شاهنامه ثعالبی در شرح احوال سلاطین ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'فضل الله' به 'فضل‌الله'
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين')
جز (جایگزینی متن - 'فضل الله' به 'فضل‌الله')
خط ۷۸: خط ۷۸:
منابع اين كتاب را بر پايه گفتار خود نويسنده، [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]]، تاريخ ابن خردادبه، مزدوج مسعودى مروزى، شاه‌نامه و آيين‌نامه ابن معتز، ابوالفتح بستى و [[ابن‌مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] مى‌توان برشمرد. وى بى‌گمان، از منابع نوشته شده پيش از خود در باره تاريخ ايران روزگار كهن نيز بهره برده، اما از آنها نام نبرده است.  
منابع اين كتاب را بر پايه گفتار خود نويسنده، [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]]، تاريخ ابن خردادبه، مزدوج مسعودى مروزى، شاه‌نامه و آيين‌نامه ابن معتز، ابوالفتح بستى و [[ابن‌مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] مى‌توان برشمرد. وى بى‌گمان، از منابع نوشته شده پيش از خود در باره تاريخ ايران روزگار كهن نيز بهره برده، اما از آنها نام نبرده است.  


اين كتاب با شاه‌نامه فردوسى كمابيش يك‌سان است و هر دوى آنها را به راستى مى‌توان شاه‌نامه خواند و تنها تفاوتشان را در منظوم يا منثور بودن دانست. جلد اول تاريخ ثعالبى نخست در 1900 ميلادى به كوشش زتنبرك، خاور شناس فرانسوى، همراه با ترجمه فرانسوى‌اش در پاريس منتشر شد و پس از قرن‌ها ماندن در هاله فراموشى، در ميان دانشمندان، مورخان و محققان آوازه‌اى شايسته به دست آورد؛ چنان‌كه نويسندگان تاريخ ايران باستان، آن را از منابع مهمّ و مرجعى دست يكم خوانده و از درون‌مايه‌اش سود برده‌اند. زتنبرگ مقدمه‌اى بر اين كتاب نوشت و نام آن و نويسنده‌اش را مشخص كرد. نسخه نوشته شده به قلم فضل الله بن على بن ابى اثير الكاريرى در 597، از نسخه‌هايى است كه زتنبرك در تصحيح كتاب بدان دست‌رسى داشت. اين كتاب را محمود هدايت با نام شاه‌نامه ثعالبى در 1328 خورشيدى به فارسى ترجمه كرد، اما ترجمه او به هيچ روى با زبان تاريخ پيش از اسلام هم‌آهنگ نبود. البته ترجمه‌هاى ديگرى در اين زمينه مانند ترجمه بخش نخست آن (تاريخ ايران باستان) به قلم محمد فضائل نيز در دست است.
اين كتاب با شاه‌نامه فردوسى كمابيش يك‌سان است و هر دوى آنها را به راستى مى‌توان شاه‌نامه خواند و تنها تفاوتشان را در منظوم يا منثور بودن دانست. جلد اول تاريخ ثعالبى نخست در 1900 ميلادى به كوشش زتنبرك، خاور شناس فرانسوى، همراه با ترجمه فرانسوى‌اش در پاريس منتشر شد و پس از قرن‌ها ماندن در هاله فراموشى، در ميان دانشمندان، مورخان و محققان آوازه‌اى شايسته به دست آورد؛ چنان‌كه نويسندگان تاريخ ايران باستان، آن را از منابع مهمّ و مرجعى دست يكم خوانده و از درون‌مايه‌اش سود برده‌اند. زتنبرگ مقدمه‌اى بر اين كتاب نوشت و نام آن و نويسنده‌اش را مشخص كرد. نسخه نوشته شده به قلم فضل‌الله بن على بن ابى اثير الكاريرى در 597، از نسخه‌هايى است كه زتنبرك در تصحيح كتاب بدان دست‌رسى داشت. اين كتاب را محمود هدايت با نام شاه‌نامه ثعالبى در 1328 خورشيدى به فارسى ترجمه كرد، اما ترجمه او به هيچ روى با زبان تاريخ پيش از اسلام هم‌آهنگ نبود. البته ترجمه‌هاى ديگرى در اين زمينه مانند ترجمه بخش نخست آن (تاريخ ايران باستان) به قلم محمد فضائل نيز در دست است.


پانوشت‌هاى مترجم محترم كتاب در باره معناى واژگان يا كسان و جاى‌هاى آمده در آن بسيار سودمندند. وى هم‌چنين در پانوشت‌هاى كتاب به تطبيق بخش‌هايى از گزارش‌هاى نويسنده با منظومه‌هاى فردوسى در شاه‌نامه نيز مى‌پردازد. فهرست آغازين كتاب و نمايه اعلام در پايان آن و مقدمه بسيار كوتاه مترجم در باره كيستى نويسنده و شمار نوشته‌هاى وى نيز راه پژوهش را در باره تاريخ ثعالبى هموارتر مى‌سازد.
پانوشت‌هاى مترجم محترم كتاب در باره معناى واژگان يا كسان و جاى‌هاى آمده در آن بسيار سودمندند. وى هم‌چنين در پانوشت‌هاى كتاب به تطبيق بخش‌هايى از گزارش‌هاى نويسنده با منظومه‌هاى فردوسى در شاه‌نامه نيز مى‌پردازد. فهرست آغازين كتاب و نمايه اعلام در پايان آن و مقدمه بسيار كوتاه مترجم در باره كيستى نويسنده و شمار نوشته‌هاى وى نيز راه پژوهش را در باره تاريخ ثعالبى هموارتر مى‌سازد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش