الإنافة فيما جاء في الصدقة و الضيافة: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ن' به 'ی‌ن')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
خط ۲۸: خط ۲۸:


==انگیزه نگارش==
==انگیزه نگارش==
انگیزه نویسنده از نگارش این کتاب، وقوع قحطی پی‎درپی در سال‎های متمادی در یمن بوده که باعث مهاجرت اجباری ساکنین آنجا به مکه شده؛ بسیاری از ساکنین غنی مکه از دادن صدقه به آنان امساک می‌کرده‎اند تا جایی که آنان مجبور به پختن و خوردن خون حیوانات می‌شده‎اند. نویسنده کتاب، در خطبه کتابش، به اهل سنت گرایش داشته و شیعیان را طعن می‌کند.
انگیزه نویسنده از نگارش این کتاب، وقوع قحطی پی‎درپی در سال‎های متمادی در یمن بوده که باعث مهاجرت اجباری ساکنین آنجا به مکه شده؛ بسیاری از ساکنین غنی مکه از دادن صدقه به آنان امساک می‌کرده‌اند تا جایی که آنان مجبور به پختن و خوردن خون حیوانات می‌شده‌اند. نویسنده کتاب، در خطبه کتابش، به اهل سنت گرایش داشته و شیعیان را طعن می‌کند.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۶: خط ۳۶:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
نویسنده در مقدمه کتاب، پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر خدا(ص) و خاندانش(ع)، می‌نویسد: امسال سال 950 هجری است و در بلاد بجیله و دیگر بلاد اطراف یمن و حجاز سال‎های متوالی قحطی شده تا جایی که مردمان آنجا را به جلای وطن و حرکت برای سکونت در مکه مکرمه مجبور کرده است. اکثر اهل تقوا و دیانت این دیار، سؤال‎های بسیاری درباره صدقه، دلایل رغبت به آن، موارد محذور آن، احکام صدقه از وجوب و استحباب و اباحه و کراهت و خلاف اولی و حرمت و... داشتند و من [در این نوشتار] به آن‎ها پاسخ گفتم و از ادله‎ای که به دادن صدقه تشویق می‌کرد نیز بسیار نگاشتم.
نویسنده در مقدمه کتاب، پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر خدا(ص) و خاندانش(ع)، می‌نویسد: امسال سال 950 هجری است و در بلاد بجیله و دیگر بلاد اطراف یمن و حجاز سال‎های متوالی قحطی شده تا جایی که مردمان آنجا را به جلای وطن و حرکت برای سکونت در مکه مکرمه مجبور کرده است. اکثر اهل تقوا و دیانت این دیار، سؤال‎های بسیاری درباره صدقه، دلایل رغبت به آن، موارد محذور آن، احکام صدقه از وجوب و استحباب و اباحه و کراهت و خلاف اولی و حرمت و... داشتند و من [در این نوشتار] به آن‎ها پاسخ گفتم و از ادله‌ای که به دادن صدقه تشویق می‌کرد نیز بسیار نگاشتم.


آنانی که به مکه مهاجرت کردند در نهایت گرسنگی و عریانی و احتیاج و در حالت فقر و فاقت هستند و باوجوداین‎که اغنیای فراوانی در مکه زندگی می‌کنند که بر قناطیر مقنطره از طلا و نقره دسترسی دارند صدقه مکفی‎ای به این فقرا نمی‎دهند و این بیچارگان از شدت گرسنگی، خون را پخته و می‎خورند. البته [از نگاه نویسنده و به اعتقاد وی] اکثر اینان رافضی یا شیعه بودند که با اسلام و اهلش دشمنی داشتند و دیدن بدحالی مسلمین سرور و خوشحالی آنان را بیشتر می‌کرد. نویسنده در ادامه کلماتش، دعا می‌کند که خداوند خانه و سرزمین امنش را از اینان خالی کند و با کلمات نفرین و طعن آمیز، شیعیان را خطاب قرار می‎دهد. او در ادامه می‌نویسد: بقیه اغنیایی که در این شهر هستند و به این فقرا کمک نمی‌کنند، نیز دچار مرض شحّ و بخل شده‎اند؛ آنان دست‎تنگی می‌کنند و از آنچه خداوند بر احکام مضطرین بر آنان واجب کرده، امساک کرده و بر فقرا بذل و بخشش نمی‌کنند و عریان‎ها را لباس نمی‌پوشانند. اینان نیز از احکام الهی اعراض کرده و به تعبیر نویسنده «نبذوه وراء ظهورهم و جعلوه نسیا منسیا». او برعکس شیعیان که آنان را طعن و نفرین می‌کند درباره اهل‎سنتی که عیناً این کار را کرده‎اند دعا می‌کند که «فوقیهم الله لمرضاته و ایقظهم الی التوبة من سائر مخالفاته و بصرهم بعیوبهم و الهمهم النظر فی عواقب امورهم بشکر ما انعم علیهم فی الخیرات و المیراث الیهم حتی یواسوا المحتاجین و یرضی عنهم رب العالمین.» یعنی خداوند بر کسب رضایتش توفیقشان دهد و آنان را از خواب غفلت به بیداری توبه بکشاند، دیدگانشان را بینا کند و عواقب امور این کارشان را در ذهنشان بیندازد... تا با نیازمندان مدارا کنند و خداوند از آنان راضی شود. نویسنده پس از اعلام و توصیف این شرایط می‌نویسد، با این وضع لازم بود که کتابی در این باب نوشته شود و دلایل و احکام صدقه در نهایت بسط و اطناب توضیح داده شود و این شد که من شروع به نگارش چنین کتابی کردم.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/1 ر.ک: کتاب، ص1]</ref>
آنانی که به مکه مهاجرت کردند در نهایت گرسنگی و عریانی و احتیاج و در حالت فقر و فاقت هستند و باوجوداین‎که اغنیای فراوانی در مکه زندگی می‌کنند که بر قناطیر مقنطره از طلا و نقره دسترسی دارند صدقه مکفی‎ای به این فقرا نمی‎دهند و این بیچارگان از شدت گرسنگی، خون را پخته و می‎خورند. البته [از نگاه نویسنده و به اعتقاد وی] اکثر اینان رافضی یا شیعه بودند که با اسلام و اهلش دشمنی داشتند و دیدن بدحالی مسلمین سرور و خوشحالی آنان را بیشتر می‌کرد. نویسنده در ادامه کلماتش، دعا می‌کند که خداوند خانه و سرزمین امنش را از اینان خالی کند و با کلمات نفرین و طعن آمیز، شیعیان را خطاب قرار می‎دهد. او در ادامه می‌نویسد: بقیه اغنیایی که در این شهر هستند و به این فقرا کمک نمی‌کنند، نیز دچار مرض شحّ و بخل شده‌اند؛ آنان دست‎تنگی می‌کنند و از آنچه خداوند بر احکام مضطرین بر آنان واجب کرده، امساک کرده و بر فقرا بذل و بخشش نمی‌کنند و عریان‎ها را لباس نمی‌پوشانند. اینان نیز از احکام الهی اعراض کرده و به تعبیر نویسنده «نبذوه وراء ظهورهم و جعلوه نسیا منسیا». او برعکس شیعیان که آنان را طعن و نفرین می‌کند درباره اهل‎سنتی که عیناً این کار را کرده‌اند دعا می‌کند که «فوقیهم الله لمرضاته و ایقظهم الی التوبة من سائر مخالفاته و بصرهم بعیوبهم و الهمهم النظر فی عواقب امورهم بشکر ما انعم علیهم فی الخیرات و المیراث الیهم حتی یواسوا المحتاجین و یرضی عنهم رب العالمین.» یعنی خداوند بر کسب رضایتش توفیقشان دهد و آنان را از خواب غفلت به بیداری توبه بکشاند، دیدگانشان را بینا کند و عواقب امور این کارشان را در ذهنشان بیندازد... تا با نیازمندان مدارا کنند و خداوند از آنان راضی شود. نویسنده پس از اعلام و توصیف این شرایط می‌نویسد، با این وضع لازم بود که کتابی در این باب نوشته شود و دلایل و احکام صدقه در نهایت بسط و اطناب توضیح داده شود و این شد که من شروع به نگارش چنین کتابی کردم.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/1 ر.ک: کتاب، ص1]</ref>


ابن حجر هیثمی، کتاب را در یک مقدمه، چهار باب و یک خاتمه نگاشته است؛ مقدمه کتاب درباره امور عامه‎ای است درباره صدقه و اموری که باعث کمال صدقه می‌شود.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/1 ر.ک: همان، ص1-2]</ref> باب اول کتاب درباره فضائل زکات و ضیافت مطلب گفته و این مطالب را در فصولی بیان کرده، فصل اولش درباره روایاتی است که ترغیباً (تشویق) و ترهیباً (هشدار) درباره زکات آمده است. نویسنده بیست روایت را در این باب ذکر می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/16 ر.ک: همان، ص16-19]</ref> فصل دوم به بیان احادیث ترغیب ضیافت و مهمانی دادن می‌پردازد؛ نویسنده بیست حدیث را در این باب ذکر کرده است که البته گویا روایت هجدهم از مطالب افتاده باشد یا این‎که در واقع هفده روایت ذکر شده باشد زیرا بعد از عنوان روایت هفدهم، روایت نوزدهم را ذکر کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/19 ر.ک: همان، ص19-21]</ref> فصل سوم با بیست‎ویک حدیث در آداب ضیافت و مهمان و امور متعلق به آن است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/21 ر.ک: همان، ص21-25]</ref>
ابن حجر هیثمی، کتاب را در یک مقدمه، چهار باب و یک خاتمه نگاشته است؛ مقدمه کتاب درباره امور عامه‌ای است درباره صدقه و اموری که باعث کمال صدقه می‌شود.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/1 ر.ک: همان، ص1-2]</ref> باب اول کتاب درباره فضائل زکات و ضیافت مطلب گفته و این مطالب را در فصولی بیان کرده، فصل اولش درباره روایاتی است که ترغیباً (تشویق) و ترهیباً (هشدار) درباره زکات آمده است. نویسنده بیست روایت را در این باب ذکر می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/16 ر.ک: همان، ص16-19]</ref> فصل دوم به بیان احادیث ترغیب ضیافت و مهمانی دادن می‌پردازد؛ نویسنده بیست حدیث را در این باب ذکر کرده است که البته گویا روایت هجدهم از مطالب افتاده باشد یا این‎که در واقع هفده روایت ذکر شده باشد زیرا بعد از عنوان روایت هفدهم، روایت نوزدهم را ذکر کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/19 ر.ک: همان، ص19-21]</ref> فصل سوم با بیست‎ویک حدیث در آداب ضیافت و مهمان و امور متعلق به آن است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/21 ر.ک: همان، ص21-25]</ref>


باب دوم کتاب، درباره روایاتی است که درباره سخاوت و صدقه و فضائل آن و ترغیب بر این امر و دیگر مسائل مربوط به این امور وارد شده است و در این باب روایاتی داریم که متذکر می‎گردد که سخاوت و صدقه به نوع و اندازه خاصی مقید نمی‌شود.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/25 ر.ک: همان،ص25]</ref> نویسنده در این بخش به نودوهشت حدیث استناد می‌کند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/25 ر.ک: همان، ص25-41]</ref> متن حدیث نود و سوم چنین است: أخرج النسائی عن ابن عباس رضی الله تعالی عنهما: أن النبی صلی الله تعالی علیه و آله و سلم قال: ما من مسلم کسا مسلما ثوبا، الا کان فی حفظ الله تعالی، ما دام علیه منه خرقة. نسائی از ابن عباس نقل کرده که پیامبر خدا(ص) فرمود: هر مسلمانی که یک مسلمان دیگر را لباس بپوشاند تا زمانی که لباسش در تن این شخص است، در حفظ و حراست خداوند متعال است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/41 ر.ک: همان، ص41]</ref>
باب دوم کتاب، درباره روایاتی است که درباره سخاوت و صدقه و فضائل آن و ترغیب بر این امر و دیگر مسائل مربوط به این امور وارد شده است و در این باب روایاتی داریم که متذکر می‎گردد که سخاوت و صدقه به نوع و اندازه خاصی مقید نمی‌شود.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/25 ر.ک: همان،ص25]</ref> نویسنده در این بخش به نودوهشت حدیث استناد می‌کند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/25 ر.ک: همان، ص25-41]</ref> متن حدیث نود و سوم چنین است: أخرج النسائی عن ابن عباس رضی الله تعالی عنهما: أن النبی صلی الله تعالی علیه و آله و سلم قال: ما من مسلم کسا مسلما ثوبا، الا کان فی حفظ الله تعالی، ما دام علیه منه خرقة. نسائی از ابن عباس نقل کرده که پیامبر خدا(ص) فرمود: هر مسلمانی که یک مسلمان دیگر را لباس بپوشاند تا زمانی که لباسش در تن این شخص است، در حفظ و حراست خداوند متعال است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39753/1/41 ر.ک: همان، ص41]</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش