مجموعه رسائل (علامه طباطبایی): تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'ن‎ن' به 'ن‌ن')
    جز (جایگزینی متن - 'ى‎آ' به 'ی‌آ')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    خط ۷۶: خط ۷۶:
    مسئله ولایت، از مباحث مهم عرفان نظرى است که پایه‌هاى استوار فلسفى نیز دارد. در حقیقت مرتبه پایانى سیر عارفان است که خود در صحایف و مکتوبات و آثار خویش با عبارت‎هاى گوناگون از آن یاد کرده‌اند. همچون «فناى ذاتى» یا «مقام محو اسم و رسم و رفض تعینات» و یا «مقام توحید ذات» و «فناى در توحید». [[حسن‌زاده آملی، حسن|آیت‌الله حسن‎زاده آملی]] پیرامون این رساله چنین می‌نویسند: «یکى از آیات بزرگى که نشانه مقام شامخ عرفان آن جناب است «رساله ولایت» است. انسان آنچه را مى‎گوید و مى‌نویسد، تمام حالات انسان، معرف باطن اوست، حرف او معرف اوست، تمام حالات شئون زندگى انسان، عنوان باطن او هستند». سپس ادامه می‌دهد:
    مسئله ولایت، از مباحث مهم عرفان نظرى است که پایه‌هاى استوار فلسفى نیز دارد. در حقیقت مرتبه پایانى سیر عارفان است که خود در صحایف و مکتوبات و آثار خویش با عبارت‎هاى گوناگون از آن یاد کرده‌اند. همچون «فناى ذاتى» یا «مقام محو اسم و رسم و رفض تعینات» و یا «مقام توحید ذات» و «فناى در توحید». [[حسن‌زاده آملی، حسن|آیت‌الله حسن‎زاده آملی]] پیرامون این رساله چنین می‌نویسند: «یکى از آیات بزرگى که نشانه مقام شامخ عرفان آن جناب است «رساله ولایت» است. انسان آنچه را مى‎گوید و مى‌نویسد، تمام حالات انسان، معرف باطن اوست، حرف او معرف اوست، تمام حالات شئون زندگى انسان، عنوان باطن او هستند». سپس ادامه می‌دهد:


    در این رساله در چند فصل، درباره مقامات عرفانى انسان، حرف‎هایى دارد. تا سخن را مى‎رساند به ادراک شهودى و ادراک فکرى. ادراک فکرى، از فلسفه، از صغرى‎ و کبرى‎، قدمى هست، اما این‌که انسان سیرى مى‎کند، آن ادراک شهودى و آن یافتنى که به زبان نمى‎آید، آن چشیدنى را که نمى‎شود به دیگرى بیان کرد، «قدر این باده، ندانى، به خدا تا نچشى»<ref>ر.ک: همان، جلد2، ص17 و 18</ref>.
    در این رساله در چند فصل، درباره مقامات عرفانى انسان، حرف‎هایى دارد. تا سخن را مى‎رساند به ادراک شهودى و ادراک فکرى. ادراک فکرى، از فلسفه، از صغرى‎ و کبرى‎، قدمى هست، اما این‌که انسان سیرى مى‎کند، آن ادراک شهودى و آن یافتنى که به زبان نمی‌آید، آن چشیدنى را که نمى‎شود به دیگرى بیان کرد، «قدر این باده، ندانى، به خدا تا نچشى»<ref>ر.ک: همان، جلد2، ص17 و 18</ref>.


    8) رساله‌ای در علم؛ ترجمه [[محمدی گیلانی، محمد|آیت‌الله محمد محمدی گیلانی]].
    8) رساله‌ای در علم؛ ترجمه [[محمدی گیلانی، محمد|آیت‌الله محمد محمدی گیلانی]].
    خط ۹۰: خط ۹۰:
    این رساله به‌طور مستقل در سال 1396ق در تبریز با مقدمه [[قاضی طباطبایی، محمدعلی|آیت‌الله قاضی طباطبایی]] به چاپ رسیده که در این کتاب نیز به جهت تکمیل بحث ارائه شده است<ref>ر.ک: همان، ص225، پاورقی1</ref>. ‎نویسنده معتقد است که امام(ع)
    این رساله به‌طور مستقل در سال 1396ق در تبریز با مقدمه [[قاضی طباطبایی، محمدعلی|آیت‌الله قاضی طباطبایی]] به چاپ رسیده که در این کتاب نیز به جهت تکمیل بحث ارائه شده است<ref>ر.ک: همان، ص225، پاورقی1</ref>. ‎نویسنده معتقد است که امام(ع)


    به حقایق جهان هستى، در هرگونه شرایطى وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است؛ اعم از آن‌ها که تحت حس قرار دارند و آن‌ها که بیرون از دایره حس مى‌باشند، مانند موجودات آسمانى و حوادث گذشته و وقایع آینده<ref>ر.ک: همان، ص243</ref>. ‎علامه همچنین راه اثبات علم را از راه نقل روایات متواتری می‌داند که در جوامع حدیث شیعه، مانند کتاب‎ کافى‎ و بصائر و کتب صدوق و کتاب‎ [[بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم‌السلام|بحارالانوار]] و غیر آن‌ها ضبط شده است. به‌موجب اين روايات كه به حد و حصر نمى‎آيد، امام علیه‌السلام از راه موهبت الهى و نه از راه اكتساب، به همه‎چیز واقف و از همه‎چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به ادنى توجهى مى‎داند. البته در قرآن كريم آياتى داريم كه علم غيب را مخصوص ذات خداى متعال و منحصر در ساحت مقدس او قرار مى‎دهد، ولى استثنايى كه در آيه كريمه «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‎ غَيْبِهِ أَحَداً* إِلَّا مَنِ ارْتَضى‎ مِنْ رَسُولٍ» (جن، 26-27) وجود دارد نشان مى‎دهد كه اختصاص علم غيب به خداى متعال به اين معناست كه غيب را مستقلاً و از پيش خود (بالذات) كسى جز خداى نداند، ولى ممكن است پيغمبران پسنديده به تعليم خدايى بدانند و ممكن است پسنديدگان ديگر نيز به تعليم پيغمبران آن را بدانند، چنان‌که در بسيارى از اين روايات وارد است كه پيغمبر و نيز هر امامى در آخرين لحظات زندگى خود علم امامت را به امام پس از خود مى‎سپارد.<ref>ر.ک: همان، ص244-243</ref>.
    به حقایق جهان هستى، در هرگونه شرایطى وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است؛ اعم از آن‌ها که تحت حس قرار دارند و آن‌ها که بیرون از دایره حس مى‌باشند، مانند موجودات آسمانى و حوادث گذشته و وقایع آینده<ref>ر.ک: همان، ص243</ref>. ‎علامه همچنین راه اثبات علم را از راه نقل روایات متواتری می‌داند که در جوامع حدیث شیعه، مانند کتاب‎ کافى‎ و بصائر و کتب صدوق و کتاب‎ [[بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم‌السلام|بحارالانوار]] و غیر آن‌ها ضبط شده است. به‌موجب اين روايات كه به حد و حصر نمی‌آيد، امام علیه‌السلام از راه موهبت الهى و نه از راه اكتساب، به همه‎چیز واقف و از همه‎چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به ادنى توجهى مى‎داند. البته در قرآن كريم آياتى داريم كه علم غيب را مخصوص ذات خداى متعال و منحصر در ساحت مقدس او قرار مى‎دهد، ولى استثنايى كه در آيه كريمه «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‎ غَيْبِهِ أَحَداً* إِلَّا مَنِ ارْتَضى‎ مِنْ رَسُولٍ» (جن، 26-27) وجود دارد نشان مى‎دهد كه اختصاص علم غيب به خداى متعال به اين معناست كه غيب را مستقلاً و از پيش خود (بالذات) كسى جز خداى نداند، ولى ممكن است پيغمبران پسنديده به تعليم خدايى بدانند و ممكن است پسنديدگان ديگر نيز به تعليم پيغمبران آن را بدانند، چنان‌که در بسيارى از اين روايات وارد است كه پيغمبر و نيز هر امامى در آخرين لحظات زندگى خود علم امامت را به امام پس از خود مى‎سپارد.<ref>ر.ک: همان، ص244-243</ref>.


    11) تعلیقات بر [[بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم‌السلام|بحارالانوار]].
    11) تعلیقات بر [[بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم‌السلام|بحارالانوار]].