أمالي الباغندي: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
    (۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱۴: خط ۱۴:


    | مکان نشر = اسپانیا - اندلس
    | مکان نشر = اسپانیا - اندلس
    | سال نشر = 1997م , 1417ق  
    | سال نشر = 1997م , 1417ق  


    | کد اتوماسیون = AUTOMATIONCODE59606AUTOMATIONCODE
    | کد اتوماسیون = AUTOMATIONCODE59606AUTOMATIONCODE
    خط ۲۰: خط ۲۰:
    | شابک =  
    | شابک =  
    | تعداد جلد = 1
    | تعداد جلد = 1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =  
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =59606
    | کد پدیدآور = 47917
    | کد پدیدآور = 47917
    | پس از =  
    | پس از =  
    | پیش از =  
    | پیش از =  
    }}  
    }}  


    {{کاربردهای دیگر|امالی (ابهام‌ زدایی)}}
    {{کاربردهای دیگر|امالی (ابهام‌ زدایی)}}
       
       
    '''أمالي الباغندي'''، تألیف [[باغندی، محمد بن سلیمان|ابوبکر محمد بن سیلمان باغندی]] (متوفی 283ق)، کتابی است یک‌جلدی به زبان عربی با موضوع روایات اسلامی اهل تسنن. این اثر به تحقیق [[اشرف صلاح علی]] رسیده است.
    '''أمالي الباغندي'''، تألیف [[باغندی، محمد بن سلیمان|ابوبکر محمد بن سیلمان باغندی]] (متوفی 283ق)، کتابی است یک‌جلدی به زبان عربی با موضوع روایات اسلامی اهل تسنن. این اثر به تحقیق [[اشرف صلاح علی]] رسیده است.
    خط ۳۴: خط ۳۸:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    اسناد (طریق) کتاب در صفحه اول آن این‌گونه ذکر شده است: أخبرنا ابوالفضل: جعفر بن علی بن هبه الله الهمدانی المقرئ، قراءة علیه و نحن نسمع فی یوم الجمعة ثامن عشر جمادی الآخرة من سنه خمس و ثلاثین و ستمائة بالجامع المظفری بسفح جبل کاسیون ظاهر دمشق قیل له: أخبرکم الشیخ العالم الحافظ ابوطاهر: أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن إبراهیم السلفی الاصبهانی فی جمادی الأولی سنة سبعین و خمسمائة بالاسکندریه، ثنا ابوغالب: محمد بن الحسن احمد الباقلانی ببغداد سنه اربع و تسعین و اربعمائة، انبأ ابوعلی الحسن بن احمد بن ابراهیم بن شاذان البزار، انبأ ابومحمد: عبدالخالق بن الحسن بن محمد بن نصر بن مرزوق بن عبدالرحمن بن بزیغ القسطی ثنا: ابوبکر محمد بن سلیمان بن الحارث الباغندی الواسطی. و سپس شروع به ذکر اولین روایت از قول ابوعاصم ضحاک بن مخلد شیبانی... از پیامبر خدا(ص) کرده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص13</ref> متن این حدیث چنین است: «ویل للذی یحدث الناس فیکذب لیضحکهم ویل له ویل له»؛ وای بر آنکه دروغی بگوید تا دیگران را بخنداند، وای بر او... وای بر او....<ref>ر.ک: همان</ref>
    اسناد (طریق) کتاب در صفحه اول آن این‌گونه ذکر شده است: أخبرنا ابوالفضل: جعفر بن علی بن هبه الله الهمدانی المقرئ، قراءة علیه و نحن نسمع فی یوم الجمعة ثامن عشر جمادی الآخرة من سنه خمس و ثلاثین و ستمائة بالجامع المظفری بسفح جبل کاسیون ظاهر دمشق قیل له: أخبرکم الشیخ العالم الحافظ ابوطاهر: أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن إبراهیم السلفی الاصبهانی فی جمادی الأولی سنة سبعین و خمسمائة بالاسکندریه، ثنا ابوغالب: محمد بن الحسن احمد الباقلانی ببغداد سنه اربع و تسعین و اربعمائة، انبأ ابوعلی الحسن بن احمد بن ابراهیم بن شاذان البزار، انبأ ابومحمد: عبدالخالق بن الحسن بن محمد بن نصر بن مرزوق بن عبدالرحمن بن بزیغ القسطی ثنا: ابوبکر محمد بن سلیمان بن الحارث الباغندی الواسطی. و سپس شروع به ذکر اولین روایت از قول ابوعاصم ضحاک بن مخلد شیبانی... از پیامبر خدا(ص) کرده است.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/59606/%D8%A3%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%BA%D9%86%D8%AF%DB%8C?pageNumber=13&viewType=pdf ر.ک: متن کتاب، ص13]</ref> متن این حدیث چنین است: «ویل للذی یحدث الناس فیکذب لیضحکهم ویل له ویل له»؛ وای بر آنکه دروغی بگوید تا دیگران را بخنداند، وای بر او... وای بر او....<ref>[https://noorlib.ir/book/view/59606/%D8%A3%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%BA%D9%86%D8%AF%DB%8C?pageNumber=13&viewType=pdf ر.ک: همان]</ref>


    ادامه مطالب کتاب، در ذکر روایات اسلامی اهل تسنن است. این کتاب، در مجموع 88 روایت را در خود دارد. سند آخرین روایت کتاب، این‌گونه است: حدثنا ابونعیم، ثنا زکریا عن ابی زائده، عن فراس، عن الشعبی عن مسروق عن عایشه قالت:... و در متن آن بیان شده که: روزی فاطمه(س) نزد رسول خدا(ص) آمد و راه رفتنش همانند پیامبر(ص) بود. رسول خدا(ص) به او فرمود: خوش‌آمدی (مرحبا) دخترم. و سپس حضرت زهرا(س) را در یک‌طرف خودش (راوی در سمت راست یا چپ مردد است) نشاند. سپس چیزی در گوش صدیقه طاهره(س) گفت و آن حضرت(س) گریست. من (عایشه) به حضرت زهرا(س) گفتم: پیامبر خدا(ص) تو را به گفتار خودش مختص کرده، پس چرا می‌گریی؟ سپس پیامبر خدا مجدداً چیزی را فقط به آن حضرت(س) گفت و حضرت فاطمه(س) خندید. من (عایشه) به او گفتم: مانند امروز را تابه‌حال ندیده بودم؛ شادی‌ای نزدیک به غم. سپس از حضرت زهرا(س) پرسیدم: پیامبر(ص) چه به تو گفت؟ زهرای مرضیه(س) فرمود: من راز پیامبر خدا(ص) را فاش نمی‌کنم. این ماجرا ماند تا اینکه پیامبر خدا(ص) از دنیا رفت. پس از رحلت آن حضرت(ص) از حضرت فاطمه(س) ماجرای آن روز را پرسیدم. ایشان فرمود: پدرم مخفیانه به من فرمود: جبرئیل در هرسال یک‌مرتبه قرآن را بر من عرضه می‌کرد ولی امسال دومرتبه این کار را کرده است و این یعنی، اجل من فرا رسیده است. تو اولین نفر از خاندان من هستی که به من ملحق می‌شوی و چه خوب پدری بودم برایت (نعم السلف أنا لک). من با شنیدن این خبر گریستم. سپس پدرم(ص) به من فرمود: آیا دوست نداری که سرور زنان این امت و سایر مؤمنین باشی؟ من با شنیدن این خبر، خوشحال شدم و خندیدم.<ref>ر.ک: همان، ص89</ref>
    ادامه مطالب کتاب، در ذکر روایات اسلامی اهل تسنن است. این کتاب، در مجموع 88 روایت را در خود دارد. سند آخرین روایت کتاب، این‌گونه است: حدثنا ابونعیم، ثنا زکریا عن ابی زائده، عن فراس، عن الشعبی عن مسروق عن عایشه قالت:... و در متن آن بیان شده که: روزی فاطمه(س) نزد رسول خدا(ص) آمد و راه رفتنش همانند پیامبر(ص) بود. رسول خدا(ص) به او فرمود: خوش‌آمدی (مرحبا) دخترم. و سپس حضرت زهرا(س) را در یک‌طرف خودش (راوی در سمت راست یا چپ مردد است) نشاند. سپس چیزی در گوش صدیقه طاهره(س) گفت و آن حضرت(س) گریست. من (عایشه) به حضرت زهرا(س) گفتم: پیامبر خدا(ص) تو را به گفتار خودش مختص کرده، پس چرا می‌گریی؟ سپس پیامبر خدا مجدداً چیزی را فقط به آن حضرت(س) گفت و حضرت فاطمه(س) خندید. من (عایشه) به او گفتم: مانند امروز را تابه‌حال ندیده بودم؛ شادی‌ای نزدیک به غم. سپس از حضرت زهرا(س) پرسیدم: پیامبر(ص) چه به تو گفت؟ زهرای مرضیه(س) فرمود: من راز پیامبر خدا(ص) را فاش نمی‌کنم. این ماجرا ماند تا اینکه پیامبر خدا(ص) از دنیا رفت. پس از رحلت آن حضرت(ص) از حضرت فاطمه(س) ماجرای آن روز را پرسیدم. ایشان فرمود: پدرم مخفیانه به من فرمود: جبرئیل در هرسال یک‌مرتبه قرآن را بر من عرضه می‌کرد ولی امسال دومرتبه این کار را کرده است و این یعنی، اجل من فرا رسیده است. تو اولین نفر از خاندان من هستی که به من ملحق می‌شوی و چه خوب پدری بودم برایت (نعم السلف أنا لک). من با شنیدن این خبر گریستم. سپس پدرم(ص) به من فرمود: آیا دوست نداری که سرور زنان این امت و سایر مؤمنین باشی؟ من با شنیدن این خبر، خوشحال شدم و خندیدم.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/59606/%D8%A3%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%BA%D9%86%D8%AF%DB%8C?pageNumber=89&viewType=pdf ر.ک: همان، ص89]</ref>


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    فهارس فنی شامل شیوخ مصنف و شماره حدیثشان و اطراف حدیث، به ترتیب در انتهای اثر ذکر شده است. استاد [[سزگین، فؤاد|سزکین]] در کتاب التاریخ التراث العربی در ترجمه فرزند مؤلف یعنی محمد بن محمد بن سلیمان بر انتساب این کتاب به نویسنده تأکید می‌کند. همچنین است [[عوامه، محمد|محمد عوامه]] در مقدمه‌ای که بر مسند عمر بن عبدالعزیز برای پسر او نوشته است. [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] در المجمع المؤسس هم انتساب این اثر به [[باغندی، محمد بن سلیمان|باغندی]] را ذکر می‌نماید.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص4-5</ref>
    فهارس فنی شامل شیوخ مصنف و شماره حدیثشان و اطراف حدیث، به ترتیب در انتهای اثر ذکر شده است. استاد [[سزگین، فؤاد|سزکین]] در کتاب [[تاريخ التراث العربي|تاریخ التراث العربی]] در ترجمه فرزند مؤلف یعنی محمد بن محمد بن سلیمان بر انتساب این کتاب به نویسنده تأکید می‌کند. همچنین است [[عوامه، محمد|محمد عوامه]] در مقدمه‌ای که بر مسند عمر بن عبدالعزیز برای پسر او نوشته است. [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] در المجمع المؤسس هم انتساب این اثر به [[باغندی، محمد بن سلیمان|باغندی]] را ذکر می‌نماید.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/59606/%D8%A3%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%BA%D9%86%D8%AF%DB%8C?pageNumber=4&viewType=pdf ر.ک: مقدمه کتاب، ص4-5]</ref>


    نسخه خطی کتاب در شش مجلس ارائه شده: مجلس اول از حدیث شماره 1 تا 21 را در خود دارد، مجلس دوم از 22 تا 39 را، مجلس سوم از 40 تا 48، مجلس چهارم از 49 تا 61، پنجم از 62 تا 83 و ششم از حدیث شماره 84 تا حدیث شماره 88 را در خود جای داده است.<ref>ر.ک: همان، ص5</ref> صفحات 11 و 12 کتاب، حاوی رونوشت تصاویر صفحات اول و آخر نسخه خطی کتاب است.
    نسخه خطی کتاب در شش مجلس ارائه شده: مجلس اول از حدیث شماره 1 تا 21 را در خود دارد، مجلس دوم از 22 تا 39 را، مجلس سوم از 40 تا 48، مجلس چهارم از 49 تا 61، پنجم از 62 تا 83 و ششم از حدیث شماره 84 تا حدیث شماره 88 را در خود جای داده است.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/59606/%D8%A3%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%BA%D9%86%D8%AF%DB%8C?pageNumber=5&viewType=pdf ر.ک: همان، ص5]</ref> صفحات 11 و 12 کتاب، حاوی رونوشت تصاویر صفحات اول و آخر نسخه خطی کتاب است.


    محقق، در پاورقی‌ها، وضعیت سند روایات را از حیث صحت و ضعف مورد بررسی قرار داده است.
    محقق، در پاورقی‌ها، وضعیت سند روایات را از حیث صحت و ضعف مورد بررسی قرار داده است.


    ==پانویس==
    ==پانویس==
    <references />
    <references/>


    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==

    نسخهٔ ‏۲ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۰۲

    ‏أمالي الباغندي
    أمالي الباغندي
    پدیدآورانباغندی، محمد بن سلیمان (نويسنده) اشرف صلاح علی (محقق و معلق)
    ناشرمؤسسة قرطبة
    مکان نشراسپانیا - اندلس
    سال نشر1997م , 1417ق
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf



    أمالي الباغندي، تألیف ابوبکر محمد بن سیلمان باغندی (متوفی 283ق)، کتابی است یک‌جلدی به زبان عربی با موضوع روایات اسلامی اهل تسنن. این اثر به تحقیق اشرف صلاح علی رسیده است.

    ساختار

    کتاب دارای مقدمه محقق و محتوای مطالب در 88 روایت است.

    گزارش محتوا

    اسناد (طریق) کتاب در صفحه اول آن این‌گونه ذکر شده است: أخبرنا ابوالفضل: جعفر بن علی بن هبه الله الهمدانی المقرئ، قراءة علیه و نحن نسمع فی یوم الجمعة ثامن عشر جمادی الآخرة من سنه خمس و ثلاثین و ستمائة بالجامع المظفری بسفح جبل کاسیون ظاهر دمشق قیل له: أخبرکم الشیخ العالم الحافظ ابوطاهر: أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن إبراهیم السلفی الاصبهانی فی جمادی الأولی سنة سبعین و خمسمائة بالاسکندریه، ثنا ابوغالب: محمد بن الحسن احمد الباقلانی ببغداد سنه اربع و تسعین و اربعمائة، انبأ ابوعلی الحسن بن احمد بن ابراهیم بن شاذان البزار، انبأ ابومحمد: عبدالخالق بن الحسن بن محمد بن نصر بن مرزوق بن عبدالرحمن بن بزیغ القسطی ثنا: ابوبکر محمد بن سلیمان بن الحارث الباغندی الواسطی. و سپس شروع به ذکر اولین روایت از قول ابوعاصم ضحاک بن مخلد شیبانی... از پیامبر خدا(ص) کرده است.[۱] متن این حدیث چنین است: «ویل للذی یحدث الناس فیکذب لیضحکهم ویل له ویل له»؛ وای بر آنکه دروغی بگوید تا دیگران را بخنداند، وای بر او... وای بر او....[۲]

    ادامه مطالب کتاب، در ذکر روایات اسلامی اهل تسنن است. این کتاب، در مجموع 88 روایت را در خود دارد. سند آخرین روایت کتاب، این‌گونه است: حدثنا ابونعیم، ثنا زکریا عن ابی زائده، عن فراس، عن الشعبی عن مسروق عن عایشه قالت:... و در متن آن بیان شده که: روزی فاطمه(س) نزد رسول خدا(ص) آمد و راه رفتنش همانند پیامبر(ص) بود. رسول خدا(ص) به او فرمود: خوش‌آمدی (مرحبا) دخترم. و سپس حضرت زهرا(س) را در یک‌طرف خودش (راوی در سمت راست یا چپ مردد است) نشاند. سپس چیزی در گوش صدیقه طاهره(س) گفت و آن حضرت(س) گریست. من (عایشه) به حضرت زهرا(س) گفتم: پیامبر خدا(ص) تو را به گفتار خودش مختص کرده، پس چرا می‌گریی؟ سپس پیامبر خدا مجدداً چیزی را فقط به آن حضرت(س) گفت و حضرت فاطمه(س) خندید. من (عایشه) به او گفتم: مانند امروز را تابه‌حال ندیده بودم؛ شادی‌ای نزدیک به غم. سپس از حضرت زهرا(س) پرسیدم: پیامبر(ص) چه به تو گفت؟ زهرای مرضیه(س) فرمود: من راز پیامبر خدا(ص) را فاش نمی‌کنم. این ماجرا ماند تا اینکه پیامبر خدا(ص) از دنیا رفت. پس از رحلت آن حضرت(ص) از حضرت فاطمه(س) ماجرای آن روز را پرسیدم. ایشان فرمود: پدرم مخفیانه به من فرمود: جبرئیل در هرسال یک‌مرتبه قرآن را بر من عرضه می‌کرد ولی امسال دومرتبه این کار را کرده است و این یعنی، اجل من فرا رسیده است. تو اولین نفر از خاندان من هستی که به من ملحق می‌شوی و چه خوب پدری بودم برایت (نعم السلف أنا لک). من با شنیدن این خبر گریستم. سپس پدرم(ص) به من فرمود: آیا دوست نداری که سرور زنان این امت و سایر مؤمنین باشی؟ من با شنیدن این خبر، خوشحال شدم و خندیدم.[۳]

    وضعیت کتاب

    فهارس فنی شامل شیوخ مصنف و شماره حدیثشان و اطراف حدیث، به ترتیب در انتهای اثر ذکر شده است. استاد سزکین در کتاب تاریخ التراث العربی در ترجمه فرزند مؤلف یعنی محمد بن محمد بن سلیمان بر انتساب این کتاب به نویسنده تأکید می‌کند. همچنین است محمد عوامه در مقدمه‌ای که بر مسند عمر بن عبدالعزیز برای پسر او نوشته است. ابن حجر در المجمع المؤسس هم انتساب این اثر به باغندی را ذکر می‌نماید.[۴]

    نسخه خطی کتاب در شش مجلس ارائه شده: مجلس اول از حدیث شماره 1 تا 21 را در خود دارد، مجلس دوم از 22 تا 39 را، مجلس سوم از 40 تا 48، مجلس چهارم از 49 تا 61، پنجم از 62 تا 83 و ششم از حدیث شماره 84 تا حدیث شماره 88 را در خود جای داده است.[۵] صفحات 11 و 12 کتاب، حاوی رونوشت تصاویر صفحات اول و آخر نسخه خطی کتاب است.

    محقق، در پاورقی‌ها، وضعیت سند روایات را از حیث صحت و ضعف مورد بررسی قرار داده است.

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها