آکویناس، توماس: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'یـ' به 'ی')
    جز (جایگزینی متن - 'تـ' به 'ت')
    خط ۵۷: خط ۵۷:
    آنگاه آکویناس حدود ده سال را به تدریس کلام و فـلسفه (شـامل بررسی مفصل آثار‌ بزرگ‌ ارسطو) و انجام کارهای مشورتی و اداری متنوع سـلک رهبانی خود در صومعه‌های گوناگون دومینیکی‌ در‌ حوالی رم گذراند. در پاییز سال 1268، آکویناس برای گذراندن دومین دوره استادی خود‌ در‌ کلام‌ به پاریس بازگشت. او درگیر سـه نزاع متمایز شد: مخالفت با متکلمان محافظه‌کار‌ که‌ از نـوآوری‌های فلسفی او انتقاد می‌کردند؛ مخالفت با پاره‌ای مبلغان سرسخت فلسفه ارسطو‌ یا‌ فلسفه‌ لاتینی ابن رشد و ضدیت با گروهی که از دومینیکی‌ها و فرانسیسکن‌ها و حق تدریس آنان در‌ دانشگاه‌ انتقاد می‌کردند.
    آنگاه آکویناس حدود ده سال را به تدریس کلام و فـلسفه (شـامل بررسی مفصل آثار‌ بزرگ‌ ارسطو) و انجام کارهای مشورتی و اداری متنوع سـلک رهبانی خود در صومعه‌های گوناگون دومینیکی‌ در‌ حوالی رم گذراند. در پاییز سال 1268، آکویناس برای گذراندن دومین دوره استادی خود‌ در‌ کلام‌ به پاریس بازگشت. او درگیر سـه نزاع متمایز شد: مخالفت با متکلمان محافظه‌کار‌ که‌ از نـوآوری‌های فلسفی او انتقاد می‌کردند؛ مخالفت با پاره‌ای مبلغان سرسخت فلسفه ارسطو‌ یا‌ فلسفه‌ لاتینی ابن رشد و ضدیت با گروهی که از دومینیکی‌ها و فرانسیسکن‌ها و حق تدریس آنان در‌ دانشگاه‌ انتقاد می‌کردند.


    بسیاری از آثار مکتوب آکویناس در این دوران به پایان رسیده‌ و یا‌ در‌ حال اتمام بود. با توجه به این واقعیت که دست‌خط او تقریباً نـاخوانا بود، تـصور‌ می‌رود‌ که برای نوشتن از منشیانی کمک می‌گرفت.
    بسیاری از آثار مکتوب آکویناس در این دوران به پایان رسیده‌ و یا‌ در‌ حال اتمام بود. با توجه به این واقعیت که دست‌خط او تقریباً نـاخوانا بود، تصور‌ می‌رود‌ که برای نوشتن از منشیانی کمک می‌گرفت.


    در سال 1272، آکویناس به‌ ایتالیا‌ فـراخوانده‌ شـد و بیش از یک سال در دانشگاه ناپل تدریس کرد و رشته قابل ‌توجهی از مواعظ، به‌ زبان‌ محلی‌ ایراد کرد.
    در سال 1272، آکویناس به‌ ایتالیا‌ فـراخوانده‌ شـد و بیش از یک سال در دانشگاه ناپل تدریس کرد و رشته قابل ‌توجهی از مواعظ، به‌ زبان‌ محلی‌ ایراد کرد.
    خط ۶۵: خط ۶۵:


    ==عقیده و تفکر==
    ==عقیده و تفکر==
    تـوماس در انتخاب میان عقل و ایمان - که از شایع‌ترین مسائل سده‌های میانه است - قاطعانه جانب ایمان را می‌گیرد و نقد عقلانیِ مبادی دین و تشکیک در حقانیت ایمان را هرگز جایز نمی‌داند. پیش از او، از سویی، کسانی همچون اریگنا برای عقل چنان مقام شامخی در نظر گرفته بودند که نه‌تنها کاربرد آن را در مباحث الهیات جایز می‌شمردند، بلکه آن را ملاک درستی بسیاری از اصول الهیات مسیحی نیز می‌دانستند. از سوی دیگر، گروهی همچون راجر بیکن قائل به جدایی کامل این دو حوزه بودند. به عقیده توماس، هم از حیث روش و هم از حیث موضوع، تمایزی قاطع میان الهیات و فلسفه وجود دارد. از حیث روش، توماس دریافتی کاملاً مشایی از ماهیت عقل و علم دارد. در نظر وی اساسِ علم، ادراک و دریافتِ بلاواسطه محسوساتی است که هریک به‌نحوی در برابر مدرِک، حضور دارند و عالِم، اشیاء و محسوسات را به وجدان درمی‌یابد و درباره آنها یقین حاصل می‌کند، اما مؤمن، هیچ دریافت مستقیمی از ذات خداوند ندارد و به همین سبب، توماس ایمان را نه فعل عقل، بلکه فعل اراده می‌داند. بااین‌حال، یقینِ حاصل از ایمان به‌مراتب قوی‌تر از یقین حسی است. الهیات، تعالیمِ کتاب مقدس و احکام شوراهای کلیسا را می‌پذیرد و آن را مبنای کار خود قرار می‌دهد، اما فلسفه با استدلال پیش می‌رود و هیچ اصلی را نمی‌پذیرد، مگر اینکه عقل درستی و ضرورت آن را تصدیق کند. از حیث موضوع، فلسفه از مطالعه طبیعت و عالمِ محسوسات آغاز می‌کند و در نهایت به ذات خداوند ختم می‌شود، اما الهیات از ذات خداوند آغاز می‌کند؛ بااین‌همه، عقل، ناقص و خطاپذیر است و تنها ایمان به مسیح انسان را نجات می‌دهد. فلسفه نه‌تنها برای نجات انسان ضروری نیست، بلکه برای الهیات نیز ضرورتی ندارد و اعتقادات دینی حتى با ضروری‌ترین استدلال‌های فلسفی نیز بی‌اعتبار نمی‌شود<ref>ر.ک: ساکت اف، امیرحسین، ج16، ص397-398</ref>.
    توماس در انتخاب میان عقل و ایمان - که از شایع‌ترین مسائل سده‌های میانه است - قاطعانه جانب ایمان را می‌گیرد و نقد عقلانیِ مبادی دین و تشکیک در حقانیت ایمان را هرگز جایز نمی‌داند. پیش از او، از سویی، کسانی همچون اریگنا برای عقل چنان مقام شامخی در نظر گرفته بودند که نه‌تنها کاربرد آن را در مباحث الهیات جایز می‌شمردند، بلکه آن را ملاک درستی بسیاری از اصول الهیات مسیحی نیز می‌دانستند. از سوی دیگر، گروهی همچون راجر بیکن قائل به جدایی کامل این دو حوزه بودند. به عقیده توماس، هم از حیث روش و هم از حیث موضوع، تمایزی قاطع میان الهیات و فلسفه وجود دارد. از حیث روش، توماس دریافتی کاملاً مشایی از ماهیت عقل و علم دارد. در نظر وی اساسِ علم، ادراک و دریافتِ بلاواسطه محسوساتی است که هریک به‌نحوی در برابر مدرِک، حضور دارند و عالِم، اشیاء و محسوسات را به وجدان درمی‌یابد و درباره آنها یقین حاصل می‌کند، اما مؤمن، هیچ دریافت مستقیمی از ذات خداوند ندارد و به همین سبب، توماس ایمان را نه فعل عقل، بلکه فعل اراده می‌داند. بااین‌حال، یقینِ حاصل از ایمان به‌مراتب قوی‌تر از یقین حسی است. الهیات، تعالیمِ کتاب مقدس و احکام شوراهای کلیسا را می‌پذیرد و آن را مبنای کار خود قرار می‌دهد، اما فلسفه با استدلال پیش می‌رود و هیچ اصلی را نمی‌پذیرد، مگر اینکه عقل درستی و ضرورت آن را تصدیق کند. از حیث موضوع، فلسفه از مطالعه طبیعت و عالمِ محسوسات آغاز می‌کند و در نهایت به ذات خداوند ختم می‌شود، اما الهیات از ذات خداوند آغاز می‌کند؛ بااین‌همه، عقل، ناقص و خطاپذیر است و تنها ایمان به مسیح انسان را نجات می‌دهد. فلسفه نه‌تنها برای نجات انسان ضروری نیست، بلکه برای الهیات نیز ضرورتی ندارد و اعتقادات دینی حتى با ضروری‌ترین استدلال‌های فلسفی نیز بی‌اعتبار نمی‌شود<ref>ر.ک: ساکت اف، امیرحسین، ج16، ص397-398</ref>.


    ==آثار==
    ==آثار==

    نسخهٔ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۲۲

    NUR05843.jpg

    نام آکویناس، توماس
    نام‎های دیگر آک‍وي‍ن‍اس‌، ت‍وم‍اس‌

    آک‍وئ‍ي‍ن‍ي‌، س‍ن‍ت‌ ت‍وم‍اس‌

    الاک‍وي‍ن‍ي‌، ت‍وم‍ن‍ا

    س‍ن‌ ت‍وم‍ا

    ت‍وم‍اس‌، آک‍وي‍ن‍اس‌

    س‍ن‍ت‌ ت‍وم‍اس‌ اک‍وي‍ن‍اس‌

    قديس توماس آکويناس

    نام پدر
    متولد 1225م
    محل تولد
    رحلت 673ق / 1274م
    اساتید
    برخی آثار
    کد مؤلف AUTHORCODE05843AUTHORCODE

    سنت توماس آکویناس (Thomas Aquinas.ST)، (متوفی ۱۲۷۴م/۶۲۳ق)، فیلسوف و متکلم کاتولیک.

    تولد

    وی در میان سال‌های ۱۲۲۴-۱۲۲۶م، در منطقه آکوینو در نزدیکی شهر ناپل متولد شد[۱].

    تحصیلات

    وی تقریباً در پنج‌سالگی تحصیلات ابتدایی خود را زیر نظر‌ راهبان‌ دومینیکی در نزدیک مونت کازینو Monteccasino آغاز کرد و در دانشگاه ناپل، به تحصیل فنون آزاد (علوم هفت‌گانه) ادامه داد. احتمال دارد که آکویناس، پیش از ورود به سلک‌ مبلغان‌ Order of Preachers (دومینیکی‌ها) در سال‌ 1244‌، استاد‌ فنون آزاد در دانشگاه ناپل شده باشد. او دروس فلسفه و کلام را به سبک دومینیکی، نخست در پاریس و از تاریخ 1248‌ به‌ بعد‌ زیر نظر آلبرت کبیر در کلن آموخت.

    تدریس

    او در سال‌ 1252‌ برای ادامه تحصیلات تکمیلی در کلام به پاریس فرستاده شد و در آنجا به‌عنوان کارشناس Bachelor کلام تا‌ سال‌ 1256‌ که درجه استادی (دکترای) کلام به او عطا شد، به‌ تدریس پرداخت. در سال 1257 عده‌ای از استادان با عـضویتش به‌عنوان استاد تمام‌وقت دانـشکده کلام مخالفت‌ کردند‌؛ بالاخره‌ عضویتش پذیرفته شد و آکویناس به تدریس خود در پاریس تا سال‌ 1259‌ ادامه داد.

    آنگاه آکویناس حدود ده سال را به تدریس کلام و فـلسفه (شـامل بررسی مفصل آثار‌ بزرگ‌ ارسطو) و انجام کارهای مشورتی و اداری متنوع سـلک رهبانی خود در صومعه‌های گوناگون دومینیکی‌ در‌ حوالی رم گذراند. در پاییز سال 1268، آکویناس برای گذراندن دومین دوره استادی خود‌ در‌ کلام‌ به پاریس بازگشت. او درگیر سـه نزاع متمایز شد: مخالفت با متکلمان محافظه‌کار‌ که‌ از نـوآوری‌های فلسفی او انتقاد می‌کردند؛ مخالفت با پاره‌ای مبلغان سرسخت فلسفه ارسطو‌ یا‌ فلسفه‌ لاتینی ابن رشد و ضدیت با گروهی که از دومینیکی‌ها و فرانسیسکن‌ها و حق تدریس آنان در‌ دانشگاه‌ انتقاد می‌کردند.

    بسیاری از آثار مکتوب آکویناس در این دوران به پایان رسیده‌ و یا‌ در‌ حال اتمام بود. با توجه به این واقعیت که دست‌خط او تقریباً نـاخوانا بود، تصور‌ می‌رود‌ که برای نوشتن از منشیانی کمک می‌گرفت.

    در سال 1272، آکویناس به‌ ایتالیا‌ فـراخوانده‌ شـد و بیش از یک سال در دانشگاه ناپل تدریس کرد و رشته قابل ‌توجهی از مواعظ، به‌ زبان‌ محلی‌ ایراد کرد.

    وفات

    در اواخر سـال 1273، بیماری ناگزیرش ساخت تا از تدریس‌ و تألیف‌ دست بکشد. اوایل سال 1274 برای شرکت در شورای کلیسا، راهـی لیون شد. حال رو به وخامتش‌، در‌ جایی نه‌چندان دور از زادگاهش، سفرش را متوقف کرد و او در‌ ماه‌ مارس هـمان سـال در «فوزانووا»Fossanova درگذشت‌[۲].

    عقیده و تفکر

    توماس در انتخاب میان عقل و ایمان - که از شایع‌ترین مسائل سده‌های میانه است - قاطعانه جانب ایمان را می‌گیرد و نقد عقلانیِ مبادی دین و تشکیک در حقانیت ایمان را هرگز جایز نمی‌داند. پیش از او، از سویی، کسانی همچون اریگنا برای عقل چنان مقام شامخی در نظر گرفته بودند که نه‌تنها کاربرد آن را در مباحث الهیات جایز می‌شمردند، بلکه آن را ملاک درستی بسیاری از اصول الهیات مسیحی نیز می‌دانستند. از سوی دیگر، گروهی همچون راجر بیکن قائل به جدایی کامل این دو حوزه بودند. به عقیده توماس، هم از حیث روش و هم از حیث موضوع، تمایزی قاطع میان الهیات و فلسفه وجود دارد. از حیث روش، توماس دریافتی کاملاً مشایی از ماهیت عقل و علم دارد. در نظر وی اساسِ علم، ادراک و دریافتِ بلاواسطه محسوساتی است که هریک به‌نحوی در برابر مدرِک، حضور دارند و عالِم، اشیاء و محسوسات را به وجدان درمی‌یابد و درباره آنها یقین حاصل می‌کند، اما مؤمن، هیچ دریافت مستقیمی از ذات خداوند ندارد و به همین سبب، توماس ایمان را نه فعل عقل، بلکه فعل اراده می‌داند. بااین‌حال، یقینِ حاصل از ایمان به‌مراتب قوی‌تر از یقین حسی است. الهیات، تعالیمِ کتاب مقدس و احکام شوراهای کلیسا را می‌پذیرد و آن را مبنای کار خود قرار می‌دهد، اما فلسفه با استدلال پیش می‌رود و هیچ اصلی را نمی‌پذیرد، مگر اینکه عقل درستی و ضرورت آن را تصدیق کند. از حیث موضوع، فلسفه از مطالعه طبیعت و عالمِ محسوسات آغاز می‌کند و در نهایت به ذات خداوند ختم می‌شود، اما الهیات از ذات خداوند آغاز می‌کند؛ بااین‌همه، عقل، ناقص و خطاپذیر است و تنها ایمان به مسیح انسان را نجات می‌دهد. فلسفه نه‌تنها برای نجات انسان ضروری نیست، بلکه برای الهیات نیز ضرورتی ندارد و اعتقادات دینی حتى با ضروری‌ترین استدلال‌های فلسفی نیز بی‌اعتبار نمی‌شود[۳].

    آثار

    از مهم‌ترین آثار او می‌توان به «جامع الهیات»، «جامع در ردّ کافران»، رساله «درباره وجود و ماهیت» و تفسیر بر برخی آثار ارسطو اشاره کرد[۴].

    پانویس

    1. ر.ک: ساکت اف، امیرحسین، ج16، ص397
    2. ر.ک: ورنون جی. بورک (نویسنده) و اسلامی سید حسن (مترجم)، ص16-17
    3. ر.ک: ساکت اف، امیرحسین، ج16، ص397-398
    4. ر.ک: همان، ص397

    منابع مقاله

    1. ورنون جی. بورک (نویسنده) و اسلامی سید حسن (مترجم)، «اندیشه و آثار توماس آکویناس»، کیهان اندیشه، خرداد و تیر 1378، شماره 84، درج در پایگاه تخصصی مجلات نور، به آدرس:
      http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/26845
    2. ساکت اف، امیرحسین، «دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1387.


    وابسته‌ها