۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سيد ' به 'سيد') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
نویسنده در مقدمه کتاب این چاپ از اثر را حاوی اضافات و اصلاحات جدید دانسته است. وی از راهنماییهای ارزشمند علامه سید جعفر مرتضی عاملی در راه نگارش این اثر تشکر کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص9</ref>. | نویسنده در مقدمه کتاب این چاپ از اثر را حاوی اضافات و اصلاحات جدید دانسته است. وی از راهنماییهای ارزشمند علامه سید جعفر مرتضی عاملی در راه نگارش این اثر تشکر کرده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص9</ref>. | ||
در فصل اول کتاب ابتدا معنای لغوی و اصطلاحی تحریف ذکر شده است. نویسنده در ابتدا به نقل از مفردات راغب تحریف کلام را بیان آن بهگونهای میداند که دو احتمال متفاوت در آن امکانپذیر باشد. این نوع تحریف که تحریف معنوی است بهطور مسلم در قرآن صورت گرفته است؛ از جمله این قبیل تحریف حمل آیات شریفه بر مفاهیمی غیر از مدلول اصلی خودشان است. در رابطه با تحریف در آیات و سورهها معتقد است که در مورد این نوع از تحریف هم روایاتى وارد شده که بیشتر آنها از طریق اهل سنت و تنها بخشى از طریق شیعه است البته این روایات مورد عمل مسلمانان نیست و جز عدهاى از اخباریهاى شیعه و سنى آنها را رد کردهاند؛ اما تحریف در کلمات به این معنى که بعضى از کلمات یا عبارتهاى قرآن کم شده باشد بهطورىکه با قرآن فعلى (که در دسترس مسلمانان قرار دارد) فرق داشته باشد از چیزهایى است که عامه مسلمانان، جز عده انگشتشمارى، قبول ندارند<ref>ر.ک: همان، ص14-11؛ جعفریان، رسول، ص13-10</ref>. | در فصل اول کتاب ابتدا معنای لغوی و اصطلاحی تحریف ذکر شده است. نویسنده در ابتدا به نقل از مفردات راغب تحریف کلام را بیان آن بهگونهای میداند که دو احتمال متفاوت در آن امکانپذیر باشد. این نوع تحریف که تحریف معنوی است بهطور مسلم در قرآن صورت گرفته است؛ از جمله این قبیل تحریف حمل آیات شریفه بر مفاهیمی غیر از مدلول اصلی خودشان است. در رابطه با تحریف در آیات و سورهها معتقد است که در مورد این نوع از تحریف هم روایاتى وارد شده که بیشتر آنها از طریق اهل سنت و تنها بخشى از طریق شیعه است البته این روایات مورد عمل مسلمانان نیست و جز عدهاى از اخباریهاى شیعه و سنى آنها را رد کردهاند؛ اما تحریف در کلمات به این معنى که بعضى از کلمات یا عبارتهاى قرآن کم شده باشد بهطورىکه با قرآن فعلى (که در دسترس مسلمانان قرار دارد) فرق داشته باشد از چیزهایى است که عامه مسلمانان، جز عده انگشتشمارى، قبول ندارند<ref>ر.ک: همان، ص14-11؛ جعفریان، رسول، ص13-10</ref>. | ||
در فصل دوم کتاب پس از بررسی معنای تحریف، براهین تحریف نشدن قرآن از خود قرآن و روایات بیان شده است. در رابطه با ادله قرآنی به دو آیه از جمله آیه 42 سوره فصلت استناد شده است: «لاَ يأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَينِ یدَيهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَکِيمٍ حَمِيدٍ»؛ «از پیش روى آن و از پشت سرش باطل به سویش نمیآید؛ چراکه از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است». علامه طباطبائى در استدلال به این آیه مىفرماید: آمدن باطل بهسوی قرآن، به این معنى است که باطل در آن، راه پیدا کند. یا بعضى از اجزاء آن یا همهاش از بین برود و باطل شود؛ بهطورىکه بعضى از حقائق و معارف حقه آن غیرحقه شود؛ و یا بعضى از احکام و شرایع و نیز توابع آن احکام از معارف اخلاقی و یا همه آنچه گفته شد لغو گردد بهطورىکه دیگر قابل عمل نباشد؛ بنابراین، این آیه کریمه، منکر ورود باطل به حریم قرآن است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص19-18؛ جعفریان، رسول، ص18</ref>. | در فصل دوم کتاب پس از بررسی معنای تحریف، براهین تحریف نشدن قرآن از خود قرآن و روایات بیان شده است. در رابطه با ادله قرآنی به دو آیه از جمله آیه 42 سوره فصلت استناد شده است: «لاَ يأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَينِ یدَيهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَکِيمٍ حَمِيدٍ»؛ «از پیش روى آن و از پشت سرش باطل به سویش نمیآید؛ چراکه از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است». علامه طباطبائى در استدلال به این آیه مىفرماید: آمدن باطل بهسوی قرآن، به این معنى است که باطل در آن، راه پیدا کند. یا بعضى از اجزاء آن یا همهاش از بین برود و باطل شود؛ بهطورىکه بعضى از حقائق و معارف حقه آن غیرحقه شود؛ و یا بعضى از احکام و شرایع و نیز توابع آن احکام از معارف اخلاقی و یا همه آنچه گفته شد لغو گردد بهطورىکه دیگر قابل عمل نباشد؛ بنابراین، این آیه کریمه، منکر ورود باطل به حریم قرآن است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص19-18؛ جعفریان، رسول، ص18</ref>. | ||
در فصل سوم براهین گردآوری قرآن در زمان پیامبر مورد بررسی قرار گرفته است. اهل سنت، روایاتى را نقل کردهاند مبنى بر اینکه بعضى از صحابه، قرآن را در زمان پیامبر گرامى اسلام(ص) جمعآورى نمودهاند. برهان دیگر بر اینکه قرآن در زمان رسولالله(ص) گردآورى شده، گفتار عدهاى از علماست که از آن جملهاند: حارث محاسبی، ابوشامه و محمد غزالی و صبحی صالح. پس وقتیکه روشن شد جمعآورى اولیه در زمان خود پیامبر(ص) بوده و ابوبکر هم از روى همان استنساخ و کپى کرده است، تواتر آن در زمان پیامبر اکرم(ص) نیز ثابت مىگردد و معقول نیست کسى خیال کند که بعدازاین قرآن تحریف شده است<ref>ر.ک: همان، ص35-27؛ همان، ص32-24</ref>. | در فصل سوم براهین گردآوری قرآن در زمان پیامبر مورد بررسی قرار گرفته است. اهل سنت، روایاتى را نقل کردهاند مبنى بر اینکه بعضى از صحابه، قرآن را در زمان پیامبر گرامى اسلام(ص) جمعآورى نمودهاند. برهان دیگر بر اینکه قرآن در زمان رسولالله(ص) گردآورى شده، گفتار عدهاى از علماست که از آن جملهاند: حارث محاسبی، ابوشامه و محمد غزالی و صبحی صالح. پس وقتیکه روشن شد جمعآورى اولیه در زمان خود پیامبر(ص) بوده و ابوبکر هم از روى همان استنساخ و کپى کرده است، تواتر آن در زمان پیامبر اکرم(ص) نیز ثابت مىگردد و معقول نیست کسى خیال کند که بعدازاین قرآن تحریف شده است.<ref>ر.ک: همان، ص35-27؛ همان، ص32-24</ref>. | ||
در چهارمین فصل کتاب به این نکته مهم اشاره شده که هدف از نگارش این اثر پیرامون موضوع تحریف، پاسخدادن به شبهه برخی علمای اخباری است که اخباری را در ظاهر دلالت بر تحریف قرآن میکنند ذکر کردهاند. در واقع پاسخی است به کسانی که قول به تحریف را به شیعه نسبت میدهند. حال آنکه روایات موجود در منابع اهل سنت بیشتر از شیعه است<ref>ر.ک: همان، ص37؛ همان، ص35-34</ref>. نویسنده پس از نقل روایات منابع اهل سنت و از جمله صحاح چنین پاسخ میدهد: باید این روایاتى را که از کتب اهل سنت نقل شد و روایات دیگرى که دلالت بر تحریف قرآن دارند طرد کرده و کنار بگذاریم اگرچه در صحیح بخارى، یا مسلم، یا در صحاح و سنن دیگر باشند. چون قرآن به تواتر پیش همه مسلمانان به اثبات رسیده است و نقل اینگونه روایات یا ناشى از خلط اصحاب است یا ناشى از اشتباه و استنباط غلط آنها یا اینکه نسبت دروغ و افتراء به اصحاب دادهاند<ref>ر.ک: همان، ص59-58؛ همان، ص64</ref>. | در چهارمین فصل کتاب به این نکته مهم اشاره شده که هدف از نگارش این اثر پیرامون موضوع تحریف، پاسخدادن به شبهه برخی علمای اخباری است که اخباری را در ظاهر دلالت بر تحریف قرآن میکنند ذکر کردهاند. در واقع پاسخی است به کسانی که قول به تحریف را به شیعه نسبت میدهند. حال آنکه روایات موجود در منابع اهل سنت بیشتر از شیعه است.<ref>ر.ک: همان، ص37؛ همان، ص35-34</ref>. نویسنده پس از نقل روایات منابع اهل سنت و از جمله صحاح چنین پاسخ میدهد: باید این روایاتى را که از کتب اهل سنت نقل شد و روایات دیگرى که دلالت بر تحریف قرآن دارند طرد کرده و کنار بگذاریم اگرچه در صحیح بخارى، یا مسلم، یا در صحاح و سنن دیگر باشند. چون قرآن به تواتر پیش همه مسلمانان به اثبات رسیده است و نقل اینگونه روایات یا ناشى از خلط اصحاب است یا ناشى از اشتباه و استنباط غلط آنها یا اینکه نسبت دروغ و افتراء به اصحاب دادهاند<ref>ر.ک: همان، ص59-58؛ همان، ص64</ref>. | ||
در فصل پنجم کتاب به موضوع تحریف در روایات شیعه پرداخته شده است. برخی راویان شیعه روایاتی نقل کردهاند که برخی افراد غیرمحقق با استناد به این روایات شیعه را متهم به اعتقاد به تحریف کردهاند. نویسنده به این روایات پاسخ گفته از جمله اینکه معنای ذکر روایت، بهویژه نزد شیعه امامیه، اعتراف به صحت آن نیست؛ همانگونه که در رابطه به اهل سنت نیز اینچنین است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص73</ref>. | در فصل پنجم کتاب به موضوع تحریف در روایات شیعه پرداخته شده است. برخی راویان شیعه روایاتی نقل کردهاند که برخی افراد غیرمحقق با استناد به این روایات شیعه را متهم به اعتقاد به تحریف کردهاند. نویسنده به این روایات پاسخ گفته از جمله اینکه معنای ذکر روایت، بهویژه نزد شیعه امامیه، اعتراف به صحت آن نیست؛ همانگونه که در رابطه به اهل سنت نیز اینچنین است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص73</ref>. | ||
در کتابهاى بزرگان شیعه، عباراتى وجود دارد که بهطور صریح نشان مىدهند که به عقیده شیعه قرآن از تغییر و کم و کاستى سالم مانده است. این عبارات، بهترین برهان است بر اینکه قرآنى که در دست مسلمانان است، همان است که خداوند متعال نازل فرموده است و بهترین دلیل است بر اینکه شیعه، معتقد نیست که چیزى از قرآن کم شده یا به آن افزوده است. | در کتابهاى بزرگان شیعه، عباراتى وجود دارد که بهطور صریح نشان مىدهند که به عقیده شیعه قرآن از تغییر و کم و کاستى سالم مانده است. این عبارات، بهترین برهان است بر اینکه قرآنى که در دست مسلمانان است، همان است که خداوند متعال نازل فرموده است و بهترین دلیل است بر اینکه شیعه، معتقد نیست که چیزى از قرآن کم شده یا به آن افزوده است. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
در هفتمین فصل کتاب، دیدگاه شیعه درباره مصاحف علی(ع) و فاطمه(س) مطرح شده است. در کتابهاى تاریخى و حدیثى آمده است که على(ع) قرآن را جمعآورى و نگهدارى نمود و ثابت شده که آن حضرت جزء نویسندگان وحى بلکه بزرگترین آنها بوده است. ابن ابىالحدید مىگوید: همه اتفاقنظر دارند که على قرآن را در زمان رسولالله(ص) حفظ مىکرد و غیر از او کسى این کار را انجام نمىداد و نخستین کسى بود که قرآن را جمعآورى نمود. | در هفتمین فصل کتاب، دیدگاه شیعه درباره مصاحف علی(ع) و فاطمه(س) مطرح شده است. در کتابهاى تاریخى و حدیثى آمده است که على(ع) قرآن را جمعآورى و نگهدارى نمود و ثابت شده که آن حضرت جزء نویسندگان وحى بلکه بزرگترین آنها بوده است. ابن ابىالحدید مىگوید: همه اتفاقنظر دارند که على قرآن را در زمان رسولالله(ص) حفظ مىکرد و غیر از او کسى این کار را انجام نمىداد و نخستین کسى بود که قرآن را جمعآورى نمود. | ||
نویسنده پس از بررسی منابع شیعه و سنی در رابطه با مصحف امام علی(ع) چنین نتیجه میگیرد: بنابراین، روشن گردید که در عباراتى که راجع به قرآن على(ع) آمده، هیچگونه اشارهاى نبوده، مبنى بر اینکه آیاتى در قرآن ایشان وجود داشته که در قرآنهاى دیگر نیست. بله در آن قرآن، اضافه بر آیات قرآنى، شأن نزول آیات و تفسیر و تأویل آنها هم ذکر شده بوده است. در رابطه با مصحف فاطمه(س) نیز تأکید میکند که مصحف ایشان، مصحف قرآنى نبوده و لذا توهم بعضىها در مورد مصحف ایشان بىمورد است<ref>ر.ک: همان، ص116-109؛ همان، ص119-112</ref>. | نویسنده پس از بررسی منابع شیعه و سنی در رابطه با مصحف امام علی(ع) چنین نتیجه میگیرد: بنابراین، روشن گردید که در عباراتى که راجع به قرآن على(ع) آمده، هیچگونه اشارهاى نبوده، مبنى بر اینکه آیاتى در قرآن ایشان وجود داشته که در قرآنهاى دیگر نیست. بله در آن قرآن، اضافه بر آیات قرآنى، شأن نزول آیات و تفسیر و تأویل آنها هم ذکر شده بوده است. در رابطه با مصحف فاطمه(س) نیز تأکید میکند که مصحف ایشان، مصحف قرآنى نبوده و لذا توهم بعضىها در مورد مصحف ایشان بىمورد است.<ref>ر.ک: همان، ص116-109؛ همان، ص119-112</ref>. | ||
یکى از مغلطههایی که اهل سنت (بهطور عمدى یا از روى سهو) دستاویز خود قرار دادهاند، خلط میان فرقههاى مختلف شیعه و عدم تفکیک و تمایز بین عقاید آنان است؛ بهعنوانمثال مىتوان گفت: میان شیعیان غلوکننده و دیگران فرقى قائل نشده، عقایدى که مخصوص فرقهاى بوده، به دیگران نسبت دادهاند. | یکى از مغلطههایی که اهل سنت (بهطور عمدى یا از روى سهو) دستاویز خود قرار دادهاند، خلط میان فرقههاى مختلف شیعه و عدم تفکیک و تمایز بین عقاید آنان است؛ بهعنوانمثال مىتوان گفت: میان شیعیان غلوکننده و دیگران فرقى قائل نشده، عقایدى که مخصوص فرقهاى بوده، به دیگران نسبت دادهاند. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
جعفریان سپس نسبت دادن غلو به شیعه را مسئلهای عمدی دانسته و مینویسد: البته نمىتوان پذیرفت که این خلط از جهل آنها به عقاید شیعه امامیه، نشأت گرفته باشد. بلکه به اعتقاد ما آنها این فرقهها را از هم جدا نکردهاند تا اینکه بتوانند در حملات خود علیه امامیه از آن استفاده نمایند<ref>ر.ک: همان، ص118-117؛ همان، ص120-119</ref>. | جعفریان سپس نسبت دادن غلو به شیعه را مسئلهای عمدی دانسته و مینویسد: البته نمىتوان پذیرفت که این خلط از جهل آنها به عقاید شیعه امامیه، نشأت گرفته باشد. بلکه به اعتقاد ما آنها این فرقهها را از هم جدا نکردهاند تا اینکه بتوانند در حملات خود علیه امامیه از آن استفاده نمایند<ref>ر.ک: همان، ص118-117؛ همان، ص120-119</ref>. | ||
وی در آخرین فصل کتاب به ادله تحریف قرآن در کتاب فصل الخطاب [[نوری، حسین بن محمدتقی|میرزای نوری]] پرداخته و مینویسد: «بعضى از افرادى که دوست دارند مردم را گول بزنند اظهار داشتهاند که کتاب فصل الخطاب که توسط [[نوری، حسین بن محمدتقی|میرزا حسین نورى طبرسى]] درباره تحریف قرآن تألیف گردیده همه روایات آن از طریق شیعه وارد شده است؛ و برای اثبات مدعاى خود دو دلیل از دلیلهایی را که مرحوم نورى در مورد تحریف نقل کرده و مربوط بهظاهر احادیث شیعه مىشود آوردهاند؛ و از پرداختن به ده دلیل دیگرى که مربوط به احادیث اهل سنت مىشود خوددارى ورزیدهاند». سپس دوازده برهان را که مرحوم نورى آورده است یکى پس از دیگرى نقل مىکند تا روشن شود که بیشتر آن دلیلها مربوط به اهل سنت است<ref>ر.ک: همان، ص123؛ همان، ص124</ref>. | وی در آخرین فصل کتاب به ادله تحریف قرآن در کتاب فصل الخطاب [[نوری، حسین بن محمدتقی|میرزای نوری]] پرداخته و مینویسد: «بعضى از افرادى که دوست دارند مردم را گول بزنند اظهار داشتهاند که کتاب فصل الخطاب که توسط [[نوری، حسین بن محمدتقی|میرزا حسین نورى طبرسى]] درباره تحریف قرآن تألیف گردیده همه روایات آن از طریق شیعه وارد شده است؛ و برای اثبات مدعاى خود دو دلیل از دلیلهایی را که مرحوم نورى در مورد تحریف نقل کرده و مربوط بهظاهر احادیث شیعه مىشود آوردهاند؛ و از پرداختن به ده دلیل دیگرى که مربوط به احادیث اهل سنت مىشود خوددارى ورزیدهاند». سپس دوازده برهان را که مرحوم نورى آورده است یکى پس از دیگرى نقل مىکند تا روشن شود که بیشتر آن دلیلها مربوط به اهل سنت است.<ref>ر.ک: همان، ص123؛ همان، ص124</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش