عرفان و مقامات؛ شرح و نقد دو نمط نهم و دهم کتاب «الاشارات و التنبيهات»

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    عرفان و مقامات: شرح و تفسیر و نقد دو نمط نهم و دهم کتاب «الاشارات و التنبیهات»
    عرفان و مقامات؛ شرح و نقد دو نمط نهم و دهم کتاب «الاشارات و التنبيهات»
    پدیدآوراننکونام، محمدرضا (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرالاشارات و التنبیهات. برگزیده. شرح شرح، تفسیر و نقد دو نمط نهم و دهم کتاب "الاشارات و التنبیهات"
    ناشرظهور شفق
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1386 ش
    چاپ1
    شابک978-964-2807-03-1
    موضوعابن سینا، حسین بن عبدالله، 370 - 428ق. الاشارات و التنبیهات - نقد و تفسیر

    عرفان - متون قدیمی تا قرن 14

    فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14

    ما بعد الطبیعه - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BBR‎‏ ‎‏415‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏8‎‏ع‎‏4
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    عرفان و مقامات، از آثار محمدرضا نكونام است كه در آن به شرح نمطهاى نهم و دهم كتاب «الإشارات و التنبيهات» نوشته بوعلى سينا بر اساس شرح خواجه نصيرالدين طوسى پرداخته است.

    درباره اين شرح چند نكته گفتنى است:

    1. به نظر مى‌رسد تفاوت شرح حاضر كه در سال 1386ش، در سيصد و اندى صفحه منتشر شده، با شرح ديگر همين نویسنده در همين موضوع به نام «مقامات عارفان» كه در سال 1385ش، در چهارصد و اندى صفحه منتشر شده، فقط در نام‌گذارى و اختصار و تفصيل است؛ به اين معنا كه اين كتاب نسبت به كتاب ديگر ايشان مختصرتر است و برخى مطالب حذف شده است.
    2. اين شرح به زبان فارسى انجام شده و نام كامل آن عبارت است از: «عرفان و مقامات: شرح و تفسير و نقد دو نمط نهم و دهم كتاب الإشارات و التنبيهات». شارح همچنين متن عربى الإشارات و التنبيهات و شرح خواجه نصيرالدين طوسى را آورده و بعد به شرح و ترجمه آن پرداخته است.
    3. متأسفانه شارح محترم، زمان و مكان و ساير ويژگى‌هاى نگارش اين شرح را مشخص نكرده است.
    4. شارح محترم هرچند كتاب الإشارات و التنبيهات و شروح آن را معرفى كرده، وليكن متأسفانه شرح حاضر و روش خودش را توضيح نداده است.
    5. شارح محترم در موارد متعددى، در كتاب حاضر مطالبى تحت عنوان نقد آورده و كلام ابن سينا و يا خواجه نصيرالدين طوسى را بررسى كرده است[۱]
    6. يكى از مطالب انتقادى تأمل‌برانگيز شارح، مطلبى است كه در مورد بررسى نظر ابن سينا درباره مكلف نبودن عارف نوشته است: «اين سخن به‌هيچ‌وجه قابل قبول نيست و با مبانى عقل و شرع و عرفان سازگارى ندارد؛ زيرا مكلّف بر دو نوع است: مكلّف فعلى و مكلّف شأنى و تكليف هم شامل مكلّف فعلى است و هم مكلف شأنى و اگر كسى در حال حاضر به تكليف توجّه ندارد و علت عدم توجه نيز خود اوست؛ مثل اينكه با شراب خود را مست مى‌نمايد؛ بديهى است كه نسبت به وى نمى‌توان گفت كه مكلّف نيست؛ چراكه ممكن است مكلّف فعلى نباشد، اما به‌طور قطع مكلف شأنى است و خود او باعث عدم توجه تكليف به‌گونه‌ى فعلى شده است؛ ولى از اين باب كه شراب نوشيده و باعث زوال عقل شده است مجازات خواهد شد؛ زيرا «الامتناع بالاختيار لا ينافي الاختيار» و در باب تكليف، انسان نمى‌تواند خود را به‌گونه‌اى درآورد كه از دايره‌ى تكليف ساقط گردد و در شريعت، تكليف به‌هيچ‌وجه از انسان ساقط نمى‌شود و اگر گاهى عبادتى فوت شد، به‌سرعت بايد قضاى آن اتيان شود. حال اگر در باب عرفان بگوييم: «عارف به جايى مى‌رسد كه در اثر بى‌توجهى به عالم و غفلت از آن، تكليف از او ساقط مى‌شود»، اين اول گمراهى است و عرفانى كه سالك را به اين مرحله برساند كه نتيجه‌ى آن غفلت از تكاليف شرعى و بى‌توجّهى به آن باشد، عرفان واقعى نيست، بلكه گمراهى محض است...»[۲]
    7. نمونه‌اى از زبان و ادبيات شارح محترم چنين است: ««مقام» در بلنداى «حال» است و ميان اين دو تفاوت در مرتبه است. مقام، صفتى ثابت و دايمى براى عارف است. سالك وقتى ضمير روشن و صفاى باطن پيدا كرد، اين مرتبه براى او مقام مى‌شود و هميشه با او همراه است؛ به خلاف «حال» كه عبارت است از صفتى كه ثبات و دوام ندارد و مى‌تواند زودگذر باشد و به آن «صباح» و «نسيم» نيز مى‌گويند؛ مثل اينكه به شخصى در فضاى خاصى مانند مسجد يا زيارتگاه كه مشغول خواندن دعاست، حالت خوش و صفاى باطنى زودگذر دست دهد و به‌طور قهرى بعد از اتمام دعا و در فضاى عادى، آن حالت و صفاى باطن را از دست مى‌دهد و همان انسان پيش از دعا مى‌شود؛ ولى اگر اين حالت براى وى تبديل به مقام شد، اين‌گونه نيست كه زود به دست فراموشى سپرده شود. سالك عارف وقتى كه تسبيح به دست مى‌گيرد، همان تسبيح شمشيرى است براى طرد شيطان و هنگامى كه شمشير به دست مى‌گيرد، شمشيرش تسبيحى مى‌شود براى ذكر رحمان؛ پس تسبيح و شمشير هر دو يك حقيقت واحد است. مقام مانند عمل اميرمؤمنان على(ع) است كه اگر شمشير مى‌زند، شمشيرش ذكر حق است و اگر ذكر حق مى‌گويد، ذكر وى شمشير زدن مى‌باشد»[۳]

    پانويس

    1. ر.ک: متن كتاب، ص48، 50، 57، 60، 67، 69، 76، 93، 102، 112، 117، 119، 121 و...
    2. ر.ک: همان، ص214-215
    3. ر.ک: همان، ص39-40

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.

    وابسته‌ها