حقشناس، عبدالکریم
«آيتالله ميرزا عبدالكريم حقشناس (تهرانى)» در سال 1338ق1298/ش در تهران، در خانوادهاى مذهبى، ديده به جهان گشود.
نام | حق شناس، عبدالکریم |
---|---|
نام های دیگر | آیتالله حقشناس، عبدالکریم |
نام پدر | |
متولد | 1298 هـ.ش |
محل تولد | |
رحلت | 1386 هـ.ش یا 1428 هـ.ق یا 2007 م |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE11935AUTHORCODE |
وى تحصيلات مقدماتى و ادبيات را در محضر آيتالله حاج شيخ محمد رضا تنكابنى فرا گرفت و عرفان را نيز از محضر آيتالله شاه آبادى تلمّذ نمود. ظاهراً بخشى از معقول را نيز غير از درس آيتالله شاهآبادى، از محضر آيتالله ميرزا مهدى آشتيانى، مدرس بزرگ حكمت و فلسفه آموخت؛ زيرا روزى در بين سخنانشان فرموند: «ايشان- ميزرا مهدى آشتيانى- بخش وجود ذهنى را كه مىفرمودند، با عباراتى بسيار مغلق و خراباتى بيان مىكردند.» كه دال بر استفاده ايشان از محضر آن حكيم بزرگ است، اما مدت اين كسب فيض مشخص نيست.
ايشان همچنين دروس فقه و اصول را در هجرتى كه به سال 1358ق به قم داشت، از محضر بزرگانى چون آيتالله حجت، خوانسارى و بروجردى فرا گرفت. مدتى نيز از محضر فقه و اصول امام خمينى(ره) بهرهمند شد و البته مراوداتى در بحث اخلاق با امام راحل(ره) نيز داشت.
وى اجازه اجتهاد خود را از بزرگانى چون آيتالله سيد ابوالقاسم خويى، آيتالله سيد محمد حجت، شيخ عبدالنبى عراقى و آيتالله شاه آبادى دريافت كرد.ايشان از شاگردان آيتالله سيد على حائرى، ميرزاى تنكابنى و شيخ محمد حسين زاهد بود. وى افزون بر زبان عربى، به زبانهاى فرانسه و انگليسى هم مسلط بود.
در سال 1373ق كه جناب حاج شيخ محمد حسين زاهد تهرانى، معروف به زاهد نفتفروش كه در مسجد امين الدوله واقع در بازار وفات كردند، بنا به درخواست اهل مسجد و محل، آيتالله بروجردى، به آيتالله حقشناس دستور دادند تا براى حل مشكلات دينى و رسيدگى به امور شرعى آن مسجد، به تهران عزيمت كنند.
در اين زمينه ايشان خود مىفرمايند: «مردم به قم آمدند و تقاضاى كسى را فرمودند. مرحوم امام خمينى(ره) كه آن روز در محضر آقاى بروجردى بودند و نسبتشان به حقير چون پدرى به فرزند بود، به من فرمودند شما برويد و از آيتالله بروجردى هم درخواست كردند كه ايشان هم حكم كنند. ايشان هم حكم فرمودند. حس كنجكاوى و مقام گستاخى فرزند به پدر باعث شد كه عرضه داشتم: آقا چرا خودتان تشريف نمىبريد؟ حضرت امام(ره) فرمودند: مردم گفتهاند عبدالكريم. (عين عبارت ايشان است) به جدّم اگر مىگفتند روحالله من پيشقدم مىشدم.»
بالاخره ايشان به تهران آمدند و تا پايان عمر، به تهذيب نفس جوانان، اهل علم، طلاب و كسبه مشغول بودند. ايشان مدتى نيز رئيس مدرسه فيلسوف الدوله و سپهسالار قديم (شهيد بهشتى فعلى) بودند و در آنجا به تدريس مكاسب و كفايه در فقه و اصول و منظومه سبزوارى در حكمت همت داشتند.
ايشان با وجود مشغله فراوان در امور شرعى، دروس حوزوى و تدريس كتب فنى، از مسائل روز و امور سياسى بىخبر نبودند و دقت خاصى داشتند.
ايشان مىفرمودند: «با شروع جنگ تحميلى، اين شبهه براى من ايجاد شد كه مبادا در جبهه به من نياز باشد. به خدمت امام راحل(ره) مشرف شدم. آيتالله شهيد صدوقى هم در مجلس حضور داشتند. من دو وجبى زعيم عاليقدر بودم گفتم: بنده مدرس حوزه و امام جماعت مسجد امين الدوله هستم. اگر چنانچه وظيفه طور ديگر است دستور مىفرماييد به جبهه بروم. امام فرمودند: مگر تو مىتوانى تفنگ بلند كنى؟ گفتم: بنده يكبار تفنگ بلند كردم و گلنگدن را كشيدم و ماشه را چكاندم به جاى اين كه من تفنگ را نگه دارم تفنگ مرا مسافتى عقب برد. امام تبسمى كردند و اظهار داشتند: جبهه تو همان مدرسه است و مسجد امين الدوله.»
اين عالم ربانى در نهايت، در سن 88 سالگى، دار فانى را وداع گفت و پيكرشان، در دوم مرداد ماه سال 1386ش، در حرم حضرت عبدالعظيم حسنى(ع) به خاك سپرده شد.
آثار
از جمله آثار ايشان است:
1- رسالهاى در ارث زوجه.
2- تقريرات فقه مرحوم آيتالله حجت.
3- تقريرات اصول آيتالله خوانسارى.
4- تقريرات فقه و اصول آيتالله بروجردى.
5- رهنماى سلوك.
6- زملك تا ملكوت.
منبع
پايگاه اطلاعرسانى تبيان، شنبه 18 تيرماه 1390ش.