سیری کامل در اصول فقه

سیری کامل در اصول فقه، مجموعه‌ای است در 16 جلد با موضوع اصول فقه که به زبان فارسی ارائه شده است. این مجموعه، حاصل پیاده‌سازی نوارهای درسی دوره ده‌ساله درس خارج اصول فقه آیت‌الله فاضل لنکرانی(متوفی 1386ش) است که توسط مؤسسه روزنامه فیضیه (محمد دادستان)، تهیه و تنظیم شده است.

‏سیری کامل در اصول فقه
سیری کامل در اصول فقه
پدیدآورانفاضل موحدی لنکرانی، محمد (نويسنده)

دادستان، محمد (گردآورنده)

روزنامه آموزشي پژوهشی فيضيه (گردآورنده)
عنوان‌های دیگردوره ده ساله دروس خارج اصول حضرت آيه الله فاضل لنکراني "مد ظله العالي"
ناشرفيضيه
مکان نشرايران - قم
سال نشرمجلد1الی مجلد3= 1377ش

مجلد4الی مجلد8= 1378ش,

مجلد9 الی مجلد14= 1379ش,

مجلد15 و مجلد16= 1380ش,
موضوعاصول فقه شيعه - قرن 14
زبانفارسی
تعداد جلد16
کد کنگره
‏‏BP‎‏ ‎‏159‎‏/‎‏8‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏2‎‏س‎‏9
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

کتاب دارای 16 جلد است. مطالب آن به شکل درس‌درس ارائه شده است. مجموعه از جلد اول تا جلد شانزدهم، پانصد و هفتادوسه جلسه درسی را تشکیل می‌دهد. در پایان هر درس سؤالاتی مرتبط با همان درس مطرح شده است.

گزارش محتوا

در بخشی از مقدمه کتاب در جلد اول آن می‌خوانیم: حوزه‌هاى علمیه که در سایه علوم اهل‌بیت علیهم‌السلام پرورش یافته‌اند، تبدیل به دانشگاه تعلیم و تعلم احکام متعالى اسلام شده‌اند و با کوششى خستگى‌ناپذیر در فکر پرورش فکرى و روحى آحاد انسان‌ها بوده و تمام هستى خود را براى گسترش معارف الهى به کار بسته‌اند. روزنامه فیضیه نیز در جهت ایفاى وظیفه خود با تأسى بر این روش، تمام توان و کوشش خود را در جهت گسترش معارف الهى به کار بسته تا شاید به‌اندازه ران ملخى، خدمتى اندک را به جایگاه رفیع علم و دانش ارائه نماید.

مجموعه حاضر با استفاده از دوره کامل دروس خارج اصول حضرت آیت‌الله‌العظمی فاضل لنکرانى «مدظله‌العالى» که علیرغم بمباران‌های شدید و وحشیانه دشمن بعثى، درس معظم له بدون هیچ مکثى همچنان ادامه یافته و به طلاب و فضلا محترم القاء شده است، تقدیم جامعه علمى جهان اسلام گردیده است.

این مجموعه حاصل زحمات چندساله روزنامه فیضیه مى‌باشد که با یارى طلاب و فضلا محترم آماده شده و به پیشگاه ولی‌عصر «عج» تقدیم مى‌گردد و از اساتید و فضلا محترم خواهانیم در صورت مشاهده کاستى و لغزش قلم و ویرایش، مسئله را جهت اصلاح به اطلاع دفتر روزنامه برسانند.[۱]

کتاب به‌صورت درس‌درس و در طی ده سال در قالب پانصد و هفتادوسه درس اصولی بیان شده است. در پایان هر درسی، پرسش‌هایی از متن همان درس مطرح شده است. گاه، استاد فاضل لنکرانی در لابه‌لای دروس، مباحثی اخلاقی را مطرح کرده‌اند که در این کتاب نیز ارائه شده است مثلاً صفحات 515 و 544 از جلد اول و....

در بخشی از متن کتاب که درباره وضع است، آیت‌الله فاضل ابتدا وجود چهارگانه معانی، وجود حقیقی، ذهنی، انشائی و لفظی را ارائه می‌کند. سپس بحث ایشان به کسانی می‌رسد که قائل‌اند مسئله وضع هم مانند مسئله استعمال است و فرقی میان وضع و استعمال نیست. سپس روی سخن را به آنان می‌برد و با پاسخ به آنان، حقیقت وضع را مشخص می‌نماید؛ اما ما یک حرف اساسى با این قائلین داریم و آن این است که آیا ما مى‌خواهیم واقعیت وضع را ببینیم که حقیقت آن چیست؟ یا این‌که خودمان بنشینیم یک‌چیزی درست کنیم و با کلماتى مثل هو هویت و امثال ذلک در روحیه طرفمان ایجاد وحشت کنیم‌؟ که این یک مقدمه‌اى هم مى‌شود براى مطلبى که بعد خودمان در باب وضع مى‌خواهیم ذکر کنیم.

در مسئله وضع که یک گوشه آن وجداناً محل ابتلاى ما هست و ما هم یک شعبه‌اى از واضع هستیم، منتها در محدوده خاصى، در یک محیط‍‌ خاصى مى‌بینیم کسى که خداوند به او فرزندى عنایت مى‌کند، یک روز در مقام نام‌گذاری این فرزند برمى‌آید. آیا این وضع هست یا نه‌؟ آیا فی‌نفسه، این «شعبة من الوضع ام لا»؟ آیا فرق است بین این کسى که براى فرزند خودش نام‌گذاری مى‌کند و بین آن‌کسى که براى ماهیت انسان مى‌خواهد کلمه انسان را قرار بدهد؟ در ماهیت وضع چه فرقى هست بین این دو؟ کسى که دارد براى فرزندش نام‌گذاری مى‌کند، مى‌گوید من نام على را براى فرزند خودم انتخاب کردم. او وجداناً چه‌کار کرده است‌؟ خود ما در مقام چه‌کار مى‌کنیم‌؟ آیا مى‌گوییم که بین کلمه على و بین این مولود، مى‌خواهیم ایجاد اتحاد و هو هویت کنیم‌؟ آیا از این کارها مى‌خواهیم بکنیم‌؟

تازه ما که طلبه هستیم این معنا را نمى‌فهمیم آن رعیتى که براى بچه‌اش نام‌گذاری مى‌کند، آن عوامى که این اصطلاحات گیج‌کننده به گوشش نخورده، او در مقام نام‌گذاری، اگر کسى از او بپرسد چه‌کار مى‌کنى‌؟ مى‌گوید مى‌خواهم براى فرزندم اسم قرار بدهم. مى‌گوییم: براى چه‌؟ چه‌کار مى‌خواهى بکنى‌؟ مى‌گوید: خوب فرزندم هست مى‌خواهم صدایش کنم یا دیگران با او کار دارند و مى‌خواهند صدایش کنند، مى‌خواهم یک‌لفظى که دال بر او باشد، یک‌لفظى که وقتى انسان این لفظ‍‌ را مى‌شنود پى به این فرزند ببرد، وقتی‌که انسان این لفظ‍‌ را مى‌گوید، خود این فرزند متوجه بشود که پدرش دارد او را صدا مى‌کند. آیا بیشتر از این است که لفظى را دال بر معنا قرار مى‌دهد و لفظى را حاکى از یک معنا قرار مى‌دهد؟

این‌که ما بگوییم بین این لفظ‍‌ و معنا ایجاد هو هویت مى‌کند، در صورتى است که ما نخواهیم واقعیت وضع را ملاحظه کنیم، واقعیت وضع همین است که این جهتش در ما وجود دارد.

شما وقتى کتابى مى‌نویسید، براى نام‌گذاری این کتاب مدتى فکر مى‌کنید، بعد یک نامى براى این کتابتان مى‌گذارید آیا نام‌گذاری این کتاب، حقیقت و واقعیتش چیست‌؟ شما چه‌کار دارید مى‌کنید؟

آیا به ذهنتان رفته است که بین این اسم و بین این مسمى من دارم ایجاد یک هو هویت مى‌کنم‌؟ یا این‌که مسئله این است که این کتاب محل ابتلاى خودم هست و محل ابتلاى دیگران است لذا یک‌لفظ‍‌ و یک اسمى را مى‌خواهم برایش قرار بدهم که هر وقت این اسم شنیده مى‌شود انتقال به این معنا و این کتاب پیدا بشود، اگر از آن مخترعى که براى مخترع خودش نام‌گذاری مى‌کند، بپرسند چه مى‌کنى‌؟ آیا مى‌گوید: ایجاد هو هویت بین اتومبیل و این موجود خارجى مى‌کنم! این حرف‌ها نیست.

وقتى مخترع خود را نمى‌تواند دست بگیرد و همراه خودش ببرد، و این مورد نیاز واقع مى‌شود، مثلاً مخترع در خانه است و مى‌خواهد در کوچه راجع به این مخترع بحث کند، لذا این نیاز به یک اسم دارد، نیاز به این دارد که یک‌لفظى را حاکى از این مخترع خودش و دال بر مخترع خودش قرار بدهد تا وقتى این لفظ‍‌ شنیده مى‌شود انتقال به آن مخترع پیدا شود.[۲] سپس استاد به بیان عدم فرق میان وضع کلی و جزئی می‌پردازد و می‌نویسد: اگر کسى در ذهنش بیاید که مسئله وضع به‌طورکلی، یعنى در الفاظ‍‌ عامه و کلى، غیر از نام‌گذاری جزئى است که مورد ابتلاى من و شماست جوابش این است که ما نمى‌توانیم این حرف را بپذیریم.

آیا وجداناً بین نام‌گذاری بین یک ولد از طرف والد و بین وضعى که واضع، لفظ‍‌ انسان را براى ماهیت «حیوان ناطق» وضع مى‌کند، در رابطه با ماهیت وضع، فرقى وجود دارد؟ یعنى آیا اینجا دو نوع وضع داریم و دو ماهیت براى وضع تحقق دارد یا این‌که ماهیت وضع در اینجا و آنجا یکى است، منتها در آنجا موضوع له آن یک معناى کلى است و اینجا موضوع له آن یک معناى جزئى است اما ماهیت و حقیقت وضع در این دو هیچ فرقى نمى‌کند. لذا مهم‌ترین اشکالى که به این‌ها وارد است، عبارت از همین معناست که این یک مسئله‌ای است برخلاف وجدان و برخلاف آنچه مورد ابتلاى واضعین جزئى در رابطه با مسائل جزئیه است.

(پاسخ سؤال:) اتحاد یعنى همان‌طور که شارع بین صلات و طواف بیت اعتباراً اتحاد ایجاد کرده است، شما هم بین لفظ‍‌ و معنا ایجاد اتحاد کرده‌اید. گفته‌اید گرچه لفظ‍‌ از مقوله عرض است و معنا هم از مقوله جوهر است ولى من مى‌خواهم بین این مقوله عرض و مقوله جوهر ایجاد هو هویت کنم. آیا مسئله این است‌؟ یا این‌که مثل علامتى که گذاشته مى‌شود و این علامت حکایت از چیزى مى‌کند، لفظ‍‌ را علامت براى معنا قرار مى‌دهند، لفظ‍‌ را دال بر معنا قرار مى‌دهند، بدون این‌که مسئله هو هویت و اتحادى مطرح باشد. لذا آن‌که اساس این حرف را ابطال مى‌کند همین مسئله وجدان است که ملاحظه کردید.

(پاسخ سؤال:) بالوضع این انتقال پیدا مى‌شود. هرگاه انتقال پیدا شد آیا باید اتحاد باشد؟ شما اگر از یک پرچمى انتقال پیدا کردید که اینجا مجلس روضه است، پس بین آن پرچم و آن روضه، هو هویت برقرار است براى این‌که شما انتقال پیدا کرده‌اید! آیا این‌طور است‌؟!

بلکه انتقال دلیل بر تغایر است. از شیئى به شىء دیگر انتقال پیدا مى‌شود، از جایى به‌جای دیگر انتقال پیدا مى‌شود، خود این انتقال معنایش تغایر است و ما نمى‌توانیم بگوییم که این انتقال، هو هویت را و اتحاد را تأیید مى‌کند. اساس کلام ایشان با این حرف باطل مى‌شود.

ولى درعین‌حال لازم است این دو دلیلى را که ایشان اقامه کرده‌اند و همین‌طور آن دو مؤیدى را که ذکر کرده‌اند، جواب داده شود.[۳]

وضعیت کتاب

در مقدمه جلد اول کتاب بیان شده که این مجموعه حاصل زحمات چندساله روزنامه فیضیه است که با یاری طلاب آماده شده. این اثر به پیشگاه حضرت ولی‌عصر(عج) تقدیم شده است. در همان صفحه از مقدمه از آیت‌الله فاضل لنکرانی به خاطر تشویق شاگردان به چاپ این مجموعه، پسر آیت‌الله فاضل، شیخ جواد فاضل لنکرانی، سید محمد سید موسوی، عبدالخلیل برهان، سید عباس حسینی، و سایر کسانی که در پیاده‌سازی نوارها و تصحیح و ویرایش و بازبینی این مجموعه زحمت کشیده‌اند، تقدیر و تشکر شده است.[۴]

فهرست محتویات هر جلد در پایانش ذکر شده است.

پانویس

منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب.

وابسته‌ها