افوشتهای، محمود بن هدایتالله
محمود بن هدايتاللّه افوشتهاى نطنزى (متولد حدود: 938-افوشه نطنز)، مورخ، شاعر و فضلاى دوران شاه عباس اول صفوى. از آثار او کتاب نقاوة الآثار في ذكر الأخيار در تاریخ صفویه در تاريخ صفويه از واپسين ايام زندگانى شاه تهماسب اول تا يازدهمين سال پادشاهى شاه عباس اول (1007 هجرى قمرى)
نام | افوشتهای، محمود بن هدایتالله |
---|---|
نامهای دیگر | افوشتهیی نطنزی
نطنزی، محمود بن هدایت الله افوشته ای، محمود |
نام پدر | هدایتالله |
متولد | حدود 938ق |
محل تولد | محلهای در جنوب شرقی نطنز |
رحلت | زنده در 1007ق |
اساتید | |
برخی آثار | نقاوة الآثار في ذكر الأخيار در تاریخ صفویه |
کد مؤلف | AUTHORCODE02135AUTHORCODE |
وى علاوه بر تسلط در نظم و نثر، در فن تاريخ و حديث هم دست داشته و اشعار زيادى سروده و از آنها ديوانى فراهم ساخته و آن را بر اساس «حواس خمسه» به پنج قسمت تقسيم كرده است:
- ديوان اول و دوم، در غزليات عاشقانه به نامهاى «مجازيه» و «غايت المجاز».
- ديوان سوم، شامل قصايد و مقطعات و اقسام ديگرى از شعر در حمد خدا و رسول به نام «حاصل الحيات».
- ديوان چهارم در مدح پادشاه و اعيان زمان به نام «اضطراريه».
- ديوان پنجم موسوم به «براءة القلم».
هيچ یک از این ديوانها تاكنون به دست نيامده و تنها چيزى كه ما را به هنر شاعرى مؤلف رهنمون مىكند، اشعار نسبتا مفصلى است كه وى به مقتضاى كلام در لابلاى حوادث تاريخى آورده كه به جز مواردى اندك، بقيه اثر طبع خود اوست و اگر اشعار ديوانهاى ياد شده نيز بر این نسق باشد، از لطف ادبى خالى بوده است.
از زندگانى مؤلف، به جز مطالبى كه خود او در ديباچه کتاب آورده است، اطلاع ديگرى نداريم و در منابع ديگر نيز سخنى از این باب نرفته است. وى خود را اهل نطنز و از دهكده افوشته، كه در جوار این شهر واقع است، معرفى مىكند و مىنويسد: بهرام ميرزاى صفوى (برادر شاه تهماسب) در وقتى كه حاكم مشهد بود و «لواى درويش نوازى» مىافراخت، پدرش را كه از «صلحا و اتقيا» بود، مورد لطف و عنايت خويش ساخته و برای او در یکى از محلات خارج شهر، خانهاى به مبلغ هشت تومان تبريزى خريدارى كرده و موجبات آسايش خاطر وى را فراهم آورده است. مؤلف كه از این لطف و احسان بهرام ميرزا در حق پدرش بىنصيب نمانده، دوران كودكى و جوانى خود را در راه كسب علم و معرفت و خواندن و نوشتن قصص و حكايات و استماع احاديث و نقل اخبار و نظم اشعار گذرانده و از همين جا به تاريخ و سير و سرودن شعر علاقهمند گرديده است.
مؤلف در اواخر عمر، طبيعتش از دنياى تخيلات شاعرانه به جهان حقايق و مطالعه در اخبار و احاديث پر گشوده و رغبتى تمام به تحقيق در تاريخ و سير يافته است، تا آن كه در اوايل بهار سال 998ق. كه شاه عباس بزرگ برای تنبيه يعقوب خان ذوالقدر حاكم متمرد فارس، به آن سامان لشكر كشيد و قلعه مستحكم اصطخر را كه پناهگاه او بود گشود، مؤلف تحت تأثير این واقعه كه آن را از «مقوله خرق عادات» شمرده، به پيشنهاد صاحبان ذوق به تدوين کتابى درباره حوادث دوران خود همت گماشته و نام این اثر را «نقاوه الآثار في ذكر الاخيار» گذارده است. در این هنگام نویسنده، به گفته خود شصت ساله بوده، بنابراین، تاريخ ولادتش با سال 938 ق، كه هشتمين سال پادشاهى تهماسب اول صفوى است، تقارن دارد و در زمان تدوين کتاب؛ يعنى 1007 ق، شصت و نه سال از عمر او مىگذشته است.