القول المتين في تشيع الشيخ الأكبر محي‌الدين ابن العربي: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'هاي' به 'های'
جز (جایگزینی متن - ' الدین ' به '‌الدین ')
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
خط ۲۵: خط ۲۵:
'''القول المتين في تشيع الشيخ الأكبر محي‌الدين ابن العربي'''، نوشته‌اى مستقل و مفصل به زبان عربى، از آثار نویسنده ناآشناى معاصر، شيخ محسن قاسم طهرانى از شاگردان [[حسینی طهرانی، محمدحسین|علامه سيد‌‎محمدحسين حسینى تهرانى]] است كه مذهب [[ابن عربی، محمد بن علی|محى‌الدين بن عربى]] (560 - 638ق) را مورد بررسى قرار داده و سرانجام بنا بر نظر خودش، گرايش او به تشيع به معنايى خاص را به اثبات رسانده است. مقصود مؤلف از اين تشيع همان مطلبى است كه تحت عنوان جديد و نظريه متناقض‌نماى «تسنن دوازده‌امامى» از آن ياد مى‌شود.
'''القول المتين في تشيع الشيخ الأكبر محي‌الدين ابن العربي'''، نوشته‌اى مستقل و مفصل به زبان عربى، از آثار نویسنده ناآشناى معاصر، شيخ محسن قاسم طهرانى از شاگردان [[حسینی طهرانی، محمدحسین|علامه سيد‌‎محمدحسين حسینى تهرانى]] است كه مذهب [[ابن عربی، محمد بن علی|محى‌الدين بن عربى]] (560 - 638ق) را مورد بررسى قرار داده و سرانجام بنا بر نظر خودش، گرايش او به تشيع به معنايى خاص را به اثبات رسانده است. مقصود مؤلف از اين تشيع همان مطلبى است كه تحت عنوان جديد و نظريه متناقض‌نماى «تسنن دوازده‌امامى» از آن ياد مى‌شود.


«تسنن دوازده‌امامى»، آميزه‌اى از تشيع و تسنن است و به كسانى اطلاق مى‌شود كه از نظر علمى و اعتقادى و همچنين از نظر عملى و فقهى همانندى‌هايى با سنيان داشتند و همان طور كه در تاريخ آمده، سنيان دوازده‌امامى با آنكه امامت و عصمت دوازده امام را پذيرفته بودند، ولى از خلفاى سه‌گانه نيز كاملا دفاع كرده و آنان را خليفه رسول‌الله مى‌شمردند.<ref>تاريخ تشيع در ایران از آغاز تا قرن دهم، ج 2، ص725 - 728</ref>
«تسنن دوازده‌امامى»، آميزه‌اى از تشيع و تسنن است و به كسانى اطلاق مى‌شود كه از نظر علمى و اعتقادى و همچنين از نظر عملى و فقهى همانندى‌هایى با سنيان داشتند و همان طور كه در تاريخ آمده، سنيان دوازده‌امامى با آنكه امامت و عصمت دوازده امام را پذيرفته بودند، ولى از خلفاى سه‌گانه نيز كاملا دفاع كرده و آنان را خليفه رسول‌الله مى‌شمردند.<ref>تاريخ تشيع در ایران از آغاز تا قرن دهم، ج 2، ص725 - 728</ref>


نویسنده، نگارش و حروف‌چينى و مقابله مجلد اول اين اثر را در تاريخ 27 رمضان 1423ق، در مدرسه امام باقر(ع) كه آن را آيت‌الله شيخ حسین [[وحید خراسانی، حسین|وحيد خراسانى]] در قم تأسيس كرده، به پایان رسانده است.<ref>القول المتين في تشيع الشيخ الأكبر محي‌الدين ابن العربي، ج 2، ص500</ref>ولى از زمان و مكان و ويژگى‌هاى نگارش مجلد دوم، خبرى در دست نيست.
نویسنده، نگارش و حروف‌چينى و مقابله مجلد اول اين اثر را در تاريخ 27 رمضان 1423ق، در مدرسه امام باقر(ع) كه آن را آيت‌الله شيخ حسین [[وحید خراسانی، حسین|وحيد خراسانى]] در قم تأسيس كرده، به پایان رسانده است.<ref>القول المتين في تشيع الشيخ الأكبر محي‌الدين ابن العربي، ج 2، ص500</ref>ولى از زمان و مكان و ويژگى‌هاى نگارش مجلد دوم، خبرى در دست نيست.
خط ۴۳: خط ۴۳:
نویسنده در فصل اول، نخست، مطرح كرده است كه «تسنن دوازده‌امامى» به معناى «پيروى از يكى از مذاهب فقهى چهارگانه همراه با پذيرش امامت دوازده امام»، موضوعى بس شگفت‌آور، ولى واقعى و تاريخى است كه برخى از شخصيت‌هاى علمى در زندگى خود، معتقد و عامل به آن بوده‌اند و بعد افزوده است اولين كسى كه اصطلاح «تسنن دوازده‌امامى» را به كار برده، مرحوم استاد محمدتقى دانش‌پژوه در كتاب «فرهنگ ایران‌زمين» بوده و پس از وى، استاد [[رسول جعفريان]] در كتاب «تاريخ تشيع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجرى» از او تبعيت كرده است.
نویسنده در فصل اول، نخست، مطرح كرده است كه «تسنن دوازده‌امامى» به معناى «پيروى از يكى از مذاهب فقهى چهارگانه همراه با پذيرش امامت دوازده امام»، موضوعى بس شگفت‌آور، ولى واقعى و تاريخى است كه برخى از شخصيت‌هاى علمى در زندگى خود، معتقد و عامل به آن بوده‌اند و بعد افزوده است اولين كسى كه اصطلاح «تسنن دوازده‌امامى» را به كار برده، مرحوم استاد محمدتقى دانش‌پژوه در كتاب «فرهنگ ایران‌زمين» بوده و پس از وى، استاد [[رسول جعفريان]] در كتاب «تاريخ تشيع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجرى» از او تبعيت كرده است.


نویسنده، اين مطلب را يادآورى كرده است كه شهر «حلب» از مراكز تشيع دوازده‌امامى بوده و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] هم به آنجا رفت‌وآمد مى‌كرده و گاه در آنجا توقف داشته و در همان جا كتاب «التجليات الإلهية» را نوشته است. نویسنده، اعتقاد دارد كه بررسى شخصيت‌هايى كه گرايش «تسنن دوازده‌امامى» داشتند، تحقيقى گسترده و نيازمند نگارش چند كتاب است، ولى او كوشيده است كه اسامى شخصيت‌هايى با اين گرايش را ذكر كند و نقش تاريخى «تسنن دوازده‌امامى» در تأسيس دولت‌هاى كوچك شيعى مانند سربداران در سبزوار و مشعشعيان در خوزستان و... قبل از دولت بزرگ شيعه در عهد صفويه را بيان كند و همچنين تأثير آن در تأسيس امپراطورى شيعى صفوى را آشكار سازد. نویسنده بر آن است كه تجربه تاريخى ثابت كرده است كه ايجاد فضاى باز براى تصوف و شخصيت‌هاى آن به رشد پديده تسنن دوازده‌امامى مى‌انجامد و همين گرايش تسنن دوازده‌امامى پلى به‌سوى تشيع دوازده‌امامى و سرانجام تأسيس حكومت‌هاى شيعى مى‌شود و اين تجربه تاريخى كاملاً منطبق با اين نگرش منطقى است كه تشيع، زادگاه و مادر تصوف است و هر چيزى به اصلش بازمى‌گردد، پس تصوف نيز به تشيع بازمى‌گردد.
نویسنده، اين مطلب را يادآورى كرده است كه شهر «حلب» از مراكز تشيع دوازده‌امامى بوده و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] هم به آنجا رفت‌وآمد مى‌كرده و گاه در آنجا توقف داشته و در همان جا كتاب «التجليات الإلهية» را نوشته است. نویسنده، اعتقاد دارد كه بررسى شخصيت‌هایى كه گرايش «تسنن دوازده‌امامى» داشتند، تحقيقى گسترده و نيازمند نگارش چند كتاب است، ولى او كوشيده است كه اسامى شخصيت‌هایى با اين گرايش را ذكر كند و نقش تاريخى «تسنن دوازده‌امامى» در تأسيس دولت‌هاى كوچك شيعى مانند سربداران در سبزوار و مشعشعيان در خوزستان و... قبل از دولت بزرگ شيعه در عهد صفويه را بيان كند و همچنين تأثير آن در تأسيس امپراطورى شيعى صفوى را آشكار سازد. نویسنده بر آن است كه تجربه تاريخى ثابت كرده است كه ايجاد فضاى باز براى تصوف و شخصيت‌هاى آن به رشد پديده تسنن دوازده‌امامى مى‌انجامد و همين گرايش تسنن دوازده‌امامى پلى به‌سوى تشيع دوازده‌امامى و سرانجام تأسيس حكومت‌هاى شيعى مى‌شود و اين تجربه تاريخى كاملاً منطبق با اين نگرش منطقى است كه تشيع، زادگاه و مادر تصوف است و هر چيزى به اصلش بازمى‌گردد، پس تصوف نيز به تشيع بازمى‌گردد.


نویسنده، اعتقاد دارد كه اسناد اوليه اين پديده «تسنن دوازده‌امامى» به نيمه قرن هفتم برمى‌گردد و ادعاى پيدايش آن قبل از اين زمان در نزد پژوهشگران ثابت نشده است. تسنن دوازده‌امامى بر كسى صدق مى‌كند كه سُنى است، ولى دو ويژگى دارد:
نویسنده، اعتقاد دارد كه اسناد اوليه اين پديده «تسنن دوازده‌امامى» به نيمه قرن هفتم برمى‌گردد و ادعاى پيدايش آن قبل از اين زمان در نزد پژوهشگران ثابت نشده است. تسنن دوازده‌امامى بر كسى صدق مى‌كند كه سُنى است، ولى دو ويژگى دارد:
خط ۵۴: خط ۵۴:
در فصل دوم، نویسنده، پديده مزبور را در بين 13 نفر از شاگردان و راويان [[ابن عربی، محمد بن علی|محى‌الدين بن عربى]]، مانند [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدين قونوى]]، عفيف‌الدين تلمسانى، قاضى محى‌الدين بن الزكى، كمال‌الدين ابوالقاسم مشهور به ابن‌العديم حلبى و عبدالله بن محمود بن مودود موصلى معروف به مجدالدين بلدچى، مطرح و بررسى كرده است. او بر آن است كه كنكاش درباره مذهب و انديشه شاگردان، همواره پنجره‌اى به‌سوى شناسايى گرايش م[[ذهبى]] استاد است، به‌ويژه اگر شاگردان در موضوع بس مهم و سرنوشت‌ساز عرفان و سيروسلوك، او را انتخاب كرده باشند.<ref>همان، ص1، ص389</ref>
در فصل دوم، نویسنده، پديده مزبور را در بين 13 نفر از شاگردان و راويان [[ابن عربی، محمد بن علی|محى‌الدين بن عربى]]، مانند [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدين قونوى]]، عفيف‌الدين تلمسانى، قاضى محى‌الدين بن الزكى، كمال‌الدين ابوالقاسم مشهور به ابن‌العديم حلبى و عبدالله بن محمود بن مودود موصلى معروف به مجدالدين بلدچى، مطرح و بررسى كرده است. او بر آن است كه كنكاش درباره مذهب و انديشه شاگردان، همواره پنجره‌اى به‌سوى شناسايى گرايش م[[ذهبى]] استاد است، به‌ويژه اگر شاگردان در موضوع بس مهم و سرنوشت‌ساز عرفان و سيروسلوك، او را انتخاب كرده باشند.<ref>همان، ص1، ص389</ref>


در فصل سوم، نویسنده، پديده يادشده را در بين عارفان معاصر [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و همانندان معنوى و سلوكى او، مانند سعدالدين حموئى، ابن فارض مصرى، شيخ شهاب‌الدينسهروردى بغدادى، جلال‌الدين محمد مولوى و ملك ظاهر ايوبى، بررسى كرده است. نویسنده، نتيجه مى‌گيرد كه رسميت يافتن تشيع در ایران در دولت ايلخانى، موضوعى طبيعى و تدريجى بود و هرگز ناگهانى و تصادفى نبود كه يك‌باره و بدون مقدمه اتفاق افتاده باشد، بلكه زمينه‌ها و ريشه‌هايى تاريخى داشت كه عمده‌اش به مسئله «گرايش صوفيان آن زمان به تشيع» و اعتقاد آنان به ولايت دوازده امام(ع) بازمى‌گردد؛ هرچند كه گرايش عملى آنان به مذاهب چهارگانه فقهى شافعى، حنفى، مالكى و حنبلى بود. بنابراین، نقش شخصيت‌هاى دينى و سياسى صوفيان را در نشر و گسترش انديشه‌هاى شيعى و ارتباطشان با انديشمندان شيعى را نبايد فراموش كرد و به همين جهت، [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] كه سلطان محمد خدابنده به‌طور رسمى به دست او تشيع را برگزيد، تنها حلقه تأثيرگذار در اين مسئله نبود، بلكه او حلقه پایانى قضيه بود كه تشيع را در ایران رسميت بخشيد. پس مى‌توان گفت تاريخ نشان داده است كه همواره «تصوف شيعى»، راه را براى «تشيع رسمى» مى‌گشايد و بر سختى‌ها و مشكلات غلبه پيدا مى‌كند.<ref>همان، ج 1، ص379</ref>
در فصل سوم، نویسنده، پديده يادشده را در بين عارفان معاصر [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و همانندان معنوى و سلوكى او، مانند سعدالدين حموئى، ابن فارض مصرى، شيخ شهاب‌الدينسهروردى بغدادى، جلال‌الدين محمد مولوى و ملك ظاهر ايوبى، بررسى كرده است. نویسنده، نتيجه مى‌گيرد كه رسميت يافتن تشيع در ایران در دولت ايلخانى، موضوعى طبيعى و تدريجى بود و هرگز ناگهانى و تصادفى نبود كه يك‌باره و بدون مقدمه اتفاق افتاده باشد، بلكه زمينه‌ها و ريشه‌هایى تاريخى داشت كه عمده‌اش به مسئله «گرايش صوفيان آن زمان به تشيع» و اعتقاد آنان به ولايت دوازده امام(ع) بازمى‌گردد؛ هرچند كه گرايش عملى آنان به مذاهب چهارگانه فقهى شافعى، حنفى، مالكى و حنبلى بود. بنابراین، نقش شخصيت‌هاى دينى و سياسى صوفيان را در نشر و گسترش انديشه‌هاى شيعى و ارتباطشان با انديشمندان شيعى را نبايد فراموش كرد و به همين جهت، [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] كه سلطان محمد خدابنده به‌طور رسمى به دست او تشيع را برگزيد، تنها حلقه تأثيرگذار در اين مسئله نبود، بلكه او حلقه پایانى قضيه بود كه تشيع را در ایران رسميت بخشيد. پس مى‌توان گفت تاريخ نشان داده است كه همواره «تصوف شيعى»، راه را براى «تشيع رسمى» مى‌گشايد و بر سختى‌ها و مشكلات غلبه پيدا مى‌كند.<ref>همان، ج 1، ص379</ref>


در فصل چهارم، نویسنده، تصريح يازده تن از عالمان سنى، مانند قطب‌الدين يونينى، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]]، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] دمشقى، شمس‌الدين [[ذهبى]]، شيخ عبدالله يافعى، [[ابن خلدون]]، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]]، شيخ [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد|عبدالوهاب شعرانى]]، احمد امين مصرى، دكتر [[حسن ابراهیم حسن]] و [[هاشمی، محمدطاهر|سيد‌‎محمدطاهر هاشمى برزنجى]] را درباره گرايش شيعى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ذكر كرده است. در نظر برخى از اين دانشمندان سنى‌مذهب، مانند احمد امين مصرى، صوفيه به تشيع پيوستند و اين ارتباط، محكم شد و يكى از اعتقاداتى كه از آن مذهب گرفتند، عقيده به مهدى موعود بود كه آن را در قالبى جديد ريختند و به نام «قطب» ناميدند كه ستون آسمان و زمين است و تدبير امور به دست اوست. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در «الفتوحات المكية» گفته است كه آنان دوازده نقيب هستند كه نه كم مى‌شوند و نه زياد و.<ref>همان، ج 2، ص77 - 78</ref>
در فصل چهارم، نویسنده، تصريح يازده تن از عالمان سنى، مانند قطب‌الدين يونينى، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]]، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] دمشقى، شمس‌الدين [[ذهبى]]، شيخ عبدالله يافعى، [[ابن خلدون]]، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]]، شيخ [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد|عبدالوهاب شعرانى]]، احمد امين مصرى، دكتر [[حسن ابراهیم حسن]] و [[هاشمی، محمدطاهر|سيد‌‎محمدطاهر هاشمى برزنجى]] را درباره گرايش شيعى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ذكر كرده است. در نظر برخى از اين دانشمندان سنى‌مذهب، مانند احمد امين مصرى، صوفيه به تشيع پيوستند و اين ارتباط، محكم شد و يكى از اعتقاداتى كه از آن مذهب گرفتند، عقيده به مهدى موعود بود كه آن را در قالبى جديد ريختند و به نام «قطب» ناميدند كه ستون آسمان و زمين است و تدبير امور به دست اوست. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در «الفتوحات المكية» گفته است كه آنان دوازده نقيب هستند كه نه كم مى‌شوند و نه زياد و.<ref>همان، ج 2، ص77 - 78</ref>
خط ۷۰: خط ۷۰:
مؤلف همچنين از تاج‌الدين حسین خوارزمى، شارح «[[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم]]» به زبان فارسی، نقل كرده است كه او [[ابن عربی، محمد بن علی|محى‌الدين بن عربى]] را شيخ كامل مكمل، قطب العارفين و إمام الموحدين و وارث الأنبياء و المرسلين و زنده‌كننده حق و ملت و دين شمرده است.<ref>همان، ج 2، ص426</ref>
مؤلف همچنين از تاج‌الدين حسین خوارزمى، شارح «[[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم]]» به زبان فارسی، نقل كرده است كه او [[ابن عربی، محمد بن علی|محى‌الدين بن عربى]] را شيخ كامل مكمل، قطب العارفين و إمام الموحدين و وارث الأنبياء و المرسلين و زنده‌كننده حق و ملت و دين شمرده است.<ref>همان، ج 2، ص426</ref>


نویسنده، از استاد خودش [[حسینی طهرانی، محمدحسین|علامه سيد‌‎محمدحسين حسینى تهرانى]] نقل كرده است كه روش و عادت [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]] اين بود كه وقتى مطلبى از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ذكر مى‌كرد نام او را با نهايت عظمت و تجليل مى‌آورد، ولى آنگاه كه مطلبى از [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|بوعلى سينا]] مى‌آورد، معمولى و با تعابيرى مثل «برخى از فيلسوفان» از او ياد مى‌كند؛ گويى كه ابن‌سينا براى او چندان ارزش و عظمتى ندارد.<ref>همان، ج 2، ص448</ref>
نویسنده، از استاد خودش [[حسینی طهرانی، محمدحسین|علامه سيد‌‎محمدحسين حسینى تهرانى]] نقل كرده است كه روش و عادت [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]] اين بود كه وقتى مطلبى از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ذكر مى‌كرد نام او را با نهایت عظمت و تجليل مى‌آورد، ولى آنگاه كه مطلبى از [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|بوعلى سينا]] مى‌آورد، معمولى و با تعابيرى مثل «برخى از فيلسوفان» از او ياد مى‌كند؛ گويى كه ابن‌سينا براى او چندان ارزش و عظمتى ندارد.<ref>همان، ج 2، ص448</ref>


و سرانجام، نویسنده بر آن است كه نظر عالمان شيعى درباره مذهب [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بسيار مختلف است؛ مثلاًبعضى او را سنى دوازده‌امامى شمرده‌اند و برخى ديگر مانند [[قاشی، حیدر بن علی|سيد‌‎حيدر آملى]] با آنكه او را از واصلان به قله‌هاى كمال مى‌شمارند، ولى در تشيع او مناقشه مى‌كنند و برخى ديگر مانند استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] او را سُنى متعصب مى‌دانند.<ref>مجموعه آثار استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] ج 4، ص944</ref>و درعين‌حال، علم و مقام والاى او را با صراحت مى‌ستايند و برخى نيز مانند علامه [[طباطبایی، محمدحسین|سيد‌‎محمدحسين طباطبايى]] درباره تعيين گرايش م[[ذهبى]] او مطلبى نگفته‌اند.<ref>همان، ج 2، ص293 - 294</ref>، ولى نویسنده خودش عقيده دارد كه نسبت‌هايى چون سنى متعصب كه در گفتار استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] آمده و... درباره [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، روا و ثابت‌شده نيست.<ref>همان، ج 2، ص482</ref>و او واقعاً شيعه به معنايى خاص؛ يعنى «سُنى دوازده‌امامى» است.<ref>همان، ج 2، ص5 - 11</ref>
و سرانجام، نویسنده بر آن است كه نظر عالمان شيعى درباره مذهب [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بسيار مختلف است؛ مثلاًبعضى او را سنى دوازده‌امامى شمرده‌اند و برخى ديگر مانند [[قاشی، حیدر بن علی|سيد‌‎حيدر آملى]] با آنكه او را از واصلان به قله‌هاى كمال مى‌شمارند، ولى در تشيع او مناقشه مى‌كنند و برخى ديگر مانند استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] او را سُنى متعصب مى‌دانند.<ref>مجموعه آثار استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] ج 4، ص944</ref>و درعين‌حال، علم و مقام والاى او را با صراحت مى‌ستايند و برخى نيز مانند علامه [[طباطبایی، محمدحسین|سيد‌‎محمدحسين طباطبايى]] درباره تعيين گرايش م[[ذهبى]] او مطلبى نگفته‌اند.<ref>همان، ج 2، ص293 - 294</ref>، ولى نویسنده خودش عقيده دارد كه نسبت‌هایى چون سنى متعصب كه در گفتار استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] آمده و... درباره [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، روا و ثابت‌شده نيست.<ref>همان، ج 2، ص482</ref>و او واقعاً شيعه به معنايى خاص؛ يعنى «سُنى دوازده‌امامى» است.<ref>همان، ج 2، ص5 - 11</ref>


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش