۱۰۱٬۶۸۳
ویرایش
A-esmaeili (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR62876J1.jpg | عنوان = الرد علي المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد | عنوانهای دیگر = الرد علي المتعصب العنيد | پدیدآورندگان | پدیدآوران = ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی (نويسنده) محمودی، محمدکاظم (محقق) |زبان | زبان = عر...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد'''، نوشته ابوالفرج عبدالرحمن بن على بن جوزى (597-508ق)، عالم بغدادی قرن ششم هجری است که در دانشهای گوناگون زمانه خود چیرهدست بوده است. این اثر، ردیّهای بر کتاب عبدالمغیث بن زُهَیْر ابوالعز حربی حنبلی (583-500ق) است که در فضیلت یزید بن معاویه نوشته است. محمدکاظم محمودی پژوهش این ردیه را انجام داده است. | '''الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد'''، نوشته [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابوالفرج عبدالرحمن بن على بن جوزى]] (597-508ق)، عالم بغدادی قرن ششم هجری است که در دانشهای گوناگون زمانه خود چیرهدست بوده است. این اثر، ردیّهای بر کتاب عبدالمغیث بن زُهَیْر ابوالعز حربی حنبلی (583-500ق) است که در فضیلت یزید بن معاویه نوشته است. [[محمودی، محمدکاظم|محمدکاظم محمودی]] پژوهش این ردیه را انجام داده است. | ||
ابن جوزی در همان آغاز کتاب، به عبدالمغیث در کمی دانش و کوتاهی فهم طعنه میزند و او را از کسانی میداند که شناختی از منقولات و درکی از معقولات ندارند و میگوید که او نه حدیث خوانده است و نه درستِ آن را از نادرستش و نه حدیث مقطوع را از موصولش تشخیص میدهد؛ او نه حدیث تابعین را از صحابه بازمیشناسد و نه ناسخ را از منسوخ تمیز میدهد و نه میداند که چگونه میان دو حدیث را میتوان جمع نمود. او تعصب قبیلهای عوامانهای دارد و چنانچه، حدیثی را موافق با خواسته خود بداند به آن چنگ میزند، گرچه همه فقیهان مخالف با آن باشند. او در علوم حدیث سررشته ندارد و به آنچه کذابان استناد میکنند، احتجاج میکند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص23-22</ref>. | [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] در همان آغاز کتاب، به عبدالمغیث در کمی دانش و کوتاهی فهم طعنه میزند و او را از کسانی میداند که شناختی از منقولات و درکی از معقولات ندارند و میگوید که او نه حدیث خوانده است و نه درستِ آن را از نادرستش و نه حدیث مقطوع را از موصولش تشخیص میدهد؛ او نه حدیث تابعین را از صحابه بازمیشناسد و نه ناسخ را از منسوخ تمیز میدهد و نه میداند که چگونه میان دو حدیث را میتوان جمع نمود. او تعصب قبیلهای عوامانهای دارد و چنانچه، حدیثی را موافق با خواسته خود بداند به آن چنگ میزند، گرچه همه فقیهان مخالف با آن باشند. او در علوم حدیث سررشته ندارد و به آنچه کذابان استناد میکنند، احتجاج میکند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص23-22</ref>. | ||
ابن جوزی چند نمونه از دیدگاههای نادرست عبدالمغیث را میآورد<ref>ر.ک: همان، ص26-23</ref>، آنگاه، به نوشته او در منزهسازی یزید بن معاویه اشاره میکند و خشم او را نسبت به خود، که یزید را ملامت کرده است، یادآور میشود. ابن جوزی ادعای عبدالمغیث را به اینکه عالمان دینی، یزید را لعن و نکوهش نکردهاند، نقل میکند، سپس، در پاسخ او سخن عالمانی را که ذم و لعن را (بهویژه بر یزید) جایز میدانند، گواه میآورد<ref>ر.ک: همان، ص31-27</ref>. | [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] چند نمونه از دیدگاههای نادرست عبدالمغیث را میآورد<ref>ر.ک: همان، ص26-23</ref>، آنگاه، به نوشته او در منزهسازی یزید بن معاویه اشاره میکند و خشم او را نسبت به خود، که یزید را ملامت کرده است، یادآور میشود. [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] ادعای عبدالمغیث را به اینکه عالمان دینی، یزید را لعن و نکوهش نکردهاند، نقل میکند، سپس، در پاسخ او سخن عالمانی را که ذم و لعن را (بهویژه بر یزید) جایز میدانند، گواه میآورد<ref>ر.ک: همان، ص31-27</ref>. | ||
ابن جوزی سپس، رسالهاش را فصلبندی میکند، ولی به فصلها عنوان نداده و شمارهگذاری نمیکند. او در نخستین فصل، روایتهایی را نقل میکند که در آنها از لعن کسانی یاد شده است که یکدهم یزید بن معاویه ستم نورزیدهاند<ref>ر.ک: همان، ص39-32</ref>. او در فصل دوم، از حالات یزید و چگونگی تثبیت حکمرانی برای او سخن میگوید<ref>ر.ک: همان، ص42-39</ref>. ابن جوزی در فصلهای دیگر به ماجرای بیعت طلبیدن یزید از مردم، بهویژه از امام حسین(ع)، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر اشاره میکند و بهتفصیل، از حرکت امام بهسوی مکه، اشتیاق کوفیان به بیعت با ایشان، رفتن و کشته شدن مسلم بن عقیل در کوفه، رسیدن امام به کربلا، محاصره ایشان به دستور عبیدالله، کشته شدن امام، اسارت اهل بیت ایشان و حرکتشان به کوفه و گفتگوی زینب کبری و دیگران با عبیدالله و سپس بردنشان به شام و مجلس یزید و...، سخن میگوید. بهویژه با چندین روایت از گستاخی یزید با سر امام(ع) و خواندن شعرهایی که در آنها، کینههای خود و اجدادش را از رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان(ع)، بهویژه در جنگ بدر یادآور شده است، سخن به میان میآورد<ref>ر.ک: همان، ص61-43</ref>. ابن جوزی پس از ذکر حرکت اسیران به مدینه، یزید را در اسائه ادبش به سر امام(ع) شماتت میکند و میگوید که مگر او با کشتن حسین(ع) به مقصودش نرسید، پس چرا بهجای اینکه سر را احترام کند، به آن چوب میزد و کینههای جاهلیت را با اشعارش یادآوری میکرد؟<ref>ر.ک: همان، ص64-62</ref>. | [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] سپس، رسالهاش را فصلبندی میکند، ولی به فصلها عنوان نداده و شمارهگذاری نمیکند. او در نخستین فصل، روایتهایی را نقل میکند که در آنها از لعن کسانی یاد شده است که یکدهم یزید بن معاویه ستم نورزیدهاند<ref>ر.ک: همان، ص39-32</ref>. او در فصل دوم، از حالات یزید و چگونگی تثبیت حکمرانی برای او سخن میگوید<ref>ر.ک: همان، ص42-39</ref>. [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] در فصلهای دیگر به ماجرای بیعت طلبیدن یزید از مردم، بهویژه از امام حسین(ع)، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر اشاره میکند و بهتفصیل، از حرکت امام بهسوی مکه، اشتیاق کوفیان به بیعت با ایشان، رفتن و کشته شدن مسلم بن عقیل در کوفه، رسیدن امام به کربلا، محاصره ایشان به دستور عبیدالله، کشته شدن امام، اسارت اهل بیت ایشان و حرکتشان به کوفه و گفتگوی زینب کبری و دیگران با عبیدالله و سپس بردنشان به شام و مجلس یزید و...، سخن میگوید. بهویژه با چندین روایت از گستاخی یزید با سر امام(ع) و خواندن شعرهایی که در آنها، کینههای خود و اجدادش را از رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان(ع)، بهویژه در جنگ بدر یادآور شده است، سخن به میان میآورد<ref>ر.ک: همان، ص61-43</ref>. ابن جوزی پس از ذکر حرکت اسیران به مدینه، یزید را در اسائه ادبش به سر امام(ع) شماتت میکند و میگوید که مگر او با کشتن حسین(ع) به مقصودش نرسید، پس چرا بهجای اینکه سر را احترام کند، به آن چوب میزد و کینههای جاهلیت را با اشعارش یادآوری میکرد؟<ref>ر.ک: همان، ص64-62</ref>. | ||
واقعه حره، دومین موردی است که ابن جوزی با آن بر خباثت یزید احتجاج میکند<ref>ر.ک: همان، ص70-64</ref>. او سپس، دیدگاه عبدالمغیث را در جایی که احمد بن حنبل برای لعن یزید به آیه «فهل عسيتم إن توليتم أن تفسدوا في الأرض و تقطعوا أرحامكم» استشهاد کرده است، نقد میکند؛ چراکه عبدالمغیث شأن نزول این آیه را «منافقان یهود» میداند<ref>ر.ک: همان، ص72-71</ref>. همچنین، دیدگاه عبدالمغیث را در منزهسازی معاویه به چالش میکشد<ref>ر.ک: همان، ص</ref>. ابن جوزی سپس، نگاه او را در درستی بیعت با یزید نقد میکند<ref>ر.ک: همان، ص79-75</ref> و رأی او را در وجوب پیروی از پیشوایان ستمگر مخدوش میداند. او در اینباره، مثالهایی را از حجاج ثقفی و رویکرد نقادانه عمر بن عبدالعزیز به حاکمان میآورد<ref>ر.ک: همان، ص89-79</ref>. ابن جوزی در پایان، به کسانی که امام حسین(ع) را خارجی دانستهاند و به کسانی که میگویند به حرمت معاویه، متعرض یزید نشوید، پاسخ میگوید<ref>ر.ک: همان، ص90-89</ref>. | واقعه حره، دومین موردی است که [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] با آن بر خباثت یزید احتجاج میکند<ref>ر.ک: همان، ص70-64</ref>. او سپس، دیدگاه عبدالمغیث را در جایی که [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] برای لعن یزید به آیه «فهل عسيتم إن توليتم أن تفسدوا في الأرض و تقطعوا أرحامكم» استشهاد کرده است، نقد میکند؛ چراکه عبدالمغیث شأن نزول این آیه را «منافقان یهود» میداند<ref>ر.ک: همان، ص72-71</ref>. همچنین، دیدگاه عبدالمغیث را در منزهسازی معاویه به چالش میکشد<ref>ر.ک: همان، ص</ref>. [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] سپس، نگاه او را در درستی بیعت با یزید نقد میکند<ref>ر.ک: همان، ص79-75</ref> و رأی او را در وجوب پیروی از پیشوایان ستمگر مخدوش میداند. او در اینباره، مثالهایی را از حجاج ثقفی و رویکرد نقادانه عمر بن عبدالعزیز به حاکمان میآورد<ref>ر.ک: همان، ص89-79</ref>. [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] در پایان، به کسانی که امام حسین(ع) را خارجی دانستهاند و به کسانی که میگویند به حرمت معاویه، متعرض یزید نشوید، پاسخ میگوید<ref>ر.ک: همان، ص90-89</ref>. | ||
محمودی (محقق کتاب) در آغاز مقدمهاش، ابن جوزی را عالم برجستهای میداند که با استناد به آیههای قرآن و حدیثهای نبوی(ص) لعن و نفرین و نکوهش را بر ستمگران روا میدانسته است. البته، سخنش را با تقیه و مدارا میپوشانده و بسیاری از نقاط ضعف را بیان نمیکرده است تا دستاویزی برای دشمنانش نگردد<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص8-7</ref>. | محمودی (محقق کتاب) در آغاز مقدمهاش، [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] را عالم برجستهای میداند که با استناد به آیههای قرآن و حدیثهای نبوی(ص) لعن و نفرین و نکوهش را بر ستمگران روا میدانسته است. البته، سخنش را با تقیه و مدارا میپوشانده و بسیاری از نقاط ضعف را بیان نمیکرده است تا دستاویزی برای دشمنانش نگردد<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص8-7</ref>. | ||
محمودی گفتار کوتاهی در بزرگی ابن جوزی و کژتابی عبدالمغیث نوشته است<ref>ر.ک: همان، ص13-9</ref> و میگوید: ابن جوزی دو کتاب دیگر در پاسخ و رد دیدگاههای عبدالمغیث دارد که به «آفة أصحاب الحديث و الرد علی عبدالمغيث» و «عجالة المنتظر في شرح حال الخضر» عنوان خوردهاند<ref>ر.ک: همان، ص14-13</ref>. | محمودی گفتار کوتاهی در بزرگی [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] و کژتابی عبدالمغیث نوشته است<ref>ر.ک: همان، ص13-9</ref> و میگوید: [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] دو کتاب دیگر در پاسخ و رد دیدگاههای عبدالمغیث دارد که به «آفة أصحاب الحديث و الرد علی عبدالمغيث» و «عجالة المنتظر في شرح حال الخضر» عنوان خوردهاند<ref>ر.ک: همان، ص14-13</ref>. | ||
محمودی نوشتهای را که به دستور مأمون عباسی در لعن معاویه نگاشته شده و معتضد عباسی نیز در سال 284ق، به خواندن آن پس از نمازهای جمعه فرمان میداده است و در آن به گفتهها و نفرینهای رسول خدا(ص) در حق بنیامیه (بهویژه، ابوسفیان و دو فرزند او «معاویه و یزید) استشهاد شده است، در مقدمه کتاب آورده است<ref>ر.ک: همان، ص18-16</ref>. | محمودی نوشتهای را که به دستور مأمون عباسی در لعن معاویه نگاشته شده و معتضد عباسی نیز در سال 284ق، به خواندن آن پس از نمازهای جمعه فرمان میداده است و در آن به گفتهها و نفرینهای رسول خدا(ص) در حق بنیامیه (بهویژه، ابوسفیان و دو فرزند او «معاویه و یزید) استشهاد شده است، در مقدمه کتاب آورده است<ref>ر.ک: همان، ص18-16</ref>. |