سفر آمریکا: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'خاصي' به 'خاصی'
جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =')
جز (جایگزینی متن - 'خاصي' به 'خاصی')
خط ۴۹: خط ۴۹:
و در يادداشت جمعه/ /25 تير/ 1344، مى‌نويسد:
و در يادداشت جمعه/ /25 تير/ 1344، مى‌نويسد:


«هندى ديگرى كه اهل گروه ما است، [...] حركات سمعى و بصرى‌اش، مرا به اين موضوع متوجّه كرد كه اين فوروم‌ها اغلب چيزى در اين حدود بايد باشد و پس اگر شركت نمى‌كنى، فقط از فرصتى براى خودنمايى محرومى. امّا در عوض، فرصت تماشا هم به اين اراذل نخواهى داد. شايد از زور پسى است كه دارم اين را مى‌نويسم و اگر انگريزى خوبى مى‌دانستم، در اين نمايشت شركت مى‌كردم؛ ولى نه. چون در صورت شركت، چه بايد مى‌گفتم؟ مطالبى بى‌بو و خاصيّت، يا حرف‌هاى تند؟ در صورت اوّل، بى‌معنايى صرف و در صورت دوّم ايجاد مشكلات بعدى، يا سانسور و غيره. اين است كه همين بهتر كه كنار گود باشيم و همان در سمينار صبح‌ها دو كلامى زير لب بگوييم و بگذرد. در يك هم چه فورومى مى‌شود، خواهر و مادر شاه را گفت؟»
«هندى ديگرى كه اهل گروه ما است، [...] حركات سمعى و بصرى‌اش، مرا به اين موضوع متوجّه كرد كه اين فوروم‌ها اغلب چيزى در اين حدود بايد باشد و پس اگر شركت نمى‌كنى، فقط از فرصتى براى خودنمايى محرومى. امّا در عوض، فرصت تماشا هم به اين اراذل نخواهى داد. شايد از زور پسى است كه دارم اين را مى‌نويسم و اگر انگريزى خوبى مى‌دانستم، در اين نمايشت شركت مى‌كردم؛ ولى نه. چون در صورت شركت، چه بايد مى‌گفتم؟ مطالبى بى‌بو و خاصیّت، يا حرف‌هاى تند؟ در صورت اوّل، بى‌معنايى صرف و در صورت دوّم ايجاد مشكلات بعدى، يا سانسور و غيره. اين است كه همين بهتر كه كنار گود باشيم و همان در سمينار صبح‌ها دو كلامى زير لب بگوييم و بگذرد. در يك هم چه فورومى مى‌شود، خواهر و مادر شاه را گفت؟»


جلال، در بدو ورود به پاريس، آن قدر كلافه است كه ترجيح مى‌دهد به تنهايى پياده‌روى كند و بدون هم راه به سينما برود بعد او سر شوق مى‌آيد كه با سارتر سلام و عليكى بكند و باب آشنايى را بگشايد، امّا بلافاصله، سرخوردگى بر شور و شعفش غلبه مى‌كند و پشيمان مى‌شود. با وجود بى‌حوصلگى، باز هم از هر چه مى‌بيند و از هر چه مى‌شنود، يادداشت بر مى‌دارد. شايد از روى عادت و لابد بر مبناى احساس وظيفه.
جلال، در بدو ورود به پاريس، آن قدر كلافه است كه ترجيح مى‌دهد به تنهايى پياده‌روى كند و بدون هم راه به سينما برود بعد او سر شوق مى‌آيد كه با سارتر سلام و عليكى بكند و باب آشنايى را بگشايد، امّا بلافاصله، سرخوردگى بر شور و شعفش غلبه مى‌كند و پشيمان مى‌شود. با وجود بى‌حوصلگى، باز هم از هر چه مى‌بيند و از هر چه مى‌شنود، يادداشت بر مى‌دارد. شايد از روى عادت و لابد بر مبناى احساس وظيفه.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش