ابن عطاء‌الله اسکندری، احمد بن محمد

    از ویکی‌نور
    ابن عطاء ‎الله اسکندری، احمد بن محمد
    نام ابن عطاء ‎الله اسکندری، احمد بن محمد
    نام‌های دیگر اب‍ن ع‍طاء ال‍ل‍ه‌، اب‍وال‍ف‍ض‍ل ت‍اج ‌ال‍دی‍ن اح‍م‍د ب‍ن م‍ح‍م‍د

    اب‍ن ع‍طاء ال‍ل‍ه الاس‍ک‍ن‍دری‌، اح‍م‍د ب‍ن م‍ح‍م‍د

    اس‍ک‍ن‍دری‌، اح‍م‍د ب‍ن م‍ح‍م‍د

    نام پدر محمد
    متولد
    محل تولد اسكندريه
    رحلت 709ق
    اساتید ناصر‌الدين بن مُنَيَّر

    ابرقوهى

    دمیاطى

    مازونى

    برخی آثار تاج العروس الحاوي لتهذيب النفوس

    اللطائف الإلهية في شرح مختارات من الحكم العطائية

    غيث المواهب العلية في شرح الحكم العطائية

    کد مؤلف AUTHORCODE04763AUTHORCODE

    ابوالعباس (ابوالفضل) تاج‌الدين احمد بن محمد بن عبدالكريم اسكندرى جذامى (د 709 / 1309م)، ملقب به شيخ كبير، عارف، شاعر، نحوى، محدث، مفسر و فقيه مالكى و از مشايخ بزرگ طريقت شاذليه است. نياكان او از مهاجران بنى جذام بودند كه در اسكندريه سكنى گزيده بودند.

    ولادت

    ابن عطاء الله در اسكندريه زاده شد. تاريخ ولادتش معلوم نيست، اما به يارى برخى شواهد و قرائن مى‌تواند تولد او حدود 650ق باشد.

    تحصیلات

    تاج‌الدين، با وجود آنكه از خردسالى به تحصيل علوم مختلف اشتغال داشته، به گفته خود آشنايى درستى با تعاليم شاذليه نداشته و با ايشان در ابتدا به مخالفت مى‌پرداخته است.

    شهرت این خاندان در اسكندريه به سبب فقهاى مالكى آن بوده است و نه به سبب مشايخ شاذلى. اگرچه از وقايع زندگى او پيش از آشنايى با مرسى اطلاع دقيقى در دست نيست، اما منابع به‌طور كلى به تحصيلات وى در تفسير، فقه، اصول، حديث، لغت، نحو، بيان، كلام و علوم ديگر رايج در آن عصر اشاره كرده‌اند. فقه را احتمالاً نزد ناصر‌الدين بن مُنَيَّر كه فقيهى نامدار بود، فراگرفت، حديث را نزد ابرقوهى و دمیاطى آموخت، نحو را نزد مازونى و اصول فقه، كلام و فلسفه را ظاهراً نزد شمس‌الدين اصفهانى آموخت و در لطائف، شمس‌الدين را ستوده و او را «شيخنا» خوانده است.

    بدين‌سان ابن عطاء الله در اوان جوانى فقيهى معروف شد و در همین هنگام بود كه با صوفيان، خاصه اصحاب ابوالعباس مرسى، به مجادله مى‌پرداخت و امورى را به ايشان نسبت مى‌داد كه به زعم وى با ظاهر شرع ناسازگار بود. وى معتقد بود كه «ليس الاّ اهل العلم الظاهر»، اما او خود در دوره‌هاى بعد مى‌گوید كه مخالفتش با مرسى پايه و اساس استوارى نداشته و از همین روى بر آن شده است كه برای درك حقيقت، خود به مجلس مرسى رود و از نزدیک سخنان او را بشنود. مرسى در آن مجلس از «انفاسى» كه شارع بدانها امر كرده؛ يعنى اسلام، ايمان و احسان سخن مى‌گفت و آنها را همان شريعت، حقيقت و تحقق مى‌دانست. ابن عطاء الله كه سخت تحت تأثير این مجلس قرار گرفت، در بازگشت به خلوت پناه برد. پس بر آن شد كه ديگر بار به نزد مرسى رود و این بار حالات و احساسات قلبى خویش را آشكارا بيان كند. نخستين تعليمات مرسى به او در واقع همان اصول اولیه طريقه شاذليه بود. چندى بعد ابن عطاء الله از اسكندريه به قاهره رفت. سبب این جلاى وطن بر ما پوشيده است و روشن نيست كه در این سفر همراه مرسى بوده است يا نه، اما احتمالاً درگذشت مرسى در قاهره بوده است. شعرانى پس از مرسى از ياقوت عرشى به‌عنوان استاد ابن عطاء الله ياد كرده است.

    ابن عطاء الله در قاهره به تدريس علوم دينى و تعليم تصوف همت گماشت. صفدى از ذوق، بيان دلنشين و آشنايى وى با كلام صوفيه و آثار گذشتگان سخن به میان آورده است. به گفته صعيدى در «تعطير الانفاس» كسانى كه به مجلس ابن عطاء الله مى‌رفتند، گفته‌هاى او را مى‌نوشتند و وى در آن مجالس علم ظاهر و باطن مى‌آموخت. برخى از بزرگ‌ترين علماى آن عصر نيز در مجالس درس او حاضر مى‌شدند كه تقى‌الدين سبکی ، پدر تاج‌الدين سبکی ، از جمله ايشان است. احتمالاً به همین سبب تاج‌الدين در طبقات الشافعية خود ابن عطاء الله را شافعى‌مذهب خوانده، گرچه مالكى بودن وى را نيز محتمل دانسته است. از شاگردان ديگر او بايد داوود بن باخلا را نام برد كه خليفه او در طريقت نيز بوده است. وى در کتابى به نام «اللطيفة المرضية بشرح حزب الشاذلية»، ضمن بيان عقايد خود از استادش، ابن عطاء الله نيز سخن گفته است.

    ابن عطاء الله نه تنها از طريق وعظ به تبليغ اعتقادات صوفيه مى‌پرداخت كه از جهات ديگر نيز در این راه اهتمام داشت. دفاع وى از ابن عربى در برابر ابن تيمیه از این نوع است. با اينكه او خود به پاره‌اى از سخنان ابن عربى خرده مى‌گرفت، دفاع از او را در برابر ابن تيمیه دفاع از تصوف در برابر اهل ظاهر مى‌دانست، زيرا ابن تيمیه نه تنها به ابن عربى، بلكه به همه صوفيه، از جمله ابوالحسن شاذلى، تاخته بود. صفدى در شرح احوال ابوالحسن شاذلى کتابى را در رد گفته‌هاى شاذلى به ابن تيمیه نسبت داده است. به گفته ابن آلوسى، ابن تيمیه در خلال تصانيف خویش به برخى از عبارات شاذلى خرده گرفته است. در چنين احوال ابن عطاء الله بر آن شد كه از ابن تيمیه شكايت كند. جماعتى عظيم از صوفيان نيز با وى همراه شدند. این گروه كه شمارشان به 500 تن مى‌رسيد، در نيمه اول شوال 707 بر در دارالاماره سلطان اجتماع كردند و از ابن تيمیه به سبب اهانت به مشايخشان، خصوصاً ابن عربى، شكايت كردند.

    آوازه بلند ابن عطاء الله در قاهره سبب اشتياق ملك منصور به ديدار او شد. ابن عطاء الله كه امر به معروف و نهى از منكر را در مورد سلاطين از جمله كارهاى بايسته صوفيه مى‌دانست، این ديدار را به مجلس وعظ بدل كرد و در آن به نصيحت و ارشاد ملك منصور پرداخت.

    وفات

    به روايت اغلب منابع، مرگ وى در 709ق روى داده است. در این میان تنها شعرانى 707ق را تاريخ درگذشت او دانسته است. جنازه ابن عطاء الله را پس از تشييع در مدرسه منصوريه قاهره و در زاویه‌اى كه عبادت‌گاه او بود، به خاک سپردند و مقبره‌اش كه هم‌اكنون نيز برپاست زيارت‌گاه مردم است. در پيرامون مزار او بسيارى از بزرگان فقه، حديث و كسانى چون ابن دقيق العيد به خاک سپرده شده‌اند.

    آثار

    آثار عمده‌اى كه از او به طبع رسيده، اينهاست:

    1. الحكم العطائية (حكم ابن عطاء الله السكندرى) كه مهم‌ترين اثر اوست؛
    2. المناجاة العطائية (مناجات عرفانى ابن عطاء الله است كه با توجه به مشابهت شيوه نگارش آن با نثر حكم احتمال مى‌رود كه در زمان تأليف حكم يا در همان حدود نوشته شده باشد)؛
    3. الوصية الى الاخوان بالاسكندرية؛
    4. التنویر في اسقاط التدبير (اين تأليف یک‌سره به بحث درباره فلسفه اسقاط اراده و تدبير انسان در برابر اراده خداوند اختصاص يافته است)؛
    5. لطائف المنن في مناقب الشيخ ابى‌العباس المرسى و شيخه الشاذلى ابى‌الحسن؛
    6. تاج العروس الحاوى لتهذيب النفوس (مجموعه‌اى است از مواعظ و اندرزهاى ابن عطاء الله به مريدان در رعايت آداب شرعى در سلوك)؛
    7. القصد المجرد في معرفة الاسم المفرد (رساله‌اى است فلسفى - كلامى كه در آن درباره ذات، صفات، اسماء و افعال خداوند به شيوه اشاعره سخن رفته است)؛
    8. مفتاح الفلاح و مصباح الارواح (مجموعه‌اى است درباره آداب عملى سلوك و در بيان ذكر و خلوت و انواع، آداب و اوقات آن)؛
    9. عنوان التوفيق في آداب الطريق (شرح قصيده شيخ ابومدين غوث تلمسانى است در آداب صحبت).

    افزون بر اشعار پراكنده ابن عطاء الله كه در تذكره‌ها و طبقات نقل شده است، دو قصيده نيز از وى بر جاى مانده كه یکى مشتمل بر 62 بيت، به ضمیمه لطائف و ديگرى در 22 بيت، به ضمیمه تنویر به چاپ رسيده است.

    آثار خطى

    1. رساله درباره آيه كريمه «وَ اِذا جاءَك الَّذين يُؤمِنون بَآياتِنا فَقُل سَلام...» كه رساله‌اى است مختصر در باب معانى و مراتب ايمان و ذات و صفات الهى؛
    2. رسالة في القواعد‌الدينية؛
    3. مواعظ؛
    4. حزب النجاة؛
    5. رسالة في التصوف (رسالة التصوف)؛
    6. تنبيه في طريق القوم؛
    7. رسالة في السلوك؛
    8. حزب النور و تمام السرور؛
    9. دعاء؛
    10. تحفة الخلان في شرح نصيحة الاخوان.

    آثار يافت‌نشده:

    1. المرقى الى القدس الابقى؛
    2. مختصر تهذيب المدونة للبرادعى در فقه؛
    3. اصول مقدمات الوصول[۱].

    پانویس

    منابع مقاله

    حفیظی، مینا، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377

    وابسته‌ها