۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'حجه بن الحسن' به 'حجة بنالحسن') |
||
| خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
اگر آيات با يسئلونك آغاز مىشود، اين سوال ربطى به سوال عاص بن وائل و يا نضربن حارث ندارد كه اين نقد مؤلف به شان نزول آيه مىباشد و مؤلف اعتقاد دارد سوال مردمى است كه از ظلم به ستوه آمده و تشنه عدالت هستند و از تو حضور ذوالقرنين را خواستارند و زمان آن را مىپرسند. | اگر آيات با يسئلونك آغاز مىشود، اين سوال ربطى به سوال عاص بن وائل و يا نضربن حارث ندارد كه اين نقد مؤلف به شان نزول آيه مىباشد و مؤلف اعتقاد دارد سوال مردمى است كه از ظلم به ستوه آمده و تشنه عدالت هستند و از تو حضور ذوالقرنين را خواستارند و زمان آن را مىپرسند. | ||
در ادامه از سخن گفتن ذوالقرنين با خداوند (قلنا يا ذوالقرنين)، عمل ذوالقرنين مطابق با امر خداوند است، صحبت مىشود. ابوالكلام آزاد بعد از تحقيقات تاريخى خود و با ارائه دلايل و شواهد ادعا مىكند تنها كسى را كه تاريخ از او نشانى دارد كه با نشانههاى قرآن تطابق داشته باشد، كورش هخامنشى است و [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] هم اين احتمال را نسبت به بقيه اقوال، قابل قبول دانستهاند. مؤلف به نقد اين نظر و هفت اشكال و ايراد بر آن وارد مىكند. مباحث سد ذوالقرنين تا قيامت پابرجا است، نظر تاسف بار بعضى از مفسرين متاخر و معنى ذوالقرنين در ادامه مورد بررسى قرار مىگيرد، مؤلف در يابان ضمن ابراز نظريه خود تطبيق ذوالقرنين با | در ادامه از سخن گفتن ذوالقرنين با خداوند (قلنا يا ذوالقرنين)، عمل ذوالقرنين مطابق با امر خداوند است، صحبت مىشود. ابوالكلام آزاد بعد از تحقيقات تاريخى خود و با ارائه دلايل و شواهد ادعا مىكند تنها كسى را كه تاريخ از او نشانى دارد كه با نشانههاى قرآن تطابق داشته باشد، كورش هخامنشى است و [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] هم اين احتمال را نسبت به بقيه اقوال، قابل قبول دانستهاند. مؤلف به نقد اين نظر و هفت اشكال و ايراد بر آن وارد مىكند. مباحث سد ذوالقرنين تا قيامت پابرجا است، نظر تاسف بار بعضى از مفسرين متاخر و معنى ذوالقرنين در ادامه مورد بررسى قرار مىگيرد، مؤلف در يابان ضمن ابراز نظريه خود تطبيق ذوالقرنين با حجة بنالحسن(عج) مىآورند كه وضعيت مردم با چگونگى وضعيت غروب و طلوع خورشيد توصيف شده، صحبت از خورشيدى است كه قبلاً طلوع كرده، ولى مردم از آن روى گردان شدند و قرآن در اين جا از غروب او سخن مىگويد. به همين جهت است كه در مغرب و مشرق، خورشيد اصل است و مردم در حاشيهاند. اما در بين السدين، ديگر صحبتى از خورشيد نيست و مردم در متن سخن هستند، زيرا خورشيد خودش در آن جا حضور دارد. و مراد از تمكين در آيه؛ يعنى ما به او حكومت و امامت روى زمين را داديم با قدرتى بىنظير. ياجوح و ماجوح همان مستكبرين آخرالزمان هستند كه جز فساد در روى زمين و ظلم بر مردم كار ديگرى ندارند. و بالاخره كسى با اين خصوصيات كه آيات سوره كهف او را توصيف مىكند، همان حضرت مهدى(عج) است كه صاحب دو امت: امت غيبت و امت ظهور مىباشد. | ||
== گزارش وضعيت== | == گزارش وضعيت== | ||
ویرایش