منشی قمی، احمد بن حسین
قاضى احمد قمى از مورخان و تذكره نگاران برجستهى دورهى صفوى، و دو كتاب او خلاصة التواريخ و گلستان هنر از بهترين و سودمندترين آثار شناخته شدهى آن روزگار است. با وجود اين شگفت آن كه خود ناشناخته و فوائد، اهميت و ارزش آثارش بر مؤلفان و دانشمندان پس از او پوشيده مانده و تنها در نيم قرن اخير است كه پس از نشر ترجمههاى روسى و انگليسى گلستان هنر و چاپ بخشى از خلاصة التواريخ نام او بار ديگر بر سر زبان و قلم افتاده، و آثار وى پيس از گذشت نزديك به چهار صدر سال از توجه و عنايت هموطنان و هم زبانانش برخوردار مىگردد.
نام | منشی قمی، احمد بن حسین |
---|---|
نام های دیگر | قاضی میر احمد منشی قمی
قمی، احمد بن حسین قمی، قاضی احمد منشی قمی، قاضی میر احمد منشی قمی، میر احمد میر احمد منشی قمی حسینی قمی، قاضی احمد بن شرفالدین حسین |
نام پدر | |
متولد | 925 ش |
محل تولد | |
رحلت | 985 ش یا 1015 ق |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE02143AUTHORCODE |
قاضى احمد بن شرفالدين حسين حسينى، مشهور به ميرمنشى قمى ابراهيمى. وى در دو اثر مزبور نام و نسب خو را بيش از اين ننگاشته است، ليكن در بياض نوادهى او صفىالدين كه خود آن را «خلاصة البلدان» نام داده است، مشجرهاى به عنوان نسب نامه وى تا امام چهارم نقل مىشود. او مىگويد، اين مشجره كه اصل آن در اين دودمان است با استفاده و استناد به كتابهاى عمدة الطالب جمالالدين احمد بن عنبه حسنى و سر النسب ابونصر بخارى و ديوان النسب و عنوان الحسب امير عبدالقادر نسابه و بحر المحيط سيد رضىالدين محمد نقيب و بيان الانساب ابوالغيث احمد بن محمد بن عيسى حسنى نسابه و مبسوط شيخ فخرالدين تنظيم شده و على بن عبدالحسين نسابه سركشيك آستانه مقدس كربلا و شيخ احمد نسابه خدمتگزار مدينه مشرفه و شيخ نورالدين محمد نسابه و محمد بن معتب حسينى بر آن گواهى نوشتهاند.
در آن مشجره نام پدران او تا امام چهارم چنين قلمداد شده بوده است:
ميرنظامالدين احمد مشهور به قاضى فرزند مير شرفالدين حسين مشهور به ميرمنشى فرزند مير سيد احمد فرزند سيد نعيمالدين فرزند مير نعمتالله فرزند زينالدين على فرزند جمالالدين على فرزند مير سيدحسن مستجاب الدعوه فرزند سيد رضىالدين محمد آوى فرزند سيد شمسالدين محمد فرزند حسين فرزند على فرزند محمد فرزند زيد فرزند داعى فرزند زيد فرزند على فرزند ابومحمدحسن كرفه فرزند ابوالحسين على برطله فرزند حسين فرزند على فرزند عمر نقيب فرزند حسن افطن فرزند على اصغر فرزند امام زينالعابدين.
قاضى سحرگاهان روز پنج شنبه هفدهم ربيعالاول سال 953 در قم ديده به جهان گشود. در سال 964 در يازده سالگى همراه پدر خود به مشهد رفت و مدت بيست سال در آن شهر بود، طبعا در دو نوبت كه پدرش يك بار به وزارت ابراهيم ميرزا و بار ديگر به وزارت خراسان منصوب گرديد و خود در جايى از گلستان هنر از اين دو نوبت ياد مىكند. او مىگويد كه در اين اقامت در درگاه ابراهيم ميرزا صفوى نشو و نما يافته و به مطالعه اشتغال داشته و مشق تعليم خط از استادان خط همچون مير سيد احمد حسينى مشهدى و مولانا شاه محمود زرين قلم و مالك ديلمى مىگرفته است. در همان جا به سال 965 شيخ كمال سبزوارى را نيز كه از استادان خط بود، ديدار كرد. او رسم پيچك از رسوم فنون نقاشى و كتاب سازى را از مولانا على اصغر كاشانى پدر آقا رضا مصور فرا گرفته بود.
در سال 974 سفرى به زيارت اعتاب مقدس عراق رفت و در بغداد در خدمت سلطان سليمان عثمانى، مصلحالدين لارى مورخ و اديب اين قرن را ديدار نمود. در سال 978 در قم بوده و نسخهاى از الدلائل البرهانيه علامه حلى را در آنجا به خط خود نگاشته كه آن نسخه اكنون در دست است، در دورهى شاه اسماعيل دوم از جانب او به پيروى تاريخ نگاران و نگارش خلاصة التواريخ مامور شد.
او پيش از سال 987 وزارت شاه غازى مستوفىالممالك داشت و از آن سمت بركنار شده بود و در روز چهارشنبه 4 ع 2-987 وزارت اردوعذى خليفه و مميز بلوكات بدو واگذار گرديد.
در سال 988 سفر به تبريز رفته و در آنجا با مولانا على بيك از خوش نويسان آن شهر ديدار نموده است. در اوائل ذيحجه سال 989 استيفاى دفتر شرعيات و وزارت ديوان صدارت به او واگذار شد. در لوى ئيل 991 در معسكر همايون ملازم ركاب ظفر انتساب بود و به سعادت زيارت مشهد مقدس سرافراز شد. در سال 993 در پاى علم نصرت اثر به خواندن سوره «انا فتحنا» و ادعيه ماثور مواظبت مىنمود. در سال 994 وزير قم بود و در حمله مرتضى قلىخان به اين شهر مقاومت نمود و خود شخصا از دروب اين شهر و نارين قلعه آن محافظت و دفاع مىكرد. در سال 998 جسد امير شمسالدين محمد صدر را كه در امامزاده قاسم به رسم امانت نهاده بودند، به قم برد و در آستانه آنجا نزديك حرم به خاک سپرد.
در ج1 ص999 مجلد پنجم خلاصة التواريخ خود را به نام شاه عباس به پايان برد. به اين اميد كه وقايع پس از آن را «روز به روز در ملازمت ركاب ظفر انتساب» در تاريخى على حده و مجلدى تازه بنگارد. در همين سالها و پيش از آن به تدوين مجمعالشعراى خود اشتغال داشت و هنوز كار آن را به پايان نبرده بود، در ياداشت روز يكشنبه 9 ذيحجه 1004 پس از دو سال گرفتارى در اردو آرزوى ديدار وطن مالوف و فرزند و خويشان خود را داشت. در روز جمعه 4 صفر 1005 به پى بوس نواب اعلى مشرف گرديد و منصب كلانترى گرفت. در پيرامون آغاز سال قميرى 1007 به سعايت مير صدرالدين محمد فرزند ميرزا شرف جهان قزوينى از خدمت ديوانى بركنار شده و به قم رفت و در ماه صفر همان سال با امير ابوالولى انجو درون روضه منور آستانه قم ديدار و گفتگو كرد. در محرم 1015 در قزوين بوده و آنجا با مولانا محمدامين عقيلى اردبيلى ديدار نموده است.
باز هم از جستجو در دو اثر مشهور او نكاتى ديگر در باب وى دانسته مىشود: او در هنگام نگارش گلستان هنر خود به واسطه انقلاب زمان و حوادث دوران و ناسازگارى چرخ بوقلمون بسيارى از مسودات و مرقعات و قطعات خطوط استادان فن را از دست داده بود.
اسكندر بيك منشى نگارندهى عالم آراى عباسى شاگرد او بوده و به دست او پرورده شده است.
قاضى تخت جمشيد را در مرودشت شيراز ديده و خط سلطان على فرزند خليل ميرزا فرزند اوزون حسن را در آنجا ديده است.
زمانى نيز گويا يزد بوده و احكام و اسناد مشايخ و موالى آن جا را در همان شهر ديدار نموده است.
نسخهاى از مصنف شريف كه تحرير آن را به امام حسن مجتبى پيشواى دوم نسبت مىدادهاند، در كتابخانهى شاه طهماسب به نظر او رسيده بود. در خلاصة التواريخ (ص 50 نسخه خطىش 6570 كتابخانهى مركزى دانشگاه) روايتى را كه از شيخ بهاءالدين عاملى در موضوع پديدار شدن صفويان و قيام شاه اسماعيل شنيده است، نقل مىكند.
آثار
1- خلاصة التواريخ
2- گلستان هنر
3- تذكرة مجمع الشعرا
4- جمع الخيار
5- منتخب الوزراء
6- ديوان ابراهيم ميرزا صفوى
7- ديوان اشعار خود او
8- رساله در احوال و مفاخر و مناقب شهر قم
9- نامهاى به يكى از فضلا زادگان جاسب قم