زن در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ن‎ه' به 'ن‌ه'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ک' به 'ه‌ک')
جز (جایگزینی متن - 'ن‎ه' به 'ن‌ه')
خط ۳۱: خط ۳۱:
چنان‎که در پیشگفتار یادآوری شده‏، در این کتاب فقط سرگذشت عده‏‌اى از زنان آمده است و حدود و حقوق و نظام زندگى زن از دیدگاه قرآن را باید در کتب دیگر یافت<ref>ر.ک: پیشگفتار، ص8</ref>.
چنان‎که در پیشگفتار یادآوری شده‏، در این کتاب فقط سرگذشت عده‏‌اى از زنان آمده است و حدود و حقوق و نظام زندگى زن از دیدگاه قرآن را باید در کتب دیگر یافت<ref>ر.ک: پیشگفتار، ص8</ref>.


قرآن مجید در دو مورد از زن سخن گفته است: یکى از حقوق و حدود آنها به‎عنوان یک فرد انسان و تکالیف خاص و حقوق و حدود شرعى که دارند که مؤلف به آن، «حدود و حقوق زن در قرآن» مى‎گوید و در سوره‌‏هاى عدیده قرآن آمده است، به‎خصوص سوره «نساء»؛ یعنى سوره‏‌اى که از حقوق زن سخن رفته است. مورد دیگر داستان بعضى از آنها است که در ضمن داستان‎هاى واقعى که در امت‏هاى پیشین بوده یا در زمان پیغمبر روى داده، آمده است. منظور مؤلف در اینجا این قسمت است که از نظر اخلاقى خواسته بازگو کند تا یک زن و دختر مسلمان بداند از چه زنانى در قرآن سخن به میان آمده و آنها کیانند و چه سرگذشتى داشته‏‌اند و چه کرده بودند<ref>ر.ک: همان</ref>.
قرآن مجید در دو مورد از زن سخن گفته است: یکى از حقوق و حدود آنها به‎عنوان یک فرد انسان و تکالیف خاص و حقوق و حدود شرعى که دارند که مؤلف به آن، «حدود و حقوق زن در قرآن» مى‎گوید و در سوره‌‏هاى عدیده قرآن آمده است، به‎خصوص سوره «نساء»؛ یعنى سوره‏‌اى که از حقوق زن سخن رفته است. مورد دیگر داستان بعضى از آنها است که در ضمن داستان‌هاى واقعى که در امت‏هاى پیشین بوده یا در زمان پیغمبر روى داده، آمده است. منظور مؤلف در اینجا این قسمت است که از نظر اخلاقى خواسته بازگو کند تا یک زن و دختر مسلمان بداند از چه زنانى در قرآن سخن به میان آمده و آنها کیانند و چه سرگذشتى داشته‏‌اند و چه کرده بودند<ref>ر.ک: همان</ref>.


در مورد حضرت حوا و داستان او چنین می‌گوید: هم در قرآن و هم در روایات اسلامى و هم در ادبیات پارسى و تازى، بیشتر آدم را مسئول رانده شدن از بهشت دانسته‌‏اند. علت هم این است که وقتى بنا باشد آدم خلیفة الله فریب بخورد و نتواند جلوى خود را بگیرد، دیگر چه توقعى از حوّا است که نه مانند او نماینده خدا و معصوم بود و نه قدرت تعقل و اراده‌‏اش به اندازه او. مع‎الوصف صدمه این کار به‌طور مساوى به هر دوى آنها رسید. هرچه کردند هر دو کردند و هرچه دیدند هر دو دیدند؛ با این فرق که لبه تیز حمله متوجه آدم است که هم می‌باید مواظب باشد از فرمان حق غفلت نورزد و هم جلو همسر خود را بگیرد. پس باید اعتراف نمود که در هر صورت بازنده و مسئول آدم بود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص15</ref>.
در مورد حضرت حوا و داستان او چنین می‌گوید: هم در قرآن و هم در روایات اسلامى و هم در ادبیات پارسى و تازى، بیشتر آدم را مسئول رانده شدن از بهشت دانسته‌‏اند. علت هم این است که وقتى بنا باشد آدم خلیفة الله فریب بخورد و نتواند جلوى خود را بگیرد، دیگر چه توقعى از حوّا است که نه مانند او نماینده خدا و معصوم بود و نه قدرت تعقل و اراده‌‏اش به اندازه او. مع‎الوصف صدمه این کار به‌طور مساوى به هر دوى آنها رسید. هرچه کردند هر دو کردند و هرچه دیدند هر دو دیدند؛ با این فرق که لبه تیز حمله متوجه آدم است که هم می‌باید مواظب باشد از فرمان حق غفلت نورزد و هم جلو همسر خود را بگیرد. پس باید اعتراف نمود که در هر صورت بازنده و مسئول آدم بود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص15</ref>.
خط ۴۷: خط ۴۷:
در ادامه‎ی کتاب، داستان مادر و خواهر حضرت موسى‏(ع) را آورده است و سپس حکایت دختران شعیب(ع) را ذکر کرده است.  
در ادامه‎ی کتاب، داستان مادر و خواهر حضرت موسى‏(ع) را آورده است و سپس حکایت دختران شعیب(ع) را ذکر کرده است.  


در مورد داستان «زلیخا و یوسف» آورده که زیباترین داستان‎هاى قرآن است. خداوند خود در آغاز سوره یوسف مى‌‏فرماید: «ما زیباترین داستانى را که می‌توان نقل کرد به تو وحى کردیم». زلیخا همسر «عزیز»، یعنى نخست‎وزیر مصر بود. پست و مقام شوهر زلیخا را تواریخ اسلامى مختلف نقل کرده‌‏اند: صدر اعظم یا رئیس زندان‎ها یا رئیس کل تشریفات دربار<ref>ر.ک: همان، ص60</ref>.
در مورد داستان «زلیخا و یوسف» آورده که زیباترین داستان‌هاى قرآن است. خداوند خود در آغاز سوره یوسف مى‌‏فرماید: «ما زیباترین داستانى را که می‌توان نقل کرد به تو وحى کردیم». زلیخا همسر «عزیز»، یعنى نخست‎وزیر مصر بود. پست و مقام شوهر زلیخا را تواریخ اسلامى مختلف نقل کرده‌‏اند: صدر اعظم یا رئیس زندان‌ها یا رئیس کل تشریفات دربار<ref>ر.ک: همان، ص60</ref>.


مؤلف در داستان بلقیس و حضرت سلیمان اشاره می‌کند که شاید علت اینکه خداوند به سلیمان مانند پدرش داود مقام نبوت و سلطنت هر دو را عطا کرده بود، مادى‎گرى و دنیاپرستى قوم آنها «بنى‎اسرائیل» بود که مى‏‌پنداشتند کسى مى‏‌تواند بر آنها حکومت کند که از لحاظ مال و ثروت و جلال و حشمت سرآمد مردمان مصر باشد<ref>ر.ک: همان، ص69</ref>.
مؤلف در داستان بلقیس و حضرت سلیمان اشاره می‌کند که شاید علت اینکه خداوند به سلیمان مانند پدرش داود مقام نبوت و سلطنت هر دو را عطا کرده بود، مادى‎گرى و دنیاپرستى قوم آنها «بنى‎اسرائیل» بود که مى‏‌پنداشتند کسى مى‏‌تواند بر آنها حکومت کند که از لحاظ مال و ثروت و جلال و حشمت سرآمد مردمان مصر باشد<ref>ر.ک: همان، ص69</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش