۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'استرآبادي، ميريوسف بن محمد' به 'استرآبادی، میر یوسفعلی') |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[ | [[استرآبادی، میر یوسفعلی]] ( نويسنده) | ||
[[شوشتری، نورالله بن شریفالدین]] ( نويسنده) | [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین]] ( نويسنده) | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب با مقدمه مفصل محقق آغاز شده و سپس بیستوسه نامه از این دو عالم آمده که دوازده نامه آن از [[ | کتاب با مقدمه مفصل محقق آغاز شده و سپس بیستوسه نامه از این دو عالم آمده که دوازده نامه آن از [[استرآبادی، میر یوسفعلی|میر یوسفعلی]] و یازده نامه متعلق به [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی نورالله شوشتری]] است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
مقدمه مصحح حاوی زندگینامه [[ | مقدمه مصحح حاوی زندگینامه [[استرآبادی، میر یوسفعلی|استرآبادی]] و بررسی محتوای کتاب بهصورت مشروح است. از جمله مطالبی که در این مقدمه، خاطرنشان شده عبارت است از: این مجموعه مکاتیب، بهعنوان یک مجموعه کمنظیر در ادبیات مذهبی شیعه توسط شص ثالثی گردآوری شده که در مقدمه، خود را «عبدالرحیم الحسینی الجفری البغدادی»، نامیده است<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص14</ref>. | ||
محتوای رساله، بهطور عمده بحثهایی در موضوع اصلی کتاب، یعنی علم پیامبر و امام است، اما بهصورت حاشیهای اطلاعات تاریخی قابل ملاحظهای در آن آمده است... | محتوای رساله، بهطور عمده بحثهایی در موضوع اصلی کتاب، یعنی علم پیامبر و امام است، اما بهصورت حاشیهای اطلاعات تاریخی قابل ملاحظهای در آن آمده است... | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
رساله اسئله یوسفیه، در اصل یک رساله علمی است که در قالب مناظره میان یک عالم اخباری و یک شیعه اصولی درگرفته است. یوسفعلی و قاضی که هر دو در هند و در شهر آگره زندگی میکردند، یکی نماینده تفکر اخباری است و دیگری نماینده تفکر شیعه اصولی<ref>ر.ک: همان، ص16-17</ref>. | رساله اسئله یوسفیه، در اصل یک رساله علمی است که در قالب مناظره میان یک عالم اخباری و یک شیعه اصولی درگرفته است. یوسفعلی و قاضی که هر دو در هند و در شهر آگره زندگی میکردند، یکی نماینده تفکر اخباری است و دیگری نماینده تفکر شیعه اصولی<ref>ر.ک: همان، ص16-17</ref>. | ||
انگیزه اصلی و نخست از نگارش این مکاتبات، پرسش [[ | انگیزه اصلی و نخست از نگارش این مکاتبات، پرسش [[استرآبادی، میر یوسفعلی|میر یوسفعلی استرآبادی]] از قاضی درباره روایتی است که [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلی]] در «[[تحرير الأحكام الشرعية علی مذهب الإمامية|تحرير الأحکام الشرعية]]» و [[شیعی سبزواری، حسن بن حسین|حسن شیعی سبزواری]] (زندگی در میانه قرن هشتم) در «مصابيح القلوب» آورده و مضمون آن این است که حضرت رسول(ص) مطلبی را از حضرت فاطمه(س) میپرسد. پرسش وی این است که مگر رسول خدا(ص) از ضمیر درونی حضرت زهرا(س) و پاسخ وی آگاه نبوده که این پرسش را از ایشان کرد: «چون حضرت پیغمبر(ص)، بر ضمایر جمیع مردمان اطلاع داشتند، خصوصاً بر ضمیر فاطمه(س)، چرا بر سبیل امتحان از فاطمه(ص) پرسیدند»؟. | ||
پاسخ [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی]] صریح است و آن اینکه: «مخفی نماند که حضرت رسالتپناه، بر ضمایر جمیع مردمان در جمیع احوال اطلاع نداشتند»، بلکه بهصورت موردی، اگر خداوند اراده میفرمود، اطلاعی را در اختیار وی میگذاشتند. | پاسخ [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی]] صریح است و آن اینکه: «مخفی نماند که حضرت رسالتپناه، بر ضمایر جمیع مردمان در جمیع احوال اطلاع نداشتند»، بلکه بهصورت موردی، اگر خداوند اراده میفرمود، اطلاعی را در اختیار وی میگذاشتند. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
تأکید دارد که «در اصول عقاید دینیه، هیچکس این دعوی نکرده که انبیا بر ضمایر بشر در جمیع احوال اطلاع داشته باشند، بلکه تصریح کردهاند که انبیا علیالاتصال منتظر وحی میبودهاند». نامه نخست و پاسخ آن به همینجا پایان مییابد و استرآبادی در نامه بعدی شروع به بحث و استدلال در اینباره میکند<ref>ر.ک: همان، ص17-18</ref>.''' | تأکید دارد که «در اصول عقاید دینیه، هیچکس این دعوی نکرده که انبیا بر ضمایر بشر در جمیع احوال اطلاع داشته باشند، بلکه تصریح کردهاند که انبیا علیالاتصال منتظر وحی میبودهاند». نامه نخست و پاسخ آن به همینجا پایان مییابد و استرآبادی در نامه بعدی شروع به بحث و استدلال در اینباره میکند<ref>ر.ک: همان، ص17-18</ref>.''' | ||
بهلحاظ محتوایی، مباحث در حول و حوش قرائن و شواهدی است که [[ | بهلحاظ محتوایی، مباحث در حول و حوش قرائن و شواهدی است که [[استرآبادی، میر یوسفعلی|استرآبادی]] برای نشان دادن علم مطلق پیامبر و امام به ضمایر اشخاص و انسانها ارائه میکند. [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی]] در برابر پاسخ میدهد، گاه کوتاه و گاه بلند؛ گاه به موارد مورد استدلال و گاه به روش بحث. اوایل بحثها صرفاً بر محور متون و ادله ارائه شده است، اما در ادامه، اندکی گستاخی پیش آمده و تعابیر تند رایج میشود. به نظر آنان این امر معمول است و در میان علمای قدیم رایج بوده است. | ||
در جمع، دوازدهنامه از میر یوسفعلی و یازده نامه از [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی نورالله]] است. | در جمع، دوازدهنامه از میر یوسفعلی و یازده نامه از [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی نورالله]] است. | ||
نامه نخست از [[ | نامه نخست از [[استرآبادی، میر یوسفعلی|میر یوسفعلی استرآبادی]] است و پس از آنکه قاضی، نامه یازدهم استرآبادی را پاسخ میدهد، میر یوسفعلی نامه پایانی را که نامه دوازدهم است، مینویسد، درحالیکه پاسخی نمییابد. | ||
تا نیمه این نامهنگاریها، پرسش و پاسخ جدی است، اما از یک لحظه، [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی]] احساس میکند که استرآبادی – به قول او – مقصود وی را درک نمیکند؛ به همین دلیل از ادامه پاسخ خودداری میکند، تا آنکه باز با اصرار استرآبادی به بحث ادامه میدهد<ref>ر.ک: همان، ص18-19</ref>. | تا نیمه این نامهنگاریها، پرسش و پاسخ جدی است، اما از یک لحظه، [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی]] احساس میکند که استرآبادی – به قول او – مقصود وی را درک نمیکند؛ به همین دلیل از ادامه پاسخ خودداری میکند، تا آنکه باز با اصرار استرآبادی به بحث ادامه میدهد<ref>ر.ک: همان، ص18-19</ref>. | ||
یکی از اشکالات اساسی که [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی]] به [[ | یکی از اشکالات اساسی که [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی]] به [[استرآبادی، میر یوسفعلی|استرآبادی]] وارد میکند، ضعف منابع مورد استفاده است. وی در این زمینه، یک جا استنادات وی را به کاشفی و نیز استنادش به کتاب «مقصد الأقصی» نسفی و مهمتر از همه «مصابيح القلوب» را که اساساً روایت او سوژه اصلی این رساله است، مورد انتقاد قرار میدهد و از صاحب «مصابيح القلوب»، به مرد مداح معرکهگیر یاد میکند و کتاب مقصد اقصی و مانند آن را از کتب مجهوله بشمار میآورد. تعبیر مداح معرکهگیر برای حسن شیعی سبزواری که آثارش نمونهای از آثار شیعی – فارسی ایران قرن هشتم است، توجه قاضی را به ضعف استنادی اینگونه متون نشان میدهد. | ||
از نظر استرآبادی، این انتقاد به حسن شیعی سبزواری روا نیست؛ به دو دلیل: اولاً آنکه «او مردی بوده از مردم خوب سبزوار و کمال صلاحیت و فضیلت داشته و مسلم عصر خود بوده»؛ ثانیاً آنکه «بر تقدیر تسلیم که مداح و معرکهگیر بوده، ندانستهاید که مداحی و معرکهگیری در اظهار فضایل [[امام على علیهالسلام|حضرت امیر(ع)]] عین عبادت است». | از نظر استرآبادی، این انتقاد به حسن شیعی سبزواری روا نیست؛ به دو دلیل: اولاً آنکه «او مردی بوده از مردم خوب سبزوار و کمال صلاحیت و فضیلت داشته و مسلم عصر خود بوده»؛ ثانیاً آنکه «بر تقدیر تسلیم که مداح و معرکهگیر بوده، ندانستهاید که مداحی و معرکهگیری در اظهار فضایل [[امام على علیهالسلام|حضرت امیر(ع)]] عین عبادت است». | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
استنادهای مکرر استرآبادی به خطبة البيان، [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی]] را به اعتراض واداشته و ابراز میدارد که وی تا این لحظه اصل صحت این خطبه را اثبات نکرده است... اما سیر برخورد [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی]] با این خطبه، چنان است که وی گرچه اوایل بحث چندان در این خطبه تردید نمیکند، اما بهتدریج اعتراض خود علیه آن را جدیتر کرده و خطبه مذکور را ساخته دست غلات شیعه میداند. تحلیل ارائهشده توسط وی، نشانگر آن است که [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی]] توجه ویژهای به متون برساخته غالیان دارد و حاضر نیست هر روایتی را که در متون سابق آمده، بپذیرد<ref>ر.ک: همان، ص26-27</ref>. | استنادهای مکرر استرآبادی به خطبة البيان، [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی]] را به اعتراض واداشته و ابراز میدارد که وی تا این لحظه اصل صحت این خطبه را اثبات نکرده است... اما سیر برخورد [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی]] با این خطبه، چنان است که وی گرچه اوایل بحث چندان در این خطبه تردید نمیکند، اما بهتدریج اعتراض خود علیه آن را جدیتر کرده و خطبه مذکور را ساخته دست غلات شیعه میداند. تحلیل ارائهشده توسط وی، نشانگر آن است که [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی]] توجه ویژهای به متون برساخته غالیان دارد و حاضر نیست هر روایتی را که در متون سابق آمده، بپذیرد<ref>ر.ک: همان، ص26-27</ref>. | ||
[[ | [[استرآبادی، میر یوسفعلی|استرآبادی]] بهعکس قاضی، این خطبه را کار غالیان نمیداند و معتقد است که اگر غالی کسی است که [[امام على علیهالسلام|علی(ع)]] را خدا میداند روا نیست که در خطبة البيان چنین از قول امام جعل کند که گفته است: «أنا الموصوف بألف صفة من أوصاف الله غیر الألوهية». این در حالی است که [[استرآبادی، میر یوسفعلی|استرآبادی]] تصورش بر آن است که غلو صرفاً آن است که کسی [[امام على علیهالسلام|امام علی]] را خدا بداند و الوهیت را به او نسبت دهد<ref>ر.ک: همان، ص28</ref>. | ||
[[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی]] روی بدنام کردن شیعه از سوی مخالفان و اینکه آنان امثال این خطبه را جعل کرده باشند «تا عوام شیعه به نقل آن اقبال نمایند و آنگاه اقبال ایشان را به نقل و روایت آن موجب تشنیع و تجهیل شیعه سازند»، تأکید دارد و میگوید: «جمیع اختلافات که در دین پیدا شده، از احادیث کاذبه و اخبار موضوعه غلات و خارجیان است و در کتب رجال شیعه همیشه حکم بر فساد روایات بسیاری از غلات شیعه کردهاند». | [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی]] روی بدنام کردن شیعه از سوی مخالفان و اینکه آنان امثال این خطبه را جعل کرده باشند «تا عوام شیعه به نقل آن اقبال نمایند و آنگاه اقبال ایشان را به نقل و روایت آن موجب تشنیع و تجهیل شیعه سازند»، تأکید دارد و میگوید: «جمیع اختلافات که در دین پیدا شده، از احادیث کاذبه و اخبار موضوعه غلات و خارجیان است و در کتب رجال شیعه همیشه حکم بر فساد روایات بسیاری از غلات شیعه کردهاند». | ||
در مقابل، [[ | در مقابل، [[استرآبادی، میر یوسفعلی|استرآبادی]] چنین باوری را قبول ندارد و میگوید که قرآن ملاک و «محک آن زرهای ناقصعیار است» و خطبة البيان هم چون «به قرآن موافق است، احتمال وضع را در او گنجای نیست». در واقع این تفاوت فکر، به تفاوت این دو نفر در نشانهشناسی غالیگری در روایات بازمیگردد<ref>ر.ک: همان، ص28-29</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش