دروس شرح منظومه حكيم متألّه حاج ملاهادى سبزوارى

دروس شرح منظومه حكيم متألّه حاج ملاهادى سبزوارى، از آثار حكيم معاصر آيت‌الله يحيى انصارى شيرازى (متولد 1306ش) است. ايشان تمامى مطالب شرح منظومه حكيم سبزوارى (1212- 1289ق) را از آغاز تا انجام تدريس كرده است. آن درس‌ها از صورت گفتارى به صورت نوشتارى درآمده و در چهار جلد منتشر شده است. درس‌هاى اين كتاب كامل بوده و شامل هر دو بخش شرح منظومه (منطق و حكمت) مى‌شود و آخرين قسمت كتاب كه در مورد علم اخلاق است و گاه كمتر به آن توجه مى‌شود نيز فراموش نشده است. نگارش اين دروس در تاريخ 27 دى 1379 به پايان رسيده است.

دروس شرح منظومه حکیم متاله حاج ملا هادی سبزواری
دروس شرح منظومه حكيم متألّه حاج ملاهادى سبزوارى
پدیدآورانانصاری شیرازی، یحیی (نویسنده)
عنوان‌های دیگرشرح منظومه، منظومه
ناشربوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)
مکان نشرقم - ایران
سال نشر1387ش
چاپ3
شابک978-964-09-0089-5
موضوعسبزواری، هادی بن مهدی، 1212 - 1289ق. شرح منظومه - نقد و تفسیر منظومه - فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14
زبانفارسی
تعداد جلد4
کد کنگره
‏BBR‎‏ ‎‏1234‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏8‎‏د‎‏4
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

برخى از نكته‌هاى سودمند كه در اين كتاب بيان شده عبارت است از:

  1. شارح محترم با يادآورى اين نكته كه فلسفه اسلامى غير از فلسفه يونانى است، افزوده است: همچنان‌كه در مقدمه اصول فلسفه و روش رئاليسم آمده، مسائل فلسفى هفتصد مسأله است كه تنها دويست مسأله آن مربوط به يونانيان است. در حقيقت فلسفه يونانى همچون طفلى نابالغ بود كه اگر تحت سرپرستى قرآن و عترت واقع نمى‌شد، رشدى نمى‌يافت. علماى اسلام به‌ويژه صدرالمتألهين و حاج ملاهادى سبزوارى در اين زمينه، كارهاى فراوان و قابل ستايشى كرده‌اند[۱]
  2. استاد انصارى شيرازى با تأكيد بر ژرفاى حكمت اسلامى، افزوده است كه فلسفه اسلامى، فلسفه‌اى نيست كه انسان آن را بخواند و رد شود. اين كتابى كه مرحوم حاجى در فلسفه نوشته است، نتيجه چند دوره تدريس اسفار است. حكمت متعاليه‌اى كه مبتكرش ملّاصدرا است، در حقيقت آميخته با شريعت است و از آيات و روايات بهره فراوان دارد. اين فلسفه يعنى حكمت متعاليه تنها برهان نيست، بايد انسان از صفاى باطن خود استفاده كند. اگر انسان تقوا نداشته باشد و حداقل نمازش را در اوّل وقت نخواند، آن نورانيت پيدا نمى‌شود. چون عميق و لطيف است و با افكار آلوده فهميده نمى‌شود. علاوه بر مطالعه و مباحثه و تحقيق در متن و حاشيه، انسان بايد خود را كنترل كند. بنابراین، فلسفه و عرفان براى انسانى مفيد است كه صفاى باطن داشته باشد. در موارد بسيارى مثلاً در اسفار و در همين كتاب تصريح مى‌شود كه اين مطلب احتياج به «تلطّف سرّ» دارد[۲]
  3. شارح با ذكر روايتى كه در مذمت فلسفه از امام حسن عسکری(ع) نقل شده به رواياتى كه در مذمت فقه نقل شده اشاره كرده و چنين نتيجه‌گيرى مى‌كند كه فلسفه مذموم نيز فلسفه‌اى است كه اهل آن به قرآن و سنت بى‌اعتنا باشند. اشخاصى مانند ملا صدرا، فيض كاشانى و حاج شيخ محمدحسین اصفهانى، فلسفه را در استخدام دين گرفته و آن را منوّر به قرآن و روايات كرده‌اند[۳]
  4. شارح گرانقدر توضيح داده است كه حكيم سبزوارى براى توبه سه مرحله ذكر كرده است: يك- توبه عام كه توبه عوام الناس از گناه است. دو- توبه خاص و عبارت است از توبه از ترك اولى، مثل توبه بعضى از انبيا(ع) یا توبه متّقين. سه- توبه اخصّ است؛ مثل توبه رسول اكرم اسلام(ص) كه مقام نبوت و رسالت اولوالعزمى و اضافه بر همه اين‌ها مقام خاتميت نيز دارد و آن عبارت است از توبه از دون‌اللقاء[۴]
  5. نویسنده يادآور شده كه مراقبه، اين است كه انسان، نفس خود را از لغزش‌ها و گناهان حفظ كند. علماى اخلاق، سفارش مى‌كنند در هر روز همين كه انسان از خواب برخاست و روزى جديد را آغاز كرد، ابتدا مشارطه، بعد مراقبه، بعد محاسبه و بعد معاتبه كند. مشارطه، اين است كه انسان با خود و با اعضا و جوارح خود پيمان و ميثاقى ببندد كه امروز گناه نكند و لغزشى از او صادر نشود. بعد نوبت به مراقبه مى‌رسد يعنى مراقب و مواظب باشد كه نفس چموشى نكند و از دستورات شرع مقدس منحرف نشود. مرتبه سوم، محاسبه است؛ يعنى در آخر شب حساب كند كه چند عبادت و چند معصيت كرده است و اين‌ها را با هم بسنجد. مرتبه چهارم معاتبه است كه اگر معاصى او زيادتر از عباداتش است خود را مورد عتاب قرار دهد و لااقل خودش را سرزنش كند[۵]
  6. شارح بعد از ذكر چند مقام از مقامات اخلاقى، اضافه كرده است كه اما در مورد اخلاق و سيروسلوك اخلاقى، مقامات و مراحل و منازل ديگرى نيز هست. در منازل السائرين صد مقام ذكر شده است و به يك تعبير، مقامات هزارتاست. در دعاى جوشن كبير هزار اسم ذكر شده است و انسان مى‌تواند متخلق به اين صفات و اسماء الهى شود به تعبير ديگرى يك منزل بيشتر وجود ندارد. «يك قدم بر نفس خود نِه، ديگرى در كوى دوست». به تعبيرى ديگر دو مقام هست:
    «نخستين مرتبه از خود گذشتندوم صحراى هستى در نوشتن»
    كه دو قدم و دو مرحله است: از خود گذشتن و از ماسوى اللّه گذشتن و به يك تعبير هزار مرحله هست:[۶]
    «از دَرِ دوست تا به كعبه دلعارفان را هزار و يك منزل»
  7. شارح با بيان اينكه يكى از مقامات والاى اخلاقى انسان، عبارت از مقام رضاست، و اينكه حكيم سبزوارى مقام رضا را به اين صورت تعريف كرده است: «بهجت و نشاط و شادمانى نسبت به آنچه كه مورد قضاى حق تعالى است، اعم از اين كه با هواهاى نفسانى انسان بسازد يا نسازد»، افزوده است كه بيان ديگر اين است كه عالَم وجود، منحصر به انسان و خواسته‌هاى او نيست. همه عالَم به هم مرتبط است و نظام احسن وجود را نيز بايد در نظر گرفت....
    «جهان چون خط و خال و چشم و ابروستكه هر چيزى به جاى خويش نيكوست
    اگر خوب و بدى ديدى مزن دمكه هم ابليس مى‌بايد هم آدم»

همين شيطان اگر نبود، امتحان نبود. بايد انبيا و كتب سماوى، انسان را به كمال و شيطان او را به حيوانيت دعوت كنند تا امتحان برقرار شود. به همين جهت، شخص عارف، شخصى كه اهل سير و سلوك اخلاقى است، راضى «بما قضى اللّه» حتى خلقت شيطان است ازاين‌رو عرفا مى‌گويند: «به جهان خرّم از آنم كه جهان خرّم از اوست»؛ يعنى نظام وجود را نظام احسن مى‌بيند كه هر چيزى به جاى خود نيكوست. جابر بن عبداللّه خزرجى به خدمت حضرت باقر(ع) شرفياب شد، حضرت از او سؤال فرمود در چه حالى هستى؟ عرض كرد: من حالى دارم كه فقر، پيش من بهتر از ثروتمندى و مرض، بهتر از صحت و موت، بهتر از حيات است. حضرت فرمود: ما اين‌گونه نيستيم. جابر كه از اصحاب رسول‌اللّه(ص) بود، تعجب كرد و گفت پس شما چگونه‌اید؟ حضرت فرمود: اگر خداوند متعال براى ما فقر را بخواهد، فقر را مى‌پسنديم و اگر غنا بخواهد، غنا را و اگر مرض بخواهد مرض را و اگر صحت بخواهد، ما نيز صحت را مى‌خواهيم

«يكى درد و يكى درمان پسندديكى وصل و يكى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجرانپسندم آنچه را جانان پسندد»

اين مقام رضاست.[۷]

فهرست مطالب هر جلد در ابتداى آن ذكر شده است. فهرست آيات و نمايه موضوعى در انتهاى جلد اول و فهرست آيات، روايات، اعلام، اصطلاحات و موضوعات و اشعار در انتهاى جلد چهارم آمده است.

منابع مقاله

مقدمه و متن كتاب.

پانويس