احیای فرهنگی در عهد آل بویه: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'معرفى اجمالى' به '')
    جز (جایگزینی متن - ' == == ' به '')
    خط ۴۵: خط ۴۵:
    </div>
    </div>


    ==  ==
    '''احياى فرهنگى در عهد آل بويه، انسان‌گرايى در عصر رنسانس اسلامى'''، تأليف جوئل. ل. كرمز، از جمله آثارى است با موضوع تاريخ تشيع، كه رونق فكرى و فرهنگى مراكز حكومتى آل بويه، به‌ويژه بغداد را مورد بررسى قرار داده است. اين اثر با ترجمه شيوا و روان محمدسعيد حنايى كاشانى منتشر شده است.
    '''احياى فرهنگى در عهد آل بويه، انسان‌گرايى در عصر رنسانس اسلامى'''، تأليف جوئل. ل. كرمز، از جمله آثارى است با موضوع تاريخ تشيع، كه رونق فكرى و فرهنگى مراكز حكومتى آل بويه، به‌ويژه بغداد را مورد بررسى قرار داده است. اين اثر با ترجمه شيوا و روان محمدسعيد حنايى كاشانى منتشر شده است.



    نسخهٔ ‏۱۲ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۵۶

    احیای فرهنگی در عهد آل بویه
    نام کتاب احیای فرهنگی در عهد آل بویه
    نام‌های دیگر کتاب انسان گرایی در عصر رنسانس اسلامی
    پدیدآورندگان ک‍رم‍ر، ج‍وئ‍ل‌ (نويسنده)

    حنایی کاشانی، محمدسعید (مترجم)

    زبان فارسی
    کد کنگره ‏DS‎‏ ‎‏36‎‏/‎‏855‎‏ ‎‏/‎‏ک‎‏4‎‏الف‎‏3‎‏
    موضوع انسانگرایی

    تمدن اسلامی

    تمدن اسلامی - تاثیر یونان

    عراق - تمدن - 634 - 1921م.

    کشورهای اسلامی - زندگی فرهنگی

    ناشر مرکز نشر دانشگاهی
    مکان نشر تهران - ایران
    سال نشر 1375 ش
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE12177AUTOMATIONCODE

    احياى فرهنگى در عهد آل بويه، انسان‌گرايى در عصر رنسانس اسلامى، تأليف جوئل. ل. كرمز، از جمله آثارى است با موضوع تاريخ تشيع، كه رونق فكرى و فرهنگى مراكز حكومتى آل بويه، به‌ويژه بغداد را مورد بررسى قرار داده است. اين اثر با ترجمه شيوا و روان محمدسعيد حنايى كاشانى منتشر شده است.

    ساختار

    کتاب با پيشگفتار مؤلف، مقدمه چاپ دوم، اختصارات، مقدمه اصلى و تفصيلى کتاب كه نقطه‌نظرات مؤلف را در خود دارد، آغاز مى‌شود و آنگاه در سه فصل مشتمل بر بخش‌هايى، مطالب ارائه شده است. در آخر هم خاتمه و نتيجه‌گيرى گنجانده شده است. در آخر کتاب هم پيوستى تفصيلى با عنوان تحقيقى مقدماتى در باب رنسانس‌گرايى در عصر رنسانس اسلامى آمده كه به نظر مى‌رسد طرح اوليه و مقدماتى کتاب وى بوده است.[۱]

    گزارش محتوا

    فتوحات گسترده اسلامى و شكل‌گيرى امپراطورى عظيمى كه طيف وسيعى از گروه‌هاى مختلف قومى، نژادى، دينى و ميراث‌هاى فرهنگى آنها را در بر مى‌گرفت، به همراه طبيعت جهان‌گرايانه اسلام و نوعى تساهل موجود در بطن تعاليم آن، مقدمات پيدايش و تعالى تمدن اسلامى را فراهم كرد. اين پيدايش و تعالى، فراز و نشيب‌هاى خاص خود را داشت و از چالش‌هاى درونى و بيرونى تأثيرپذير بود، ولى به هر ترتيب مراحل خاص خود را طى كرد و در قرن سوم و چهارم هجرى به اوج خود رسيد. به‌ويژه در قرن چهارم نمودهاى ويژه‌اى از خود نشان داد.[۲]

    در اين قرون روند تحولات فرهنگى به‌گونه‌اى است كه مى‌توان از آن با عنوان «رنسانس اسلامى» ياد كرد. اين نوزايى اسلامى هرچند حالتى فراگير داشت، اما صحنه‌گردانان اصلى آن حكومت‌هاى سامانى در مناطق شرقى ايران با رويكرد ادبى و تأكيد بر زبان فارسى - و آل بويه در عراقين - با نگرشى جامع‌تر و رويكردى ادبى و فلسفى و انسان‌مدار بودند. آنچه در عهد حكومت بوئيان رخ داد از سوى جوئل. ل. كرمر در کتاب حاضر مورد بررسى قرار گرفته است. نويسنده در اين کتاب سعى بر آن دارد كه رونق فكرى و فرهنگى مراكز حكومتى آل بويه، خاصه بغداد را با نگاهى جامعه‌شناختى نشان دهد و انسان‌گرايى ادبى و فلسفى خاصى را كه در ميان نخبگان متحقق شده بود به تصوير كشد. البته سعى اصلى مؤلف به تبيين چگونگى اخذ و جذب ميراث يونانى كه به نظر مى‌رسد آن را اصولى جامع و از پيش پذيرفته‌شده دانسته، توسط دانش‌پژوهان مسلمان و سهم آن در اين رنسانس فرهنگى اختصاص يافته و جاى‌جاى بر آن تأكيد مى‌كند.[۳]

    در پيشگفتار کتاب، مؤلف پس از تشريح هدف تحقيق حاضر، شكوفايى فرهنگى جهان اسلام در دوران حكومت روشن‌انديش آل بويه را كوشش آگاهانه‌اى براى جذب و انتقال ميراث فكرى يونان باستان و البته جذب و فهم اين ميراث از طرف انديشمندان مسلمان دانسته است. در همين جا مقصود خود از رنسانس اسلامى را روشن كرده و آن را احياى معارف و ادب قديم و البته شكوفايى آنها در مهد تمدن اسلامى‌دانسته نه رنسانسى خودجوش و نوزايى اصيل و قائم‌به‌ذات. به‌زعم نويسنده در نتيجه همين نوزايى، يك انسان‌گرايى فلسفى و در كنار آن انسان‌گرايى ادبى به وجود آمد كه ميراث علمى و فلسفى دوران باستان را وجهه نظر و آرمان فرهنگى و آموزشى خود قرار داده بود.[۴]

    در فصل اول با عنوان «آرايش صحنه: آغاز عهد آل بويه»، تاريخ سياسى اين دودمان و چگونگى حيات سياسى آنها در عصر تسلط بر عراق و دوران تعالى تمدن اسلامى بررسى شده است. مؤلف با تحليلى جامعه‌شناختى، چگونگى برترى قدرت بوئيان بر دستگاه خلافت و سپس تعامل سياسى آنها در جهت كنار آمدن با دستگاه خليفه و نقشى كه مذهب تشيع در اين بين ايفا كرد را بررسى نموده است. بوئيان پس از تسلط بر عراق نظر به سنى بودن اكثريت جمعيت بغداد و سپاهيان خود مجبور بودند ميان گرايش شيعى خود و فشار اهل سنت موازنه‌اى مناسب برقرار سازند. البته گرايش آل بويه به تشيع امامى تا حدى هم از سر سياست بود و آنها را در اهدافشان يارى مى‌كرد.[۵]

    در فصل دوم با عنوان «مكاتب، مجالس و انجمن‌ها»، چگونگى فعاليت حلقه‌هاى مختلف علمى و فرهنگى در رنسانس اسلامى و نقش خاص شخصيت‌هاى انديشمند و حلقه‌هاى فكرى مربوط به آنها بررسى شده است. ابوزكريا يحيى بن عدى و مكتب خاص او، حسن بن سُوار بن خمّار، ابوعلى حسن بن سمح، ابوالحسن على بن محمد بديهى، از انديشمندان بزرگ اين عهد بودند كه همگى اعضاى مكتب ابن عدى محسوب مى‌شوند. برخى از اين افراد مسيحى و برخى مسلمانان اعضاى حلقه وى بودند. مجلس ابوسليمان سجستانى كه با شرحى مبسوط معرفى شده و بعدها موضوع کتاب مستقلى با همين عنوان قرار گرفته، نقش خاص فلاسفه مسلمان در حيات فرهنگى اين عهد را نشان مى‌دهد. مجالس مربوط به اخوان الصفاء، مكتب ابوعبدالله بصرى و مجلس وزير معروف ابوعبدالله حسين بن احمد بن سعدان، از مباحث ديگر اين فصل است كه هركدام با رويكردى انتقادى مورد بررسى قرار گرفته‌اند.[۶]

    مؤلف در فصل سوم با عنوان «بزرگان، دانشوران، ولى‌نعمتان، قدرتمندان»، نقش برجسته شش شخصيت مشهور اين زمان كه هركدام نقش مشخصى در نوزايى فرهنگى داشتند را بررسى مى‌كند. على بن محمد بن عباس ابوحيّان توحيدى (متوفى 414ق) به‌عنوان كاتبى برجسته و انسان‌گرايى فعّال و درعين‌حال سرگردان در دربارهاى مختلف، ابوعلى احمد بن محمد بن يعقوب بن مسكويه (متوفى 421ق)، مورخ و فيلسوفى كه نمود ويژه نديمان اين عصر است، ابوالحسن محمد عامرى (متوفى 381ق)، فيلسوفى كه با گرايش صوفيانه، آموزه‌هاى خاصى ارائه كرده، از جمله شخصيت‌هاى مورد نظرى هستند كه رونق و تعالى فرهنگى اين عصر تا حد زيادى مرهون همت و حمايت بى‌دريغ آنها بوده است. تمامى اين افراد، ايرانى بودند كه نشانگر سهم قابل توجه دانشوران ايرانى در رنسانس اسلامى است.[۷]

    در خاتمه و نتيجه کتاب، مؤلف عنوان مى‌كند كه اگرچه از وضعيت فرهنگى كه به شرح آن پرداخته، بيشتر رونق فرهنگى سرزمين‌هاى مركزى جهان اسلام - عراق و غرب ايران - مد نظر بوده، اما اين به معناى بى‌رونقى فرهنگى در ديگر نقاط جهان اسلام نيست. خراسان عصر سامانى، سيستان عهد بازماندگان صفارى، شام عهد حمدانى، مصر عهد فاطمى و اندلس عهد اموى هركدام در اين دوره تبلور فرهنگى خاص خود را داشتند و از آن روى در رنسانس اسلامى سهيم بودند.

    تحقيق مقدماتى در باب انسان‌گرايى كه به پيوست آمده و زمينه تأليف کتاب را فراهم كرده با رويكردى تاريخى، نظرات موافق و مخالف پيرامون چگونگى رنسانس اسلامى و نوع بهره‌گيرى آن از ميراث يونانى را بررسى كرده و آنگاه تحليل و نتيجه‌گيرى كرده است.[۸]

    وضعيت کتاب

    فهرست مطالب در ابتداى کتاب و ليست منابع فارسى و لاتين و فهرست راهنما در انتهاى آن آمده است. در پاورقى‌هاى کتاب آدرس منابع و برخى اعلام معرفى شده است.

    پانويس

    1. رضوى، ابوالفضل، ص48
    2. همان
    3. همان
    4. همان، ص48 - 49
    5. همان، ص51 - 52
    6. همان، ص53
    7. همان، ص53 - 54
    8. همان، ص54

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.

    2. رضوى، ابوالفضل، «رنسانس فرهنگى و انسان‌گرايى اسلامى در عهد آل بويه»، کتاب ماه تاريخ و جغرافيا، آذر 1380، ص48 - 54.


    پیوندها