۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر = NURkar48.jpg | عنوان = مولانا و دفاع از عقل | عنوانهای د...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
}} | }} | ||
''' مولانا و دفاع از عقل ''' نوشتهی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است فلسفی ـ عرفانی که اختصاصاً به مسئلهی عقل از دیدگاه مولانا میپردازد. عقل در فلسفه از جایگاه ویژهای برخوردار است ولی برخی چنان گمان کردهاند که عارفان، خاصّه مولانا بهایی به عقل نمیدهد و اغلب مولوی ناشناسان وی را ضد عقل میدانند و معمولاً به بیت یا ابیاتی استناد میکنند که واقعاً هیچ ربطی به مسئله ندارد. این کتاب که اکنون توسّط انتشارات نجم کبری به چاپ ششم رسیده است قبل از آن نیز بارها توسّط دیگر ناشران چاپ شده بود و قدمت آن به ابتدای دههی هفتاد میرسد. به هر جهت این اثر در دوران اخیر و شاید از زمان مولانا تا کنون، یعنی در این هشت قرن تنها کتابی باشد که به طور مستقل و پژوهشی از عقلانیّت مولانا و منظر مولانا در خصوص عقل دفاعی کامل کرده باشد. و در واقع این اثر عالی علمیو پژوهشی را باید در کنار ده ها اثر مرجع و هم بهترینها و اوّلینها قرار داد. | ''' مولانا و دفاع از عقل '''نوشتهی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است فلسفی ـ عرفانی که اختصاصاً به مسئلهی عقل از دیدگاه مولانا میپردازد. عقل در فلسفه از جایگاه ویژهای برخوردار است ولی برخی چنان گمان کردهاند که عارفان، خاصّه مولانا بهایی به عقل نمیدهد و اغلب مولوی ناشناسان وی را ضد عقل میدانند و معمولاً به بیت یا ابیاتی استناد میکنند که واقعاً هیچ ربطی به مسئله ندارد. این کتاب که اکنون توسّط انتشارات نجم کبری به چاپ ششم رسیده است قبل از آن نیز بارها توسّط دیگر ناشران چاپ شده بود و قدمت آن به ابتدای دههی هفتاد میرسد. به هر جهت این اثر در دوران اخیر و شاید از زمان مولانا تا کنون، یعنی در این هشت قرن تنها کتابی باشد که به طور مستقل و پژوهشی از عقلانیّت مولانا و منظر مولانا در خصوص عقل دفاعی کامل کرده باشد. و در واقع این اثر عالی علمیو پژوهشی را باید در کنار ده ها اثر مرجع و هم بهترینها و اوّلینها قرار داد. | ||
قابل ذکر است که از این نویسندهی عرفان پژوه و اهل فلسفه تا کنون در زمینهی مولوی شناسی و مثنوی پژوهی بیش از سی عنوان کتاب تحقیقی به چاپ رسیده است که از مهمترین آنها میتوان به: [[مثنوی معنوی(مصحح محمدی)]]، [[پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی]]، [[کلید صبح (رباعیات مولانا)]]، [[آیات مثنوی معنوی]]، [[مصحف خاموشان]]، [[مولانا پیر عشق و سماع]]، [[بهاء ولد (زندگی، سلوک و اندیشه)]]، [[سیّد | قابل ذکر است که از این نویسندهی عرفان پژوه و اهل فلسفه تا کنون در زمینهی مولوی شناسی و مثنوی پژوهی بیش از سی عنوان کتاب تحقیقی به چاپ رسیده است که از مهمترین آنها میتوان به: [[مثنوی معنوی (مصحح محمدی)]]، [[پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی]]، [[کلید صبح (رباعیات مولانا)]]، [[آیات مثنوی معنوی]]، [[مصحف خاموشان]]، [[مولانا پیر عشق و سماع]]، [[بهاء ولد (زندگی، سلوک و اندیشه)]]، [[سید برهانالدین، مرشد مولانا|سیّد برهانالدین، مرشد مولانا]]، [[جستارهایی در سخن و سکوت]]، و آثار دیگری که هر یک مرجعی برای اهل معرفت و خاصه مولوی شناسی است. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
نویسنده متنی روان را در این اثر به مانند دیگر آثار خود ارائه داده و پیچ و تابهای غیر ضروری را در کار نوشتن خود مقرّر نداشته است با این حال برخی از سخنان او از بابت فهم و معنا اندکی مشکل به نظر میرسد، هر چند وی سعی کرده ابیات مولانا را که گاه بسیار پیچیده هستند، برای خوانندهی مشتاق سهل و ساده کند ولی نشان دادن امواج خروشا برای کسانی که دریا و موج و ساحل را ندیده باشند به واقع دشوار است. | نویسنده متنی روان را در این اثر به مانند دیگر آثار خود ارائه داده و پیچ و تابهای غیر ضروری را در کار نوشتن خود مقرّر نداشته است با این حال برخی از سخنان او از بابت فهم و معنا اندکی مشکل به نظر میرسد، هر چند وی سعی کرده ابیات مولانا را که گاه بسیار پیچیده هستند، برای خوانندهی مشتاق سهل و ساده کند ولی نشان دادن امواج خروشا برای کسانی که دریا و موج و ساحل را ندیده باشند به واقع دشوار است. | ||
نویسنده در مقدّمهی کتاب در بخشی مینویسد: یکی از این موجها که بسیاری را پس میزند و برخی را در خود غرقه میسازد، موج «عقل» و «اندیشه» است، که مولانا آنرا نه تنها اوّلین موجود روحانی، بلکه شاخص آدمیّت تلقّی میکند و هرکس را که از آن عنصر تهی و عاری باشد خارج از آدمیّت و وارد در جهان حیوانیّت میپندارد. امّا این اندیشه درست دربارهی عقلی است که به دست خلّاق وجود به زیور خلقت آراسته شده است نه آنچه که در باطن بشرِ ناقص قرار گرفته و عقل جزئی و خِرد | نویسنده در مقدّمهی کتاب در بخشی مینویسد: یکی از این موجها که بسیاری را پس میزند و برخی را در خود غرقه میسازد، موج «عقل» و «اندیشه» است، که مولانا آنرا نه تنها اوّلین موجود روحانی، بلکه شاخص آدمیّت تلقّی میکند و هرکس را که از آن عنصر تهی و عاری باشد خارج از آدمیّت و وارد در جهان حیوانیّت میپندارد. امّا این اندیشه درست دربارهی عقلی است که به دست خلّاق وجود به زیور خلقت آراسته شده است نه آنچه که در باطن بشرِ ناقص قرار گرفته و عقل جزئی و خِرد کمسو پنداشته شده است. عقلی به دور از هوا و مطیع امر مولا، خاصّه آنکه «نبوّت» را به عنوان عقلِ تمام یاد میکند و عقلِ عام را «محتاج» بدین عقلِ خاص میداند. بدین خاطر است که اندیشه در نظر مولانا گونههایی خاص دارد و عقل نیز هم تنّوع و گوناگونی دارد و هم تشکیک پذیر و مرتبهدار است. برای اینکه کسی در این خصوص دچار خطا و تردید نشود از خوض کردن و سبّاحی نمودن در این ژرفا ناگزیر است و هرکس که از این سبّاحیِ خطرناک گریزی داشته باشد، بدیهی است که هیچگاه نمیتواند به فهم آنچه که مولانا بیان داشته است راه بیابد<ref>مقدّمه، ص 8</ref>. | ||
نگرش کلّی مولانا در خصوص عقل از منظر نویسندهی کتاب در همین عبارت مختصر نیز قابل فهم است، امّا وی در بخش دیگری از همین مقدّمه متذکّر میشود: این اثر نه تنها دفاع از عقلِ صحیح و سلیم است، بلکه به منزلهی تبرئهی [[مولانا جلال الدین]] نسبت به تهمتِ «ضدِّ» عقل نیز هست. و در عین حال نوعی نقّادی از آن دست افرادی است که خامی خود را به حساب عقل میگذارند و بی -محکِ عقلِ سلیم به داوری دربارهی افـرادی مینشینند که از عقل و خِرد سخن می گویند. گرچه آنچه که در این اثرِ مختصر آمده است تمامیّتِ اندیشههای [[مولانا]] را در این باره ثبت نکرده ولی لُبّ لُباب اندیشههای [[مولانا]] را در این خصوص با استناد به آثار منظوم وی گِرد آورده است<ref>مقدّمه، ص 9</ref>. قابل ذکر است که امضای مقدّمه مربوط به سال 1373 خورشیدی است، یعنی نزدیک به سی سال پیش و هنوز در آن زمان شور و اشتیاق و بازار مولوی پژوهی گرم نبوده است. سالها قبل از آن نیز در کتاب [[جدال تاریخی عقل و عشق]] از دیدگاه مولانا در این خصوص صحبت کرده بود، یعنی در سال 1369 خورشیدی. | نگرش کلّی مولانا در خصوص عقل از منظر نویسندهی کتاب در همین عبارت مختصر نیز قابل فهم است، امّا وی در بخش دیگری از همین مقدّمه متذکّر میشود: این اثر نه تنها دفاع از عقلِ صحیح و سلیم است، بلکه به منزلهی تبرئهی [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا جلال الدین]] نسبت به تهمتِ «ضدِّ» عقل نیز هست. و در عین حال نوعی نقّادی از آن دست افرادی است که خامی خود را به حساب عقل میگذارند و بی -محکِ عقلِ سلیم به داوری دربارهی افـرادی مینشینند که از عقل و خِرد سخن می گویند. گرچه آنچه که در این اثرِ مختصر آمده است تمامیّتِ اندیشههای [[مولانا]] را در این باره ثبت نکرده ولی لُبّ لُباب اندیشههای [[مولانا]] را در این خصوص با استناد به آثار منظوم وی گِرد آورده است<ref>مقدّمه، ص 9</ref>. قابل ذکر است که امضای مقدّمه مربوط به سال 1373 خورشیدی است، یعنی نزدیک به سی سال پیش و هنوز در آن زمان شور و اشتیاق و بازار مولوی پژوهی گرم نبوده است. سالها قبل از آن نیز در کتاب [[جدال تاریخی عقل و عشق]] از دیدگاه مولانا در این خصوص صحبت کرده بود، یعنی در سال 1369 خورشیدی. | ||
استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در انتهای مقدّمه بر چاپ سوّم همین کتاب اشاره میکند که در این خصوص پژوهشی دیگر دارد که چندین برابر حجم کتاب فعلی است تحت عنوان [[مولانا و عقل]] که در سال 1385 که تاریخ امضای مقدّمه است به انتشار زود هنگام آن اشاره نموده است ولی متأسّفانه این اثر تا کنون به انتشار نرسیده است. | استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در انتهای مقدّمه بر چاپ سوّم همین کتاب اشاره میکند که در این خصوص پژوهشی دیگر دارد که چندین برابر حجم کتاب فعلی است تحت عنوان [[مولانا و عقل]] که در سال 1385 که تاریخ امضای مقدّمه است به انتشار زود هنگام آن اشاره نموده است ولی متأسّفانه این اثر تا کنون به انتشار نرسیده است. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
نویسنده در صفحهی 16 اشاره میکند، [[مولانا]] در لابه لای حکایات خود که در [[مثنوی معنوی]] آورده بارها ازعقل سخن گفته و از آن دفاع نموده است. و لذا به زعم مؤلّف مولانا موضع خود را در برابر عقل به طور کامل آشکار کرده است، منتها اگر نگرشی اصولی و کلّی و دقیق به تمام آثار [[مولانا]] در کار نباشد قهراً استنباطهای غلط حاصل میشود و این غلط فهمیدن را به حساب آن میگذارند که [[مولانا]] عقل را باور ندارد و سخنان ضدّ عقل میگوید. مولانا در همین صفحهی 16 با صراحت و با استناد به ابیان [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] به این عقول اشاره میکند: عقل ایمانی، عقل اوّل، عقل کامل، عقل کلّ، عقل کلّی، عقلِ عقل، و از همه مهمتر عقل احمد است که بعداً هر یک را تشریح و تحلیل کرده و توضیحاتی درخور و ارزشمند میدهد. | نویسنده در صفحهی 16 اشاره میکند، [[مولانا]] در لابه لای حکایات خود که در [[مثنوی معنوی]] آورده بارها ازعقل سخن گفته و از آن دفاع نموده است. و لذا به زعم مؤلّف مولانا موضع خود را در برابر عقل به طور کامل آشکار کرده است، منتها اگر نگرشی اصولی و کلّی و دقیق به تمام آثار [[مولانا]] در کار نباشد قهراً استنباطهای غلط حاصل میشود و این غلط فهمیدن را به حساب آن میگذارند که [[مولانا]] عقل را باور ندارد و سخنان ضدّ عقل میگوید. مولانا در همین صفحهی 16 با صراحت و با استناد به ابیان [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] به این عقول اشاره میکند: عقل ایمانی، عقل اوّل، عقل کامل، عقل کلّ، عقل کلّی، عقلِ عقل، و از همه مهمتر عقل احمد است که بعداً هر یک را تشریح و تحلیل کرده و توضیحاتی درخور و ارزشمند میدهد. | ||
نویسنده در بخشی از کتاب خود میگوید: عقل و دل، در پیشگاه اندیشهی [[مولانا]] در بدو امر مقامییکسان و مُقامیمشابه دارند، و هردو آنان را «عرشی» و عقل را «نورانی» پنداشته است. با در نظر داشتن روایات حاصله از بزرگان دین، عقل را «صادرنخستین» و اوّلین موجود روحانی تلقّی کرده و با عقل پنداشتن | نویسنده در بخشی از کتاب خود میگوید: عقل و دل، در پیشگاه اندیشهی [[مولانا]] در بدو امر مقامییکسان و مُقامیمشابه دارند، و هردو آنان را «عرشی» و عقل را «نورانی» پنداشته است. با در نظر داشتن روایات حاصله از بزرگان دین، عقل را «صادرنخستین» و اوّلین موجود روحانی تلقّی کرده و با عقل پنداشتن موسی(ع) به آن ارج و بهایی که باید داده است. از همه مهمتر حکایت پندی است که پیغمبر اسلام صلّیاللهعلیهوآلهوسـلّم بـه [[امام علی علیهالسلام|امام علی علیه السّلام]] میدهد و از بین همهی امـور وی را به عقل میخواند و به سوی عاقلش روانه میسازد<ref>متن، ص 18</ref>. | ||
نویسنده همواره عقل را منظر [[مولانا]] هادی تلقّی کرده و آنچه که اسباب خلاف و فرود انسانیّت انسان میشود و آدمی را خطا و انحطاط میکشاند مقولهی وهم است. توهّم وقتی که در انسان قوّت بگیرد راه خطا نیز در پیش او صورتبندی میشود و در عمل هم بدان میگراید، چنانکه فرعون و دیگر شخصیتهای منفی در قرآن انحرافشان از همین وهم و توهّم بوده است. در بخش دیگری از متن آمده است: بر همین اساس که عقل و توهّم را از هم سوا میکند در مورد عقل دسـت به یک تـقسیم بندی دیگر میزند، ضمن ایـنکه عقـل را بـا واژههایی چون عقل اوّل، عقل بحثی34، عقل ایمانی، عقل تحصیلی35، عقل کامل، عقلِ عقل، عقل احمد، عقل بخششی36 و عقل مکسـبی همـراه میکند، اعتقادش بر این است که عقل در اساس دوگانه است و این دوگانه بودن را در ضمن حکایتی در دفتر چهارم [[مثنوی]] آورده است<ref>متن، ص 25</ref>. | نویسنده همواره عقل را منظر [[مولانا]] هادی تلقّی کرده و آنچه که اسباب خلاف و فرود انسانیّت انسان میشود و آدمی را خطا و انحطاط میکشاند مقولهی وهم است. توهّم وقتی که در انسان قوّت بگیرد راه خطا نیز در پیش او صورتبندی میشود و در عمل هم بدان میگراید، چنانکه فرعون و دیگر شخصیتهای منفی در قرآن انحرافشان از همین وهم و توهّم بوده است. در بخش دیگری از متن آمده است: بر همین اساس که عقل و توهّم را از هم سوا میکند در مورد عقل دسـت به یک تـقسیم بندی دیگر میزند، ضمن ایـنکه عقـل را بـا واژههایی چون عقل اوّل، عقل بحثی34، عقل ایمانی، عقل تحصیلی35، عقل کامل، عقلِ عقل، عقل احمد، عقل بخششی36 و عقل مکسـبی همـراه میکند، اعتقادش بر این است که عقل در اساس دوگانه است و این دوگانه بودن را در ضمن حکایتی در دفتر چهارم [[مثنوی]] آورده است<ref>متن، ص 25</ref>. |
ویرایش