سوگندهای پر بار قرآن

سوگندهاى پربار قرآن مجموعه سخنرانى هاى آیت‌الله مكارم شيرازى است كه‌توسط ابوالقاسم عليان نژادى گردآورى شده است كتاب پيرامون بخشس كوچك و پرمعنايى از قرآن به نام قسم‌هايى است كه در قرآن آمده است مى باشد.

سوگندهای پر بار قرآن
سوگندهای پر بار قرآن
پدیدآورانمکارم شیرازی، ناصر (نويسنده) علیان‎نژادی، ابوالقاسم (گردآورنده و مصحح)
ناشرمدرسة الإمام علي بن أبي‌طالب(علیه‌السلام)
مکان نشرقم - ایران
سال نشر1386 ش
چاپ2
شابک978-964-533-030-7
موضوعسوگند در قرآن
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BP‎‏ ‎‏87‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏7‎‏س‎‏9

ساختار

كتاب حاضر شامل مقدمه‌اى در تفاوت تفسير موضوعى و ترتيبى، تنوع سوگندهاى قرآن، پيش نيازهاى بحث، توصيف قرآن از زبان پيامبر(ص) و برخى مطالب ديگر مى‌باشد. در ادامه طى شش فصل به حكم شرعى سوگند ياد كردن، سوگندهاى يازده گانه، پنجگانه، چهارگانه، دوگانه و يگانه پرداخته است.

گزارش محتوا

در مقدمه‌ى كتاب اشاره مى‌كند كه در كتاب آسمانى ما مسلمانان، نود و سه قسم ذكر شده، كه اين سوگندها در حدود چهل سوره قرآن پراكنده است.

قسم‌هاى قرآن بسيار متنوّع است. خداوند متعال در برخى از آيات قرآن به ذات پاك خويش قسم خورده، و در مواردى به قرآن مجيد سوگند ياد كرده، و در پاره‌اى از آيات به شخص پيامبر اسلام(ص) قسم خورده است. روز قيامت، جان و روح انسان، فرشتگان و صفوف ملائكه، و در يك جمله، موجودات مقدّس، از ديگر امورى است كه متعلّق سوگند پروردگار قرار گرفته است. همانگونه كه در آيات ديگر، موجودات با عظمتى، نظير خورشيد، ماه، شب و روز، شفق، صبحگاهان، سرزمين مقدّس مكّه، و اسب‌هايى كه نفس زنان به سوى ميدان جهاد حركت مى‌كنند، و مانند آن موضوع قسم پروردگارند. حتّى در آيات مورد اشاره سوگند به مواد غذايى، نظير انجيل و زيتون، نيز ديده مى‌شود. بنابراين قسم‌هاى قرآن مجيد بسيار متنوّع و گوناگون است.[۱]

مؤلف در اين كتاب به 5 سوال پاسخ مى‌دهد: اول سوال در مورد حكم شرعى سوگند ياد كردن است.

وى در اين سوال مى‌گويد: از نظر قرآن مجيد و روايات اسلامى قسم ياد كردن چه حكمى دارد؟ و اگر كار شايسته‌اى نيست، چرا خداوند در قرآن مجيد اين همه قسم خورده است؟

ايشان در پاسخ اين سوال چنين مى‌گويد: قسم خوردن در كارهاى شخصى چنانچه دروغ باشد حرام است، و از گناهان كبيره به شمار مى‌رود. و اگر راست باشد كراهت شديد دارد. احاديث و روايتى در كتب ما شيعيان، و همچنين منابع اهل سنّت، آمده كه صريحاً از اين كار نهى مى‌كند.

وى در مورد ماهيّت و محتواى سوگند بيان مى‌دارد كه: همه سوگند ياد مى‌كنيم، امّا آيا پيرامون ماهيّت و محتواى قسم فكر كرده‌ايم؟ جالب اينكه در كتاب‌هايى كه در اين موضوع نوشته شده نيز چيزى در اين مورد يافت نشد. راستى هنگامى كه مى‌گوييم: «به خدا سوگند كه فلان كار را انجام خواهم داد». اين قسم به چه معناست؟ چه رابطه‌اى بين نام خدا و آن كار وجود دارد؟ يا زمانى كه به غير خدا قسم ياد مى‌كنيم، و مثلًا مى‌گوييم: «به جان فرزندم قسم كه فلان كار را ترك خواهم كرد» چه ارتباطى بين آن كار و جان فرزندمان ايجاد مى‌كنيم؟ پاسخ: بسيارى از مسائل روزانه زندگى انسان بسيار واضح و آشكار به نظر مى‌رسد، امّا هنگامى كه به عمق آن مى‌انديشيم و در محتواى آن تفكّر مى‌كنيم، با پيچيدگى‌هاى خاصّى مواجه مى‌شويم، كه قسم نيز از جمله اين امور است. امّا بعد از دقّت و مطالعه پيرامون قسم شايد بتوان گفت كه سوگند ياد كننده در حقيقت مى‌خواهد بين آن دو چيز (مقسم له و مقسم به) هماهنگى و نزديكى ايجاد كند، و اهميّت مُقسم له را هم سطح ارزشى مقسم به معرّفى كند.

شخصى كه قسم بالا را به زبان مى‌آورد، در واقع مى‌خواهد اهميّت كارى كه براى آن قسم خورده را هم سطح اهميّت جان فرزندش قرار دهد، تا شنونده باور كند كه او آن كار را انجام خواهد داد. و هنگامى كه به نام خدا قسم مى‌خورد، گويا مى‌خواهد به مخاطب بفهماند كه انجام آن كار و عمل به آن وعده، همانند نام خدا برايش مهم است. بنابراين، سوگند در واقع يك نوع برابرى و هماهنگى و مربوط ساختن دو مطلب (مقسم به و مقسم له) با هم است، و لهذا همواره به امور مقدّس يا چيزهايى كه در نظر قسم خورنده مهم است قسم ياد مى‌كند، و هرگز به امور بى‌ارزش و بى‌اهميّت قسم ياد نمى‌شود. و در يك جمله، قسم ايجاد يك رابطه ذهنى بين يك امر مقدّس يا مهم، و كارى است كه براى آن قسم مى‌خوريم.[۲]

در مورد فلسفه سوگندهاى خداوند مطالبى را اشاره مى‌نمايد و با طرح اين سوال به جواب آن مى‌پردازد؛ اما سوالات: چرا خداوند سوگند مى‌خورد؟ خداوند چه نيازى به قسم دارد، كه حدود يك صد مرتبه در قرآن قسم ياد كرده است؟ آيا سوگندهاى پروردگار براى مؤمنان و خداباوران است، يا براى افراد بى‌ايمان و كافر؟ اگر براى مؤمنان است، كه آنها نيازى به قسم ندارند؛ زيرا اوامر و دستورات خدا را بدون سوگند هم بجا مى‌آورند. و اگر براى كفّار است، قسم ياد كردن براى آنها فايده‌اى ندارد؛ زيرا با قسم هم سر بر فرمان خدا نمى‌گذارند، و تسليم وى نمى‌شوند.

در پاسخ اشاره مى‌كند: براى سوگندهاى خداوند، دو فلسفه مهم بيان شده است: الف) همه مسائل در يك سطح نيست، برخى مهم است و برخى مهمتر. همان‌گونه كه تمام واجبات در يك حدّ واندازه نيستند، و درجات متفاوتى دارند. ب) دومين فلسفه قسم‌هاى خداوند، بيان اهميّت و ارزش موجوداتى است كه به آنها سوگند ياد كرده است.

همچنين در بخشى ديگر در مورد چگونگى بحث پيرامون سوگندهاى قرآن اشاره مى‌كند كه، دو روش در نوشته كسانى كه وارد اين مبحث شده‌اند، ديده مى‌شود:

  1. بحث موضوعى؛ بدين معنا كه (مثلًا) قسم‌هاى مربوط به خورشيد را در سراسر قرآن يكجا بحث كرده، سپس به سراغ سوگندهاى مربوط به روز و شب رفته، و آنها را نيز يكجا مورد بحث قرار داده‌اند. و به همين شكل در مورد ساير قسمهاى قرآن بحث كرده‌اند.
  2. روش ترتيبى؛ يعنى از اوّل قرآن شروع كنيم و در هر سوره‌اى قسمى يافتيم، آن را مورد بحث قرار دهيم. سپس به قسم بعد بپردازيم، تا تمام سوگندها به ترتيب مورد بحث قرار گيرد. اين روش هم روش جالبى نيست.[۳]

در اينجا روش سومى وجود دارد كه مؤلف آن را انتخاب كرده، و در اين كتاب بر اساس آن بحث مى‌كند، و آن اينكه از سوره‌هايى كه بيشترين قسمها را در خود جاى داده شروع كرده، و به همين شكل ادامه داده است. زيرا تكرار و تعدّد قسمها، نشانه اهميّت چيزى است كه به آن سوگند ياد شده و بايد آنچه اهميّت بيشترى دارد را در بحث مقدّم بدارد.

از مجموع قسم هاى قرآن در يك مورد خداوند يازده قسم ياد كرده، كه آيات اوليّه سوره شمس است. و در چهار مورد سوگندهاى پنجگانه وجود دارد. و در چهار مورد قسمهاى چهارگانه يافت مى‌شود. سوگندهاى سه گانه شش مورد و قسم‌هاى دوگانه پنج مورد است. و قسمهاى يگانه شانزده مورد است كه بيشترين عدد را به خود اختصاص داده است.

خداوند متعال در اين سوره شمس يازده قسم ياد كرده، كه چهارتاى آن دو تا دو تا، و سه مورد آن قسم يگانه و تنهاست.

همچنين در مورد سوره شمس توضيحى در مورد كلمات چهارگانه (فلاح، تزكيه، خاب و دساها) كه در آيه اين سوره آمده، اشاره مى‌كند.

مؤلف نكته‌اى را در مورد رابطه «مُقْسَمٌ بِه» و «مُقْسَمٌ لَهُ» ذكر مى‌نمايد؛ ايشان اشاره مى‌كنند كه قسم‌هاى يازده‌گانه به موجودات با عظمت، مقدّمه‌اى بود براى بيان مطلبى بسيار مهم، و آن اينكه: «اگر انسان تزكيه نفس كند، و رذائل اخلاقى را از وجودش شستشو دهد، رستگار خواهد شد. و در يك جمله كوتاه: «رستگارى در گرو تهذيب نفس است» «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا» .

در فصل دوم به سوگندهاى پنجگانه اشاره كرده است كه شامل سوگندهاى سوره طور، مرسلات، نازعات و فجر مى‌باشند. فصل سوم مربوط به سوگندهاى چهارگانه است در سوره‌هاى ذاريات، انشقاق، بروج و تين آمده است. فصل چهارم شامل سوگندهاى سوره بلد و فصل پنجم شامل سوگندهاى دوگانه در سوره‌هاى قلم، حاقه، قيامت، طارق و ضحى است. در فصل ششم كتاب، سوگندهاى يگانه را كه در سوره‌هاى نحل، نساء، حجر، مريم، ذاريات، معارج، يس، صاد، ق، دخان و عصر آمده را مورد بررسى قرار داده است.

وضعيت كتاب

پاورقى هاى كتاب مربوط به ذكر اسانيد و توضيح مطالب كتاب مى‌باشد.

فهرست مطالب كتاب در ابتداى آن ذكر شده است.

پانويس

  1. متن كتاب، ص 28
  2. همان، ص 50
  3. همان، ص 58

منابع مقاله

متن و مقدمه كتاب


وابسته‌ها

الأقسام القرآنية