۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
نوری جعفر مقدمه کتابش را با این سخنی از جاحظ که در زمین کلامی مفیدتر، جالب تر و شیرین تر و... از کلام عرب وجود ندارد، آغاز میکند.<ref>ر.ک: مقدمه، ص5</ref>، سپس کتب ادب عربی قدیم را ثروتی تاریخی و تربیتی دانسته که احاطه بر آن ممکن نیست و او تنها توانسته است تعدادی از آثار حرفه ای را مطالعه کند.<ref>ر.ک: همان، ص6</ref> | نوری جعفر مقدمه کتابش را با این سخنی از جاحظ که در زمین کلامی مفیدتر، جالب تر و شیرین تر و... از کلام عرب وجود ندارد، آغاز میکند..<ref>ر.ک: مقدمه، ص5</ref>، سپس کتب ادب عربی قدیم را ثروتی تاریخی و تربیتی دانسته که احاطه بر آن ممکن نیست و او تنها توانسته است تعدادی از آثار حرفه ای را مطالعه کند..<ref>ر.ک: همان، ص6</ref> | ||
نویسنده سپس فصل اول کتاب را با این عبارت آغاز نموده که مایلم در ابتدا توضیح دهم که نظرات و مواضع آموزشی و روان شناختی درستی که این کتاب مختصر مشتمل بر آن است در منابع عربی اسلامی عموماً به صورت پراکنده و متفرق و اتفاقی در جریان بحث در مسائل متعلق به فلسفه و ادب و طب و نجوم ذکر شده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص7</ref> سپس توصیههای عتبة بن ابیسفیان وهارون الرشید به مربیان فرزندشان را متذکر شده و با نقل داستانهایی اهمیت جایگاه اجتماعی معلم را گوشزد کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص10</ref> | نویسنده سپس فصل اول کتاب را با این عبارت آغاز نموده که مایلم در ابتدا توضیح دهم که نظرات و مواضع آموزشی و روان شناختی درستی که این کتاب مختصر مشتمل بر آن است در منابع عربی اسلامی عموماً به صورت پراکنده و متفرق و اتفاقی در جریان بحث در مسائل متعلق به فلسفه و ادب و طب و نجوم ذکر شده است..<ref>ر.ک: متن کتاب، ص7</ref> سپس توصیههای عتبة بن ابیسفیان وهارون الرشید به مربیان فرزندشان را متذکر شده و با نقل داستانهایی اهمیت جایگاه اجتماعی معلم را گوشزد کرده است..<ref>ر.ک: همان، ص10</ref> | ||
نوری، در ادامه به ذکر آراء سخنوران در جایگاه تعلیم پرداخته است. ابن سحنون (256-202ق) اولین شخصیتی است که به نظرات آموزشی او در رساله «آداب المعلمین»اشاره شده است. نویسنده با استناد به عباراتی چون «از بهترین عنایتهای استاد به شاگردان رفاقت با آنهاست» و مانند آن دیدگاه ابن سحنون را در رابطه با شیوه صحیح تعلیم و تربیت تبیین نموده و بر معلم لازم دانسته است که دائماً با مهربانی با شاگردانش برخورد کند.<ref>ر.ک: همان، ص12</ref> | نوری، در ادامه به ذکر آراء سخنوران در جایگاه تعلیم پرداخته است. ابن سحنون (256-202ق) اولین شخصیتی است که به نظرات آموزشی او در رساله «آداب المعلمین»اشاره شده است. نویسنده با استناد به عباراتی چون «از بهترین عنایتهای استاد به شاگردان رفاقت با آنهاست» و مانند آن دیدگاه ابن سحنون را در رابطه با شیوه صحیح تعلیم و تربیت تبیین نموده و بر معلم لازم دانسته است که دائماً با مهربانی با شاگردانش برخورد کند..<ref>ر.ک: همان، ص12</ref> | ||
ابن جماعه (733-639ق) از دیگر نویسندگانی است که در کتابش با عنوان «تذکرة السامع و المتکلم فی آداب العالم و المتعلم» چنین نوشته است: بر معلم لازم است که در درس و بحث و سخنرانی انصاف را رعایت کند و سؤال از درس را اگرچه کوچک باشد پاسخگو باشد.<ref>ر.ک: همان، ص13</ref> | ابن جماعه (733-639ق) از دیگر نویسندگانی است که در کتابش با عنوان «تذکرة السامع و المتکلم فی آداب العالم و المتعلم» چنین نوشته است: بر معلم لازم است که در درس و بحث و سخنرانی انصاف را رعایت کند و سؤال از درس را اگرچه کوچک باشد پاسخگو باشد..<ref>ر.ک: همان، ص13</ref> | ||
غزالی (507-450ق) نیز در خطاب به یکی از شاگردانش که از او درخواست کرده بود که برای او رساله ای بنویسد که در طول حیاتش همراهش باشد، مقاله ای با عنوان «أیها الولد» نوشته و در آن سؤالات فراوانی را پاسخ گفته است.<ref>ر.ک: همان، ص14</ref> | غزالی (507-450ق) نیز در خطاب به یکی از شاگردانش که از او درخواست کرده بود که برای او رساله ای بنویسد که در طول حیاتش همراهش باشد، مقاله ای با عنوان «أیها الولد» نوشته و در آن سؤالات فراوانی را پاسخ گفته است..<ref>ر.ک: همان، ص14</ref> | ||
ابن خلدون (808-732ق) در مقدمه اش، ماوردی (1031-991م) در «أدب الدنیا و الدین»، اخوان الصفا در رسائل، از دیگر نویسندگانی هستند که دیدگاههای آموزشی آنها مورد بررسی قرار گرفته است.<ref>ر.ک: همان، ص39-16</ref> | ابن خلدون (808-732ق) در مقدمه اش، ماوردی (1031-991م) در «أدب الدنیا و الدین»، اخوان الصفا در رسائل، از دیگر نویسندگانی هستند که دیدگاههای آموزشی آنها مورد بررسی قرار گرفته است..<ref>ر.ک: همان، ص39-16</ref> | ||
در فصل دوم کتاب، «جنبههای روان شناختی» مورد بررسی قرار گرفته که همانند جوانب آموزشی در منابع عربی اسلامی و کتب ادبی و فلسفی و طبی پراکنده است. این دیدگاهها متفاوت بوده و برخی با روح زمانه ای که در آن زندگی میکنیم فاصله دارد؛ لذا نویسنده از ذکر آنها پرهیز کرده؛ چراکه با لفظ صائب )درست(که در عنوان کتاب آمده منافات دارد. | در فصل دوم کتاب، «جنبههای روان شناختی» مورد بررسی قرار گرفته که همانند جوانب آموزشی در منابع عربی اسلامی و کتب ادبی و فلسفی و طبی پراکنده است. این دیدگاهها متفاوت بوده و برخی با روح زمانه ای که در آن زندگی میکنیم فاصله دارد؛ لذا نویسنده از ذکر آنها پرهیز کرده؛ چراکه با لفظ صائب )درست(که در عنوان کتاب آمده منافات دارد. | ||
در این موضوع نیز کتب اخوان الصفا به عنوان اولین منبع مورد مطالعه قرار گرفته است: «بدان ای برادر نیکوکار مهربان...، یکی از اغراض این رساله مواردی بود که در ابتدا بیان شد... و اما غرض دیگر آگاهی دادن نسبت به روان شناسی و ترغیب بر شناخت گوهر روح است» یا «این جسد برای این روح به منزله دکان صانع است و همه اعضای جسد برای نفس به منزله ابزار صانع در دکان اوست...».<ref>ر.ک: همان، ص41-40</ref> | در این موضوع نیز کتب اخوان الصفا به عنوان اولین منبع مورد مطالعه قرار گرفته است: «بدان ای برادر نیکوکار مهربان...، یکی از اغراض این رساله مواردی بود که در ابتدا بیان شد... و اما غرض دیگر آگاهی دادن نسبت به روان شناسی و ترغیب بر شناخت گوهر روح است» یا «این جسد برای این روح به منزله دکان صانع است و همه اعضای جسد برای نفس به منزله ابزار صانع در دکان اوست...»..<ref>ر.ک: همان، ص41-40</ref> | ||
آخرین فصل کتاب، به ذکر نمونهها و نکتههای حاوی مضامین آموزشی مهم اختصاص یافته است. این نمونهها برگرفته از کتب ادبی مهمی چون البیان و التبیین جاحظ، الأمالی قالی و شریف مرتضی، شرح نهج البلاغة ابن ابیالحدید، زهر الآداب قیروانی و... است. به عنوان مثال جاحظ در البیان و التبیین از ابوبکر هذلی چنین نقل کرده است: نزد حسن بصری بودیم که وکیع بن ابوالاسود وارد شد و به حسن گفت: ای ابوسعید نظرت درباره خون کک که به لباس نماگزار برسد چیست؟ آیا میتواند در آن نماز بخواند. حسن گفت در تعجبم از کسی که مانند سگ خون مسلمین را مینوشد و از خون کک میپرسد.<ref>ر.ک: همان، ص54</ref> | آخرین فصل کتاب، به ذکر نمونهها و نکتههای حاوی مضامین آموزشی مهم اختصاص یافته است. این نمونهها برگرفته از کتب ادبی مهمی چون البیان و التبیین جاحظ، الأمالی قالی و شریف مرتضی، شرح نهج البلاغة ابن ابیالحدید، زهر الآداب قیروانی و... است. به عنوان مثال جاحظ در البیان و التبیین از ابوبکر هذلی چنین نقل کرده است: نزد حسن بصری بودیم که وکیع بن ابوالاسود وارد شد و به حسن گفت: ای ابوسعید نظرت درباره خون کک که به لباس نماگزار برسد چیست؟ آیا میتواند در آن نماز بخواند. حسن گفت در تعجبم از کسی که مانند سگ خون مسلمین را مینوشد و از خون کک میپرسد..<ref>ر.ک: همان، ص54</ref> | ||
== وضعیت کتاب == | == وضعیت کتاب == |
ویرایش