می‌داد. با رسمیت یافتن و گسترش مدارس نوین، مکتب‌خانه‌ها به مدارس علوم دینی تبدیل شد. با آغاز این قرن، شیوه‌های آموزش و پرورش تغییر کرد و آخرین نشانه‌های آموزش سنتی برچیده شد[۹].

    در فصل هفتم، فرهنگ در آذربایجان بررسی شده و موضوعات نظیر ادبیات و زبان؛ پوشش زنان و مردان و حجاب اسلامی؛ ازدواج؛ رسه‌گانه‌ها، نشریات و کتب دینی؛ مساجد و اماکن مقدس مذهبی؛ آیین‌های مذهبی؛ جشن‌های ملی و ترویج غرب‌گرایی توسط حکومت، مورد بحث قرار گرفته است[۱۰].

    فصل هشتم، به بحث پیرامون سازمان روحانیت شیعه در آذربایجان، اختصاص یافته است. روحانیت شیعه در جمهوری آذربایجان، مسیر پرفرازونشیبی را به‌ویژه در دویست سال اخیر، تجربه کرده است و اگرچه پیش از جدایی از سرزمین مادری خویش، تاریخ مشابهی همچون ایران داشت، اما پس از جدایی، تحولات بنیادینی را پشت سر گذاشته است. به اعتقاد نویسنده، حکومت‌های تزار، کمونیست و حکام مدعی دموکراسی کنونی این منطقه، هیچ‌گاه نتوانسته‌اند تأثیرات معنوی و اجتماعی علما و روحانیان شیعه را نادیده بگیرند و برای جلوگیری از این تأثیرات، دست به اقدامات گوناگونی زده‌اند؛ همچون ممانعت از ارتباطات مردمی، تبلیغات ضد دینی، انحرافات اعتقادی، تخریب وجه روحانیان و ایجاد سازمان‌های موازی برای جلب و جذب مردم در دوره تزار. در دوره حکومت کمونیست‌ها، برخوردهای فیزیکی تشدید و هرگونه تبلیغات و تعلیمات دینی به‌شدت سرکوب و انحرافات اعتقادی بیشتر و سنگین‌تر شد. به باور نویسنده، در وضعیت کنونی، اگرچه ادعای برخوردهای دموکراتیک مطرح است، اما روحانیان و مؤمنان برای تبلیغات و تعلیمات دینی و اجرای موازین شرعی و برگزاری مراسم دینی، با مشکلات زیادی مواجه‌اند[۱۱].

    روابط جمهوری آذربایجان با جمهوری اسلامی ایران پس از جدایی، دچار فراز و نشیب‌های زیادی بوده است. در دوره تزار، مبادلات تجاری و ارتباطات فرهنگی و دینی خوبی وجود داشت، در دوره کمونیست‌ها، مناسبات ایران و این منطقه، در چارچوب اتحاد جماهیر شوروی، از سوی مسکو و تهران تنظیم می‌شد و ایران دارای سرکنسولی در شهر باکو بود و پرده آهنین و دیوان‌سالاری پرپیچ‌وخمی در روابط نوارهای مرزی، مکالمات و مبادلات، حاکم بود. با توجه به گستردگی موضوع، در فصل نهم، روابط ایران و آذربایجان، در زمینه‌های گوناگون، بررسی شده[۱۲] و در فصل دهم، به نتیجه‌گیری از مطالب و ارائه پیشنهاد‌ها، پرداخته شده است[۱۳].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدا و فهرست منابع فارسی و لاتین مورد استفاده نویسنده، در انتهای کتاب آمده است.

    در پاورقی‌ها، به ذکر منابع پرداخته شده است.

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها